eitaa logo
🌱آیه های زندگی🌱
327 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
527 ویدیو
14 فایل
#خانه داری #مهدویت #ازدواج #روانشناسی #مذهبی https://harfeto.timefriend.net/17180058032928 لینک ناشناس کانال آیه های زندگی👆👆👆نظرات،پیشنهادات وانتقادات خودتان را با ما میان بگذارید
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱آیه های زندگی🌱
رسیدیم، رفتیم جواد الائمه ... رفتیم به طرف سواران... اما یه کم طول کشید... چون دستفروشا خیلی بودن و
گیج کننده بود... نباید اینطور میشد... مگه گوشت نذریه که هر تیکه اش یه جا بره؟! اگر هم اینجوریه، اون تیمی که دارن کمکش میکنن چطوری به همین زودی همدیگه را پیدا کردن؟! اصلا برنامشون چیه؟ قراره چی بشه و چیکار کنن که از اینجا و خونه امن ما شروع کردن؟! هیچ چیز این معادله به هم نمیخورد! چون یه فکر خطرناک به ذهنم رسید که اگر شما هم جای من بودید، همین فکرو میکردین... اونم این بود که اگر کت یه جا... اسلحه هم یه جا... پس چرا بعید باشه که عطا هم یه جای دیگه باشه؟! خب وقتی قرائن و شواهد دلالت بر کار تیمی میکنه، پس دیگه هر چیزی ممکنه و ما با یه پسرک آتئیست ساده معمولی مواجه نیستیم! اینا و کلی چیزای دیگه، تو ذهنم میگذشت و برام مهم بود که بدونید. من وقتی کسی را توبیخ میکنم و یا قراره توبیخش کنم، بیشتر از خودش به فکر جبرانش هستم و کمکش میکنم که جبران کنه و رزومه اش خراب نشه... به خاطر همین، فورا بیسیم زدم به بچه های شبکه و بهشون گفتم: «لطفا نزدیک ترین واحد را بفرستید ... نه ... نمیخواد... امین را بفرستید دنبال اسلحه اش... گرای موقعیت خاک فرج را بدید به امین تا بره دنبالش...» بعدش هم فورا بیسیم زدم به امین و گفتم: «امین فورا با شبکه لینک بشو... برو ببینم چیکار میکنی!» از ماشین پیاده شدم... حالا کجام؟ وسط نیروگاه... اطراف مسجد دو طفلان... با خودم گفتم: سیگنال لباس بچه های ما، «خشک زی» هست... البته لباس های بچه های اداره قم اینجوریه... چون نزدیک منطقه دریایی و آبی نیستند... لباس های خشک زی، فقط در صورتی سیگنال ردیابشون قطع میشه که در آب فرو برن... حتی اگر در خاک هم دفن بشن، بازم کار میکنن اما وقتی به آب فرو برن، دیگه از کار میفتن و شروع مجددشون، یکی دو ساعت بعد از خروج از آب هست... پس اون لباس، الان باید در آب فرو رفته باشه و یا سر صاحابش را زیر آب کرده باشن که سیگنال نمیفرسته... چون قم، منطقه آبی نیست ... چه برسه به نیروگاه ... از دو حال خارج نبود: یا دادن خشکشویی... یا تو یکی از خونه ها انداختنش تو آب... ........................................................ تو همین فکرا بودم که خانمم زنگ زد... همینطور که به صفحه گوشیم نگاه میکردم، نمیدونستم بردارم یا برندارم... اما فکری اومد به ذهنم... برداشتم و تحویلش گرفتم: گفتم: سلام حاج خانم خانوما... احوال شما؟ گفت: سلام حضرت آقو... الحمدلله... شما چیطورین؟ گفتم: حال من دست خودم نیس... دیگه آروم نمیگیره... حال من وقتی زنم نیس... گاهی خط و گاهی شیره.... گفت: خدا بد نده! چیزی شده؟ گفتم: حالا بعدا بهت میگم... خانمی میتونی بیایی پیشم؟ گفت: آره... چرا نیام؟ بچه ها که مدرسه ندارن... کی بیام؟ گفتم: نمیدونم ... فقط یه کم فوری فوتی بیا ... ممکنه کار من طول بکشه... میخوام اینجا باشی... راستی میتونی بچه ها نیاری؟ گفت: نه جانم... بعیده... به کی بسپارمشون؟ اصلا اینا پیش کسی آروم میگیرن؟ فراموشش کن! گفتم: میفهمم... راس میگی... باشه... حالا کی راه میفتی؟ گفت: دست و پام که جمع کنم... شاید بشه فردا راه بیفتم... مشکلی نیس؟ گفتم: میدونم یه کم عجله ای هست... اما میشه امشب راه بیفتی؟ گفت: خدا به خیر بگذرونه... باشه... تلاشمو میکنم... نتیجش برات اس میدم... برم دور جمع کردن وسایلمون... کاری باری؟ گفتم: لطفا سبک دست بیا... خیلی چی با خودتون نیارین... بعدا میگم چرا؟ منتظرتم... یاعلی... ........................................................ نقشه اون منطقه را از بچه های شبکه گرفتم... دانلود که شد، فهمیدم در اون منطقه، حداقل پنج شیش تا خشکشویی هست... و صدها خونه و مغازه و ... بیسیم زدم و از بچه ها خواستم که بیان جای من و بگردن... در تک به تک خشکشویی ها برن و پرس و جو کنن و دنبال کت امین باشن... خودم نشستم تو ماشین و گفتم برو حرم! ده دقیقه یه ربع بعدش رسیدیم به پل حجتیه... گفتم صبر کن... من پیاده میشم... برو اونطرف پل آهنچی و منتظرم باش... از پل حجتیه تا خود حرم، حداکثر دو دقیقه تا سه دقیقه راه هست... راه رفتم و فکر کردم... راه رفتم و فکر کردم... با خودم گفتم: حالا به فرض که کت و اسلحه را پیدا کردیم... وقتی عطا را نتونیم پیدا کنیم، ینی کشک! ینی دوغ! ینی ماست... ینی کار بیهوده! پس من باید تمرکز کنم رو عطا... عطا... عطا... عطا... با خودم گفتم: اگر من جای عطا بودم، چیکار میکردم؟! خب از صحبتای دیشبش که بوی عشق و عاشقی نمیومد... بوی کینه و نفرت هم نمیومد... اصلا بوی خاصی نمیومد... چرا بو نمیداد حرفاش؟ خب حداقل باید یا بوی عشق نسیم بیاد یا بوی نفرت از نسیم! اما خبری از اینا نبود... این یه کم عطا را ترسناک تر و غیر قابل پیش بینی تر میکرد! تو همین فکرا بودم که خودمو وسط صحن مسجد اعظم دیدم... حوض قشنگی داره... رفتم سر حوض و یه وضو گرفتم... در حال گرفتن وضو بودم که گوشیم زنگ خورد... شمارش
🌱آیه های زندگی🌱
گیج کننده بود... نباید اینطور میشد... مگه گوشت نذریه که هر تیکه اش یه جا بره؟! اگر هم اینجوریه، اون
