eitaa logo
آیت الله گرامی
242 دنبال‌کننده
36 عکس
1 ویدیو
3 فایل
نشر آثار و بیانات آیت الله گرامی @ayatollah_gerami آدرس کانال تلگرام https://t.me/ayatollah_gerami
مشاهده در ایتا
دانلود
همه ی موجودات جهان، وجودشان را یا از ذات خود دارند و یا به یک منبع اصلی مرتبط هستند. وجود های مادی به طوری که می بینیم و می دانیم وجودشان ذاتی نبوده و به سرچشمه هستی بر می‌گردند. از نظام منسجم هستی می فهمیم که یک سرچشمه بیش ندارد و همه وجود های دیگر - که ممکن نامیده می شوند - به آنجا ارتباط دارند و به همین جهت - که همگی معلول یک علتند و یا به تعبیر هگل نتیجه ی یک دلیل هستند؛- همگی با هم ارتباط دارند. برداشتي از کتاب فلسفه ص۳۵۰ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
لازمه ی هر حرکتی داشتن مقصد یعنی نهایتی است و بنابراین، حرکت ماده ی این جهان ، حتما به سوی مقصدی که کمال برتر است خواهد بود (و آن کمال برتر، خداوند تبارک و تعالی است) و رسیدن به او، یک رسیدن مادی و اتصال جسمانی نیست .. بلکه یک پیوند معنوی است که از پل شعور و شور انسانی می گذرد. مادیون نهایت حرکت را چگونه توجیه می کنند؟ و کمال را در چه می بینند؟ برداشتي از کتاب فلسفه ص ۳۵۳ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
هر مطلبی تا به حد علم یقینی معلوم نگردد نباید به عنوان یک چیز مقبول پذیرفته شود. و برای نجات از ظن و گمان و حفظ اصالت فکر، لازم است پرده های اوهام که از انواع بت ها یافته شده وچهره ی نورانی فکر را می پوشاند، کنار زده شوند. بت مقام که می تواند دیده ها را خیره کند و دل ها را تاریک نماید؛ بت سنت ها که می تواند به موجب عادت، تحمل نو پذیری را هر چند حق باشد مشکل سازد؛ یا بت هوس که می تواند عقل را خانه نشین سازد و بت های دیگر. قرآن کریم در سوره اسراء آیه ی ۳۶ می فرماید:( از آنچه علم نداری پیروی نکن که گوش و چشم و دل مورد بازخواست خواهد بود) برداشتي از کتاب فلسفه ص ۳۵۵و ۳۵۶ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
انسان برای رسیدن به کمال آفریده شده است. رسیدن به کمال -در هر دو قسمت روح و جسم ، برنامه می خواهد، و هیچ گاه بدون برنامه و نظم دقیق ، تکامل رخ نمیدهد. برای به دست یافتن به برنامه ی تکامل نیاز به آگاهی به چیزهای مفید و مضر داریم. ( ضرر و فایده را باید بدانیم) چیزهای مفید را باید به تن و روان خود چنان نزدیک کنیم که جزئی از ما شوند و بنابراین از شیء خاصی باید استفاده کرد. و از دیگری نه . این بایدها اعتباری و انشائی می باشند که به نوعی - به طریقی - از حقایق موجودات و هستی ، منشا میگیرند. برداشتي از کتاب فلسفه ص ۳۶۹ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
