eitaa logo
آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان)
2.6هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
11.3هزار ویدیو
95 فایل
احکام ، همسرداری، تربیت فرزند، ایده های ناب همسرداری .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 +میخــوام وصيّـت كنم!!!😌 دسـت هـام رو گـذاشتم روےگوشهايم👂🏻. گفتم: _نمیخــوام بشنوم.😖 آمد جلو ، گفت: +بـیا امروز یـہ قولے به مݧ بده.😊 صوـرتم را برگرداندم.😒 گفتم: _ول کـن مصطفے😡. بـہ من از این حرف هـا نزن. مـن قـول بـده نیستم . حال این کارهــــا رو هم نــــدارم.😞 قسـم داد. گریه کرد.😭 گفـت: +اگہ شهیــ🕊ـدشدم، جنازه ام رو جلوے در گلستاݧ شهداے اصفهان دفݧ کنید. دلم میخواد پـ👴🏻ــدر و مــ💚ـادرها که میاݧ زیارت بچه هاشوݧ ، پاشــون رو بذارن روی قبــر من... شایـد خدا از سر تقصیرات من هم بگذره...😔💚 ❤️💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
چندماہ بعد عقدمون من وآقامحمد رفتیم بازار واسه خرید..🛍 من دوتا شال خریدم...☺️ یکیش بود که چند بار هـم پوشیدمش اما یہ روز محمد به من گفت: خانومـے، اون شال سبزت رو میدیش به من؟😌🙄 حس خوبے به من میده😊 شما و وقتے این شال سبز شما هـمراهـمه قوت قلب مے گیرم❤️ گفتم:آره کہ میشه...😊 گرفتش و خودش هـم دوردوزش کرد وشد شال گردنش تو هـر ماموریتےکه میرفت یا به سرش مے بست😍 یا دور گردنش مینداخت ... تو ماموریت آخرش هم هـمون شال دور گردنش بود که بعد برام آوردن...💚😔💔 ❤️💛💚‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
زمانے که آقا صادق به ماموریت مےرفت ✈️ من براش نامه می نوشتم 📝 و بین لباس یا قسمتے از چمدونش 💼 میگذاشتم کہ ببینه👀 سال گذشته وقتے برای بار اول به رفت، من دو تا نامه نوشتم که یکےبرای خودش بود که گفتم در بین الحرمین روبه حرم حضرت ابولفضل(ع)🕌 ایستاده و این نامه رو از طرف من بخون✋🏻 و اون یکی رو بعد از در حرم امام حسین(ع) بنداز و نخون! ⛔️ با اینکه مطمئن بودم نمےخونع اما نمیدونم چرا اون دفعه نامه رو خونده بود.🙄 من در نامه آقا صادق را از آقا خواسته و نوشته بودم: "آقا جان تو رابه جان خواهرت زینب(س) قسم میدم کہ تمام مسلمانان مشتاق را به نهایت ، ارج و قرب واسطه شوی در نزد حق تعالی. ❤️ پاره ے تنم ❤️ در مسیر تو قدم گذاشته و به تو می سپارمش!😔 آقا جان آرزوی در سر دارد من نیز شهـادتـم اما آتشم به اندازه ی و علاقه صادق تند نیست!😓 آرزویی همچون برادر زاده ے شیرین زبانت قاسم را دارد و شهادت شیرین تر از عسل است برایش😭😍❤️ آقا صادق که این نامه رو خونده بود وقتے به خونہ برگشت 🏠 خوشحال بود😊😍 و گفت: باور نداشتم که اینجوری از تہ دل برام بخوای تا شم.😍❤️ من اوایل نمےتونستم این دعا را بگم😥 و  برام سخت بود😣 اما میدیدم کہ تو این دنیا عذاب میکشہ😥😭 بعد ها متوجه شدم کہ من خودخواه شدم☹️ و آقا صادق رو فقط برای خودم می خوام😌 اما از سال گذشته بہ این فکر افتادم که بهتره کمے هم آقا صادق رو برای خودش بخوام.🙂💚 ❤️💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
🌹🌹 سر سفره عقد نشسته بودیم کنارهم.بوی عطرش همه اتاق را پر کرده بود😍😍 بله را که گفتم.🙈🙊 سرش را آورد زیر گوشم،خیلی آرام و آهسته گفت:((تو همونی هستی که من میخواستم.☺️)) نگاهش کردم واز ته دل خندیدم😍 دستم را گذاشتم روی حلقه ازدواجمان💍 چشم دوختم به قرآن و از خدا طلب خوشبختی کردم😍😊 💚شهید جواد فکوری ❤️💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
