eitaa logo
𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊ‌ܣܭَߊ‌ܘ
4.1هزار دنبال‌کننده
523 عکس
123 ویدیو
2 فایل
. ﷽ - چرا پناهگاه ؟! ' من دلم نیومد بی‌پناهیِ آدمارو پناه نباشم ؛ ⤶‏و پناه بر تو از حزن‌های پی در پی🌱 ' . - اینجا جای کسیه ؟! ± بله ؛ پناهگاهِ منِ " 👤: @Imenshabah
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستت دارم ... مثل اون موزیکی ك هردومون حفظیم ؛ مثل هوایِ بارونی ؛ بوی خاک نم خورده ؛ قدم زدن تو پاییز ؛ قهوه اول صبح ؛ بستنیِ بعد غروب ، سیگارِ بعد چای ؛ لمس گلبرگای رز سفید ؛ قدم زدن تو شن خیس ؛ اولین آغوش ؛ اولین بوسه ؛ بغل گرمت تو هوای سرد ؛ گریه از شادی ؛ مثل ستاره ها ؛ مثل صدای موج ؛ مثل دیوونه ها ♥️'🌱' : )
یادمه اون اوایل که باهاش آشنا شدم ؛ بنظرم خیلی آدم خفنی بود ! یه طور عجیبی به دلم نشست ؛ ویژگی که باعث شد من بیشتر به سمتش کشیده بشم این قوی بودنشِ ؛ بچه طلاق بود پدرش معتاد بود ؛ ترک تحصیل کرده بود ؛ دیابت داشت ؛ اما هنوزم عجیب لبخند به لب داشت .. همیشه تو ذهنم تو خیالات مردی رو میدیدم که توی کویر بی آب علف با آفتابی که هرلحظه بیشتر از قبل میسوزوندش و درحالی که جلو چشمش همه اون جنگل سر سبز خانواده ؛ درس ؛ شغل آینده از بین رفته بود ؛وایساده بود ؛ یا بهتره بگم سبز مونده بود ! با هرچیزی هر کلمه ای شعر میگفت ؛ حتی مسخره ترین کلمه هایی که نمیشد چهارتا دونه جمله درست باهاش ساختو شعر میکرد ؛ با هر اسمی که فکر کنی هر ویژگی خواصی شعر گفته بود .. بچه بندرعباس بود ؛ میگفت آرامشی که دارمو مدیون دریام ؛ هروقت خوب نیسم میرم میشینم به صدای بهم خوردن موج ها تا ساعت ها گوش میدم ؛ خیلی طول کشید تا تونستم رفیق شم باهاش ؛ میخاستم بفهمم چجوری دووم اورده ؛ چجوری هنوزم سبزه ؟! یه روز خیلی یهویی بیخبر ؛ زنگ زد گفت اومدم قم ! میای همو ببنیم؟! خیلی خوشحال شده بودم ؛ بلاخره میتونسم بفهمم راز این قوی بودنِ چیه ! وقتی دیدمش ؛ کلی سوالو مسئله‌ی بی جواب تو ذهنم این ور اون ور میشد منتظر یه وقت درس حسابی بودم که بپرسم ؛ ولی خودش پیش دستی کردو گفت ؛ گفت یه ماه داره تو زندگیش ؛ از این ماه ها که میاد یهویی روشن میکنه شب تیره و تار زندگیتو ؛ از این ماها که نورش ؛ زورش از همه ستارهای دور ورت از همه چراغ های شهر بیشتره ! گفت اگه رو پاس ؛ اگه هنوزم تو اون کویر بی آب علف ذهن من سبزه ؛ بخاطر وجود ماه‌شِ ؛ گفتم کی هست حالا این خوشبخت ترین ! خندید گفت: من بهش میگم دخترِ ماه :)! میگفت دخترِ ماه بهش میگه زمینِ من ! ینی من فقط ماهِ توام ؛ تو فقط سیاره‌ی من .. یادمه پرسیدی کدوم یکی از شعرای کتابم بیشتر دوست داری ؟! گفتم تعهد ! یادمه اون روزا یه سوالی پرسیدی که هیچوقت نشد جوابشو بدم بهت ؛ گفتی تعهد تورو یاد کسی می‌اندازه ؟! خواستم بگم ؛ بگم منم ماه داشتم ؛ منم سبز بودم ؛ منم با اومدنش واحه شد کویر خشک دلم ! نگفتم ؛ هیچی نگفتم .. الان از اون دورهمی ؛ از این ۲ ۳ ساعتی که نسشتیم گپ زدیم گفتیم تعریف کردیم ؛ دقیق ۱ سال میگذره .. یه جوری رفتی نیستی ؛ یه جوری یهو غیبت زدی ؛ یه جوری پیج و کتاب و شعراتو جم کردیو رفتی که هیچ اثری نموند ازت ؛ فک کنم دیگه اسمتم ندونه کسی .. تنها چیزی که ازت مونده یه پست خالی از هیچِ ؛ با مضمون کپشنی که نوشته : ماهَ‌م رفت ؛ علی بی ماه دیگه روشن نیست ! خدانگهدار .. حالا علیِ قوی و سبزه تو ذهنم تبدیل شد به مترسک خسته و بی جون و زرد ؛ که نای رفتن هم نداشت و خودش سپرده بود دست باد .. پ.ن : تصویر بالا برای روزیِ که رفتم دیدمش ؛ با امضا دست خط خودش .. قسمت سوم🤍
آقای نجفی میگه : - تو میشی پِله بقیه بالا میرن ازت :)! خواستم بگم پله که سهله برادر ما همیشه اون پلی بودیم که خرشون کِ رد شد ازش کلا موجودیتشُ انکار کردن !
- دلم راه رفتنُ میخاد ؛ کنارت شب چقدر خوبه :)!🫀🚶🏻‍♂
- نویسنده‌ی بهتری شدی. + غم ادبیات انسان‌ها رو ارتقا می‌ده : )!
یکی تو پاکی ، یکی هوای تهرون ؛
- هچکس ، نفهمید و‌‌ نمیفهمه و قرارم‌‌نیس بفهمه منو !
قهوه داره بهمون میگه : هر چیزی که تلخ باشه بیدارترت میکنه : )!💛
«چیزی‌ڬ‌روابطه‌آینده‌رو‌برام‌ترسناک‌میکنه اینه‌که‌وقتی‌به‌گذشته‌نگاه‌میکنم آدم‌هایی‌رو‌میبینم‌ڬ‌مطمئن‌بودیم‌تا‌ابد توی‌زندگی‌هم‌میمونیم! ولی‌اینطوری‌نشد :))!🗞🌱»
یڪ نفࢪ ࢪا دوست داࢪم، شعࢪ میگویم بࢪایش آمده دࢪ زیر شعࢪ من نوشته عاشقین؟