تاریخ هر چند حکایت از رفتار و اعمال گذشتگان می‌کند .. لیکن هر عملی پس از انجام، یک (هست) می شود و از دایره ی (باید) خارج می شود؛ پس تاریخ سراسر (هست) هایی است که برای عبرت آیندگان ضبط می شود تا از این هست ها بهره های باید و نباید بگیرند. همه ی کلمات نهج البلاغه در موضوع بهره گیری از تاریخ بر همین اساس است مثل این جمله: (پروا کنید از عذاب ها و فشارهایی که در اثر اعمال زشت و رفتار بد به امت های پیش از شما رسید و احوال آنها را در خیر و شر یادآورید و بترسید که مانند آنها نشوید؛ وقتی در تفاوت دو حالتشان دقت می کنید انتخاب کنید روشی را که موجب عزتشان شد و دشمنانشان را طرد نمود... و اجتناب کنید از هر کاری که کمرشان را شکست و قدرتشان را سست نمود. در حال مؤمنین گذشته نیز دقت کنید که چگونه در حال امتحان و حادثه قرار گرفتند) برداشتي از کتاب فلسفه ص۴۰۲ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
از علامه طباطبایی در وقت موت سوال کردند: چگونه ای؟ گفت :"در تکلیم هستم همچون موسی کلیم. "   آیت الله گرامی    درس خارج فقه صلاة جلسه هفتادویک چهار‌شنبه 27 فروردین 1393 https://t.me/ayatollah_gerami
از قدیم بحثی میان متکلمین بوده است که قوانین و احکام خداوند تابع مصالح و مفاسد واقعی است یا نه؟ معتزله و شیعه می گفته اند: آری، خداوند بر اساس رعایت مصالح و مفاسد واقعی امر و نهی میکند، و اشاعره می گفته اند: نخیر، احکام خداوند به مصالح و مفاسد واقعی کاری ندارد و حکم و امر به دست خود خداوند است. در متون معتزله و شیعه نوعا تعبیرها، این بود که حتما رعایت مصالح و مفاسد واقعی خود اشیاء و چیزهایی که متعلق امر و نهی هستند می شود … ولی تعبیر عده ای دیگر این است که رعایت مصالح و مفاسد می شود اما الزاما مصالح و مفاسد خود موضوعات و یا اشیاء نیست؛ ممکن است احیانا مصلحت در خود امر و نهی باشد (مثلا امتحان  و اتمام حجت و غیره). به هر حال روایات ما پر است از ذکر مصالح و مفاسد واقعی اشیاء و این که اوامر و نواهی الهی بر اساس مصالح و مفاسد واقعی اشیاء طرح شده است. در همه ابواب فقهی از طهارت و نماز و روزه و حج و امر به معروف و جهاد و... تا حدود و دیات، که معمولا آخرین ابواب فقه ما می باشد صحبت از علل واقعی احکام است. برداشتي از کتاب فلسفه ص۴۳۶ و ۴۳۷ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
آن روایت «صفوان بن جمال» که حضرت به او می فرماید «به همین اندازه که راضی هستی هارون از مکه برگردد و کرایه شترهای تو را بدهد، به همین اندازه نزد خدا مسئولی» نشان دهنده مبارزه مثبت شدیدی است که حضرت با حاکمیت جور داشتند و آنها نیز می فهمیدند که اهل بیت( علیهم السلام ) در حال انجام چه کاری هستند. آقا موسی بن جعفر(علیه‌السلام) به ظاهر در زندان و دست بسته بود اما در تمام آن لحظات دست از مبارزات مثبت و منفی خود  برنداشت. متاسفانه در عرف، عوام خیلی متوجه این نکته نیستند چرا که در منبرها و روضه ها کمی حالت احساسی آنهم احساس کورکورانه رسوخ پیدا کرده است و سیره ائمه به درستی توضیح داده نمی شود، به همین دلیل عوام به موسی بن جعفر(علیه‌السلام) هم مانند امام سجاد(علیه‌السلام) جهت شفای بیماری متوسل می شوند و این مسائل در حالی است که ایشان یک مبارز قوی و یک مرد شجاع بود که در تمام زندگی خود به شدت با دستگاه حاکمیت مقابله می کند و از چیزی نمی ترسد و برعکس! دشمنان به شدت از وی می ترسند و به هر حیله ای درمقابل او متوسل می شوند مانند جریان فرستادن آن کنیز به زندان حضرت، توسط هارون الرشید برای ریختن آبروی