✨﷽✨
#پندانه
🔴 پس زمینِ تیره را دانی که چند
دیدن و تمییز باید در پسند؟
🔻گویند حضرت آدم نشسته بود، 6 نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ.
🔻به یکی از سمت راستیها گفت: «تو کیستی؟»
🔸گفت: «عقل.»
🔹پرسید: «جای تو کجاست؟»
🔸گفت: «مغز.»
🔻از دومی پرسید: «تو کیستی؟»
🔸گفت: «مهر.»
🔹پرسید: «جای تو کجاست؟»
🔸گفت: «دل.»
🔻از سومی پرسید: «تو کیستی؟»
🔸گفت: «حیا.»
🔹پرسید: «جایت کجاست؟»
🔸گفت: «چشم.»
🔻سپس، به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد: «تو کیستی؟»
🔹جواب داد: «تکبر.»
🔸پرسید: «محلت کجاست؟»
🔹گفت: «مغز.»
🔸گفت: «با عقل یک جایید؟»
🔹گفت: «من که آمدم عقل میرود.»
🔻از دومی پرسید: «تو کیستی؟»
🔹جواب داد: «حسد.»
🔸محلش را پرسید.
🔹گفت: «دل.»
🔸پرسید: «با مهر یک مکان دارید؟»
🔹گفت: «من که بیایم، مهر خواهد رفت.»
🔻از سومی پرسید: «کیستی؟»
🔸گفت: «طمع.»
🔹پرسید: «مرکزت کجاست؟»
🔸گفت: «چشم.»
🔹گفت: «با حیا یک جا هستید؟»
🔸گفت: «چون من داخل شوم، حیا خارج میشود.»
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🔴قحط غیرت در آخرالزمان
✍یک اصل در روانِ بشر وجود دارد بنام تفاخر، که انسانها ذاتا علاقه به فخر فروشی دارند. اینکه انسان به چه چیزی فخر بفروشد خیلی تفاوتی ندارد. مثلا در دوران عرب جاهلیت در ادبیات قرآنی، سران کفار به تعداد زیاد فرزندان پسر خود می بالیدند(مال و البنون). پیش از انقلاب، دیپلم داشتن یک هنر و امتیاز برای خاص بودن و در عین حال پُز دادن بشمار می رفت. حتی تا همین بیست سال پیش خانواده های ایرانی از اینکه فرزندشان در کنکور موفق شده، سر خود را بالا میگرفت و میتوانست افتخار کند.
الغرض، نمونه ها مهم نیست؛ اصل خاص بودن و فخر فروختن با آن اهمیت دارد. حالا به کف خیابانهای شهر برویم، خانمهای متاهلی که شدت آرایش و تنگی و کوتاهی لباسشان، گوی سبقت از کشورهای غیرمسلمان ربوده است! حالا باز این یک طرف قضیه را به خود اختصاص داده، طرف دیگر ماجرا مدنظر ماست. برخی از آقایان، از اینکه همسرشان (بخوانید ناموس) در ملاعام جذاب تر و خاص تر باشند بیشتر خوششان می آید!!! و همان مقدار که در مثالها مطرح شد فخر میفروشند. هر چه تعداد کیف کننده گان از تنگی لباس و آرایش و اندام خانم در بین اهالی شهر بیشتر باشد، او بیشتر افتخار میکند.
روایتی دراین مورد: مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی « قحط غیرت » میشوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانوادههای خود دچار نوعی بیحسّی و بیمیلی میگردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار میدهند و حتّی به بیعفّتیها و خودفروشی ایشان رضایت میدهند.
📚إلزام الناصب، ص 195
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 آموزش قرآن در قبر
💠 استاد مسعود عالی
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
در روایتی، پیامبر (ص) امام علی (ع) را به سوره اخلاص تشبیه میکند و میگوید همانطور که سه بار خواندن سوره اخلاص، مانند خواندن تمام قرآن است، دوستداشتن امیرالمؤمنین با زبان، قلب و دست (در عمل) دوستداشتن تمام اسلام است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 سرنوشت مومنین پس از مرگ
💠 استاد مسعود عالی
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
«امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
اَكثِرِالزّادَ فَإنَّ السَّفَر بَعیدٌ!
همراه خود توشه و ساز و برگ را زیاد بردار که سفر، طولانی و دور و دراز است! (بحار، ج ١٣، ص ٤٣٢)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨#داستانک
حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهدتا مناسب او باشد ..در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ...از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد ..
هنگامی که بدنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد .. سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ،
وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز....ودزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد ..
تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ، و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد .و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ...
جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد ، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت : خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی ،فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم !
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
پا را به اندازه گلیم خود دراز کن"
روزی شاه عباس از راهی می گذشت. درویشی را دید که روی گلیم خود خوابیده است و چنان خود را جمع کرده که به اندازه ی گلیم خود درآمده. شاه دستور داد یک مشت سکه به درویش دادند.درویش شرح ماجرا را برای دوستان خود گفت. در میان آن جمع درویشی بود که به فکر افتاد او هم از انعام شاه نصیبی ببرد،به این امید سر راه شاه پوست تخت خود را پهن کرد و به انتظار بازگشت شاه نشست. وقتی که مرکب شاه از دور پیدا شد، روی پوست خوابید و برای اینکه نظر شاه را جلب کند هریک از دست ها و پاهای خود را به طرفی دراز کرد بطوری که نصف بدنش روی زمین بود.در این حال شاه به او رسید و او را دید وفرمان داد تا آن قسمت از دست و پای درویش را که از گلیم بیرون مانده بود قطع کنند.یکی از نزدیکان شاه از او سوال کرد که : " شما در رفتن درویشی را در یک مکان خفته دیدید و به او انعام دادید. امادر بازگشت درویش دیگری را خفته دیدید سیاست فرمودید، چه سری در این کار هست ؟"شاه گفت : " درویش اولی پای خود را به اندازه ی گلیم خود دراز کرده بود اما درویش دومی پایش را از گلیمش بیشتر دراز کرده بود".
