👹شیطان نشسته بود بر بساط صبحانه و آرام لقمه برميداشت. گفتم: «ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکردهای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذراندهاند.»
👹شيطان گفت: «خود را بازنشسته کردهام، پيش از موعد.»
گفتم: «به راه عدل و انصاف بازگشتهای يا سنگ بندگی خدا به سينه میزنی؟»
شيطان گفت: «من ديگر آن شيطان توانای سابق نيستم. ديدم انسانها، آنچه را من شبانه به دهها وسوسه پنهانی انجام ميدادم، روزانه به صدها دسيسه آشکارا انجام ميدهند. اينان را به شيطان چه نياز است؟»
👹شيطان در حالي که بساط خود را برميچيد تا در کناري آرام بخوابد، زير لب گفت: «آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نميدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خيانت، تا کجا ميتواند فرا رود و گرنه در برابر آدم سجده میکردم.»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مردی روستایی تعریف می کرد که هفته پیش یکی از کاندیداهای مجلس به روستای ما آمد و گفت: 《چه مشکلاتی دارید؟ بگید تا حل کنم!》گفتیم:《والله دوتا مشکل خیلی مهم داریم، اولیش اینه که گاز نداریم! دومیش اینه که ...》هنوز دومی رو نگفته بودیم که..
گفت صبر کنید و به بغل دستیش گفت:《اون موبایل رو بده به من!》و شروع به صحبت با موبایل کرد:《سلام، بنده الان در روستایی هستم که گاز ندارن! لطف کنید به دستور من براشون گاز کشی انجام بدید! کی؟ یک هفته بعد از انتخابات؟ پس من قول بدم از جانب شما؟ بسیارخب》گوشی رو قطع کرد و گفت: 《این حل شد! حالا مشکل دوم رو بگید!》گفتم مشکل دوم اینه که اینجا موبایل کار نمیکنه و اصلا آنتن نداریم!》
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌧وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
☔️برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی 🌧خواهرم گفت چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی
🔥 پدرم با عصبانیت گفت تنها وقتی که سرما خوردی متوجه خواهی شد
🧕🏼 اما مادرم در حالی که موهای مرا خوش می کرد گفت باران بی موقع این است⚡️
✍دکتر علی شریعتی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیلو نام این دروازه بان است .
مثل همه برزیلی ها عاشق فوتبال.
در لیگ 1 فوتبال بازی می کند و مطمئنا به اندازه ستاره های فوتبال برزیل سرشناس نیست . اما توجه کنید یک عکس العمل آنی ، یک تصمیم سریع ، اینکه به کدام طرف شیرجه بزند ، یک حرکت خیلی ساده و معمولی، می تواند در عین سادگی چقدر سرنوشت ساز باشد و زندگی صدها نفر را تغییر بدهد.
پنالتی آخر بازیست. دنیلو جهت توپ را تشخیص می دهد. تیم حریف آه حسرت می کشند و دنیلو از خوشحالی سر از پا نمی شناسد.
هم تیمی هایش به سمت او می دوند و همه از خوشی فریاد می زنند. تیمشان به فینال مسابقات حذفی راه پیدا می کند ولی این آخرین بار است که مستطیل سبز را از نزدیک می بینند. هواپیمایشان در کلمبیا سقوط می کند و همه اعضای تیم جز سه نفر می میرند.
بله دنیلواگر این پنالتی را نمی گرفت احتمالا هم خودش و هم همه هم تیمی هایش حالا زنده بودند..
خوشحالی اعضای تیم چاپه کوئنسه و ناراحتی تیم حریف را ببینید . راستی که نه به خوشی های زندگی می توان دل بست و نه از غم هایش دلخور شد
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌿افسوس که نان پخته خامان دارند
🍃اسباب تمام،ناتمامان دارند...
🍂آنان که به بندگی نمی ارزیدند
🍁امروز کنیزو و غلامان دارند...
#شیخ بهایی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝پندهای لقمان حکیم...
💙ای پسرک من اگر عمل تو هم وزن دانه خردلی و در تخته سنگی یا در آسمانها یا در زمین باشد خدا آن را می آورد که خدا بس دقیق و آگاه است. 💙در سختی، باوقار
در گرفتاریها، شکیبا
در آسایش، سپاسگزار
در نماز، فروتن
و به جانب نماز شتابان باش. 💙زورگویی و تکبر و تفاخر را از خود دور کن و بدان که سرانجام در قبر، ساکن خواهی شد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👥دو همسفر
⛵️کشتی در طوفان شکست و غرق شد . فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره ی کوچک بی آب و علفی شنا کنند و نجات یابند.
دو نجات یافته دیدند هیچ نمی توانند بکنند، با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخواهیم .بنابراین دست به دعا شدند و برای این که ببینند دعای کدام بهتر مستجاب می شود به گوشه ای از جزیره رفتند.
نخست، از خدا غذا خواستند . فردا مرد اول، درختی یافت و میوه ای بر آن، آن را خورد . اما مرد دوم چیزی برای خوردن نداشت.
هفته بعد، مرد اول از خدا همسر و همدم خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد، زنی نجات یافت وبه مرد رسید. در سمت دیگر، مرد دوم هیچ کس را نداشت.
مرد اول از خدا خانه، لباس و غذای بیشتری خواست، فردا، به صورتی معجزه آسا، تمام چیزهایی
که خواسته بود به او رسید. مرد دوم هنوز هیچ نداشت.دست آخر، مرد اول از خدا کشتی خواست تا او همسرش را با خود ببرد . فردا کشتی ای آمد و در سمت او لنگر انداخت، مرد خواست به همراه همسرش از جزیر ه برود و مرد دوم را همانجا رها کند .پیش خود گفت، مرد دیگر حتما شایستگی نعمت های الهی را ندارد، چرا که درخواستها ی او پاسخ داده نشد، پس همینجا بماند بهتر است.
زمان حرکت کشتی، ندایی از آسمان پرسید: چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی؟
پاسخ داد : این نعمت هایی که به دست آورده ام همه مال خودم است، همه را خود درخواست کرده ام. درخواست های او که پذیرفته نشد، پس لیاقت این چیزها را ندارد.
ندا، مرد را سرزنش کرد : اشتباه می کنی . زمانی که تنها خواسته او را اجابت کردم، این نعمت ها به تو رسید.
مرد با حیرت پرسید: از تو چه خواست که باید مدیون او باشم؟
🌿ندا پاسخ داد: از من خواست که تمام خواسته های تو را اجابت کنم!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
بگذارید ؛
هر کسی به آیین خودش باشد!
زنان را گرامی بدارید!
فرودستان را دریابید!
و هر کسی به تکلم قبیله ی خویش سخن بگوید!
آدمی تنها در مقام خویش به
منزلت خواهد رسید...👌
#کوروش_کبیر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•