حضرت و استفاده تبلیغاتی، که در نهایت به هدف خود نرسیدند. به هر حال دشمنان به شدت با حضرت مقابله می کردند اما حضرت قیام مثبت و منفی اش را در برابر آنها ادامه می داد. نکته دیگر در خصوص حضرت، مدیریت ایشان نسبت به اتباع خودشان است که متاسفانه این کار حضرت نیز به درستی معرفی و تبیین نشده است، در یک جزوه ای که من قریب به پنجاه سال قبل تدوین کردم به نام «نگاهی به سیستم سیاسی اسلام»، این نکته ذکر شده است که موسی بن جعفر(علیه‌السلام) برای حفاظت تبعه خودشان مثلاً شخص «هشام بن حکم» که زمان امام صادق(علیه‌السلام) بسیار فعال بود، به خاطر شرایط سخت آن دوران، به وی مکرر پیغام داد که دیگر مناظره نکن! اما او زیر بار نمی رفت و می گفت «مثلی لا ینهی عن ذلک»؛ تا اینکه پیغامی از موسی بن جعفر(علیه‌السلام) رسید که فرمود «ای هشام آیا می خواهی در ریختن خون من شریک باشی» و هشام بن حکم دیگر دست از مناظره کشید، اما وقتی که دیگر کار از کار گذشته بود؛ هارون الرشید ترتیب یک جلسه مناظره را داده بود و خودش در پشت پرده به سخنان و مناظرات هشام با دیگران گوش می داد، آنجا متوجه قدرت هشام بن حکم در مناظره شد، همانجا دستور تعقیب و برخورد با او را داد، اما هشام متوجه حضور هارون الرشید می شود و به بهانه ای جلسه را ترک می کند و به کوفه می گریزد و در شرایط سختی زندگی می‌کند https://t.me/ayatollah_gerami
کاری به عشق های مادی ندارم. عشق الهی که در دل همه ی اولیاء خدا تجلی دارد ، چگونه منشاء اعمال و رفتار آنهاست؟ نمازی که علی علیه السلام انجام می دهد برای این است که خداوند فرمان داده و واجب کرده است ؟ یا چون خداوند را کامل و محبوب و مطلق و شایسته پرستش می‌داند عبادت می کند؟ از خود علی علیه السلام نقل است که:(خدایا تو را نه به شوق بهشت و ترس دوزخت پرستش می کنیم، بلکه تو را شایسته ی عبادت یافته، عبادتت می کنیم) و نیز از آن حضرت علیه السلام نقل است که:(گروهی خدا را از ترس(جهنم) عبادت می کنند و این عبادت بردگان است و گروهی به شوق (بهشت) عبادت می کنند و این عبادت تاجران است و گروهی او را به عنوان تشکر از او عبادت می کنند و این عبادت آزادگان است) و امام صادق علیه السلام می فرماید:(گروهی خدا را از ترس عبادت می کنند؛ این عبادت بردگان است و گروهی به طلب ثواب عبادت می کنند این عبادت مزد بگیران است و گروهی خدا را از روی محبت به او عبادت می کنند؛ این عبادت آزادگان است که بهترین عبادات است) عمل این اولیاء الهی را چگونه توجیه می کنید؟ آیا از یک قانون الزامی و «باید» حتمی و اصلی الهی و یا حتی از یک «باید » استحبابی برخاسته است؟ و یا صرف عشق به خدا مبنای این اعمال می باشد؟ یعنی همین که فقط بدانند خداوند دوست دارد و نه چیز دیگر. عبادت این هااز یک شوق و عشق داخلی است، عشق به کمال مطلق. یعنی عشق می گوید: عبادت کن،همان طور که پروانه را به دور شمع می گرداند، و دیگر قانون و یک باید قانونی در کار نیست. برداشتي از کتاب فلسفه ص۲۴۰ و۲۴۱ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
