eitaa logo
أين بقیة الله🥀🥀🖤😭😭🖤🥀
209 دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
22.1هزار ویدیو
224 فایل
بنام خداوند متعال به کانال مذهبی،🎤🔰 سیاسی،🌏 ورزشی⚽🖤🏴😭🇮🇷،حضرت بقیه الله صلوات الله علیه و آله و سلم خوش آمدید بزرگواران،((برگرفته پیامهاوکلیپ های بروز ازابرگروهای محترم دیگر)) حدالاامکان ترک گروه نکنید بخاطر حضرت بقیه الله صلوات الله علیه باتشکر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ✌️🇮🇷 سرباز آقا 🇮🇷✌️
☑️🇮🇷🌹گذری بر خاطرات سردار سرلشكر پاسدار شهيد مهدي زين الدين فرمانده لشكر علي ابن ابیطالب اسلحه و تسبیح قبل از شروع عملیات والفجر 4 عازم منطقه شدیم و به تجربه در خاك زیستن، چادرها را سر پا كردیم. شبی برادر زین الدین با یكی دوتای دیگر برای شناسایی منطقه آمده بودند توی چادر ما استراحت می‌كردند. من خواب بودم كه رسیدند. خبری از آمدنشان نداشتیم. داخل چادر هم خیلی تاریك بود. چهره‌ها به خوبی تشخیص داده نمی‌شد. بالاخره بیدارشدم رفتم سر پست. مدتی گذشت. خواب و خستگی امانم را بریده بود. پست من درست افتاده بود به ساعتی كه می‌گویند شیرینی یك چرت خوابیدن در آن با كیف یك عمر بیداری برابری می‌ كند، یعنی ساعت 2 تا 4 نیمه شب لحظات به كندی می‌گذشت. تلو تلو خوران خودم را رساندم به چادر. رفتم سراغ «ناصری» كه باید پست بعدی را تحویل می‌گرفت. تكانش دادم. بیدار كه شد، گفتم: «ناصری. نوبت توست، برو سر پست» بعد اسلحه را گذاشتم روی پایش. او هم بدون اینكه چیزی بگوید، پا شد رفت. من هم گرفتم خوابیدم. چشمم تازه گرم شده بود كه یكهو دیدم یكی به شدت تكانم میدهد … «رجب‌زاده. رجب‌زاده.» به زحمت چشم باز كردم. «بله؟» ناصری سرا سیمه گفت: «كی سر پسته؟» «مگه خودت نیستی؟» «نه تو كه بیدارم نكردی» با تعجب گفتم: «پس اون كی بود كه بیدارش كردم؟» ناصری نگاه كرد به جای خالی آقا مهدی. گفت: «فرمانده لشكر» حسابی گیج شده بودم. بلند شدم نشستم. «جدی میگی؟» «آره» چشمانم به شدت می‌سوخت. با ناباوری از چادر زدیم بیرون. راست می‌گفت. خود آقامهدی بود. یك دستش اسلحه بود، دست دیگرش تسبیح. ذكر می‌گفت. تا متوجه‌مان شد، سلام كرد. زبانمان از خجالت بند آمده بود. ناصری اصرار كرد كه اسلحه را از او بگیرد اما نپذیرفت. گفت: «من كار دارم می‌خواهم اینجا باشم» مثل پدری مهربان به چادر فرستادمان. بعد خودش تا اذان صبح به جایمان پست داد.منبع:كتاب افلاكی خاكی راوی:حسین رجب‌زاده سردار سرلشكر پاسدار شهيد مهدي زين‌الدين فرمانده لشكر علي بن ابيطالب(ع) نامی آشنا بر تارک سرزمین ایران اسلامی "یا علی مدد" راهپیمائی اربعین یادگار بینظیر خانم زینب کبری سلام الله علیهاست ، یادگاری که بعنوان یک رسانه جهانی قیام فرهنگ تشیع میرود تا کربلا را به ظهور پیوند دهد. همراه زائر ، خدمات رسان گوشی همراه زوار کربلا در راهپیمایی اربعین است @HamraheZaer
