#سوال_
چرا برای بزرگداشت عاشورا به روشهای علمی مانند مباحث نوشتاری اکتفا نمیشود؟ آیا برای زنده نگهداشتن یاد عاشورا لازم است حتماً گریه و سینه زنی و عزاداری کرد؟
✅ پاسخ
🔹 بیشک بحث درباره شخصیت سیدالشهداء(ع) تشکیل میزگردها و کنفرانسها، سخنرانیها، نوشتن مقالات و پرداختن به دیگر امور فرهنگی، علمی و تحقیقاتی دراین باره بسیار مفید و لازم است، اما این فعالیتها و اقدامات کافی نیست.
از نظر روانشناسی عواملی که در رفتار آگاهانه انسان مؤثر است صرفاً عوامل شناختی و معرفتی نیست، بلکه عوامل دیگری نیز در شکل دادن رفتارهای اجتماعی دخالت دارد.
توضیح اینکه دو دسته از عوامل در رفتارهای انسان نقش اساسی ایفا میکنند:
دسته نخست عوامل شناختیاند که موجب میشوند انسان مطلبی را ـ از مقولههای مختلف با استدلالهای عقلی، تجربی و ... متناسب با آن ـ بفهمد و بپذیرد.
دسته دوم عوامل انگیزشی هستند؛ احساسات، تمایلات، گرایشها، میلها، غرایز و عواطف سلسلهای از عوامل درونی و روانیاند که تاثیر آنها در رفتار ما چه بسا بیش از عوامل شناختی است.
با تحلیل رفتار یک فرد (فردی، خانوادگی، اجتماعی یا سیاسی)، به این حقیقت ميتوان پی برد که عامل اصلی صورت گرفتن آنها همین عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده است.
بنابراین فعالیتهای آگاهانه انسان به دو عامل نیازمند است؛ نخست عاملی باید در درون انسان باشد تا وی را برانگیزاند. (همچون انرژی مکانیکی خودرو) که از این عامل میتوان با عناوینی چون میل، شور، شوق و علاقه تعبیر کرد؛ دیگری عامل شناختی است که همچون چراغ و روشنایی خودرو، راه را به انسان نشان میدهد و میفهمیم که چه کاری را انجام دهیم؟ آن کار چگونه باید صورت گیرد و انجام آن چه فایدهای در بردارد؟
بنابراین عوامل شناختی را میباید به دقت بررسی کرد و برای انجام هر کاری، معرفت و شناخت لازم را از طریق منابع متناسب آن به دست آورد. اما باید دانست كه فقط شناخت کافی نیست تا انسان را به حرکت درآورد. عامل روانی دیگری نیاز است تا فرد را به سوی کار سوق دهد و او را برای انجام آن برانگیزاند. اینگونه عوامل که انگیزههای روانی نامیده میشوند، در مجموع میل به حرکت را در انسان پدید میآورند. عشق به انجام کار را ایجاد میکنند و شور و هیجان میآفرینند. تا این عوامل نباشد، کار صورت نمیگیرد. حتی اگر انسان به یقین بداند که فلان ماده غذایی برای بدن او مفید است، تا اشتها نداشته باشد یا اشتهای او تحریک نشود، سراغ آن غذا نمیرود. اگر اشتهای کسی کور شود یا به بیماریای مبتلا گردد که اشتها پیدا نکند، هرچه به او بگویند این مادة غذایی برای وی بسیار مفید است، تمایلی به خوردن آن پیدا نمیکند. پس غیر از دانستن باید میل و انگیزه در درون انسان باشد. مسائل اجتماعی و سیاسی نیز چنین حکمی دارد. هرچند شخص بداند فلان حرکت اجتماعی خوب و مفید است، تا انگیزهای نداشته باشد، آن را انجام نمیدهد.
حال پس از آنکه پذیرفتیم برای حرکتهای آگاهانه و رفتارهای انسانی دو دسته عوامل شناختی و انگیزشی لازم است و بعداز اینکه دانستیم حرکت سید الشهداء(ع) چه نقش مهمّی در سعادت انسانها داشته است در مییابیم که این شناخت ود به خود برای ما حرکت آفرین نمیشود. هنگامی دانستن و به یاد آوردن آن خاطرهها ما را به کاری مشابه کار امام(ع) و به پیمودن راه او وامیدارد که در ما نیز انگیزهای پدید آید و بر اساس آن ما نیز دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم. بنابراین باید عواطف ما تحریک شود و احساساتمان برانگیخته گردد تا ما نیز بخواهیم کاری مشابه او انجام دهیم. تحقق چنین امری نیازمند دو دسته از عوامل است که جلسات بحث و گفتگو و سخنرانیها میتوانند بخش اول آن را تأمین کنند؛ یعنی شناخت لازم را به ما بدهند؛ اما به عامل دیگری نیز برای تقویت احساسات و عواطف نیازمندیم
@ayeha313
#سوال_
چرا برای بزرگداشت عاشورا به روشهای علمی مانند مباحث نوشتاری اکتفا نمیشود؟ آیا برای زنده نگهداشتن یاد عاشورا لازم است حتماً گریه و سینه زنی و عزاداری کرد؟
✅ پاسخ
🔹 بیشک بحث درباره شخصیت سیدالشهداء(ع) تشکیل میزگردها و کنفرانسها، سخنرانیها، نوشتن مقالات و پرداختن به دیگر امور فرهنگی، علمی و تحقیقاتی دراین باره بسیار مفید و لازم است، اما این فعالیتها و اقدامات کافی نیست.