آیا علم ، عمل می آفریند؟ نظریات مختلف و تعبیرات دانشمندان در حد تضاد است؛ عده ای می گویند: اگر انسان عالم شود سعادتمند خواهد شد، علم عمل می آورد، دانایی توانایی است، و عده ای می گویند: از گفته تا به عمل صد هزار فرسنگ است، حتی گفته ی صادقانه و طبق عقیده. بسیارند کسانی که علم دارند ولی عمل ندارند؛ می دانند شرب خمر مضر است ولی می نوشند. در این بحث جدال ها و حملات به تندی انجام می شود و هر گروه دیگری را محکوم می کند، یکی به شدت مدافع علم است و دیگری حامی کامل اخلاق. به نظر می رسد اگر علم به شیء خاص و جهت خاصی از آن ، منظور باشد هرگز تضمینی برای عمل ندارد و هرگز برای سعادت فرد و جامعه پشتوانه ای نخواهد بود، ولی اگر علم به همه ی جهات مرتبط با موضوع ، به طور محیط و همه جانبه باشد، مسلما ضامن عمل است. برداشتي از کتاب فلسفه ص۴۴۸ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
از نظری عمیق تر و عارفانه، تنهایی انسان فقط با تقرب به خداوند و تحصیل اجتماعی این چنین؛ رفع می شود. اجتماع افراد نمی تواند انس اساسی انسان را تامین نماید و از این رو عارفان حضرت حق و اولیاء آن مقام رفیع همواره از خدای خود می خواسته اند که از دیگران قطع شده به او وصل شوند؛ (الهی هب لی کمال الانقطاع الیک) برداشتي از کتاب فلسفه ص۴۵۳ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
به نظر من اسم اعظم بايد همان «الله» باشد كه جامع همه‌ى صفات است ،چون اسمى است كه همه‌ى تجليات در آن نهفته است .. منتها مطلبى كه بايد به آن عنايت شود اين است كه منظور از اسم اعظم نه كلمه‌ى «الله»؛ يعنى همزه و لام و..., بلكه آن ذات است, اما ذات در مقام صفات, همان كه مى‌گويند: الجامع لجميع الصفات الكماليۀ, ذات در مقام صفات، نه «هو» كه خود ذات است و اين كه مى‌گويند: على (علیه السلام ) اسم اعظم داشته يا آصف بن برخيا يك حرف - از هفتاد و سه حرف از اسم اعظم را داشته و هفتاد و دو حرف را اهل بيت (علیهم السلام ) دارند».. منظوردرجات وصل به ذات مستجمع جميع صفات است ، نه نفس لفظ‍‌ همزه و لام و... (گرچه اينها هم در جاى خود صحيح است و مى‌رساند كه حروف هم جايگاه مهمى دارند) . ص ۵۵ - ۵۴ لولاعلی‌علیه‌السلام https://t.me/ayatollah_gerami
سوال: خواهش میکنم یک دستور العمل برای اصلاح و تکامل نفس ارائه فرمایید! پاسخ: 1-سفارش میکنم خود را هیچ زمان به مشقت نیفکنید، فشار حتی در عبادت (اگر سبب خستگی و رها کردن اصل دین شود) از بزرگترین گناهان کبیره است. 2-مسیر تکامل روح، حوصله میخواهد. اگر بخواهید کوره سوادی پیدا کنید مثلا 12 سال تحصیل میخواهد، اگر بخواهید به اوج عرش برسید در اندک زمان میسر نیست. 3-با ممارست و پیگیری زیاد و عمل به دستور شرع از واجب و مستحب، تدریجا حالا ت معنوی پیدا شده، کم کم رسوخ پیدا کرده ذاتی انسان می شود ولی فوریت ندارد، ملکه دروغگویی یا راستگویی با سالها دروغ گویی یا راست گویی پیدا می شود. ملکه عشق و محبت به خدا هم خیلی ممارست می خواهد. 