eitaa logo
🌻♡آیه هاے انتظاࢪ♡🌻
116 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
72 فایل
💚 بسم رب مهدی💚 "نذر ظهور مهدی (عج) صلوات" _محتوای گروه: 🌿مهدوی 🌿شهدایی 🌿تلنگر و... _کپی حلال🌱 ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16468540869434
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ع) 🦋ويژگى‏هاى حضرت لقمان عليه‏السلام‏🦋 1 - لقمان عليه‏السلام از كسانى بود كه عمر طولانى كرد، عمرش را از دويست تا 560 سال و از هزار تا 3500 سال نوشته‏اند. 🌱 - سلسله نسب او را چنين نوشته‏اند: لقمان بن عنقى بن مزيد بن صارون، و لقبش ابوالاسود بود، بعضى او را پسر خاله، يا خواهرزاده حضرت ايوب عليه‏السلام مى‏دانند كه سلسله نسبش به ناحور بن تارَخ (برادر ابراهيم خليل) مى‏رسد. 🌱3 - او از اهالى نوبه‏ واقع در سرزمين آفريقا بود، از اين رو سياه چهره و داراى لبهاى ستبر و درشت بود، و قدمهاى گشاد و بلند داشت. 4 - او مدتى چوپان و برده قين بن حسر (از ثروتمندان بنى اسرائيل) بود سپس بر اثر بروز حكمت از او، اربابش او را آزاد ساخت. 🌱محدث و مورخ معروف، مسعودى مى‏نويسد: لقمان از اهالى نَوبه (واقع در آفريقا) بود ارباب او قين بن حسر نام داشت، لقمان در دهمين سال حكومت حضرت داوود عليه‏السلام به دنيا آمد، عبد صالح بود، خداوند نعمت حكمت را به او عطا كرد، او در نقاط مختلف زمين، عمر طولانى كرد، همواره حكمت و وارستگى از او آشكار مى‏شد و تا عصر حضرت يونس عليه‏السلام زندگى كرد.(954) 5 - در حديثى آمده لقمان به پسرش گفت: 🦋يا بُنَىّ خدَّمتُ اَربَعَمَأَةِ نَبىّ، و اَخَذتُ مِن كلامِهِم اَربعَ كَلِمات، و هى: اذا كَنتَ فِى الصَّلواةِ فاحفَظ قَلبَكَ، و اِذا كُنتَ عَلَى المائدَةِ فَاحفَظ حَلقَكَ، وَ اذا كُنتَ فِى بَيتِ الغَيرِ فَاحفَظ عَينَك، وَ اِذا كُنتَ بَينَ الخَلقِ فَاحفَظ لِسانَك؛ اى پسر جان! من چهارصد پيامبر را خدمت كردم، و از گفتار آن‏ها چهار سخن برگزيدم: 🌱 1 - هنگامى كه در نماز هستى حضور قلبت را حفظ كن. 2 - هنگامى كه بر كنار سفره نشستى، گلويت را (از مال حرام) حفظ كن. 3 - هنگامى كه به خانه ديگرى رفتى، چشم خود را (از نگاه حرام) حفظ كن. 4 - و هنگامى كه بين انسان‏ها رفتى، زبانت را حفظ كن. 🌱بر اساس اين حديث، لقمان عليه‏السلام علاوه بر اين كه عمر طولانى كرده، همواره با پيامبران محشور بوده، به طورى كه با چهارصد پيامبر ملاقات نموده و از گفتار معنوى آن‏ها بهره جسته است. 🌱6 - به نظر مى‏رسد كه لقمان عليه‏السلام بيشتر عمرش را در خاورميانه، به خصوص در فلسطين و بيت المقدس گذرانده است. و نقل شده كه قبرش در ايله يكى از بندرهاى فلسطين است. او عمرى را با حكمت نظرى و عملى و معرفت در سطح بالا گذراند، و همواره نام نورانيش در پيشانى تاريخ حكماى وارسته جهان مى‏درخشد. 🦋از گفتنى‏ها اين كه: او فرزندان بسيار داشت، آن‏ها را به گرد خود جمع مى‏كرد و به نصيحت آن‏ها مى‏پرداخت، به گفته بعضى گرچه او با جمله يا بُنَىَّ؛ اى پسرك من نصيحت خود را آغاز مى‏كرد، ولى، خطاب او به همه پسران و فرزندانش بود، و با اين خطاب (كه خطاب به پسر بزرگ بود) به شيوه سخنرانان توانا، همه فرزندانش را به خود جلب نموده و مورد پند و اندرز قرار مى‏داد. 🌱در قرآن تنها بخش كوچكى از نصايح لقمان عليه‏السلام امده، و گرنه او نصايح بسيار دارد كه گردآورى همه آن‏ها، كتاب قطورى را تشكيل خواهد داد.
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ع) 🦋چرا لقمان، داراى مقام حكمت شد ؟🦋 🌱در آيه 12 سوره لقمان مى‏خوانيم: وَ لَقَد آتَينا لُقمانَ الحِكمَةَ؛ ما به لقمان حكمت داديم. و از اوج حكمت لقمان همين بس كه خداوند نصايح او را در قرآن ذكر مى‏كند، و نصايح خود را در درون نصايح لقمان (در آيه 14 و 15 سوره لقمان) مى‏آورد، گويى مى‏خواهد بگويد نصايح لقمان همان نصايح الهى است. طبق اين آيه، حكيم بودن لقمان را امضاء كرده است. در اين جا اين سؤال پيش مى‏آيد كه لقمان عليه‏السلام آن همه علم و حكمت سرشار را چگونه به دست آورد؟! 🌻پاسخ اين كه: لقمان عليه‏السلام يك انسان پاك و مخلص و با صفا بود، و در صراط سير و سلوك و عرفان، زحمت‏ها كشيد و بر اثر مخالفت با هوس‏هاى نفسانى و تحمل دشوارى و رياضت و نفس‏كُشى، داراى چنان لياقتى شد كه مشمول لطف خاص الهى قرار گرفت و خداوند چشمه‏هاى حكمت را در وجود او به جوشش در آورد، از ويژگى‏هاى او اين كه: روح و روان خود را با فكر و عبرت گرفتن از حوادث، تربيت مى‏كرد. 🌱مثلاً سلمان عليه‏السلام يك انسان خودساخته، بر اثر مخالفت با هواى نفس، و بر اثر پاكزيستى و كسب فيوضات معنوى، مقامش آن چنان ارجمند شد، كه اميرمؤمنان على عليه‏السلام او را به لقمان عليه‏السلام تشبيه كرده مى‏فرمايد: بَخٍّ بخٍّ سلمانُ مِنَّا اَهلَ البَيتِ، وَ مَن لَكُم بِمِثلِ لُقمانِ الحَحكيمِ؟ عَلِمَ عِلمَ الاَوَّلِ وَ عِلمَ الآخَرِ؛ 🌻به به به مقام سلمان، او از ما اهل بيت است، شما در كجا مانند سلمان را مى‏يابيد كه مثل لقمان حكيم است كه علم اول و آخر را مى‏داند، او دريايى بى پايان است. 🌱بنابراين اگر لقمان عليه‏السلام كه شخصى آفريقايى و سياه‏چهره ونازيبا بوده، به مقام ارجمندى از حكمت مى‏رسد، به خاطر روح و روان و دل با صفا و پاكى است كه او داشت، بر همين اساس در روايت آمده؛ شخصى از لقمان پرسيد: تو مگر با ما چوپانى نمى‏كردى؟ لقمان گفت: آرى، چنين است. 🌻او پرسيد: پس اين همه علم و حكمت از كجا نصيب تو شد؟ (تو كه به مدرسه نرفته‏اى) لقمان عليه‏السلام در پاسخ فرمود: قَدرُ اللهِ وَ اداءُ الَامانَةِ وَ صِدقُ الحدِيثِ، وَ الصَّمتُ عَمَّا لا يَعنِينى؛ 🌱اين داشتن علم و حكمت به خواست خدا و اداى امانت، و راستگويى و سكوت در امور بيهوده و آن چه مربوط به من نبود، به دست آمده است. 🌱اين مطلب را با گفتار جالبى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و امام صادق عليه‏السلام به پايان مى‏بريم، آن دو بزرگوار فرمودند: ما اَخلَصَ عَبدُ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَربَعينَ صَباحاً الا جَرَت يَنابِيعَ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ؛ 🌻هر بنده‏اى كه تنها براى خدا چهل روز اخلاص ورزد، خداوند چشمه‏هاى حكمت را از قلبش به زبانش جارى سازد. آرى: آئينه شو جمال پَرى طلعتان طلب جاروب كن تو خانه سپس ميهمان طلب 🌱گويا عين سؤال فوق را شخصى از امام صادق عليه‏السلام پرسيد، امام صادق عليه‏السلام پرسيد: 🌻سوگند به خدا حكمتى كه از جانب خداوند به لقمان داده شد به خاطر نسب و مال و جمال و جسم او نبود، بلكه او مردى بود كه در انجام فرمان خدا نيرومند بود، از گناهان و شبهه‏ها دروى مى‏كرد، ساكت و خاموش بود (يعنى كنترل زبان و تفكر داشت) با دقت به امور مى‏نگريست. و بسيار فكر مى‏كرد، هشيار و تيزبين بود و هرگز در (آغاز) روز نخوابيد، و در مجالس (به رسم مستكبران) تكيه نمى‏كرد، و آداب معاشرت را به طور كامل رعايت مى‏نمود، آب دهن نمى‏افكند، با چيزى بازى نمى‏كرد، و هرگز در حال نامناسبى ديده نشد، هيچگاه دو نفر را در حال نزاع نديد، مگر اين كه آن‏ها را آشتى داد، و در عين حال دخالت بى جا نمى‏نمود. اگر سخن خوبى از كسى مى‏شنيد حتماً مأخذ و تفسير آن را سؤال مى‏كرد، با فقيهان و دانشمندان، بسيار همنشين يم شد، به سراغ علومى مى‏رفت كه آن علوم را وسيله تسلط بر هواى نفس قرار دهد، نفس خود را با نيروى انديشه و عبرت، درمان مى‏نمود، و تنها به سراغ كارى مى‏رفت كه به سود (دنيا و دين) او بود، و از امور بيهوده دورى مى‏كرد. فَبِذلكَ اُوتىَ الحِكمَةُ؛ از اين رو به او از جانب خدا، حكمت داده شد. 🌱 با اين اشاره، نظر شما را به بخشى از داستان‏هاى زندگى حضرت لقمان عليه‏السلام جلب مى‏كنيم: * ادامه در بخشهای بعدی
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ع) 🦋آشكار شدن حكمت از زبان لقمان عليه‏السلام‏🦋 🌱از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده: روزى لقمان در وسط روز براى استراحت خوابيده بود، ناگهان صدايى شنيد كه: اى لقمان! آيا مى‏خواهى خداوند تو را خليفه در زمين قرار دهد كه در ميان مردم به حق قضاوت كنى؟ 🌻 لقمان در پاسخ گفت: اگر پروردگارم مرا مخير كند، راه عافيت را مى‏پذيرم، و تنه به اين آزمون بزرگ نمى‏دهم، ولى اگر فرمان دهد فرمانش را به جان پذيرا مى‏شوم، زيرا مى‏دانم اگر چنين مسؤوليتى بر دوش من بگذارد، قطعاً مرا كمك مى‏كند، و از لغزش‏ها نگه مى‏دارد. فرشتگان - در حالى كه لقمان آن‏ها را نمى‏ديد - گفتند: اى لقمان! براى چه قضاوت را نمى‏پذيرى؟ 🌱 لقمان گفت: براى اين كه داورى در ميان مردم سخت‏ترين منزل‏گاه‏ها و مهمترين مراحل است، و امواج ظلم و ستم از هر سو متوجه آن است، اگر خدا انسان را حفظ كند، شايسته نجات است، و اگر راه خطا برود، از راه بهشت منحرف شده است، كسى كه در دنيا سر به زير، و در آخرت سربلند باشد، بهتر از كسى است كه در دنيا سربلند و در آخرت سر به زير باشد، و كسى كه دنيا را براى آخرت برگزيند به دنيا نخواهد رسيد، و آخرت را نيز از دست خواهد داد. 🌻فرشتگان از منطق فرشتگان شگفت‏زده شدند، لقمان پس از اين سخن، در خواب فرو رفت، خداوند نور حكمت را در دل او افكند، هنگامى كه بيدار شد، زبان به حكمت گشود، و حضرت داوود عليه‏السلام را با حكمت‏هاى سرشار خود (در حل مشكلات) موعظه و يارى مى‏كرد، حضرت داوود عليه‏السلام به او فرمود: طُوبى لَكَ يا لُقمانُ! اُعطِيتَ الحِكمَةُ؛ خوشا به سعادتت اى لقمان كه حكمت به تو عطا شده است.