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش میبرد. کفاش با نگاهی میگوید این کفش سه کوک میخواهد و هر کوک مثلا ده تومان و خرج کفش میشود سی تومان. مشتری هم قبول میکند. پول را میدهد و میرود تا ساعتی دیگر برگردد و كفشش را تحويل بگيرد. کفاش دست به کار میشود. کوک اول، کوک دوم و در نهایت کوک سوم و تمام. اما با یک نگاه عمیق در میابد اگر چه کار تمام است ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر میشود و کفش، کفشتر خواهد شد! از یک سو قرار مالی را گذاشته و نمیشود طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزد. او میان نفع و اخلاق، میان دل و قاعده توافق، مانده است. یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست. اگر کوک چهارم را نزند هیچ خلافی نکرده. اما اگر بزند به انسانیت تعظیم کرده. اگر کوک چهارم را نزند روی خط توافق و قانون رفته اما اگر بزند صدای لبیک او، آسمان اخلاق را پر خواهد کرد. دنیا پر از فرصتهای کوک چهارم است! ديگر شايد زمان آن رسيده بگويیم: تا چهار نشه بازی نشه! من و تو كفاشهای دو دلی هستيم كه بايد سر فرصتهای چهارم بحث كنيم و كوك بزنيم ...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
درست کردن خانه در دنیا احتیاج به فکر دارد
ودرست کردن خانه دربهشت احتیاج به ذکردارد
فکر ما را از ذکر غافل ساخت.
اگر لحظه های عمرت بدون گفتن ذکر درگذراست پس به فکر بیدار کردن قلبت باش.
سبحان الله
الحمدلله
لااله الا الله
والله اکبر...
هماناغفلت بیماری است وذکر گفتن دوای آن
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
روزی بهلول به حمام رفت، خدمتکاران به او بی اعتنایی کرده و آنطور که دلخواه بهلول بود او را کیسه نکشیدند ولی بهلول هنگام خروج از حمام ده دینار به حمامی داد. کارگران حمامی چون این بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند. هفته دیگر بهلول به حمام رفت این بار تمام کارگران با احترام کامل او را شستشو دادند ولی بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد حمامی با تعجب پرسید: سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروز چیست؟ بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز میپردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتریهای خود را بکنید!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
وَءَاتِ ذَا الْقُربَى حَقَّهُ وَ الْمِسكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيراً
(سوره اسراء / آيه 26)
و حقّ خويشاوندان و حقّ تهيدست و حق در راه مانده را بپرداز و هيچ گونه اسراف و ولخرجي مكن .
«تَبذیر» از ریشه ى «بَذر» به معناى ریخت و پاش است.
مانند آنكه براى دو نفر مهمان، غذاى ده نفر را تهیه كنیم.
امام صادق علیه السلام فرمود:
هر كس چیزى را در غیر مسیر طاعت خدا مصرف كند، مبذّر است.
آن حضرت در پاسخ به این سؤال كه آیا در مخارج حلال نیز اسراف وجود دارد؟
فرمودند: بلى،
زیرا كسى كه دارایى خود را چنان بخشش كند كه چیزى براى خود نگذارد، در مصرف حلال اسراف كرده است.
(تفسير نور الثقلين، ج3، ص 15)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
خوب ، وقتى تو در كارهاى شيطان دخالت مى كنى او هم حق دارد، در كارهاى تو دخالت كند و روزگارت را سياه كند. اما تو مى گويى كه شيطان هر
گز به زور و جبر تو را از راه به در نبرده و فقط وسوسه كرده ، در اين صورت تو بايد به وسوسه او گوش ندهى و سعى كنى به گفتار و رفتار نيك پايبند باشى ، آن وقت تو هم مى شوى مثل دانيال ، و نه تو از شيطان گله دارى و نه او از تو شكايت دارد. وقتى تو خودت بد مى كنى و بر شيطان لعنت مى كنى شيطان هم حق دارد كه از تو شكايت كند. تو بايد آن قدر خوب باشى كه شيطان نتواند تو را لعنت كند. عم اوغلى با شنيدن اين حرفها خيلى شرمنده شد و جواب داد: حق با شماست ، تقصير از خودم بود كه دست به كارهاى شيطان مى زدم ، بايد خودم خوب باشم و گرنه شيطان گناه مرا به گردن نمى گيرد، اى لعنت بر شيطان
ابليس نامه ، ص 110.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⚜ استاد فاطمی نیا:
🌴 استادی داشتم كه از اولیاء خدا و بسيار مرد بزرگی بود، خدمت امام زمان عليه السلام رسیده بود.
🍃 ایشان می فرمود زمانی که قرار است خیری به انسان برسد، شيطان به هر طريق ممكن تلاش ميكند مانع رسيدن آن خير شود.
🌴 برای مثال شب قدر ميخواهی دعا كنی، سريع ظاهر ميشود و ميگويد برای چه دعا ميكنی!؟
مگر تا به حال دعاهايت مستجاب شده است!؟
🍃 اينها وسوسه های شيطان است و نبايد به آن ترتيب اثر داده شود.
🌴 گفته شد کسی که دعا میکند دست خالی برنمیگردد و بالاخره چیزی در کاسه او میریزند.
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•