4-بالاترین لذات، لذت دیدار زیبای مطلق که بدون زشتی است می باشد و آن زیبای مطلق فقط خداوند است و این دیدار، دل بیدار میخواهد، ودل بیدار با اصلاح نفس حاصل می شود. خداوند از راه لطف 14 معصوم خداگونه در میان انسان ها قرار داده که با دیدن آنها یا فهم تاریخشان دیدار خداوند را -در دل - آسان تر میکند، خواندن تاریخ اهل بیت (ع) خیلی کمک میکند، این است که حتی پس از نمازها یکی از تعقیبات مستحب ذکر فضائل و مصائب اهل بیت(ع) است. 5-عشق به خداوند به حدی لذت بخش است که اگر کسی درک نمود هیچ لذتی را نمی پسندد. باید به طوری این عشق را در نهاد افراد ایجاد کرد ولی مثل خیلی چیزهای خوب گران است باید کوشید و به دست آورد. 6-تصمیم بر پای پیاده رفتن به مکه و زیارت ائمه(ع) در زمان ما از یک جوان، معمولا یک فکر خام و نپخته است و معمولا ضرر به آینده روشن مذهبی شما میزند ... سعی کنید متعارف باشید 7-اگر می خواهید یک فرد استثنائی شوید با برنامه کار کنید. 8-اگر استعداد کافی و عشق برای طلبه شدن دارید فورا تصمیم بگیرید همانجا در همین سال نزد برخی روحانیون و یا اساتید زبان عرب درس کتاب های درسی حوزه را شروع کنید. همراه درس دبیرستان و بعد از دیپلم فورا به قم بیایید. طلبه شدن مشکلات دارد، عشق میخواهد. اگر دارید بسم الله، اگر خوب درس بخوانید و تقوا پیشه کنید حتما در آینده دنیا و آخرتتان درخشان است. اگر استعدادتان بسیار بالا و عشقتان چشمگیر است، رضایت والدین شرط نیست. 9-شکی نیست که محیط طلبه ها بسیار تمیز و پاکتر از دیگر محیط هاست، ولی نه به این معنی که هرکس به لباس روحانی بود مرد خداست، از پیش بدانید تا اگر خلاف توقع دیدید از اصل زده نشوید و بدانید که معصوم فقط پیامبر واهل بیت(ع) هستند. 10-تکرار اذکار نماز خصوصا در رکوع و سجود و آیه (مالک یوم الدین وایاک نعبد...) بسیار مفید است برای آمادگی دیدار دوست در دل، به شرط مداومت در نماز شب؛ که عشق عشاق در شب است. 11-احیانا زیارت عاشورا و جامعه کبیره با توجه به معنی-گرچه درک معانی جامعه برای مثل شما غیر ممکن است و شاید به نظرتان تکرار یا مبالغه آید- بسیار مفید است. 12-احیانا دعاهای بخش های اول مفاتیح را با توجه به معنی بخوانید. 13-احترام ومحبت به والدین را فراموش نکنید که اگر کاری هم در این مسیر برخلاف دل آنها انجام میدهید رفتار به طور خشن نباشد. 14-هرگونه تبلیغی را با عطوفت انجام دهید نه تحمیلی. 15-باز هم سفارش میکنم طوری فشار به خود نیاورید که منتهی به خوف خستگی از اصل و هدف باشد. زیاده تصدیع ندهم والسلام. منبع؛ کتاب استفتائات جلد اول حضرت ایت الله گرامی صص 309 - 308. @ayatollah_gerami
🔸چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار! 🔹حضرت آیة الله گرامی قمی: 🔸آیة الله محسنی ملایری نقل کرد: 🔹من در درس حاج شیخ ابوالقاسم قمی بودم. پس از درس، سیدی از معاریف گفت: آقا! ما از درس شما بیش از استفاده ای که از بعضی بزرگان می کنیم بهره مند می شویم. 🔸با این که اسمی از کسی نبرد ولی به ذهن ها گذشت که منظور حاج شیخ عبدالکریم حائری است. 🔹ناگهان قیافه آقا شیخ ابوالقاسم درهم رفت و سکوت مجلس را فراگرفت. 🔸پس از لحظاتی به او فرمودند: من صیغه استغفار می خوانم، شما هم بخوانید، آقایان هم بشنوند؛ شاید خدا از گناهی که امروز کردیم درگذرد. 🔹بعد سه مرتبه فرمود: آقای حاج شیخ، آقاست علماً و عملاً. معبری به آسمان ص 33.
