eitaa logo
لَیْلِ قصه‌ها
13هزار دنبال‌کننده
968 عکس
39 ویدیو
2 فایل
ادبیات خوانده‌‌ای که قصه می‌نویسد، تدریس می‌کند و به دنبال رویاهاست🌱 • 📚کتاب‌ها: آیه‌های جنون/ چاپ هفتم در دست چاپ: نجوای هر ترانه‌/ رایحه‌ی محراب در دست نگارش: آن شب ماه گم شد/ ابر و انار • خانه‌ی خودمانی‌تر: @leilysoltani • ادمین: @maryaarr
مشاهده در ایتا
دانلود
@Ayeh_Hayeh_Jonon 🦋 نون‌والقلم‌و‌مایسطرون🌿 . . دکتر رهنما سر تکان داد: شایدم سه قلو! تو معاینه‌های بعدی تشخيص دقیق‌تره. تو خانواده دو قلو یا‌‌ چند قلو دارین؟ امیرحسین سر تکان داد: بله. خواهر و برادرم دو قلوان.‌ تو اقوامم دو قلو داریم. لبخند دکتر نمکین بود: احتمالا شمام به لیست چند قلودارای فامیل اضافه شدین مامان و بابا. چشم‌هایش روی صورتم نشست: هانيه جان، می‌خوام بیشتر مراقب خودت باشی و استراحت کنی. ریسک بارداری‌ چند قلویی بیشتر از بارداری تک قلوییه. باید فاصله‌ی معاینه و سونوگرافیا کمتر بشه. مبهوت سر تکان دادم. دکتر چند دستمال کاغذی به‌طرفم گرفت: می‌تونی بلند شی. دستمال‌ها را گرفتم و زیر لب تشکر کردم. شکمم را تمیز کردم و نشستم. امیرحسین زمزمه کرد: خوبی؟ بافتم را پایین کشیدم و دکمه‌های مانتویم را بستم: شوکه‌ام. دکتر پشت میزش رفت‌. داشت برایم نسخه می‌نوشت. از تخت پایین آمدم و چادرم را از دست امیرحسین گرفتم. جلوی میزش رفتم: احتمال خطا هست خانم دکتر؟ همان‌طورکه تند تند یادداشت می‌کرد جواب داد: کم و بیش. نسخه را کند و مقابلم گرفت. نسخه را گرفتیم و خداحافظی کردیم. از مطب که بیرون آمدیم به نسخه نگاه کردم و زمزمه: غیرممکنه! سوار ماشین شدیم. امیرحسین نسخه را از دستم گرفت: اول بریم داروخونه داروهاتو بگیریم. دست‌های یخ کرده‌ام را جلوی بخاری ماشین گرفتم. _ باورت می‌شه به جای بچه، بچه‌ها تو راه داشته باشیم؟ امیرحسین خندید: راستش نه. ولی بدجور دلم به جای بچه، بچه‌ها خواست. دکتر با تشخیصش هواییم کرد. چپ‌چپ که نگاهش کردم خنده‌اش شدیدتر شد. _ چرا اینطوری نگا می‌کنی؟ مگه من خواستم؟ با اخم و تعجب نگاهم را به خیابان بارانی دوختم. _ اگه چند قلو باشن تقصیر توئه‌. صدای خنده‌ی امیرحسین بلندتر شد: آخه به من چه؟! زیر لب گفتم: با این ژنت! پر توقع. خنده‌اش دیگر قابل کنترل نبود! . ✍🏻نویسنده: لیلی سلطانی . Instagram: Leilysoltaniii •○● @Ayeh_Hayeh_Jonon ●○• 👈🏻کپی و نشر داستان ممنوع🚫
برای حرف‌هاتون💚 https://abzarek.ir/service-p/msg/1403415
شمام دلتون رفت؟
سلام و عشق بعد از مدت‌ها شما بنویسید هم صحبت بشیم https://abzarek.ir/service-p/msg/1403415
الان هانیه گنجایش هیچ خبری رو نداره انقدر شوکه‌ست دخترمون😅
چقدرم به آقاامیرحسین میاد :)
نه عزیزم براساس واقیعت نیست
سلام عزیزِ ندیده ممنون از مهر و انرژی خوبتون شهدِ این قلم گوارای روحتون باشه🧡✨️
سلام عزیزکم دم بچه‌های آیه‌های جنون حسابی گرمه💙 ان‌شاءالله به زودی رایحه‌ی محراب هم بهش می‌رسه
پارت گذاری رمان آخرِ شب روزهای فرد هست💚
سلام عزیزِ ندیده همراهیتون باعث افتخاره🌱 ذهن و قلب شما برای من ارزشمنده دوست دارم چیزهای خوب بهشون منتقل کنم