روز تـولد امام_علـی_ع بود کـه همراه محـمدرضا و خانواده‌اش به حرم امام_رضـا_ع رفتیم🕌 تا ے_عقـد ما را آن جا جاری کنند.❤️ پس از انجام ، به یڪ دو نفــره رفتیم.💞 اتفاقاً آن روز شهـیدے را تشییع می‌کردند. 😇 روی تابوت پیچیده در پرچم_سـه_رنگ🇮🇷 که بر دست مشایعت‌کنندگان پیش می‌رفت، یک شکلات افتاده بود.🍬 محمدرضا از لا به لای جمعیت خود را به تابوت رساند، شکلات را برداشت و طرف من بازگشت. شـکلات را نصف کرد و به سویم گرفت و گفت : این اولین شیرینی ازدواج‌مـان اسـت😍. طـعم شیـرین_شکلات در دهـانم دوید😋. هنوز که هنوز است، گویی که شیرین‌تر از آن شـکلات را نخورده‌ام! 🌹 ❤️💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
. . *|•💍•| همیشه سر این که اصرار داشت حلقه ازدواج |•😉•| حتماً دستش باشد، اذیتش می‌کردم. می‌گفتم: |•🧐•| «حالا چه قید و بندی داری؟» |•😌•| میگفت: «حلقه، سایه‌ۍ یک مرد یا زن در زندگی است |•😍•| من دوست دارم سایه تو همیــشہ ، دنبال من باشد. |•💕•| من از خدا خواسته ام تو جفتِ دنیا و آخرت من باشی!» 😍🌱* ❤️💛💚
🌹 سـر سـفـره عـقـد 💍 ، نشـستـہ بودیـم کنـار هـم؛ بوےعطرش☺️ همہ اتـاق را پـر کـرده بود!💫 بـلــہ را کـہ گفتـم،😇 سـرش را آورد زیـر گـوشم، خیلــے آرام و آهستہ گفت: تو همـوݧ کسـے هستـے کہ مےخـواستم😉😍 نـگـاهـش کـردم و از تـہ دل خـنـدیـدم😅💕 دستـم را گـذاشـتم روے حلقہ💍 ازدواج‌ماݧ، چـشـم دوخـتـم بہ قرآݧ سـفـره عـقـد ☺️و از خـدا طلـب خوشبختـے😊 کـردم...🙏🏻💚 ❤️💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
🔸اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا میکرد . میدیدم که بعد از نماز از خدا طلب شهادت میکند . نمازهایش را همیشه اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمی‌شد . دیگر تحمل نکردم ،یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم . به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهید میشی ‌. حتی جلوی نماز اول‌وقت او را میگرفتم! اما چیزی نمی‌گفت .... دیگر هم نماز شب نخواند ؛ پرسیدم : چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندید و گفت : کاری‌و که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم . رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره، اینجوری امام زمان(عج) هم راضیتره ... 🔸بعداز مدتی برای شهادت هم دعا نمیکرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟ گفت: چرا ، ولی براش دعا نمی‌کنم! چون خودِ خدا باید عاشقم بشه تا به شهادت برسم ... گفتم : حالا اگه تو جوونی عاشقت بشه چیکار کنیم؟؟ لبخندی زد و گفت: مگه عشق پیر و جوون می‌شناسه؟! ✍همسر شهید 🔹 مدافع‌حرم 🔸شهید مرتضی ‌حسین‌ پور 🔹یادشهدا باصلوات ❤️💛💚 ‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
📌رفتم دستمو گذاشتم رو شونش گفتم: سلام جعفر... یدفعه ناخودآگاه یه سیلی زد تو صورتم....! . . . بعدش که آرام‌بخش بهش زدن آروم شد باز رفتم پیشش؛ بهم گفت یه نفرو زدم برو پیداش کن ازش حلالیت بگیر فقط یادم نمیاد کیچ بوده 😓 گفتم حالا مهم نیست میدونن حالت خوب نبوده... ... با اصرارش بالاخره گفتم: فکر کن منو زدی گفت تو رو زدم؟؟! . . . ❣{چادرمو گرفت، گریش گرفت عادتی که داشت تو شبای قدر و محرم اشکاشو با چادرم پاک می‌کرد چادرمو گرفت اشکاشو پاک کرد... 💔} 💣 ♥ ⚡یا بهتره بگیم... یادمان باشد در همین کوچه ی ما همسری بود که عشقش را داد تا تو عاشق بشوی🥀 ❤️💛💚