پیرو سوالات مکرر در باره ی زکات فطره بدینوسیله رای و نظر حضرت آیت الله گرامی به استحضار می‌رسد: جهت فطریه ، در هر منطقه و شهر یا روستایی، معادل ارزش سه کیلو گرم نان در همان منطقه ، و اگر غذای اصلی چیزی دیگر- مثلا برنج - است، ارزش سه کیلوگرم از آن ، پرداخت شود، کفایت است.
می شود گفت در بین اهل بیت دو مسئله خیلی مد نظر بوده، یکی حادثه کربلا و دیگری قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ). و هر دو از اول در بین اهل بیت خیلی مطرح بوده است. در دعاها هم مسائل جالبی در این زمینه است. اصرار بر تداوم انس با دعاهای مربوطه بوده است. دعاهایی که مستحب است خوانده شود، یکی دعای عهدنامه است و دیگری هم دعای ندبه است تا ارتباط ما با حضرت برقرار باشد و به یاد حضرت باشیم. برداشتي از کتاب تشیع آینده بشریت ص ۱۶ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
ما موظف به دعا برای تعجیل در فرج هستیم. روایات در این زمینه متعدد است، از جمله: انتظار الفرج عباده، در بعضی روایات آمده که لیس شیء افضل من انتظار الفرج این روایت مهمی است در بعضی روایت ها هم توصیه شده که برای تعجیل فرج دعا کنیم. منظور از این دعا چیست؟ منظور آن است که وقتی ما برای تعجیل در فرج دعا می کنیم خودمان مواظب هستیم که طبق برنامه عمل کنیم… یا این که منظور چیز دیگری است؟ به هر حال سفارش به دعا برای تعجیل فرج شده است. چون فرج حضرت را بارها خود شیعه به تاخیر انداخته اند چنان که در روایات وارد شده است یعنی باید شرایط زمانی برای ظهور درست شود لیکن یک کاری می کنند …،که عقب می افتد. برداشتي از کتاب مذهب تشیع آینده تاریخ بشریت ص ۲۴ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
غیبت -به معنی حاضر نبودن در جمع - در بین ائمه اطهار علیهم السلام سابقه داشته ، به جز امام زمان علیه السلام که غیبتشان طولانی است، بعضی از ائمه هم غیبت داشته اند؛مانند حضرت موسی بن جعفر علیه السلام که مدت ها در زندان بوده ودر زندان به شهادت رسیدند. امام محمد باقر علیه السلام هم سال هایی را در تبعید و زندان گذراندند. امام صادق علیه السلام نیز علاوه بر تبعید، غیبتی داشته اند یعنی زندانی و ممنوع الملاقات بوده اند، امام عسکری علیه السلام نیز در زمان حیات خویش زندان طویل المدتی را گذراندند. برداشتي از کتاب مذهب تشیع آینده بشریت ص ۴۱و۴۲ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
آیا ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و تاثیرات ایشان ، همه اش از روی اعجاز است یا در روند طبیعی خواهد بود و باید جامعه هم آماده شود؟ قطعا آمادگی مردم دخیل است. باید پیش از هر چیز پذیرش عمومی مهیا باشد. عدالت آن بزرگوار، چیزی نیست که حتی گروه هایی از خواص مردم تحمل آن را داشته باشند. این ماجرا در تاریخ تکرار شده است. در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام برخی از نزدیکان حضرت از عدالت ایشان به سمت معاویه فراری شدند. در روایت است که وقتی حضرت ظهور می کند، «دست خود را بر سر مردم می‌گذارد و عقول آنها را به کمال می رساند. » معلوم می شود که پیش از ظهور، اندیشه ها نارسا و ناقص بوده اند. این نارسایی به عقول بر می گردد به درک مردم از خدا، از هستی، از عدالت و خیلی چیز های دیگر. معنای دیگری هم برای این حدیث می توان در نظر گرفت و آن این که هنگام تولد حضرت و شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، زمانه به هیچ وجه آمادگی پذیرش حضرت قائم علیه السلام را نداشت، هم مردم و هم حکومت صلاحیت درک امام را نداشتند. برداشتي از کتاب مذهب تشیع آینده تاریخ بشریت ص ۶۴و۶۵ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
