💢 مبارزه امیرالمؤمنین(ع) با دو طبقه
🔹 علی(ع) دو طبقه را سخت دفع کرده است:
۱. منافقان زیرک
۲. زاهدان احمق
🔹همین دو درس برای مدعیان تشیع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند، تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند، که جامعه تشیع در حال حاضر سخت به این دو درد مبتلاست.
📚استاد شهید مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص۱۶۰
@ayeha313
#عید_غدیر
#شبهات_وهابیت
💢اگر علی(ع) از سمت خدا برای خلافت انتخاب شده بود، پس چرا با ابوبکر #بیعت کرد؟
چرا حق خودش را نگرفت؟
#پاسخ
✅نکته اول
حضرت علی (ع) تا زمانی که فاطمه (س) در قید حیات بود بیعت نکرد
طبری، تاریخ الامم والملوک، 2/448
✅نکته دوم
هنوز پیامبر (ص) دفن نشده بود که واقعه سقیفه بنی ساعده شکل گرفت و عده ای با شخصی غیر از علی (ع) #بیعت کردند در حالی که علی (ع) مشغول کفن و دفن رسول خدا (ص) بودند."
اما عده ای از اصحاب و بزرگان قوم از جمله عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار ین یاسر، البراء بن عازب و ابی بن کعب با وی بیعت نکردند و جانب امام علی (ع) را گرفتند."
و به تصریح مسند احمد 1/555 و طبری 2/466 این عده در خانه حضرت زهرا (س) اجتماع کرده و از بیعت با ابوبکر سر باز زدند
✅نکته سوم
بنا بر این امام علی (ع) و عده ای از اصحاب ایشان و بعضی از یاران پیامبر ابتداءً و تا مدتی بعد از رحلت پیامبر (ص) با ابوبکر بیعت نکردند و زمانی هم که با او بیعت کردند فقط به خاطر حفظ اسلام و مصالح حکومت اسلامی بود.
بلاذری در بیان علت بیعت امام علی (ع) می گوید: «بعد از وفات پیامبر(ص) که تعدادی از قبایل عرب مرتد شدند عثمان به نزد علی (ع) آمد و گفت: ای پسر عمو! تا تو بیعت نکنی کسی به جنگ این دشمنان نمی رود پیوسته چنین با علی (ع) تکلم می کرد تا بالاخره علی (ع) با ابوبکر بیعت کرد.»
اما پیوسته علی (ع) در دوران خلافت ابوبکر و بعد آن از این جریانات شکایت کرده و اعتراض می کرد.
انساب الاشراف 1/587.
✅نکته چهارم
کلام امام👇👇
در همین زمینه امام علی (ع) می فرماید:
" آگاه باشید به خدا سوگند ابابکر جامه ی خلافت را بر تن کرد در حالیکه می دانست جایگاه من به حکومت اسلامی چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می کند... پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گیری کردم و در اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود برخیزم؟ یا در این محیط خفقان زا صبر پیشه کنم؟... پس از ارزیابی درست صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود."
📚نهج البلاغه، خطبه 3، ص 45.
@ayeha313
🔴چگونه رازدار و رازنگهدار باشیم؟
🔷عدم رازداری یکی از صفات بسیار مذموم مومن هست.
🌺آیت الله حائری شیرازی:
💥 ما باید با خودمان مبارزه کنیم تا بتوانیم این صفت رازداری را در خودمان ایجاد کنیم،
☘ و این کار اولش اینطوری است که باید یکی دو تا راز را نگویید تا سعه صدر پیدا نمایید و بعد راحت می توانید نگویید.
🌾 اگر بادکنک را باد کنید ابتدا که میخواهد باد شود فشار لازم دارد. اما بعد که کش آمد و باد شد جادار میشود و خوب میتوانید داخل آن چیزی را جای دهید.
⚡️بعضی چیزها هست که جا پیدا می کند مانند کیسه های توری که هر چه وسایل داخل آن می ریزند مرتب جا پیدا می کند و جادار می شود.
♻️ نفس انسانی و صدر انسانی هم اینطوری است که اگر چیزی در آن وارد شد و گفتی، معنایش این است که فشار روی [نفس] نیامده و لذا جا باز نمی کند.
🌿ولی اگر با خودت مبارزه کردی و برای رضای خدا نگفتی، این نگفتن برایت عادی می شود.