غریب بود... کد 025 داشت... ینی از قم... برداشتم: گفتم: سلام علیکم! گفت: سلام. احوال شما؟ گفتم: ممنون! بفرمایید! گفت: یگانه هستم... گفته بودین مقالم را براتون بفرستم... میخواستم بگم آماده است... تلگرام کنم یا ایمیل؟ گفتم: آهان... ممنون... خوب شد تماس گرفتین... میخواستم شما ... ینی تیم هفت نفرتون را ببینم... خوابگاه خود حوزه خواهران هستین؟ گفت: نه... سه چهار روزی هست که بیرونمون کردن... ما هم مجبور شدیم یه خونه بگیریم و دیگه خوابگاه نیستیم! گفتم: مشکلی نیست... بسیار خوب! شمارتون همینه که افتاده؟ گفت: بله... همینه... امری باشه درخدمتتون هستم. حالا مقاله را چیکارش کنم؟ چطوری به دستتون برسونم؟ گفتم: وقتی حضوری خدمتتون رسیدم زحمتشو بکشید. میشه لطف کنین آدرس را بفرستید؟ گفت: جسارت نباشه اما پریا خانوم گفتن آدرس اینجا را به کسی ندیم! اجازه بدید اول با ایشون هماهنگی کنم... گفتم: بسیارخوب! پس خبر از خودتون! اما دیدارمون باید یه کم فوری باشه. گفت: اتفاقی افتاده؟ مشکلی پیش اومده؟ گفتم: نه... چیز خاصی نیست... خانمم خیلی مشتاق بود تیم شما را ببینن! بنده هم عرایضی دارم که باید خدمت همه اعضای محترم تیمتون عرض کنم. گفت: چشم... قدمشون بر چشم... اطلاع میدم خدمتتون... امری نیست؟ گفتم: عرضی نیست... یاعلی... ادامه دارد... @ayeha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ خــــدایا 🙏 در اولین شنبه آذر به قلب عزیزانم آرامش به خانواده شان دلخوشی به عمرشون عزت به رزقشان برکت و به وجودشان صحت و سلامتی 🌸🍃 عطا بفرما...🙏 آمیـــن یا رَبَّ الْعالَمین 🙏 ای پروردگار جهانیان 🙏 @ayeha313
به خدا سوگند! من از پروردگارم نه فرزندان زیبارو خواستم؛ و نه فرزندانی خوش قد و قامت! بلکه فرزندانی خواستم که فرمانبردار باشند، و از او بترسند؛ تا وقتی می‌بینم از خداوند فرمان می‌برند؛ دلم شاد شود... _امیرالمؤمنین‌علی(علیه‌السلام) | ابن‌شهرآشوب،ج۳،ص۳۸۰ @ayeha313
🌱آیه های زندگی🌱
#مجردانه 💠نکته های مهم#آمادگی_برای_ازدواج که باید هر دختر و پسری بداند 🔹️قسمت هشتم 🔸️درباره صمی
💠نکته های مهم که باید هر دختر و پسری بداند 🔹️قسمت نهم 🔸️انتظاراتتون رو از زندگی بگین 🍁پس از زندگی مشترک، باید تصمیم بگیرید که چه کسی و چه زمانی می‌خواهد چه کاری انجام دهد؟ شستن لباس‌ها چه زمانی انجام میشه، هفته‌ای یک بار؟چه کسی امور مالی رو مدیریت می‌کنه و چگونه این کار رو انجام خواهید داد؟ هر ماه چقدر به عنوان پس‌انداز کنار می‌گذارین؟ هر چه زودتر همه چیز رو در ابتدای آمادگی برای ازدواج مشخص کنین. شروع کردن زندگی به این شکل، آسان‌تر از ازدواج بدون داشتن برنامه و تلاش برای تعیین مسئولیت‌هاست. 🍁داشتن الگویی از وظایف در اوایل زندگی منجر به تنش کمتری در زندگی میشه. در این صورت، یکی از زوجین، حس فشار نمی‌کنه. اگه هر دو زن و شوهر بدونن چه وظایفی برعهده‌شونه، دیگه یکی از طرفین از دست اون یکی دیگه شکایت نمی‌کنه. به عنوان مثال، اگه شوهر بدونه که قبول کرده، بیرون بردن زباله‌ها مسئولیت اوست، اگه خانم به او یادآوری کنه، فقط چیزی رو بهش یادآوری کرده که از قبل مسئولیت خودش بوده (به جای اینکه شوهر احساس کنه خانم همیشه به اون میگه که زباله رو بیرون ببره، چون از قبل می‌دونسته که باید این رو انجام بده). 💥وقت گذاشتن برای ایجاد چنین الگوهایی در زندگی باعث میشه که بعداً از تنش‌ها و مشاجرات زیادی جلوگیری بشه! @ayeha313