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ع) 🦋چند داستان از لقمان و اربابش🦋 🧡چنان كه گفته شد، لقمان در آغاز كار، غلام سياه آفريقايى بود كه مطابق رسم برده‏فروشى آن عصر، او را فروختند، و گويا چندين بار خريد و فروش شده، و در طول اين مدت داراى اربابانى بوده و سرانجام آزاد شده است، در رابطه با اربابش (يا اربابانش) نظر شما را به چند داستان زير جلب مى‏كنم: 📖1 - تفكر طولانى 🌱 لقمان گاهى از مردم جدا مى‏شد و تنها در مكانى مى‏نشست و غرق در درياى فكر و انديشه مى‏شد، ارباب او كنارش مى‏آمد و مى‏گفت: اى لقمان! تو همواره تنها نشسته‏اى، برخيز به ميان مردم بيا، و با آن‏ها مأنوس باش. 🧡لقمان در جواب مى‏گفت: تنهايى طولانى براى فكر كردن، نتيجه‏بخش‏تر براى فهميدن است، و انديشيدنِ بسيار، دليل راه بهشت است. 📖بهترين و بدترين غذا 🌱 روزى ارباب لقمان به لقمان گفت: گوسفندى را ذبح كن و دو عضو از بهترين عضوهايش را بپز و برايم بياور، لقمان گوسفند را ذبح كرد، و قلب و زبان او را پخت و نزد اربابش نهاد. 🧡روز ديگر اربابش گفت: دو عضو از بدترين عضوهاى آن گوسفند را بپز و نزد من بياور، لقمان باز قلب و زبان را پخت و نزد اربابش آورد، ارباب پرسيد: از تو خواستم برترين عضو گوسفند را بياورى و قلب و زبان آوردى، سپس بدترين را خواستم، باز قلب و زبان آوردى، علت چيست؟ 🌱 لقمان گفت: اين دو عضو برترين عضو هستند اگر پاك باشند، و بدترين عضو هستند اگر پليد باشند. اللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج @Ayehay_Entezar_mahdijan
﷽📚🕥 📖 _(ص) 🦋مختصری درباره زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم 🦋 🌻پيامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم برترين پيامبران و رسولان، و خاتم آن‏ها است و پس از او پيامبرى نخواهد آمد، سلسله نسب آن حضرت با سى واسطه به ابراهيم خليل عليه‏السلام مى‏رسد. 🌿نام مبارك پيامبر اسلام، حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم است. اين نام چهار بار در قرآنو آمده، و نام ديگر آن حضرت احمد صلى الله عليه و آله و سلم است كه يك بار در قرآن ذكر شده است. ولى القاب آن حضرت به عنوان نبى و رسول، بشير، نذير، خاتم النبيين، ده‏ها بار در قرآن خاطر نشان شده است. 🌻مراحل زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در چهار بخش زير خلاصه مى‏گردد: ✍1 - پيامبر قبل از تولد، در كتاب‏هاى آسمانى و سخنان پيامبران گذشته در شأن او. ✍2 - پيامبر اسلام بعد از تولد و قبل از نبوت (40 سال). ✍3 - پيامبر اسلام بعد از نبوت در مكه (13 سال). 🌿4- پيامبر اسلام بعد از هجرت در مدينه (10 سال). 🌻آن حضرت داراى همسران متعدد بود، اولين و برترين آن‏ها حضرت خديجه عليهاالسلام بود كه بنابر مشهور از او داراى شش فرزند گرديد، فرزندان پيامبر همه در عصر خودش از دنيا رفتند، جز حضرت زهرا عليهاالسلام كه يگانه يادگار پيامبر بود، و هنگام رحلت پيامبر هيجده سال داشت. 🌿پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم 63 سال عمر كرد، در سال آخر عمر در روز 18 ذيحجه، حضرت على عليه‏السلام را در صحراى غدير در برابر بيش از صد هزار نفر مسلمان به عنوان خليفه و امام بعد از خود نصب كرد، و در موارد بسيار ديگر، خلافت و وصايت على عليه‏السلام را تصريح نمود. 🌻قرآن آخرين كتاب آسمانى معجزه جاويدان پيامبر اسلام و نشانه عظمت مقام آن حضرت است. خداوند در قرآن با صراحت مى‏فرمايد: 📙لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ 🌿قطعاً رسول خدا، پيامبر اسلام، اسوه و الگوى شايسته‏اى براى شما است. 🌻در تاريخ زندگى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم هزاران داستان و خاطره وجود دارد، ما بيشتر به ذكر بخشى از آن داستان‏هايى كه در رابطه با آن حضرت، در قرآن آمده، يا به آن اشاره شده مى‏پردازيم.
﷽📚🕥 📖 _(ص) 🦋آغاز بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم‏🦋 🌻چهل سال از عمر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گذشت. ماه رجب بود، پيامبر در فراز كوه حرا به عبادت و مناجات با خدا اشتغال داشت، در روز 27 رجب، ناگاه جبرئيل امين و پيك وحى، نزد پيامبر نازل شد، و پنج آيه آغاز سوره علق را چنين خواند: 📖بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ * اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ...؛ 🌿بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد، همان خدايى كه انسان را از خون بسته‏اى خلق كرد، بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كسى كه بوسيله قلم تعليم داد، و به انسان آنچه را نمى‏دانست آموخت. 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با دريافت نخستين شعاع وحى، سخت خسته شده، نزد خديجه آمد و فرمود: زَمِّلُونِى وَ دَثِّرُونِى؛ مرا بپوشانيد و جامه‏اى بر من بيفكنيد تا استراحت كنم. 🌿آن حضرت در بستر آرميده بود كه آيات آغاز سوره مدثر (آيه 1 تا 7) توسط جبرئيل بر آن حضرت، نازل گرديد: 📖يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ - قُمْ فَأَنذِرْ - وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ - وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ - وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ - وَ لَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ - وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ؛ 🌻اى در بستر آرميده - برخيز و مردم را هشدار ده - و پروردگارت را بزرگ بشمار - و لباست را پاك كن - و از پليدى‏ها بپرهيز - و منّت مگذار و فزونى مطلب - و به خاطر پروردگارت مقاومت كن. 🌿به اين ترتيب آغاز اسلام، با نام خدا، خواندن، قلم، قيام، هشدار، پاكى و اخلاص و بزرگداشت خدا شروع شد. 🌻بعثت كه معنى رستاخيز معنوى، و انقلاب در همه امور است با انقلاب فرهنگى آغاز گرديد، چرا كه پايه و اساس انقلاب‏ها به خواندن و نوشتن و پاكسازى و بهسازى (انقلاب فرهنگى) بستگى دارد.
﷽📚🕥 📖 _(ص) 🦋دعوت آشكار پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم‏🦋 🌻پيامبر در شرايط سختى قرار داشت به طورى كه سه سال مخفيانه خويشان و افراد ديگر را به اسلام دعوت كرد، به گفته بعضى در اين سه سال چهل نفر به طور محرمانه به اسلام ايمان آوردند. 🌿 نخستين مردى كه اسلام را پذيرفت حضرت على عليه‏السلام بود، و نخستين زن مسلمان، حضرت خديجه عليهاالسلام بود. 🌻به هر حال سه سال از آغاز بعثت گذشت، در اين هنگام آيه 94 و 95 سوره حجر نازل شد: 📗 فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ - إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ؛ 🌻آنچه را مأمور هستى، آشكارا بيان كن، و به مشركان اعتنا نكن - ما تو را از گزند مسخره‏كنندگان حفظ خواهيم كرد. 🌿استهزاء كنندگان پنج نفر بودند كه داراى دار و دسته بودند و با اسلام به شدت مخالفت مى‏نمودند. نام آن‏ها عبارت بود از: وليد بن مغيره، عاص بن وائل، اسود بن مطلب، اسود بن عبد يغوث و حارث بن طلاطله كه هر كدام به بلايى گرفتار شده و به هلاكت رسيدند. 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با نزول دو آيه فوق، دعوت خود را آشكار نمود. كنار اجتماع مشركين آمد و روى سنگى ايستاد و فرمود: 🌿اى گروه عرب! شما را به گواهى به يكتايى و بى‏همتايى خدا، و رسالت خودم دعوت مى‏كنم، و شما را از شبيه‏سازى براى خدا و پرستش تنها نهى مى‏كنم، دعوت مرا اجابت كنيد تا سرور و آقاى تمام مردم جهان شويد، و در بهشت نيز آقا و سرور مردم گرديد. 🌻مشركان گفتند: محمد ديوانه شده سپس نزد ابوطالب اجتماع كرده و به او گفتند: 🌿اى ابوطالب! برادرزاده‏ات، ما را بى‏خرد مى‏خواند، و از خدايان ما بدگويى مى‏كند، جوانان ما را به تباهى كشانده و در ميان ما تفرقه افكنده است، اگر فقر و نادارى او را بر اين كار واداشته، براى او اموال بسيار جمع مى‏كنيم تا از همه ما ثروتمندتر گردد، و هر دخترى را كه از قريش خواست، همسر او مى‏كنيم. 🌻ابوطالب ماجرا را به پيامبر عرض كرد. پيامبر فرمود: من از جانب خدا مأمور هستم و نمى‏توانم از فرمان خدا سرپيچى كنم. 🌿ابوطالب سخن پيامبر را به مشركان گزارش داد، مشركان به ابوطالب گفتند: تو سرور بزرگان ما هستى، محمد را در اختيار ما بگذار تا او را بكشيم. آن گاه تو بر ما حكومت كن. 🌻ابوطالب پيشنهاد آن‏ها را قاطعانه رد كرد و اشعارى در اين مورد خواند كه يكى از آن اشعار، اين است: 🌿وَ تَنصُرُهُ حتّى نُضرّعَ حَولَهُ وَ نَذهَلُ عَن اَبنائِنا وَ الحَلائِلِ 🌻و ما محمد را تا سر حد كشته شدن در محورش يارى مى‏كنيم، و در اين راه از بستگان و فرزندانمان چشم مى‏پوشيم. 🌿به اين ترتيب همانگونه كه خداوند در دو آيه مذكور (94 و 95 حجر) وعده داده بود، با امدادهاى غيبى خود، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را يارى كرد، و او را از گزند بدخواهان و استهزاءكنندگان حفظ نمود.