براۍ خَــرید عقــد فقط دو تا حَلقــه‌ۍ|💍| نقــره گــرفتیمـ کھ روۍ هر دویش✌️ حَڪ شــده بود✍️ تنها رَهِ سَعــادت💚 ایمان، جهاد، شهادت 😍 🌹 🌷 🕊 ❤️💛💚 ‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ♠️💛💚
اولین بار که میخواست بره آینه قرآن✨گرفتم براش قرآن رو بوسید و باز کرد ترجمه آیه رو برام خوند ولی بار آخری که میخواست بره وقتی قرآن رو باز کرد آیه رو ترجمه نکرد😕 گفتم سعید چرا ترجمه نمیکنی⁉️ رو به من کرد و گفت ✨ اگه ترجمه آیه رو بهتون بگم ناراحت نمیشین؟!  گفتم: نه..! گفت: آیه شهادت اومده😔 من به آرزوم میرسم🕊💚 🌸 ❤️💛💚 ‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ♠️💛💚
! می‌دانم که بعد از رفتن من تمام سختی‌های این زندگی بر دوش توست، من برای شهادت نمی‌روم، من جوانی و زندگی با شما را دوست دارم و می‌خواهم با شما باشم، ولی این تکلیف ماست که از حریم اسلام و اهل‌بیت (ع) دفاع کنیم و راضی هستیم به رضای خدا ولی این ‌بار سنگین بر دوش توست و از تو می‌خواهم صبر زینب‌گونه پیشه کنی و در برابر تمام سختی‌ها و مشکلات یاد خدا را فراموش نکنی و در تمام مراحل از خدا کمک بگیری. از تو می‌خواهم که فرزندانم را طوری تربیت کنی که در مسیر اسلام و ولایت ادامه‌دهنده را شهدا باشند و بابت تمام کمبودها و نبودهایم از تو می‌خواهم کنی. و من الله التوفیق ۱۳۹۵/۱/۳۰ ❤️💛💚 ‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ♠️💛💚
*🌸 یکی از روزها در کمدش را بازکرد نگاهی به عکس شهدا کرد و بایک نگاه معصومانه به من زل زد و گفت: مـامـان جـان! گفتم : جانــم! گفت دوست داری مادر شهید بشی؟ جواب این سوال خیلی برام سخت بود علاقه شدیدی به او داشتم نمی توانستم خودم را قانع کنم و به او جواب مثبت بدم. گفتم ای وای بر من این چه حرفیه پسر من! تحمل فراغ تو رو ندارم و نمی توانم، اما او در جوابش مرا شرمنده کرد و گفت : مادر من ! مادر شهید بودن لیاقت می خواهد، خداوند به کسانی که لایق باشند این افتخار را می دهد... ☺️✋🏻 ❤️💛💚 ‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ♠️💛💚
*مشغول کار منزل بودم. 🍃 حواسم از حامد پرت شد. 🤦‍♀️ یک دفعه از روی صندلی افتاد زمین و سرش غرق خون شد. 🥺 او را به دکتر رساندم. سرش را پانسمان کردند. خیلی میترسیدم که مبادا یوسف با من دعوا کند و ناراحت شود و بگوید: چرا مواظب بچه نبودی؟ 😥 وقتی آمد مثل همیشه سراغ حامد را گرفت. گفتم: خوابیده. بعد هم قضیه را برایش تعریف کردم. فقط گوش داد. آرام آرام چشم هایش خیس شد. لبش را گاز گرفت. بعد گفت: تقصیر من است که تو را با حامد تنها میگذارم. چاره ای ندارم. مرا ببخش. 😐 . وقتی این جملات را گفت، خیلی شرمنده شدم. در همه برخوردهایش این عشق و محبت را به پای زندگی‌مان میریخت. 🍃❤ ❤️💛💚 ‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
مهریه ما يك جلد كلام الله مجيد بود و يك سكه طلا. سكه را بعد عقد بخشیدم... اما آن يك جلد قرآن را محمد بعد از ازدواج خريد و صفحه اولش اينطور نوشت: 💕"اميدم به اينست كه اين كتاب اساس حركت مشترك ما باشد و نه چيز ديگر،كه همه چيز فنا پذير است جز اين كتاب"💕 حالا هر چند وقت يكبار كه خستگي بر من غلبه ميكند اين نوشته ها را ميخوانم و آرام ميگيرم. همسر شهيد محمد جهان آرا 😍 ✍پیامبر اکرم (ص) : 💠اسلام داشتن همسر را بعد از دین ، بالاترین نعمت و سودمندی برای مومن می داند... 📚وسائل شیعه ج۲۰ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ❤️💛💚 ‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