وقتی خبر رسمی فرماندار کلاردشت از ایرنا توسط رحمت ا... معظمی تقطیع و با بی آبرو کردن یک شهرستان در کشور بوقچی ضد انقلاب شده و از کاه کوه می سازد! ازین قبیل افراد جاهل و بی بصیرت و ملانقطه ای که دنبال بهانه می گردند ودر هر زمینه ای خود را صاحب نظر می دانند کم نیستند/ آیا واقعا این درست است که در آیین تقدیر از یک دختر خانم ورزشکار که اظهار شده روسری اش سهوا افتاده است و همزمان عکس های بعدی که پوشش وی درست شده این ادبیات بکار گرفته شود؟ ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست‌ یکی از چیزهائی که خیلی مهم است، برخورد مسئولان رده‌های مختلف دستگاه‌ها با مردم و با مراجعین است؛ روی خوش، روی خوش. گفت: چون وا نمیکنی گرهی خود گره مباش‌ ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست‌  گاهی یک مسئولی نمیتواند توقعی راکه از او هست، انجام دهد. یک دستگاهی اعتباراتش کم است، امکاناتش کم است؛مانعی ندارد؛ اگر چنانچه به قدرتوان اما با روی خوش، با ابروی گشاده، با آغوش بازو صمیمانه با مردم برخورد شود، مردم خشنود میشوند، راضی میشوند. گاهی به دفترمادرتهران مراجعاتی میشود. کسی درخواستی دارد،برای ما عملی نیست. میگویندبله،درخواست شمارسید،اما نمیتوانیم این کاررا بکنیم؛ یا خلاف قانون است، یامشکلات دیگری دارد.آن طرف میگوید من همین اندازه که شما به درخواست من توجه و رسیدگی کردید،راضی‌ام؛ ولو این کار انجام نگرفته.مردم خشنودمیشوندازاینکه مسئولان دردهای آنهارا احساس کنند، غمگسار آنها باشند.البته تلاش هم بکنندوبه قدر امکان،نیازهای آنها رابرآورده کنند. امام خامنه ای مدظله العالی در دیدار مسئولان اجرائی استان قم‌ ۱۳۸۹/۸/۵ @basyrat_ir
تاریخ انتشار: ۳ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۷:۱۲ تجلیلی که حاشیه ساز شد/ فرماندار کلاردشت بی‌حجابی دختر ورزشکار را تکذیب کرد نوشهر- ایرنا- تصویری از آیین تجلیل یک دختر ورزشکار کلاردشتی روز گذشته در فضای مجازی منتشر شده که این تصویر بی حجابی این ورزشکار را نشان می دهد که اصل ماجرا به گفته فرماندار این شهرستان این چنین نبوده و موضوع بی حجاب بودن آن را رد کرده است. به گزارش روز جمعه خبرنگار ایرنا، بنا بر گزارش، این ورزشکار دانش آموز دوره راهنمایی بوده که پس از کسب رتبه کشوری در رشته والیبال، مسوولان کلاردشتی به پاس افتخار آفرینی این دانش آموز دختر در آیینی از او تجلیل می کنند. موضوع از این قرار بود که مسوول روابط عمومی فرمانداری کلاردشت تصویری از این آیین تجلیل از "زمانی که روسری این دانش آموز یک لحظه از سرش کنار رفته انتشار داده اما این تصویر برای برخی رسانه ها به ویژه رسانه های معاند سوژه شد که بی حجاب بودن این دختر ورزشکار در آیین تجلیل در جمع مسوولان این شهرستان را هدف گرفته اند. " فرماندار کلاردشت روز جمعه در این باره گفت : از آنجایی که این ورزشکار و خانواده او بسیار متدین و محجبه هستند منتهی یک لحظه در زمان دریافت لوح سپاس روسری از سر او افتاده است. عابدین فقیه نصیری روز