eitaa logo
سیدابوالحسن مهدوی
6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
353 ویدیو
41 فایل
باسمه تعالی درگاه رسمی حضرت آیت الله سید ابوالحسن مهدوی حفظه‌الله پخش زنده جلسات از طریق پیوندهای زیر : تکیه http://dte.bz/1401 آپارات http://dte.bz/1402 ؛ جلسات در همین درگاه اطلاع رسانی می‌گردد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻روز بیست‌وپنجم ذی‌الحجه، روز نزول سورۀ شریف انسان است. داستان نزول این سوره، داستان بسیار زیبایی است. 🔹داستان از این قرار است که امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) مریض شدند و امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه‌(سلام‌الله‌علیهما) نذر کردند اگر عزیزانشان خوب شدند، سه روز روزه بگیرند. پیرو این نذر، خود امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) نیز نذر کردند روزه بگیرند. بعد از این نذر، حال دو آقازاده خوب شد و بنا شد روزه بگیرند. 🔸بعضی احتمال داده‌اند سه روزی که مصادف شد روزه بگیرند، روز بیست‌ودوم، بیست‌وسوم و بیست‌وچهارم ذی‌الحجه بوده است و روز بعد از این سه روز که روزه‌ها را گرفتند؛ یعنی روز بیست‌وپنجم ذی‌الحجه سورۀ هل أتی نازل شد. 👈 نکتۀ زیبایی که در سه روز روزه‌گرفتن این عزیزان اتفاق افتاد، این بود که برای سحر و افطار غذای مناسبی در منزل نداشتند. ناچار امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) مقداری جو تهیه کردند که فقط به تعداد افراد بود و کم، به‌صورتی که روزانه نفری یک نان به هر یک تعلق می‌گرفت. آن بزرگواران تصمیم گرفتند سحر هیچ میل نکنند؛ اما موقع افطار، آب و یک قرص نان جویی را که حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) تهیه می‌کردند، میل کنند. 🔹روز اول نان تهیه شد. تصادفاً شخصی در خانه را زد و گفت: مسکین هستم و نیاز زیادی به غذا دارم. وقتی احساس کردند او نیاز دارد، تمام نان‌هایی را که در سفره بود، به او دادند و خود با آب افطار کردند. روز اول گذشت. 🔸طبق نذرشان روز دوم را هم باید روزه می‌گرفتند. دوباره همان کار را تکرار کردند و با آب روزه گرفتند. مجدداً موقع افطار شخصی در زد و گفت: یتیم هستم، پدر و مادر ندارم. اهل‌بیت(علیهم‌السلام) باز همۀ نان جوهایی را که داخل سفره بود، به او دادند، به او هم نگفتند ما دو روز است با آب روزه‌ گرفته‌ایم و داخل منزل برای خودمان هیچ نداریم، حتی نان‌ها را نصف نکردند و نگفتند ببخشید، خودمان هم گرسنه هستیم، بلکه تمام نان جوها را برای اینکه آن یتیم نیاز داشت، به او عطا کردند. 🔹روز سوم بحث خیلی مهم شد، سومین روزی بود که روزه گرفته بودند و به‌شدت گرسنه بودند. بعد از اینکه نان جو آماده شد، موقع افطار، اسیری آمد که مسلمان نبود. اسیر گفت: من مسلمان نیستم؛ اما به کمک نیاز دارم. اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هم با اینکه می‌دانستند او اسیر مسلمان‌هاست و اسلام نیاورده است و خدای یگانه، قرآن و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را قبول ندارد، به‌صرف اینکه انسانی محتاج است، به نیاز خود نگاه نکردند و انفاق کردند. ✅اگر اسیر روز اول آمده بود، داستان به‌این‌حد شیرین نبود؛ زیرا هرچه نیاز انسان شدیدتر می‌شود، انگیزه‌اش برای انفاق کمتر می‌شود و می‌خواهد خودش استفاده کند، فقط در صورتی انفاق می‌کند که نیاز تقاضاکننده شدیدتر باشد؛ ولی در این داستان بر‌عکس است و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در اوج نیاز، انفاق کردند. @ostadmahdavi_ir