💑 زندگی عاشقــانه به سبــک شهــدا 🔸بعد از عقد با هم عهد کردیم همیشه نماز هایمان را اول وقت بخوانیم. وقتی با هم بودیم که به جماعت نماز می‌خواندیم. وقتی هم از هم دور بودیم، تماس میگرفتیم و نماز اول وقت را به هم یادآوری میکردیم. 🔸اگر هم بیرون بودیم، در هر مسیری که صدای اذان بلند میشد، ماشین را نگه داشته و در مسجد نمازمان را می خواندیم و بعد می‌رفتیم. من اکثرا به همین دلیل از قبل وضو میگرفتم و همین را همیشه دوست داشتند و به شوخی به مادرشان می گفتند: خانم من دائم‌الوضوست! 🌷راوی: همسر شهید وحید فرهنگی والا ❤️💛💚 ‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
سرِ سفره‌ےِ عقد آروم درِ گوشم گفت: میدونے من فَردا شَهید میشَم؟ خندیدم و گفتم..از کجا میدونے؟ نڪنه علمِ غِیب داری!💭 گفت: آره..دیشب مادرم حضرتِ زهرا(س) رو تو خواب دیدمـ..🍃 ازدواجمونو بهم تبریڪ گفت بعدشم وَعده‌ے شَهادتمو داد. . . بُغض کردمُ گفتم: پس من چے؟ میخوای همین اولِ کاری منُ تنها بزاری برے؟!😞 نبود شرطِ وَفا بِری و منو نَبری! توڪہ میدونے فردا میخواے شَهید بشے چرا نشستے پایِ سفره عقد. . .💍 چرا خواستے منو به عقدِ خودت دربیاری!؟ دستمو گرفت خندیدُ گفت: آخہ شنیدم شَهید میتونه بستگانشو شفاعت ڪنه!🥰 میخوامـ که اون دنیا جزوِ شفاعت شده هام باشے. . . میخوام مجلسِ عروسیِ واقعی رو اونجا برات بگیرم. . .🎈 {مدافع‌حرم} ♥️ ❤️💛💚 ‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
همیشہ سر این کہ اصرار داشت حلقہ ازدواج حتماً دستش باشد اذیتش مے‌کردم مےگفتم : حالا چہ قید و بندے دارے؟! مےگفت : حلقہ ، سایہ ے یك مرد یا زن در زندگے است من دوست دارم سایه تو همیـشہ ، دنبال من باشد من از خدا خواستہ ام تو جفتِ دنیا و آخرت من باشے!😍💙 ✍🏻روایتےازهمسرِ↓ ❤️ ❤️💛💚 ‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
من در تلفنم، نام همسرم را با عنوان "شهیــــد زنــــده" ذخیره کرده بودم؛ یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد!🤔 به ایشان گفتم: آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما می‌بینم و عشق شهادت داری که برای من شهید زنده‌ای❤️ قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد و گفت: شماره‌اش را بگیرم☎️ وقتی این کار را کردم،دیدم شماره مرا با عنوان "شریک جهادم و مسافر بهشت" ذخیره کرده بود🤍 گفت: از اول زندگی شریک هم بوده‌ایم و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزش‌ترین دارایی‌ام را به خدا می‌سپارم و می‌روم. آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم💚 شام غریبان امام حسین علیه‌السلام بود که در خیمه محله‌مان شمع روشن کردیم🕯 ایشان به من گفت دعا کنم تا بی‌بی زینب قبولش کند🙏 من هم وقتی شمع روشن می‌کردم، دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود، من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیت‌الشهدا قرار دهم✨ ❤️🕊 راوے: همسر شهید🌱 ❤️💛💚 ‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
❤️ جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «می‌تونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود. می‌گفت: «می‌برم با و بچه هام می‌خورم». می‌گفت: اینکه آدم شیرینی‌های زندگیشو با زن و بچه‌اش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر می‌ذاره! 📕سید‌مرتضی‌آوینی،‌کتاب دانشجویی،ص۱۹ ❤️💛💚 ‌ آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