از نظر روانشناسی عواملی که در رفتار آگاهانه انسان مؤثر است صرفاً عوامل شناختی و معرفتی نیست، بلکه عوامل دیگری نیز در شکل دادن رفتارهای اجتماعی دخالت دارد.
توضیح اینکه دو دسته از عوامل در رفتارهای انسان نقش اساسی ایفا میکنند:
دسته نخست عوامل شناختیاند که موجب میشوند انسان مطلبی را ـ از مقولههای مختلف با استدلالهای عقلی، تجربی و ... متناسب با آن ـ بفهمد و بپذیرد.
دسته دوم عوامل انگیزشی هستند؛ احساسات، تمایلات، گرایشها، میلها، غرایز و عواطف سلسلهای از عوامل درونی و روانیاند که تاثیر آنها در رفتار ما چه بسا بیش از عوامل شناختی است.
با تحلیل رفتار یک فرد (فردی، خانوادگی، اجتماعی یا سیاسی)، به این حقیقت ميتوان پی برد که عامل اصلی صورت گرفتن آنها همین عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده است.
بنابراین فعالیتهای آگاهانه انسان به دو عامل نیازمند است؛ نخست عاملی باید در درون انسان باشد تا وی را برانگیزاند. (همچون انرژی مکانیکی خودرو) که از این عامل میتوان با عناوینی چون میل، شور، شوق و علاقه تعبیر کرد؛ دیگری عامل شناختی است که همچون چراغ و روشنایی خودرو، راه را به انسان نشان میدهد و میفهمیم که چه کاری را انجام دهیم؟ آن کار چگونه باید صورت گیرد و انجام آن چه فایدهای در بردارد؟
بنابراین عوامل شناختی را میباید به دقت بررسی کرد و برای انجام هر کاری، معرفت و شناخت لازم را از طریق منابع متناسب آن به دست آورد. اما باید دانست كه فقط شناخت کافی نیست تا انسان را به حرکت درآورد. عامل روانی دیگری نیاز است تا فرد را به سوی کار سوق دهد و او را برای انجام آن برانگیزاند. اینگونه عوامل که انگیزههای روانی نامیده میشوند، در مجموع میل به حرکت را در انسان پدید میآورند. عشق به انجام کار را ایجاد میکنند و شور و هیجان میآفرینند. تا این عوامل نباشد، کار صورت نمیگیرد. حتی اگر انسان به یقین بداند که فلان ماده غذایی برای بدن او مفید است، تا اشتها نداشته باشد یا اشتهای او تحریک نشود، سراغ آن غذا نمیرود. اگر اشتهای کسی کور شود یا به بیماریای مبتلا گردد که اشتها پیدا نکند، هرچه به او بگویند این مادة غذایی برای وی بسیار مفید است، تمایلی به خوردن آن پیدا نمیکند. پس غیر از دانستن باید میل و انگیزه در درون انسان باشد. مسائل اجتماعی و سیاسی نیز چنین حکمی دارد. هرچند شخص بداند فلان حرکت اجتماعی خوب و مفید است، تا انگیزهای نداشته باشد، آن را انجام نمیدهد.
حال پس از آنکه پذیرفتیم برای حرکتهای آگاهانه و رفتارهای انسانی دو دسته عوامل شناختی و انگیزشی لازم است و بعداز اینکه دانستیم حرکت سید الشهداء(ع) چه نقش مهمّی در سعادت انسانها داشته است در مییابیم که این شناخت ود به خود برای ما حرکت آفرین نمیشود. هنگامی دانستن و به یاد آوردن آن خاطرهها ما را به کاری مشابه کار امام(ع) و به پیمودن راه او وامیدارد که در ما نیز انگیزهای پدید آید و بر اساس آن ما نیز دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم. بنابراین باید عواطف ما تحریک شود و احساساتمان برانگیخته گردد تا ما نیز بخواهیم کاری مشابه او انجام دهیم. تحقق چنین امری نیازمند دو دسته از عوامل است که جلسات بحث و گفتگو و سخنرانیها میتوانند بخش اول آن را تأمین کنند؛ یعنی شناخت لازم را به ما بدهند؛ اما به عامل دیگری نیز برای تقویت احساسات و عواطف نیازمندیم
@ayeha313