جمعه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود : آیین تجلیل از این ورزشکار روز سه شنبه هفته جاری در شهرستان انجام شد و متاسفانه مسوول روابط عمومی فرمانداری که فردی غیر حرفه ای بود اقدام به تصویربرداری و در کمترین زمان این تصاویر را در فضای مجازی منتشر کرد. مقام عالی دولت در کلاردشت بیان داشت : بلافاصله بعد از انتشار این تصویر، مسوول روابط عمومی فرمانداری به خاطر غیر حرفه ای بودن این رفتارش و انتشار عکس نادرست و دروغین از این جایگاه برکنار شد. فرماندار کلاردشت گفت : کلاردشت مردمانی متدین، پایبند به ارزش های اسلامی و انقلابی دارد و به پای آرمان های این انقلاب و شهدا جان و مال و هستی شان را تقدیم کرده اند. بصیرت آگاهی همراه با ایمان قلبی است. @basyrat_ir
💢 شیرزنی که حتی جرات نداره از روبرو عکس بگیره😂
تاریخ انتشار: ۳ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۷:۱۲ تجلیلی که حاشیه ساز شد/ فرماندار کلاردشت بی‌حجابی دختر ورزشکار را تکذیب کرد نوشهر- ایرنا- تصویری از آیین تجلیل یک دختر ورزشکار کلاردشتی روز گذشته در فضای مجازی منتشر شده که این تصویر بی حجابی این ورزشکار را نشان می دهد که اصل ماجرا به گفته فرماندار این شهرستان این چنین نبوده و موضوع بی حجاب بودن آن را رد کرده است. به گزارش روز جمعه خبرنگار ایرنا، بنا بر گزارش، این ورزشکار دانش آموز دوره راهنمایی بوده که پس از کسب رتبه کشوری در رشته والیبال، مسوولان کلاردشتی به پاس افتخار آفرینی این دانش آموز دختر در آیینی از او تجلیل می کنند. موضوع از این قرار بود که مسوول روابط عمومی فرمانداری کلاردشت تصویری از این آیین تجلیل از "زمانی که روسری این دانش آموز یک لحظه از سرش کنار رفته انتشار داده اما این تصویر برای برخی رسانه ها به ویژه رسانه های معاند سوژه شد که بی حجاب بودن این دختر ورزشکار در آیین تجلیل در جمع مسوولان این شهرستان را هدف گرفته اند. " فرماندار کلاردشت روز جمعه در این باره گفت : از آنجایی که این ورزشکار و خانواده او بسیار متدین و محجبه هستند منتهی یک لحظه در زمان دریافت لوح سپاس روسری از سر او افتاده است. عابدین فقیه نصیری روز جمعه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود : آیین تجلیل از این ورزشکار روز سه شنبه هفته جاری در شهرستان انجام شد و متاسفانه مسوول روابط عمومی فرمانداری که فردی غیر حرفه ای بود اقدام به تصویربرداری و در کمترین زمان این تصاویر را در فضای مجازی منتشر کرد. مقام عالی دولت در کلاردشت بیان داشت : بلافاصله بعد از انتشار این تصویر، مسوول روابط عمومی فرمانداری به خاطر غیر حرفه ای بودن این رفتارش و انتشار عکس نادرست و دروغین از این جایگاه برکنار شد. فرماندار کلاردشت گفت : کلاردشت مردمانی متدین، پایبند به ارزش های اسلامی و انقلابی دارد و به پای آرمان های این انقلاب و شهدا جان و مال و هستی شان را تقدیم کرده اند. بصیرت آگاهی همراه با ایمان قلبی است.
🔺‏چون بدون زیارت و با آرزوی کربلا از این دنیا میروم ؛ خواهش میکنم ، ان شا الله بعد آزادی کربلا عکس مرا به عنوان زائر امام حسین به کربلا ببرید 🥀شهید علی شرف خانلو🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️کانادا 😁 وسط لانه زنبور 🇮🇷 اتحادیه عماریون 🔺همدلی 🔻انقلابی گری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 انتقاد ... یا انتقام ! 🔴 انتقاد ... یا تخریب ! 🔴مطالبه‌گری ... یا طلب‌کاری بی‌منطق ! 🔹در ظاهر لحن انتقاد ! اما به قصد تضعیف دولت انقلابی و نظام ! بدون شک مقابله با دشمن فقط با شناخت کافی از او امکانپذیر است. آگاهی از ماهیت ، سوابق و برنامه‌های دشمن ، بسیار مهم و لازمه مقابله با اوست. ☫ ⃟ٖٖٜٖٜ🇮🇷 ⃟ٖٖٜٖٜ🔍 ⃟ٖٖٜٖٜ🌐 🧟‍♂گروه‌کشوری‌دشمن‌شناسی 🧟‍♀ 🏕قرارگاه‌سایبری‌منهاج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۰۳ 🔴 پروژه سوری سازی ایران همین الان بشدت در جریانه❗ ⚠️تخریب مسئولین❗ نا امنی وحشتناک سوریه با جو سازی علیه مسئولین شروع شد ! ظاهرا انتقاد و انتقاد و بعدش ... دروغ و دروغ ... جوسازی سنگین علیه مسئولین ❗ندیدن امنیت و ندیدن دستهای عوامل دشمن ❗تا رسید به پدیده هالیوودی داعش ، ساخت شیطان بزرگ و همه همکاران غربی و عربی ❗ بهانه هایی مثل نحسا امینی و ... یک فاجعه ❗ زمان فیلم ۵:۱۵ است. توصیه میکنیم ده و نیم دقیقه وقت بگذارید و فیلم را دوبار پشت سرهم تماشا کنید. ایکاش می شد، صداوسیما بجای تبلیغات چای عالی، شهر فرش، و امثالهم این کلیپ رو هر روز و شب پخش می کرد و مردم را روشن مینمود. 🟢  روشنگری محور اصلی جهاد مقدس تبیین است. ورود به گروه آماده باشیم  👈💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتقاد همراه با اعتماد ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۰:۲۴ خبرگزاری میزان رهبر انقلاب: اعتماد باید وجود داشته باشد، نمی‌گویم انتقاد نباشد؛ انتقاد همراه با اعتماد. می‌خواهند انتقاد کنند اشکال ندارد اما اعتماد داشته باشند. مسئولین دارند با اخلاص، با علاقمندی، با شوق، با توکل به خدا، با همه توان کار میکنند. اعتماد بشود به آنها، انتقاد هم اگر لازم بود بشود. من مخالفتی با انتقاد ندارم. بدون شک مقابله با دشمن فقط با شناخت کافی از او امکانپذیر است. آگاهی از ماهیت ، سوابق و برنامه‌های دشمن ، بسیار مهم و لازمه مقابله با اوست. ☫ ⃟ٖٖٜٖٜ🇮🇷 ⃟ٖٖٜٖٜ🔍 ⃟ٖٖٜٖٜ🌐 🧟‍♂گروه‌کشوری‌دشمن‌شناسی 🧟‍♀ 🏕قرارگاه‌سایبری‌منهاج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🇮🇷 زُلال سخن 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امتی که ندیده خریدار تو شد... (عج) بین شماست... حضور دارد اما ظهور ندارد... 🎙استادرفیعی ⁉️ ⁉️ 📤با نشر مطالب، در فراگیری معارف مهدوی سهیم باشیم ❣اگر یک نفر را به او وصل کردی ❣برای سپاهش تو سردار یاری 🦋کانال زلال سخن🦋 ╔══════╗ @zolalesokhan ╚.🔘.══.🔘.╝
هدایت شده از 🇮🇷 زُلال سخن 🇮🇷
🌟امام محمدباقر علیه السلام می‌فرمایند: 💥«گویا من قومی را می‌بینم که از مشرق زمين خروج کرده، حق خود را می‌طلبند، ولی به آنان نمی‌دهند. بار دیگر حق خود را می‌خواهند و به آنان نمی‌دهند. وقتی چنين دیدند، سلاح خود را بر دوش نهاده، آنگاه حق آنان را می‌دهند. ولی آنان نمی‌پذیرند تا اینکه قيام کنند و این حکومت را به کسی جز به صاحبشان تحويل نخواهند داد و اینان کشته‌‌هایشان شهیدند...»💥 💠 می‌توان از این روایت چند نکته برداشت کرد؛ در این روایت علاوه بر اشاره به تأثیرگذاری مردمان مشرق زمین در دوران ظهور حضرت حجت، به قیام این افراد و تشکیل حکومت توسط آن‌ها و تحویل آن به حضرت صاحب‌الزمان نیز اشاره شده است. ♻️به‌علاوه می‌توان این روایت را یکی از دلایل لزوم تشکیل حکومت در دورهٔ غیبت برای زمینه‌سازی ظهور دانست. 📚 بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۳ 📤با نشر مطالب، در فراگیری معارف مهدوی سهیم باشیم ❣اگر یک نفر را به او وصل کردی ❣برای سپاهش تو سردار یاری 🦋کانال زلال سخن🦋 ╔══════╗ @zolalesokhan ╚.🔘.══.🔘.╝
هدایت شده از 🇮🇷 زُلال سخن 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🇮🇷 🔴« حضور در منطقه و مرزهای رژیم » 🔴روایات و پیشگویی های عجیب از نابودی به دست ایرانیان👊 📤بانشرمطالب در فراگیری معارف مهدوی سهیم باشیم اگر یک نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری 🦋کانال زلال سخن🦋 ╔══════╗ @zolalesokhan ╚.🔘.══.🔘.╝
❌غلبه بر شهوت و توفیق شهادت❌ ❇️حضرت علی(علیه السلام): پاداش مجاهد شهید در راه خدا بیشتر از کسی نیست که قدرت بر گناه دارد، ولی آلوده نمی شود. همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست. 🌹شهید احمدعلی نیّری در سال ۱۳۴۵ و در روستای «آینه‌ورزان» دماوند به دنیا آمد. خانواده‌اش در کودکی او به تهران مهاجرت کرده و در محله مولوی ساکن شدند. از همان زمان کودکی پای او به مسجد امین‌الدوله که آیت‌الله حق‌شناس امام جماعتش بود، باز شد. او یکی ازشاگردان خاص آیت‌الله حق شناس بود و در اسفند ۱۳۶۴ در حالی که تنها ۱۹ سال داشت به شهادت رسید. 🔻احمدعلی یک عارف واصل بود به طوری که آیت‌الله حق‌شناس پس از دفنش در قطعه ۲۴ بهشت زهرا-سلام‌الله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت: تا زنده‌ام به کسی حرفی نزنید… احمد از عفاف چشم به این مقام رسید … ⭕️دکتر محسن نوری از دوستان شهید «احمدعلی نیّری» تعریف می‌کند که: «یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم، اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردید اما من… لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند، اما دوباره سوالم را پرسیدم، بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت: بنشین تا بهت بگم. 🔻 نفس عمیقی کشید و گفت: یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید، همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد و گفت: اونجا رودخانه است برو اونجا آب بیار من هم راه افتادم. راه زیادی نبود از لا‌به‌لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم: 🤲«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این گناه می‌گذرم.» 🔻 بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند و من هم مشغول آتش درست کردن بودم. خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین‌طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» 🔻من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: 🤲«یاالله یا الله…» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح)‼️ 🔻 وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم!» 🌱 احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن» منبع: کتاب عارفانه« شرح حال شهید احمد علی نیری» جهت خشنودی امام زمان«عج» این متن را در گروهها و کانالهای مختلف قرار دهیم، إن‌شاءاللھ انگیزه‌ای باشد برای ترک گناه جوانان و مومنان 🌹
هدایت شده از 🇮🇷 زُلال سخن 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۴ معصوم بر بدن کدام میت نماز می‌خوانند ؟!؟!؟ چقدر نکات مهم و ارزنده ای رو یادآور شدند. در ارتباط با سفر کربلا👌 🦋کانال زلال سخن🦋 ╔══════╗ @zolalesokhan ╚.🔘.══.🔘.╝
هدایت شده از 🇮🇷 زُلال سخن 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بیانات به یادماندنی رهبر انقلاب در ورزشگاه آزادی درباره زیارت اربعین: ای صبا ای پیک دور افتادگان اشک ما بر خاک پاکشان رسان 🦋کانال زلال سخن🦋 ╔══════╗ @zolalesokhan ╚.🔘.══.🔘.╝
هدایت شده از خادمان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بر خیز می رسد از راه _کاروان شاه نوکری کن سید محمد حسینی 🏴 🇮🇷 🗣👥👤🇮🇷❤️ 🆔👈گروه کشوری اندیشکده اسما اندیشکده سایبری مبارزین انقلابی ( اسما ) گردهمایی مدیران ،اساتید ،فعالین حوزه سایبری ☫ ⃟ٖٖٜٖٜ🇮🇷 ⃟ٖٖٜٖٜ🔍 ⃟ٖٖٜٖٜ🌐 🆔👈گروه کشوری دشمن شناسی بدون شک مقابله با دشمن فقط با شناخت کافی از او امکانپذیر است. آگاهی از ماهیت ، سوابق و برنامه‌های دشمن ، بسیار مهم و لازمه مقابله با اوست. 🆔👈گروه کشوری با ولایت تاظهور 🆔👈گروه کشوری سربازان ولایت راهپیمائی اربعین یادگار بینظیر خانم زینب کبری سلام الله علیهاست ، یادگاری که بعنوان یک رسانه جهانی قیام فرهنگ تشیع میرود تا کربلا را به ظهور پیوند دهد. همراه زائر ، خدمات رسان گوشی همراه زوار کربلا در راهپیمایی اربعین است @HamraheZaer 🏕قرارگاه‌سایبری‌منهاج @HAVADARAN_MENHAJ_ASMA کانال هواداران قرارگاه سایبری منهاج/اندیشکده اسما
❌غلبه بر شهوت و توفیق شهادت❌ ❇️حضرت علی(علیه السلام): پاداش مجاهد شهید در راه خدا بیشتر از کسی نیست که قدرت بر گناه دارد، ولی آلوده نمی شود. همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست. 🌹شهید احمدعلی نیّری در سال ۱۳۴۵ و در روستای «آینه‌ورزان» دماوند به دنیا آمد. خانواده‌اش در کودکی او به تهران مهاجرت کرده و در محله مولوی ساکن شدند. از همان زمان کودکی پای او به مسجد امین‌الدوله که آیت‌الله حق‌شناس امام جماعتش بود، باز شد. او یکی ازشاگردان خاص آیت‌الله حق شناس بود و در اسفند ۱۳۶۴ در حالی که تنها ۱۹ سال داشت به شهادت رسید. 🔻احمدعلی یک عارف واصل بود به طوری که آیت‌الله حق‌شناس پس از دفنش در قطعه ۲۴ بهشت زهرا-سلام‌الله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت: تا زنده‌ام به کسی حرفی نزنید… احمد از عفاف چشم به این مقام رسید … ⭕️دکتر محسن نوری از دوستان شهید «احمدعلی نیّری» تعریف می‌کند که: «یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم، اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردید اما من… لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند، اما دوباره سوالم را پرسیدم، بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت: بنشین تا بهت بگم. 🔻 نفس عمیقی کشید و گفت: یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید، همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد و گفت: اونجا رودخانه است برو اونجا آب بیار من هم راه افتادم. راه زیادی نبود از لا‌به‌لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم: 🤲«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این گناه می‌گذرم.» 🔻 بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند و من هم مشغول آتش درست کردن بودم. خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین‌طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» 🔻من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: 🤲«یاالله یا الله…» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح)‼️ 🔻 وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم!» 🌱 احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن» منبع: کتاب عارفانه« شرح حال شهید احمد علی نیری» جهت خشنودی امام زمان«عج» این متن را در گروهها و کانالهای مختلف قرار دهیم، إن‌شاءاللھ انگیزه‌ای باشد برای ترک گناه جوانان و مومنان