*🙃🍃 زمستـان سال 63 بـود كہ با هـم ازدواج كرديم💞💍 از همان موقع برحسب نـياز به همراه حاج سعيد به شهرهای مرزے كردستان رفتم ، 23 سال زندگے مشتـرك را در فضايی آكنده از و در خانواده پاسداری در كنار هم تجربه كرديم😇 هر كدام از فرزندان مان👶🏻 در يكے از شهرهای مرزی متولد شده و با توكل برخدا و ياری خدا و با مشكلات جنگ و جبهه بزرگ شدند . زندگے در آن شهرها سخت و دشوار بود😣 به طوری كه امنيت مالے و جانے نداشتيم☹️ بارها به اتفاق بچه ها تا مرز شيميايی شـدن و شهادت پيش رفتيم😣🙄 منتی نيـست ، هرچه بوده افتخارو خدمت بوده😇☺️ برای پايداری و ، البته اگر خدا قبول كند😌💚 ✍🏻به روایت همسر ♥️ ❤️💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
محمد حسین اهل خوشحال ڪردن و کردن بود.😍 نامزدے ما هم شیرینے خاصی داشتـــ.😋 ۴ ماه دوست‌داشتنے!💞 دائماً حسین‌آقا می‌کرد🙈 مثلاً تماس مے‌گرفتم و با حالت دلتنگے‌ می‌پرسیدم «آخر هفته تهران می‌آیی؟» می‌گفت «باید ببینم چه می‌شود!» چند ثانیه بعد، آیفون به صدا در می‌آمد و حسین‌آقا پشت در ایستاده بود!😅 یادم هست یڪ‌بار دیگر می‌خواستم برای خرید به بیرون بروم پول نداشتم هرچه فکر کردم چه کنم، به نتیجه‌ای نرسیدم! 😞 خجالت می‌کشیدم از پدر و مادرم پول بخواهم. نشستم به مطالعه📚 اما تمام فکرم به خرید بود. مشغول ورق ‌زدن کتابم بودم که دیدم 30 هزار تومن پول لای آن استــ!😳😍 از پدر و مادرم سوال کردم که آنها پول برایم گذاشته‌اند؟ گفتند نه! 🤔 مامان گفت «احتمالاً کار حسین‌آقاست!» خریدم را انجام دادم و بعداً هرچه تماس گرفتم و از او پرسیدم، طفره می‌رفت. می‌گفت «نمی‌دونم! من؟ من پول بگذارم؟»🤔 حتی این مدل کارها را برای خانواده‌ام هم انجام می‌داد عادتی که بعدها هم ترک نشد.😇 ✍🏻به روایت همسر ❤️🕊* ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❤️💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
* من در تلفنم، نام همسرم را با عنوان "شهیــــد زنــــده" ذخیره کرده بودم؛ یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد!🤔 به ایشان گفتم: آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما می‌بینم و عشق شهادت داری که برای من شهید زنده‌ای❤️ قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد و گفت: شماره‌اش را بگیرم☎️ وقتی این کار را کردم،دیدم شماره مرا با عنوان "شریک جهادم و مسافر بهشت" ذخیره کرده بود🤍 گفت: از اول زندگی شریک هم بوده‌ایم و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزش‌ترین دارایی‌ام را به خدا می‌سپارم و می‌روم. آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم💚 شام غریبان امام حسین علیه‌السلام بود که در خیمه محله‌مان شمع روشن کردیم🕯 ایشان به من گفت دعا کنم تا بی‌بی زینب قبولش کند🙏 من هم وقتی شمع روشن می‌کردم، دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود، من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیت‌الشهدا قرار دهم✨ ❤️🕊 راوے: همسر شهید🌱 ❤️💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
🕊 شهید ابراهیم هادی: 📖مقید بود هر روز زیارت عاشورا را بخواند ، حتی اگر کار داشت و سرش شلوغ بود سلام آخر زیارت رو می خواند . دائما می گفت ، اگر دست جوان ها رو بزاریم توی دست علیه السلام، همه مشکلاتشان حل می شود و امام با دیده لطف به آنان نگاه می کند.... 📚 سلام بر ابراهیم ❤️💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
