eitaa logo
🌱آیه های زندگی🌱
338 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
567 ویدیو
18 فایل
#خانه داری #مهدویت #ازدواج #روانشناسی #مذهبی https://harfeto.timefriend.net/17180058032928 لینک ناشناس کانال آیه های زندگی👆👆👆نظرات،پیشنهادات وانتقادات خودتان را با ما میان بگذارید
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱آیه های زندگی🌱
کارم شده بود این که بروم توی کتابخانه بنشینم و علاوه بر درس‌ها و تحقیقات مرکز تحقیقات و مطالعات یا ا
آن شب شام درست کردیم و کلّی در آشپزخانه صحبت، درددل، شوخی و بگووبخند دخترانه کردیم، شام خوردیم، تلویزیون دیدیم و چون اصلاً حال مطالعه و این چیزها را نداشتیم، رفتیم تخت خوابیدیم. از فردا صبح تصمیم گرفتم کلاس‌ها، مدّت مطالعاتم و تحقیقات کتابخانه‌ای و ... را بیش‌تر و به روزتر انجام بدهم. به ماهدخت پیشنهاد دادم و گفتم: «من مدّتی سرگرم تحقیقات ژنتیکی بودم و احساس می‌کنم تمرکزم از مسائل پژوهشکده خودمون یه خورده کم شده. کمکم کن که جبران کنم و بشم همون سمن قبلی!» گفت: «اتّفاقاً به نظرم تو برد کردی! چون من حواسم بهت بود. اصلاً بیکار نبودی و حتّی بیش‌تر از من مطالعه می‌کردی. حیطه و گستره تحقیقات تو خیلی از من و بقیّه بچّه‌های کلاس بیش‌تره و این خیلی عالیه دختر! تو هم مطالعات زنان رو مثل ما کار کردی و هم مسائل ژنتیک!» خلاصه قرار شد تمام وقت با هم باشیم. همین‌طور هم شد. از نشستن سر کلاس‌ها، همایش‌ها، مطالعات مستمر و ساعتی گرفته تا غذا خوردن، پارک و تفریح؛ فقط موقع خواب قبول نکردم، دوست داشتم تنها بخوابم. دو سه هفته کار مستمر نیاز داشتم که بتوانم به آن چیزی که از من انتظار داشتند برسم. بر خلاف میل باطنی‌ام، حتّی یکی دو بار هم به شیرین رو زدم. حتّی دعوتش کردم و آمد و از او مشاوره گرفتم. هر چند که اگر مسائل ضدّ دین و فمنیسم را از او می‌گرفتیم چیز خاصّ دیگری برای گفتن نداشت، امّا خب... همه‌چیز به شرایط عادّی برگشت. من هم همین را می.خواستم، امّا طول کشید. فکر کنم همان دو سه هفته‌ای که گفتم شد. حوصله نگاه‌های یواشکی و مشکوک ماهدخت و شیرین ترشیده را نداشتم. باید نگاه‌ها، اعتمادها، مطالعات و کلّی چیزهای دیگر به حالت قبل برمی‌گشت. مسائل زیادی در طول آن مدّت پیش آمد. مثلاً مؤسّسه، حتّی از سفرا و کشورهای مختلف غربی دعوت می‌کرد که جلسه تحلیل و میتینگ سیاسی بگذارند. آن‌ها هم از خدا خواسته، فوراً قبول می‌کردند و مسائل زیادی طرح و بحث می‌شد که می‌شود برای هر کدامش یک داستان و مستند جداگانه نوشت، امّا موضوع همه آن‌ها یا درباره تثبیت جایگاه اسرائیل در خاورمیانه جدید بود و یا دشمنی با مقاومت و حمایت ایران از تروریسم و ... یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای اقامتم در آن مدّت این بود که فهمیدم چقدر آدم ایرانی و افغانی پناهنده و دگراندیش در دنیا وجود داشت و ما نمی‌دانستیم. حتّی بعضـی از وزرای دولت‌های گذشته، معاونین، نمایندگان پارلمان، چهره‌های ادبی و هنری ایران و افغانستان به اسرائیل رفت‌و‌آمد داشتند و حتّی بعضی‌هایشان به‌عنوان سخنران دعوت می‌شدند. این‌قدر هم تعدادشان زیاد بود و تند‌تند دعوت می‌شدند که آدم شک می‌کرد نکند اصلاً این‌ها اسرائیل زندگی می‌کنند و ما خبر نداشتیم. خب حالا شما این مسئله را عطف کنید به اینکه مثلاً از افغانستان بیش از صد نفر و از ایران هم همین‌طور، برای آموزش، تربیت و فرصت مطالعاتی در چند حوزه مشخّص، جذب و پذیرش می‌کنند. نمونه‌اش همین دوره و هم دوره‌ای‌های خودم. خب اوّلین سؤالی که برای هر آدم حتّی ساده‌لوحی مطرح می‌شود این است که اسرائیل و مؤسّسات تحقیقات وابسته به آن، قرار است چه‌کار کنند که تمام زورشان را دارند روی دو مسئله، آن هم از ملّت و مردم خودمان معطوف می‌کنند: «زن» و «ژنتیک!» حدّاقلّش این است که این دو محور، برای خود من مشخّص و عینی شد. دیگر خدا می‌داند دارند روی چه مسائل دیگری کار می‌کنند که بعداً گندش در می‌آید و یکی دیگر باید پیدا بشود که مستند و رمان آن‌ها را برای ملّت بنویسد. الان آن چیزی که به من ربط پیدا می‌کرد و در جریانش بودم، همین دو تا بود: زن! ژنتیک! امّا... پدرم در آمد تا فهمیدم درباره زن درست فهمیده بودم و جای هیچ شکّ و شبهه‌ای باقی نمانده بود! امّا درباره ژنتیک، اشتباه کوچکی کرده بودم. بگذارید این‌جوری بگویم. خیلی تلاش کردم، خیلی با این و آن حرف زدم. دلم راضی نمی‌شد. مرتّب با خودم می‌گفتم خب ژنتیک که انتهای کار نیست! چون متأسّفانه خیلی‌ها آدرس اشتباه می‌دادند و اطّلاع کافی نداشتند. اگر بخواهم خیلی خلاصه و خودمانی بگویم، این می‌شود که: «ژن و ژنتیک، مقولاتی هستند که بیش‌تر از اینکه مورد «هدف» قرار بگیرند، «ابزار» هستند!» خب حالا ابزار چه؟! این کلید کلّ ماجرا بود.