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋كارشكنى شديد ابولهب و دفاع قهرمانانه ابوطالب‏🦋 🌿سالهاى آغاز آشكار شدن بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم بود. مردم در بازارچه ذى المجاز، سرگرم خريد و فروش بودند، ناگاه محمد را ديدند كه روپوش سرخى بر دوش افكنده و با صداى بلند مى‏گويد: اَيُّها النَّاس قُولُوا لا اءِلهَ اءِلَّا الّله تُفلِحُوا؛ 🌱اى مردم! بگوييد معبودى جز خداى يكتا نيست تا رستگار شويد. 🌻در همان لحظه ديدند، ابولهب (عموى پيامبر) پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم حركت مى‏كند، و به سوى آن حضرت سنگ مى‏پراند، به طورى كه بر اثر سنگ‏اندازى او، پاى مبارك پيامبر پر از خون شده بود، گوش كردند، شنيدند ابولهب فرياد مى‏زد: يَا اَيُّها النَّاس لا تُطِيعُوُ فانَّهُ كُذابُ؛ اى مردم! از سخن محمد پيروى نكنيد، زيرا او بسيار دروغگو است. 🌿روز ديگرى در همان بازار، مردم سرگرم خريد و فروش شدند، ناگاه ديدند محمد صلى الله عليه و آله و سلم ايستاده و مردم را به سوى خداى يكتا دعوت مى‏كند و از بت‏پرستى، بر حذر مى‏دارد. 🌱در اين هنگام ديدند عباس (يكى از عموهاى آن حضرت) نزد محمد صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت: گواهى مى‏دهم كه تو دروغگو هستى. 🌻سپس عباس نزد برادرش ابولهب رفت، و سخن پيامبر را به او گزارش داد، در اين وقت، عباس و ابولهب هر دو نزديك پيامبر آمدند، و فرياد زدند: 🌿اى مردم! اين شخص - برادرزاده ما - دروغگو است، مبادا فريفته گفتار او شويد و از دين خود دست برداريد. 🌱در اين وقت ابوطالب (پدر على عليه‏السلام) نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و او را در آغوش محبت خود گرفت، و سپس نزد ابولهب و عباس رفت و گفت: شما از جان پيامبر چه مى‏خواهيد، سوگند به خدا او راستگو است. آن گاه اين دو شعر را در تاييد و حمايت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، خطاب به آن حضرت خواند: انت الامينُ اللهِ لا كَذِبُ و الصادِقُ القَولِ لا لَهو و لا لَعِب انت الرسُول رّسول اللهِ تَعلَمُهُ عليكَ تنزِلُ مِن ذِى العزَّةِ الكُتُبُ 🌻تو امين هستى، و به راستى امين خدا مى‏باشى، و تو راستگو هستى، و در گفتارت، سخن بى اساس و بيهوده نيست. تو رسول خدا هستى، و ما تو را به عنوان فرستاده خدا مى‏شناسيم، و معتقديم كه از جانب خداوند، آيات قرآن بر تو نازل مى‏گردد.
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋دعوت خويشان نزديك، به اسلام‏🦋 🌱از آن جا كه اگر خويشان و نزديكان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دعوت او را مى‏پذيرفتند، هم زبان اعتراض دشمنان بسته مى‏شد (مثلاً نمى‏گفتند اول برو اهل و عيال و عموهاى خود را اصلاح كن بعد به سراغ ما بيا) و هم آن‏ها پشتوانه داخلى و نزديك خوبى براى پيامبر مى‏شدند، از طرف خداوند به پيامبر فرمان داده شد كه: وَ اَنذِر عَشِيرَتِكَ الاَقرَبِينَ؛ خويشان نزديك خود را انذار و دعوت كن. 🦋در اين كه آيا اين فرمان در آن سه سال اول قبل از دعوت عمومى بوده، يا بعد از سه سال اول، از قرائن تاريخى استفاده مى‏شود، كه اين دعوت مربوط به آن سه سال اول است. بعضى گويند اين دعوت در سال دوم بعثت صورت گرفته است. 🌱چگونگى تشكيل جلسه و چگونگى دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از خويشان، مختلف نقل شده، در اين جا به ذكر يك نمونه آن كه بيشتر همين را ذكر كرده‏اند مى‏پردازيم: 🦋پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه‏السلام دستور داد مقدارى غذا و مقدارى شير تهيه كند 🌱 آن گاه چهل نفر (به نقل بعضى چهل و پنج نفر) از سران بنى‏هاشم را دعوت نمود، وقتى كه آن‏ها حاضر شدند از غذا خوردند ابولهب (يكى از عموهاى پيامبر) فهميد كه مجلس براى دعوت به رسالت پيامبر تشكيل شده (طبق نقل بعضى از مورخين) دو بار مجلس را به هم زد، تا بار سوم، هنوز مجلس به هم نخورده بود، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آن‏ها رو كرد و فرمود: 🦋اى فرزندان عبدالمطلب! من از جانب خدا به سوى شما، مژده دهنده و ترساننده، فرستاده شده‏ام. به من ايمان بياوريد و مرا يارى كنيد تا هدايت شويد. 🌱سپس فرمود: هيچكس مانند من براى خويشان خود چنين ارمغانى نياورده، من خير و سعادت دنيا و آخرت را براى شما آورده‏ام. آيا كسى هست كه با من برادرى كند و از دين من پشتيبانى نمايد تا خليفه و وصى من گردد و در بهشت نيز با من باشد؟ 🦋سكوت مجلس را فرا گرفت، دعوت‏شدگان در فكر فرو رفتند، ناگهان على عليه‏السلام (كه حدود سيزده سال داشت) برخاست و گفت: 🌱اى رسول خدا! من تو را يارى مى‏كنم. رسول خدا به او فرمود: بنشين. 🦋بار دوم گفتار خود را تكرار كرد، باز على عليه‏السلام برخاست و گفت: من تو را يارى مى‏كنم. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: بنشين. براى بار سوم حاضران را دعوت كرد، هيچيك از حاضران به دعوت پيامبر پاسخ ندادند، جز على عليه‏السلام كه براى بار سوم نيز برخاست و گفت: من تو را يارى مى‏كنم. در اين هنگام پيامبر فرمود: اءنّ هذَا اَخِى وَ وصيى وَ خَلِيفَتى عَلَيكُم فاسمَعُوا لَهُ و اَطِيعُوهُ؛ 🌱اين - اشاره به على عليه‏السلام - برادر و وصى و جانشين من بر شما است، سخنان او را گوش دهيد، و از او اطاعت كنيد. 🦋حاضران از مجلس برخاستند، در حالى كه هر كسى سخنى در رد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى‏گفت، ابولهب در ميان جمع تحريك شده به طور استهزاءآميز به ابوطالب رو كرد و گفت: 🌱محمد، پسرت على را بزرگ تو قرار داد و دستور داد از او پيروى كنى.