🔴 انسان باید متوجه باشد که اگر می خواهد یک رازی را داخل خودش نگاه دارد یک دوره فشار دارد، یک دوره سختی دارد و اگر انسان آن دوره را گذراند میتواند رازداری کند.
@ayeha313
#نام_آوران_ایران
نام: #سلمان_ساوجی
تولد: ۱۳۰۹، ساوه
فوت: ۱۳۷۶ق
کتابها: كليات سلمان ساوجى
تخلص: سلمان
در زمان حکومت: جلایریان
دیوان اشعار: جمشید و خورشید; فراقنامه
نام اصلی: خواجه جمالالدین سلمان بن خواجه علاءالدین محمد
سلمان ساوجی ملقب به جمالالدین و متخلص به سلمان پسر علاءالدین محمد ساوجی است که تولد او را به اختلاف آراء از ۶۹۲ تا ۷۰۹ قمری دانستهاند. پدرش اهل فضل و قلم بوده است. محل تولد اوساوه بوده و پدرش در آنجا صاحب منصب و مقامی از سوی دولت بوده است
سلمان، با وجود جاه و مقامی که پدرش در ساوه داشت، آن دیار را ترک کرده و به بغداد رفته است. او به اقتضای آنچه از خاندانش به ارث برده بود، به خدمت سلاطین و امراء رغبت داشت. سلمان، ابتدا به خدمت خواجه غیاثالدین محمد وزیر درآمد. خواجه سلمان قصیدهها و قطعاتی در مدح یا رثای سلاطینی چون، غیاثالدین محمد، سلطان ابوسعید، شاهان ایلخانی، شیخ حسن بزرگ، دلشاد خاتون، سلطان اویس و... دارد.
سلمان ساوجی، تربیت سلطان اویس را به درخواست دلشاد خاتون، بر عهده گرفت و پس از به سلطنت رسیدن او، از خاصان دربارش بود.
بسیاری از شعرهای سلمان ساوجی در مدح شیخ حسن و همسرش دلشاد خاتون و سلطاناویس سروده شده. او دو مثنوی یکی موسوم به «جمشید و خورشید» به شیوه داستان های نظامی و «فراقنامه» دارد
جمشید و خورشید در ۷۶۳ قمری به پایان رسیدفراقنامه در ۷۷۰ قمری به پایان رسید .
سلمان در آخر عمر از نظر جلایریان افتاد و در ساوه انزوا جست و سرانجام در دوشنبه دوازدهم صفر ۷۷۸ هجری قمری در زادگاه خود درگذشت و در روستای کله دشت در نزدیکی ساوه به خاک سپرده شد.
طبق اسنادی سلمان در شهر تبریزدر مقبرة الشعرا به خاک سپرده شده است.
خواجه سلمان در درجه اول قصیدهسراست ولی غزل، قطعه، رباعی و مثنوی هم سروده است. او رابطه نزدیکی با دربار شاهان به ویژه، سلطان اویس ایلخانی، داشته است. سلمان، چند قصیده در مدح پیامبر(ص) و اشعاری در مدح امیرالمؤمنین(ع) ورثای حسین بن علی(ع) دارد.
سلمان همدوره شاعرانی مانند عبید زاکانی، ناصر بخاری، خواجوی و میر کرمانی و مظفر هرویاست
او در غزل از سعدی و مولوی پیروی کرده؛ ولی سبک غزلسراییاش بیش از همه به حافظ نزدیک است. سلمان ساوجی، رباعیاتی نیز دارد
قصاید سلمان، بیشتر در مدح خاندان جلایری ساخته شده است. او قصیدهای چند در مدحپیامبر اسلام(ص) دارد.
قصاید او عموما از چهل بیت تجاوز میکند و در قصیده بدایع الابحار به ۱۵۷ بیت میرسد. سلمان، بطور کلی در قصاید به صنایع لفظی توجه دارد و گاهی لطف معنی را فدای زیبایی لفظ میکند.
سلمان، دو مثنوی دارد؛ «جمشید و خورشید» و «فراقنامه».
جمشید و خورشید از خسرو و شیرین نظامی تقلید شده و فراقنامه، برای خاطر سلطان اویس ساخته شده است.
قطعات سلمان حدود پانصد بیت است که بیشتر در طلب وظیفه یا شکایت از وزیران است که مقرری او را نپرداختهاند و از حیث لفظ و معنی چندان پسندیده نیست.
@ayeha313