۱۵ نکته مهم برای اینکه زودتر استخدامتون کنند ۱. از بخش جست‌وجوی پیشرفته سایت‌های کاریابی استفاده کنید. ۲. برای مشاغلی درخواست بفرستید که مناسب وضعیت شما باشند. ۳. منتظر پاسخ یک کارفرما نمونید. ۴. چکیده رزومه‌تون رو بررسی کنید. ۵. رزومه‌تون رو بررسی و ویرایش کنید. ۶. نیازی نیست همه تجربه‌های شغلی‌تون رو در رزومه وارد کنید! ۷. اطلاعات غیرشغلی رو هم در رزومه بنویسید. ۸. به لباس و سرووضع‌تون هنگام مصاحبه شغلی توجه کنید. ۹. در مصاحبه شغلی، خودتون باشید! ۱۰. مهارت‌ها و تجربه‌هاتون رو در قالب خاطره و قصه به اشتراک بگذارید. ۱۱. هرگز بدگویی نکنید! (از شغل قبلی و رئیس و همکاران پیشین) ۱۲. همیشه بعد از هر مصاحبه شغلی پیام تشکر بفرستید. ۱۳. شبکه‌سازی کنید (داشتن ارتباطات فراوان و حرفه‌ای با افراد گوناگون) ۱۴. توصیه‌نامه و معرفی‌نامه بگیرید. ۱۵. برای یک شغل بیش از یک بار درخواست بفرستید! @ayeha313
‼️خواص معجزه آسای شلغم در فصل سرما👆🏻👆🏻👆🏻 🔻یک از سالم ترین سبزیجات شلغم است که از مزایای و خواص فراوانی برخوردار است و همچنین برای درمان بیماری ها، سلامت و زیبایی بسیار مفید است. 🔻 به عنوان یک منبع گیاهی، هیچ تعجبی ندارد که شلغم برای بهبود سلامت سیستم گوارشی شما بسیار خوب است. اگر شما برخی مشکلات مربوط به سیستم گوارشی شما مانند یبوست، نفخ، یا اسهال دارید، پس از شروع به مصرف شلغم ایده خوبی خواهد بود. @ayeha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 آیا غیبت بچه جایز است؟ ✅ پاسخ: ◀️ امام خمینی: غیبت بچه ممیز جایز نیست. 🔹 مقام معظم رهبری: اگر طفل ممیز باشد، بدگویی از او غیبت و حرام است؛ اما طفل غیرممیز، مثلاً بچه‌ی دو ساله‌ای که ملتفت نیست و از غیبت متأثر نمی‌شود، غیبت او حرام نیست. 🔹 آیت الله بهجت: اگر بچه غیر ممیز باشد، اشکال ندارد. 📚پی‌نوشت: ◀️ استفتائات، امام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 2، سال 1380، ص 620، س 14. ◀️ سایت leader.ir، بخش پیگیری پاسخ، کد پیگیری: 93793f7970246bd1599c100d62dc66c1 ◀️ استفتائات، بهجت، قم، انتشارات دفتر آیت الله بهجت، سال 1386، ج 4، ص 562، س 6476. 📚 @ayeha313
✍مظلوم تر از اون بچه بسیجی که برا ایجاد امنیت و راحتی مردم تو سرما،تو پمپ بنزین وایساده بود ⚡و دختره بهش گفت: به شما حقوق و بنزین مفتی میدن که اینجا وایسادین!! ☘ و وقتی آخرشب رفت خونه خوانوادش بهش گفتن: مگه به تو حقوق میدن که این وقت شب اومدی خونه؟؟ نداریم.. 🌷هفته ی بسیج بر تمام دلاورمردای مظلوم بسیجی مبارک🌷 @ayeha313