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋معراج پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم‏🦋 🌱يكى از حوادثى كه قرآن در آغاز سوره اسراء و سوره نجم از آن سخن به ميان آورده، معراج پيامبر است. 🌱معراج پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از دو قسمت تشكيل مى‏شد: 1 - از مكه به بيت المقدس. 2 - از بيت المقدس به سوى آسمان‏ها و ملأ اعلى. 🌱در اين كه عروج پيامبر از كجاى مكه شروع شد، اختلاف است. بعضى گفته‏اند: از خانه خديجه عليهاالسلام، بعضى روايت كرده‏اند از خانه ام‏هانى خواهر على عليه‏السلام، و بعضى گويند: از شِعب ابى طالب در كنار كعبه، (دامنه و پشت كوه ابوقبيس)، و به ذگفته ذبعضى ديگر كه با ظاهر آيه يك سوره اسراء تطبيق مى‏كند، آن حضرت از خود مسجد الحرام در كنار كعبه به معراج رفت. 🌱نيز در اين كه در چه زمان اين سفر عظيم آسمانى انجام شد، در روايات به اختلاف نقل شده است مطابق بعضى از روايات در سال سوم بود، و در بعضى از روايات آمده، معراج در شب شنبه 17 ماه رمضان بعد از نماز عشا، شش ماه قبل از هجرت بود و طبق روايت ديگر در شب 21 ماه رمضان رخ داد. و يا در شب 26 ماه رجب، و يا يكى از شب‏هاى ماه ربيع الاول سال دهم بعثت به وقوع پيوست. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آن قدر به مقام قرب خدا نزديك شد كه قرآن در آيه 9 سوره نجم مى‏فرمايد: فَكانَ قابَ قَوسَينِ اَو اَدنى‏؛ 🌱فاصله پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با مقام مخصوص قرب خدا، به اندازه دو كمان (يا به اندازه نصف كمان، يا به اندازه دو ذراع كه هر ذراع از آرنج تا سر انگشتان است، يعنى به اندازه تقريبا يك متر) يا كمتر بود. 🌱آرى، اگر بشر بر اثر پيشرفت‏هاى عجيب صنعتى و تكنيكى هر چه بالا رود، حتى اگر روزى بيايد كه از منظومه شمسى بگذرد، باز يك ميليونم طول سفر پيامبر را نپيموده است، بنابراين نمى‏تواند به دليل ترقيات كوچك در برابر معراج پيامبر، ادعاى بى نيازى از اسلام چهارده قرن قبل نمايد. 🌱و اين افتخار بزرگى است كه هيچ پيغمبر و فرشته به آن دست نيافت، جز پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم كه امام سجاد عليه‏السلام در فرازى از خطبه خود، در مجلس يزيد، به اين امتياز عظيم افتخار كرده و فرمود: 🌱انا ابن من اسرى به الى المسجد الاقصى انا ابن من بلغ به الى سدرة المنتهى انا ابن من دنى فتدلى فكان قاب قوسين او ادنى؛ 🌱من فرزند آن پيامبرى هستم كه در شب معراج تا سدرة المنتهى بالا رفت، من پسر آن پيامبرى هستم كه آن قدر به مقام قرب الهى نزديك شد، كه فاصله او با آن مقام قرب، به اندازه طول دو كمان يا كمتر بود. 🌱ديدنى‏هاى پيامبر در شب معراج، بسيار است، از جمله، آن حضرت از بهشت برين و عرش الهى ديدن كرد، و سپس اخبار آن جا را گزارش داد، از جمله فرمود: در شب معراج، در بهشت قصرى آراسته به جواهرات را ديدم كه بر روى پرده درگاه آن نوشته بود: لا اءِلهَ‏اءِلَّاالّله مُحمَّد رَسُولُ اللهِ، علىّ وَلِىُّ القَومِ؛ معبودى جز خداى يكتا و بى همتا نيست، محمد رسول خدا است، و على ولى و رهبر مردم است. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بعد از انجام نماز مغرب و به روايتى بعد از نماز عشاء، در مسجد الحرام (كنار كعبه) به معراج رفت، سپس همان شب بازگشت و نماز صبح را در مسجدالحرام خواند. 🌱هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از سفر معراج بازگشت، ماجراى معراج خود را در مكه به قريشيان خبر داد، نادانان آن‏ها گفتند: چقدر اين خبر، دروغ است؟! 🌱افراد فهميده آن‏ها گفتند: اى ابوالقاسم به چه دليل ما بدانيم كه راست مى‏گويى؟ 🌱 پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: به شترى از شما در فلان محل (بين بيت المقدس و مكه) برخوردم، كه شما آن را گم كرده بوديد، جاى او را به آنان كه به دنبالش مى‏گشتند، نشان دادم، نزد آن‏ها رفتم و مشكى از آب همراهشان بود، مقدارى از آب آن مشك را ريختم (و آشاميدم) و شما در روز سوم هنگام طلوع خورشيد كاروان خود را ملاقات خواهيد كرد. در حالى كه در پيشاپيش كاروان شما، شتر سرخى حركت مى‏كند كه شتر فلان كس است. 🌱ادامه داستان در پیام بعدی……
﷽📚🕥 📖 _(ص) 🦋هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از مكه به مدينه‏🦋 🌻يكى از داستان‏هاى مهم زندگى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ماجراى عظيم هجرت او و يارانش از مكه به مدينه است، 🌿چنانكه قرآن در سوره انفال آيه 30، و سوره بقره آيه 207 به اين مطلب اشاره كرده است، كه خلاصه‏اش چنين است: 🌻هنگامى كه مسلمانان در مكه در فشار و آزار شديد مشركان قرار گرفتند، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، مسلمانان را به هجرت به مدينه دستور داد، مشركان احساس خطر شديد كردند و با خود گفتند: هجرت مسلمانان به مدينه موجب تشكل آن‏ها در مدينه شده، و در آينده نزديك، كار را بر ما سخت خواهد كرد. 🌿 سران آن‏ها در دارالندوه مجلس شوراى خود اجتماع كردند، و هر كدام در مورد جلوگيرى از اسلام و دعوت پيامبر، پيشنهادى نمودند، چنان كه در آيه 30 سوره انفال به اين توطئه، اشاره شده است. 🌻سرانجام پيشنهاد ابوجهل تصويب شد، پيشنهاد او اين بود كه: از هر قبيله‏اى، يك جوان شجاع به عنوان نماينده انتخاب شود، و همه آن نمايندگان در يك شب، خانه پيامبر را محاصره كنند، و به سوى او حمله كرده و او را در رختخوابش بكشند. 🌿آن شب فرا رسيد، جبرئيل ماجراى توطئه كودتاچيان را به پيامبر خبر داد. پيامبر ماجرا را به على عليه‏السلام خبر داد، و به او فرمود: امشب در رختخواب من بخواب، تا كافران گمان كنند كه من در رختخواب خود خوابيده‏ام، به انتظار من در بيرون خانه بمانند و من پنهانى از خانه خارج شوم. 🌻با اين كه خوابيدن در رختخواب پيامبر و افكندن روپوش سبز پيامبر بر روى خود، صد در صد خطرناك بود، حضرت على عليه‏السلام با جان و دل، اين پيشنهاد را پذيرفت، و در رختخواب آن حضرت خوابيد. آن شب نمايندگان مشركان، با شمشيرهاى برهنه، خانه پيامبر را محاصره كردند، پيامبر شبانه، بى آن كه مشركان متوجه شوند، در تاريكى شب از خانه بيرون آمد و به سوى غار ثور كه در هفت كيلومترى جنوب مكه قرار گرفته، رفت و در آن جا مخفى شد، در اين هنگام ابوبكر نيز همراه پيامبر بود. 🌿سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از غار ثور به سوى مدينه هجرت نمود، آن حضرت در روز پنجشنبه اول ربيع الاول سال 13 بعثت از مكه خارج شد و در روز 12 همين ماه به مدينه وارد گرديد.