اینکه خداوند به هنگام ظهور دست حضرت را بر سر مردم می گذارد و عقل های آنها کامل می شود، این به چه معناست؟ این دست ممکن است، دست قدرت باشد. یعنی خداوند به مردم رشد فکری می دهد و آنها را برای ظهور آماده می کند و ممکن است، خداوند شرایط اجتماعی را طوری کند که مردم خودشان بتدریج رشد فکری پیدا کنند. برداشتي از کتاب مذهب تشیع آینده بشریت ص ۶۹ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
در سال هایی که حضرت زین العابدین علیه السلام امام بودند. شمار شیعیان و پیروان آن حضرت خیلی اندک بود. به طوری که می توان آنها را شمرد. به همین خاطر امام سعی می فرمودند خودشان بیرون بیایند، چون اصلا کسی سراغ ایشان نمی رفت. امام این وضعیت اسفبار را با حضور خود در میان مردم جبران می کردند. این که نوشته اند امام سجاد علیه السلام از بازار عبور می کردند،دیدند که قصابی سر گوسفندی را می برد؛ از او پرسیدند آیا به او آب داده بودی یا نه؟ و یا دیگر روایت هایی که از آن حضرت نقل شده است همه به خاطر این بوده که با گفتگو و حضور فعال در کوچه و بازار مردم را متوجه غفلت خودشان کنند. امام می خواست از طریق یادآوری ماجرای کربلا، مردم را بیدار کند و بیشتر از این هم در آن زمان ممکن نبود. گاهی هم دعاهایی را به کسانی تعلیم می داد تا با زبان دعا معارف شیعی را زنده نگه دارد. فقط در دوران امامت امام باقر و امام صادق علیهما السلام قدری گشایش بود. آن هم نه در همه ی سال های حیات آن بزرگواران چون همه شنیده ایم که کسی می خواست مسئله ای که برایش پیش آمده بود از امام استفسار کند، هر چه کرد نتوانست به حضرت دست پیدا کند. آخر مجبور شد در شکل میوه فروش به در خانه امام برود و مشکل خود را از آن حضرت در میان بگذارد. غیبت برای همه ی امامان ما بوده است، به این معنا که آن بزرگواران همه در حصر و حبس بودند. بعضی کمتر و بعضی بیشتر. حتی امام رضا علیه السلام که به ظاهر از همه آزادتر بود، خیلی تقیه می کرد. وقتی به آن حضرت گفتند گروهی از شیعیان قمی برای زیارت و ملاقات شما آمده اند. امام آنها را منتظر نگه داشت. بعد آنها که از علت این کم لطفی پرسیدند. امام فرمود: آنقدر نگویید شیعه، شیعه! شیعه، پیرو علی علیه السلام است. در واقع امام می خواست تحزب را بشکند و از ایجاد این تصور که شیعیان به عنوان یک حزب مشغول فعالیت هستند، جلوگیری کند. چرا که در غیر این صورت همه شیعه گرفتار اذیت و آزار مأمون می شدند. در زمان امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم السلام که همگی در زمان خود به ابن الرضا مشهور بودند اوضاع خیلی بدتر شد. اینها همه همان غیبت است. وقتی هم که ماه مهدی علیه السلام به برج امامت رسید، امام با غیبت صغری زمینه را برای غیبت طولانی خود آماده می کند. برداشتي از کتاب مذهب تشیع آینده بشریت ص ۷۱ و۷۲ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
