#یڪخطروضھ 💔
لگد ها را بدونِ هیچ ترسی از خدا میزد
صدای مادری را می شنید و بی حیا میزد
تمامِ کینه را در دست هایش جمع میکرد و
فقط از بغض حیدر همسرش را بی هوا میزد
عجب آغوشِ گرمی داشت محسن آن زمانی که
میانِ شعله ها با مادر خود دست و پا میزد
غلاف و میخ و مسمار و درودیوار و خاکستر
نمک بر زخم های فاطمه هر یک جدا میزد
در افتاد و چهل نامرد جنگی...بر سر زهرا
نمی دانم چه آمد که صدای فِضّه را میزد😭🕊
#دههفاطمیھ🕯
#یازهرا 🥀
#حیدرعلی
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿
#یڪخطروضھ 💔
± ما عشق را پشت درِ این خانه دیدیم ...
زهرا در آتش بود و حیدر داشت میسوخت🚪🔥
#دههفاطمیھ 🥀
#استوری
#یازهرا
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿
#یڪخطروضھ 💔
کنون نهاده علی سر ؛ به روی شانه ی در
و روی گونه ی او خاطرات می لرزد 😭🥀
- سیدحمیدرضابرقعی📝
#دههفاطمیھ 🥀
#استوری
#یازهرا
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿
°🌱°
گریه کنید مادر ما بی پناه بود
گریه کنید مادر ما پا به ماه بود..
#یازهرا🥀
#فاطمیه
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿
#یڪخطروضھ 💔
اهـل نفرین نیستم امـا خـــدا لعنت کند
آنکه با ضرب لگد پهلوی مادر را شکست🕊🥀
#اللهمالعنالجبتوالطاغوت 🕯
#دههفاطمیھ 🖤
#یازهرا ✨
#صبحٺونپرازنگاهایزدیکتا 🌧
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿
آیَـةُالعِـشْـ♡ــق
بیـטּدیوارودَرِخـٰانہِچہآمَدبہسَرَش..
مَدداَزفِضہگِرِفتآنڪهبہعـٰالَممَدداَست..!
#یازهرا🥀
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿
#یڪخطروضھ 💔
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد😭🖤
#دههفاطمیھ 🥀
#یازهرا🕯
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿
#یڪخطروضھ 🕯
حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت
محو علی بود عاشقانه، عارفانه...🥺♥️
#یازهرا🖤
#حیدرعلی🪔
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