قهربودیم ☹️درحال نمازخواندن بود... نمازش که تموم شد نشسته بودم و توجهی🙄 به همسرم نداشتم .. کتاب شعرش📙 را برداشت وبایک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن... ولی من بازباهاش قهربودم!!!!!🙁 کتاب را گذاشت کنار...به من نگاه کردوگفت: "غزل تمام...نمازش تمام...دنیامات،سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!! بازهم بهش نگاه نکردم....!!! اینبارپرسید:عاشقمی؟؟؟😍سکوت کردم.... گفت:عاشقم گرنیستی لطفی بکن نفرت بورز.... بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند. .." دوباره بالبخند پرسید:عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟؟؟ گفتم:نـــــــه!!!!! گفت:"تو نه می گویی و پیداست می گوید دلت آری...😃 که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری..." زدم زیرخنده....و روبروش نشستم....😄 دیگر نتوانستم به ایشان نگویم که وجودش چقدر آرامش بخشه... بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم... خداروشکرکه هستی....☺️😌  راوی:همسر شهید بابایی🌺🌺🌺🌺   ❤️💚💛 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚
*⚘﷽⚘ فرمانده سپاه زيركوه بود .ازدواج كه كرديم ازش خواستم همراهش بروم☺️ رفتيم به يك ده سرِ مرز . زندگيمان را آنجا با نصف وانت اسباب و اثاثيه و توي يك اتاق محقر و خشتي شروع كرديم💚 آنجا نه آب داشت ، نـه بـرق ، نـه درمانگـاه ، نـه مدرسـه و نـه خيلـي چيزهاي ديگر 😪 در عوض تابستان گرماي شديد داشت و زمستان سرما 😬 مدتي تحمل كردم و ماندم . بعد از آن طاقتم طاق شد . گفتم : بريم يك جاي بهتر😩 قبول نكرد. گفت : اين ده هم جزء كشور ماسـت. مردم اينجا هم ایراني هستن🙂✌️ 🌿 🖤💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 🖤💛💚‌
🌹🌹 سر سفره عقد نشسته بودیم کنارهم.بوی عطرش همه اتاق را پر کرده بود😍😍 بله را که گفتم.🙈🙊 سرش را آورد زیر گوشم،خیلی آرام و آهسته گفت:((تو همونی هستی که من میخواستم.☺️)) نگاهش کردم واز ته دل خندیدم😍 دستم را گذاشتم روی حلقه ازدواجمان💍 چشم دوختم به قرآن و از خدا طلب خوشبختی کردم😍😊 💚شهید جواد فکوری 🖤💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 🖤💛💚‌
چند ساعت بعد از عـــــ💍ـــــقد با همسرش رفته بودند توی اتاق... براشون که چایی☕️☕️ بردم دیدم کتــ📚ـــاباشو گذاشته وسط داشت از زندگے ائمہ و حضرت زهرا سلام الله علیها براے همسرش مےگفت 🤔 بهش گفتم: براے خوندن این کتابا فرصت زیاده☺️ گفت مادرجان لازمه همـــ❤️ـــسرم با زندگی حضرت زهـــــرا(س) آشنا بشه... 😇 ❤️💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚‌
چند ساعت بعد از عـــــ💍ـــــقد با همسرش رفته بودند توی اتاق... براشون که چایی☕️☕️ بردم دیدم کتــ📚ـــاباشو گذاشته وسط داشت از زندگے ائمہ و حضرت زهرا سلام الله علیها براے همسرش مےگفت 🤔 بهش گفتم: براے خوندن این کتابا فرصت زیاده☺️ گفت مادرجان لازمه همـــ❤️ـــسرم با زندگی حضرت زهـــــرا(س) آشنا بشه... 😇 ❤️💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚‌
❣زمانی ڪه محمد براے خواستگارے به منزل ما آمد،🏠 مهم ترین موضوعے ڪه روے آن تأڪید ویژه اے داشت 👌رعایت حجاب و عفاف فاطمے بود و به من گفتند که اصلے ترین معیار ازدواج💑 برایشان زندگی در کنار زنی💁 است که به حجاب پایبند بوده و اولویت نخست آن باشد..😍 ❤️💛💚 آیین همسرداری ۳(ویژه بانوان) https://eitaa.com/AyeenHamsardari3 ❤️💛💚