در سال هایی که حضرت زین العابدین علیه السلام امام بودند. شمار شیعیان و پیروان آن حضرت خیلی اندک بود. به طوری که می توان آنها را شمرد. به همین خاطر امام سعی می فرمودند خودشان بیرون بیایند، چون اصلا کسی سراغ ایشان نمی رفت. امام این وضعیت اسفبار را با حضور خود در میان مردم جبران می کردند. این که نوشته اند امام سجاد علیه السلام از بازار عبور می کردند،دیدند که قصابی سر گوسفندی را می برد؛ از او پرسیدند آیا به او آب داده بودی یا نه؟ و یا دیگر روایت هایی که از آن حضرت نقل شده است همه به خاطر این بوده که با گفتگو و حضور فعال در کوچه و بازار مردم را متوجه غفلت خودشان کنند. امام می خواست از طریق یادآوری ماجرای کربلا، مردم را بیدار کند و بیشتر از این هم در آن زمان ممکن نبود. گاهی هم دعاهایی را به کسانی تعلیم می داد تا با زبان دعا معارف شیعی را زنده نگه دارد. فقط در دوران امامت امام باقر و امام صادق علیهما السلام قدری گشایش بود. آن هم نه در همه ی سال های حیات آن بزرگواران چون همه شنیده ایم که کسی می خواست مسئله ای که برایش پیش آمده بود از امام استفسار کند، هر چه کرد نتوانست به حضرت دست پیدا کند. آخر مجبور شد در شکل میوه فروش به در خانه امام برود و مشکل خود را از آن حضرت در میان بگذارد. غیبت برای همه ی امامان ما بوده است، به این معنا که آن بزرگواران همه در حصر و حبس بودند. بعضی کمتر و بعضی بیشتر. حتی امام رضا علیه السلام که به ظاهر از همه آزادتر بود، خیلی تقیه می کرد. وقتی به آن حضرت گفتند گروهی از شیعیان قمی برای زیارت و ملاقات شما آمده اند. امام آنها را منتظر نگه داشت. بعد آنها که از علت این کم لطفی پرسیدند. امام فرمود: آنقدر نگویید شیعه، شیعه! شیعه، پیرو علی علیه السلام است. در واقع امام می خواست تحزب را بشکند و از ایجاد این تصور که شیعیان به عنوان یک حزب مشغول فعالیت هستند، جلوگیری کند. چرا که در غیر این صورت همه شیعه گرفتار اذیت و آزار مأمون می شدند. در زمان امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم السلام که همگی در زمان خود به ابن الرضا مشهور بودند اوضاع خیلی بدتر شد. اینها همه همان غیبت است. وقتی هم که ماه مهدی علیه السلام به برج امامت رسید، امام با غیبت صغری زمینه را برای غیبت طولانی خود آماده می کند. برداشتي از کتاب مذهب تشیع آینده بشریت ص ۷۱ و۷۲ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami
چون حدیث غدیر را به هیچ وجه نمی توانند رد کنند، که به طور متواتر این حدیث نقل شده، (متواتر نه مخصوص به طرق شیعه، از صحابه و تابعین و به طور عام همین طور نسل به نسل، به طور متواتر، حدیث غدیر نقل شده)، اینها مانده اند که چه کار کنند. این است که ناچار شده اند توجیه اش کردند. به این که منظور از مولی به معنای دوستی است. می‌گویند قبول داریم این حدیث را (من کنت مولی فعلی مولاه) لکن ولایت در این کلمه مولا به معنای دوستی و محبت است. واقعیت این است که این حرف با لغت قرآن، با لغت عرب اصلا سازش ندارد. به علاوه قرائن خارجی هم مطلب را همچون آفتاب روشن می کند. در آن آفتاب گرم و سوزان، هیچ عاقلی این کار را نمی کند که مردم را در آن شرایط نگه دارد، فقط به خاطر این که بگوید علی دوست شماست. اگر دوستی هم منظور بود باید هدفی از اعلام آن داشته باشد. برداشتي از کتاب مذهب تشیع آینده بشریت ص ۹۳ و۹۴ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami