𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊܣܭَߊܘ
حرارت داغُ که کنار دستم احساس کردم متوجه تموم شدنِ عمرِ سیگاری که تو دستم بود شدم ؛ پُک آخرو عمیق تر
سه یا چهارسالِ پیش بود دقیقا ؛ واسه اولین بار دلم لرزید ، ناخوداگاه وقتی تو حیاط دانشکده میدیدمش قلبِ لاکردارم تند تر از همیشه میزد .
کلاس من همکف بودو کلاسای دلبر طبقه سوم ؛ از همون طبقه همکف چشمم به چشمهاش که میخورد دیگه خودم نبودم؛ نمیفهمیدم چجوری ولی به خودم که میومدم میدیدم سه طبقه رو الکی بخاطرش رفتم بالا ؛ دیگه این من ؛ منِ سابق نبود ، همه فکرِ ذکرم شده بود دلبرِ طبقه سومی .
با اینکه تِرم بالایی من بود ؛ ولی با هر بدبختی بود رشتمو عوض کردم که حتی قدِ سه تا طبقه هم که شده بیشتر ببینمش . که بشم هم رشته ای باهاشو جای درسُ مشقِ علم ؛ درسِ عشق دیکته کنم . صبحها زودتر از همیشه میزدم بیرون از خونه تا هرجوری شده سوار مترویی بشم که دلبرِطبقه سومی سوار میشه ؛ کل ایستگاه کارم شده بود نذرو نیازو توکل که شاید بفهمِ درمون دردِ من پیشِ اونه . مسکنِ این قلبِ تیکه پاره پیش یه نیم نگاهِ دلبرونشه . واسه دیدنش بیشتر وقتای بیکاری میرفتم سرکلاساش، به هوای مرورِ درسی که علاقه ای نداشتم بهش ؛ به هر بهانه ای که میشدُ بلد بودم باهاش هم کلام میشدم ؛ بهم میگفت همه از این رشته فرارین چجوری با میل خودت اومدی ؟!
دیگه نمیدونست همه انگیزه من شده بود جفت تیله های مشکی رنگش ؛ همه حرکاتش ریز به ریز از حفظ بودم ؛ ساعت رفت و آمدش ، تیک عصبیش ؛ حتی غذای مورد علاقش . داشتم از دست میرفتم واسه بدست آوردنش ؛
- خوب چیشد ؟!
هیچی دیگه اسم دلبرِ طبقه سومی اومد تو شناسنامم !
ولی خوب اسمش شد اسم بچم؛ تا یادم نره سه سال از عمرمو روزی ده بار از پله های دانشکده رفتم بالا و اومدم پایین تا بهش بفهمونم گیرِ دلِ لاکردارم . ولی انگار دلِ دلبرِ ما قبلا صیدِ شکار یکی دیگه بوده .
چَشم من چَشم تو را دید ولی دیده نشد ..
من همانم که پسندید ؛ پسندیده نشد ..
#واگویههایمسیح
قسمت چهاردهم 💛 ..
هدایت شده از 𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊܣܭَߊܘ
صبح همگی بخیر . .
مخصوصا شمایی که مراقب خودت نیستی!
بله درست فهمیدی با خودتم!!
بیا بغلم و اینقد نگران بقیه نباش(:🌝🌻
چه قشنگ میگه حنا بیات:
پاییز بخیهست!
که دل را به عشق و دلتنگی را به جان وصله میکند !🍂'🧡:)
علم روانشناسی معتقده
اگه یه نفر واقعاً دوسِت داشته باشه مهم نیست که چقدر از آشناییتون میگذره یا با چند نفر دیگه آشنا میشه، احساساتش نسبت به تو هرگز هیچ تغییری نمیکنه.
عشق واقعی قابل ربوده شدن نیست♥️!"
به جای دوستت دارم بهش بگو
•چاوت وه خۆتۆ بێت•
- به معنای مواظب خودت باش
- کوردی♡
_ بهم گف بلد نیستم موبافتنو !
گفتم اشکال نداره که خودم بهت یاد میدم .
یه تیکه از موهای جلومو سه قسمت کردم و شروع کردم به آموزش ، چند مین گذشت ، تقریباً تموم موهام بافته شده بود ، از نگاه کردن به موهام و اینکه درست میبافم
یا نه خسته شده بودم ، شروع کردم به باز کردن بافت ؛
تموم که شد نیگا کردم تو صورتش
گفتم : خب یاد گرفتی ؟
همینجور زُل زده بود تو چشام !
گفتم : چی شد ؟!
گفت : میدونستی مژههات خیلی بلنده ؟♥️'(( :
- نیاز دارم :
‹ به چایی تو سرما بوی گلِ قهوه موقعِ ورود . .
به قهوه فروشی ، گلِ هندونه !
تیکه اخرِ پیتزا ، ته دیگایِ سیب زمینی ؛
بویِ خاک نم خورده بعدِ بارون . .
قطع کردنِ الارم ساعات هفتِ صبح و دوباره
خوابیدنِ ، قدم زدن لبِ دریا . .
نگاه کردن به اتیش تویِ شب ، همه اینا یه طرف
داشتنِ تو یه طرف : )!'💗🌸' ›
هربار که نگاهت میکنم جملهای آشنا به ذهنم خطور میکند :
- چيزی هست كه ارزش زندگی كردن دارد 💗>>
𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊܣܭَߊܘ
از کرخه تا راین یه دیالوگی داشت ، میگفت : چیکار کنم خوب شی؟
بگی برقص، میرقصم.
بگی بخون، میخونم بگی بمیر، میمیرم.
#Diyaloug 📽'
تو سلیقمی ،
بخاطر خنده های خوشگلت
بخاطر دوست داشتنی بودنت
بخاطر بودنت تو زندگیم
بخاطر شخصیت خیلی خاصت
بخاطر قلب مهربونت
بخاطر هنرمند بودنت
بخاطر با حیا بودنت
بخاطر آرامش بودنت 🧡🍂 ..