﷽📚🕥 📖 _(ص) 🦋مباهات خدا به فرشتگان در مورد خوابيدن على عليه‏السلام‏🦋 🌻جبرئيل و ميكائيل از سوى خداوند، كنار رختخواب حضرت على عليه‏السلام آمدند، جبرئيل به آن حضرت گفت: 🌿به به! كيست مثل تو اى فرزند ابوطالب، كه فرشتگان به وجود تو (و فداكارى تو) مباهات مى‏كنند. 🌻آن گاه اين آيه را از طرف خداوند، در شأن على عليه‏السلام، به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نازل كرد: 🌿وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشرِى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وَ الّلهَ رَؤُوف بِالعِبادِ؛ 🌻بعضى از مردم (فداار و با ايمان، همچون على عليه‏السلام به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى‏فروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋نگاهى به جنگ بدر🦋 🌱يكى از حادثه‏هايى كه در آيات متعدد قرآن به فرازهايى از آن حادثه اشاره شده،(834)ماجراى جنگ بدر است كه نخستين جنگ براى مسلمانان، با كفار قريش بود كه شخص پيامبر در آن شركت نمود و فرماندهى جنگ را در دست داشت. مسلمانان در اين جنگ ضربه سختى بر دشمن وارد كردند. در آيات 45 تا 46 سوره انفال شش دستور نظامى ذكر شده كه در جنگ بدر موجب پيروزى مسلمانان گرديد، كه اگر مسلمانان در ساير جنگ‏ها رعايت كنند، پيروزى از آن آن‏ها است، كه در ذيل ذكر خواهد شد. 🌿اين پيروزى، بسيار عجيب بود، چرا كه تعداد مسلمانان كمتر از يك سوم تعداد دشمن بود، تجهيزات آن‏ها، قابل مقايسه با تجهيزات جنگى دشمن نبود، لطف سرشار الهى نصيب مسلمانان شد، چنان كه در آيه 26 انفال مى‏خوانيم: وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ...؛ 🌱و به خاطر بياوريد هنگامى كه شما در روى زمين، گروهى كوچك و اندك و ضعيف بوديد، آن چنان كه مى‏ترسيديد مردم شما را بربايند، ولى خدا شما را پناه داد و يارى كرد... 🌿جنگ بدر در سال دوم هجرت رخ داد، و موجب شكست مفتضحانه دشمن گرديد. در اين جا نظر شما را به خلاصه‏اى از اين نبرد قهرمانانه جلب مى‏كنيم: بدر منطقه وسيعى است كه داراى چاه‏هاى آب بوده و همواره كاروان‏ها در آن جا توقف مى‏كردند و از آب‏هاى آن بهره‏مند مى‏شدند. 🌱بدر در جنوب غربى مدينه بين مدينه و مكه قرار گرفته و از اين رو آن را بدر مى‏گويند كه نام صاحب آبهاى آن بدر بوده است. 🌱علت اين جنگ اين بود كه: در ماه جمادى الاولى سال دوم هجرت به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خبر رسيد كه كرز بن جابر با گروهى از قريش تا سه منزلى شهر مدينه آمده و شتران پيامبر را با چهارپايان افراد ديگر به غارت برده و به محصولات مدينه آسيب زده‏اند. 🌿رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بى درنگ پرچم جنگ را به على عليه‏السلام سپرد، آن حضرت با جمعى از مهاجران بع تعقيب آن‏ها رفتند تا به چاه بدر رسيدند و سه روز هم در آن جا توقف كردند، هر چه جستجو كردند، كسى را نيافتند سپس به مدينه برگشتند (اين غزوه را غزوه بدر اولى يا بدر صغرى مى‏گويند.) 🌱از طرفى كفار، اموال مهاجران را در مكه، مصادره كرده بودند، و به طور كلى مى‏خواستند، مسلمانان را در مدينه در فشار محاصره اقتصادى قرار دهند، و روشن است كه اگر اين فشار ادامه مى‏يافت، دست كم جلو توسعه و گسترش اسلام گرفته مى‏شد. 🌿پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى شكستن اين محاصره، تدابيرى انديشيد، بزرگترين تدبيرش اين بود كه عبور كاروان‏هاى تجارتى مشركان مكه را قدغن كند. 🌱چهل نفر از مسلمانان را تحت فرماندهى حضرت حمزه كه قهرمان رزم آورى بود، براى كنترل مسير كاروان‏ها فرستاد، پيامبر بيست شتر در دسترس آن‏ها قرار داد. 🌻داستان ادامه دارد
﷽📚🕥 📖 _(ص) 🦋شش دستور پيروزى‏🦋 🌻آياتى از طرف خدا در اين زمينه نازل شد و شش دستور مهم به مسلمانان داد. 🌿مسلمانان با به كار بردن آن شش دستور، اين چنين دشمن را مفتضحانه تار و مار كردند، و اگر ما نيز امروز آن شش دستور را اجرا كنيم، حتماً به پيروزى نائل مى‏شويم. 🌻آن آيات عبارتند از آيه 45 و 46 و 47 سوره انفال كه مى‏فرمايد: 🌿اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه با گروهى در ميدان نبرد روبرو مى‏شويد (اين شش دستور را رعايت كنيد): 🌱1 - ثابت قدم باشيد. 💢2 - خدا را فراوان ياد كنيد تا پيروز گرديد. 🌱3 - از فرمان خدا و پيامبرش اطاعت كنيد. 💢4 - نزاع و كشمكش نكنيد (اتحاد را حفظ كنيد) تا سست نشويد و شوكتتان بر باد نرود. 🌱5 - استقامت كنيد چرا كه خداوند با استقامت‏كنندگان است. 💢6 - و مانند آن‏ها نباشيد كه از روى غرور و هواپرستى و خودنمايى (يعنى ابوجهل و همراهان او) به ميدان (بدر) آمدند تا مردم را از راه خدا باز دارند، خداوند به آن چه عمل مى‏كند آگاه است.
﷽📚🕥 📖 _(ص) 🦋دورنمايى از جنگ احد🦋 🌿 بت‏پرستان در جنگ بدر، دستخوش ضربات شديد از جانب مسلمانان شده بودند، و بسيارى از سرانشان كشته شده بودند. 🌻 آن‏ها تصميم گرفتند با نيروى مجهزى براى انتقام و سركوبى مسلمانان به سوى مدينه حركت كنند، آن‏ها با پنج هزار نفر به اضافه زنان و غلامان و ساز و برگ نظامى و استمداد از قبايل مختلف حركت نمودند در حالى كه شعار مى‏دادند: انتقام! انتقام. 🌿اين لشگر مجهز روز پنجشنبه 5 شوال سال سوم هجرت در دامنه كوه احد (يك فرسخى مدينه) مستقر شد. 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم روز جمعه را در مدينه ماند و نماز جمعه را خواند و در خطبه‏هاى نماز، مردم را به دفاع و جهاد دعوت كرد وسپس با سپاهى كه افراد آن حدود هزار نفر بودند، از مدينه به سوى احد حركت كردند 🌿. در بين راه عبدالله بن ابى سلول منافق كه معتقد به ماندن در مدينه بود با طرفداران خود كه حدود سيصد نفر از سپاه را تشكيل مى‏دادند به مدينه بازگشتند، و در نتيجه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با سپاه 700 نفرى به سرزمين احد وارد شد، و در نقطه‏اى در كنار كوه مستقر گرديد 🌻، در آن‏جا در پشت سر، دهانه شكاف كوهى را ديد، عبدالله بن جُبير را با پنجاه تيرانداز، نگهبان آن دهانه كرد، و به آن‏ها تأكيد كرد كه تا پايان جنگ در آن جا بماند و حركت نكنند.  🌿در روز هفتم، پس از نماز صبح، چند نفر از دلاوران دشمن پياپى به ميدان تاختند و طلب مبارزه كردند، اميرمؤمنان على عليه‏السلام به ميدان آنها رفت و آن‏ها را به هلاكت رسانيد 🌻، در اين هنگام جنگ دسته جمعى آغاز گرديد، پيامبر و على و حمزه در پيشاپيش سپاه اسلام با دشمن مى‏جنگيدند، ولى عواملى موجب شكست مسلمانان شد ، 🌿افراد برجسته‏اى مانند: حضرت حمزه عليه‏السلام عموى پيامبر، مصعب بن عمير، عبدالله بن جحش، منظله و... به شهادت رسيدند.
﷽📚🕥 📖 _(ص) 🦋شايعه قتل پيامبر، و پيام خدا🦋 🌻 در درگيرى شديد نبرد احد يكى از جنگجويان كافر به نام عمرو بن قميه سنگى به سوى پيامبر افكند كه موجب مجروح شدن پيشانى و شكستن بينى و دندان، و شكافته شدن لب پايين آن حضرت شد، به طورى كه خون چهره نازنين حضرت را پوشانيد، 🌿او خواست آن حضرت را بكشد، يكى از سرداران جوان و رشيد اسلام به نام مصعب بن عُمير كه شباهت زيادى به پيامبر داشت، خود را سپر آن حضرت قرار داد و با حمله‏هاى كوبنده‏اش از پيشروى دشمن جلوگيرى كرد و در اين ميان به شهادت رسيد. 🌻دشمن خيال كرد كه پيامبر را كشته است، از اين رو با صداى بلند همين خبر را اعلام كرد و موجب شايعه شد. 🌿اين شايعه باعث تضعيف روحيه مسلمانان گرديد، و در مدينه پيچيد و زن و مرد را نگران و گريان نمود، حتى عده‏اى از مسلمانان آن چنان خود را، باختند كه از ميدان گريختند، 🌻 در اين هنگام آيه 144 آل عمران نازل شد كه: اگر فرضاً محمد صلى الله عليه و آله و سلم كشته شد، خداى محمد صلى الله عليه و آله و سلم هست، شما شخص و پيوند جسمانى را محور قرار ندهيد، بلكه شخصيت و پيوند مكتبى را محور خود سازيد. 🌿در اين آيه چنين مى‏خوانيم: 📗وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَ مَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا وَ سَيَجْزِى اللّهُ الشَّاكِرِينَ؛ 🌻محمد صلى الله عليه و آله و سلم فقط فرستاده خدا است، و پيش از او، فرستادگان ديگرى نيز بودند، اگر او بميرد يا كشته شود، شما به عقب برمى‏گرديد؟ (اسلام را رها كرده به دوران جاهليّت و كفر بازگشت مى‏كنيد؟) و هر كس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمى‏زند، خداوند به زودى شاكران مقاوم را پاداش خواهد داد.
﷽📚🕥 📖 _(ص) 🦋چهار عامل مهم شكست‏🦋 🌱در ميان عوامل، چهار عامل زير، از عوامل مهم شكست بود كه مسلمانان همواره بايد به آن توجه كنند: 🌻1 - عبدالله بن ابى سلول منافق، در حساس‏ترين شرايط، با حدود يك سوم لشكر اسلام از سپاه اسلام كنار گرفت و به مدينه برگشت، اين خود يك نوع تفرق و اختلاف بود كه مى‏توانست نقش و اثر مهمى در ضربه زدن به فشردگى و اتحاد كه در جنگ بسيار ضرورى است، داشته باشد. بنابراين نبايد مسلمانان به افراد منافق و دو رو تكيه كنند، چنين افرادى ياران ظاهرى نيمه راه هستند، و تا آن جا با اسلامند كه با هدفشان بسازد و گرنه از پشت، خنجر مى‏زنند. 🌻2 - عدم رعايت انضباط نظامى، و هرج و مرج در كارها، يكى از عوامل شكست است، چنان كه اكثر نگهبانان دهانه شكاف كوه كه نقطه حساسى بود، به طمع غنائم و مال دنيا آن جا را رها كردند، و در نتيجه آن شد كه نمى‏بايست بشود. بنابراين نبايد هيچگاه در جنگ، انضباط و روحيه عالى معنوى و اخلاص و جنگ براى خدا را فراموش كرد. 🌻3 - شايعه‏سازى در جنگ نقش مهم دارد. شايعه قتل حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم اثرعجيبى در فرار و وحشت مسلمانان داشت، مسلمانان بايد به شايعه‏ها توجه نكنند، تا ناخودآگاه روحيه خود را نبازند. 🌻4 - استقامت نكردن مسلمانان نيز عامل ديگر شكست بود، اگر آن‏ها با ايمان قوى، همچون على عليه‏السلام و مقداد و ابودجانه ايستادگى مى‏كردند، آن طور شكست نمى‏خوردند. آيا مى‏دانيد استقامت و جان‏نثارى آن چند نفر به خصوص على عليه‏السلام چقدر كارساز بود؟ خود قضاوت كنيد.
﷽📚🕥 📖 _(ص) 🦋ماجراى حمراء الاسد🦋 🌻 يكى از حوادثى كه در سال سوم هجرت، پس از جنگ احد رخ داد، ماجراى حمراء الاسد است، كه در قرآن در آيه 172 تا 174 سوره آل عمران به آن اشاره شده است، 🌿در آيه 172 خداوند از آن‏ها تقدير و تمجيد كرده و چنين مى‏فرمايد: 🌻الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِيمٌ؛ 🌿آنها كه دعوت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را پس از آن همه جراحاتى كه به ايشان رسيد، اجابت كردند، (و هنوز زخمهاى ميدان احد التيام نيافته بود، به سوى حمراء الاسد حركت نمودند،) براى كسانى از آنها، كه نيكى كردند و تقوا پيش گرفتند، پاداش بزرگى است.
﷽📚🕥 📖 _(ص) 🦋دورنمايى از غزوه حمراء الاسد🦋 🌻 در پايان جنگ احد، به فرمان ابوسفيان لشكر به ظاهر فاتح او به سرعت به سوى مكه حركت كرد، هنگامى كه اين لشكر به سرزمين روحاء رسيدند، از كار خود سخت پشيمان شدند، و تصميم به بازگشت به مدينه گرفتند تا بقيه مسلمانان را به قتل برسانند. 🌿دستگاه اطلاعاتى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين موضوع را به پيامبر گزارش داد، پيامبر فوراً فرمان داد كه مجروحان نيز در اين جنگ شركت نمايند. 🌻مسلمانان همراه مجروحين، بسيج شده و به سوى لشكر دشمن، حركت كردند. 🌿در ارزش كار اين دليرمردان كفر ستيز آيات 172 تا 174 سوره آل عمران نازل شد كه ترجمه آيات چنين است: آنان كه دعوت خدا و پيامبر را، پس از آن همه جراحات اجابت كردند، از ميان آن‏ها براى كسانى كه نيكى كردند و راه تقوا پيمودند، پاداش بزرگى خواهد بود 🌻- اينها كسانى بودند كه (بعضى از) مردم، به آنها گفتند: مردم (لشكر دشمن) براى (حمله به شما) اجتماع كرده‏اند، از آنها بترسيد، اما آن‏ها ايمانشان زيادتر شد 🌿و گفتند: خدا ما را كافى است و بهترين حامى ما مى‏باشد. - به همين جهت، (از اين ميدان،) با نعمت و فضل پروردگار بازگشتند در حالى كه هيچ ناراحتى به آنها نرسيد، و از فرمان خدا پيروى كردند و خداوند داراى فضل و بخشش بزرگى است. اينك پيرامون اين ماجراى عجيب، به داستان‏هاى زير توجه كنيد: 🌻ادامه در بخشهای بعدی (مجروحى، مجروح ديگر را حمل مى‏كند! و ... )
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋مجروحى، مجروح ديگر را حمل مى‏كند!🦋 🌿يكى از ياران پيامبر مى‏گويد: من از جمله مجروحان بودم، ولى زخم‏هاى برادرم از من سخت‏تر و شديدتر بود، تصميم گرفتم هر طور كه هست خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم برسانيم، چون حال من كمى از برادرم بهتر بود، هر كجا برادرم باز ميماند، او را به دوش مى‏كشيدم و بالاخره با زحمت خود را به لشكر رسانديم. به اين ترتيب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ارتش اسلام در محلى به نام حمراء الاسد (هشت ميلى مدينه) رسيده و در آن جا اردو زدند 🦋گزارش معبد🦋 🌿 خبر حركت ارتش اسلام به لشكر دشمن رسيد، به خصوص كه شنيدند حتى مجروحين مسلمان همراه لشكرند، همين خبر كه حاكى از نهايت مقاومت مسلمانان بود، دشمن را به وحشت انداخت. 🌱در اين بين معبد خزاعى كه يكى از مشركان بود و از مدينه به سوى مكه مى‏رفت، در سرزمين روحاء به لشكر ابوسفيان رسيد، ابوسفيان در مورد چگونگى لشگر اسلام از او سؤال كرد، او گفت: محمد صلى الله عليه و آله و سلم را ديدم با لشكرى بسيار كه تا كنون، همانند آن را نديده بودم، در تعقيب شما هستند و به سرعت پيش مى‏آيند. 🌿ابوسفيان با نگرانى و اضطراب گفت: چه ميگويى؟ ما آن‏ها را كشتيم و تار و مار كرديم... 🌱معبد گفت: من نمى‏دانم شما چه كرديد؟ همين قدر مى‏دانم كه لشكر عظيمى در تعقيب شما است. 🌿در اين وقت، لشكر دشمن تصميم قاطع گرفت كه عقب‏نشينى كند و به دنبال اين تصميم به سوى مكه گريخت.
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋گزارش معبد🦋 🌻 خبر حركت ارتش اسلام به لشكر دشمن رسيد، به خصوص كه شنيدند حتى مجروحين مسلمان همراه لشكرند، همين خبر كه حاكى از نهايت مقاومت مسلمانان بود، دشمن را به وحشت انداخت. 🌱در اين بين معبد خزاعى كه يكى از مشركان بود و از مدينه به سوى مكه مى‏رفت، در سرزمين روحاء به لشكر ابوسفيان رسيد، ابوسفيان در مورد چگونگى لشگر اسلام از او سؤال كرد، او گفت: محمد صلى الله عليه و آله و سلم را ديدم با لشكرى بسيار كه تا كنون، همانند آن را نديده بودم، در تعقيب شما هستند و به سرعت پيش مى‏آيند. ابوسفيان با نگرانى و اضطراب گفت: چه ميگويى؟ ما آن‏ها را كشتيم و تار و مار كرديم... 🌻معبد گفت: من نمى‏دانم شما چه كرديد؟ همين قدر مى‏دانم كه لشكر عظيمى در تعقيب شما است. 🌱در اين وقت، لشكر دشمن تصميم قاطع گرفت كه عقب‏نشينى كند و به دنبال اين تصميم به سوى مكه گريخت. 🦋اسير گرفتن على عليه‏السلام در حالت سخت!🦋 🌻چنان كه گفتيم: براى آن كه دشمنان در راه بر نگردند، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دستور داد كه مسلمانان، حتى مجروحين، دشمن را تعقيب كنند، و آن‏ها را از بازگشت، منصرف سازند و اين خروج مسلمانان مانورى بود كه رعب و وحشتى در دشمن ايجاد كرد. 🌱على عليه‏السلام با اين كه بدن مباركش يكپارچه زخم بود تا حمراء الاسد (هشت ميلى مدينه) دشمن را تعقيب كرد، و چند روز در آن جا ماند، و هنگام مراجعت دو نفر از سرشناسان دشمن به نام‏هاى: معاوية بن مغيره اموى و ابوعزه جُمَحى را به اسارت گرفت و به مدينه آورد. 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم حكم اعدام ابوعزه را صادر كرد، زيرا او در جنگ بدر، اسير مسلمانان شده بود و عهد و پيمان داده بود كه اگر آزاد شود، ديگر به جنگ مسلمانان نيايد، و با اين شرط، آزاد شده بود، ولى بر خلاف پيمان، در جنگ احد براى سركوبى مسلمانان، شركت كرد. 🌱او پس از اين حكم، به گريه و زارى افتاد و التماس كرد و رهايش كردند، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: لا يُلدَغُ المؤمنُ مِن جُحرٍ مَرَّتَينِ؛ مؤمن از يك سوراخ، بيش از يك بار گزيده نمى‏شود. (كنايه از اين كه اگر بار اول دستش گزيده شد، براى بار دوم، اين تجربه تلخ را تكرار نمى‏كند.) آن گاه حكم اعدام درباره او اجرا شد.
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ع) 🦋تجديد روحيه قوا، و تعقيب دشمن‏🦋 🌱وقتى كه خبر حركت لشكر اسلام در تعقيب لشكر كفر، به ابوسفيان رسيد، و دانست كه لشكر اسلام كمال آمادگى را دارد و تا حمراء الاسد آمده است، با ياران خود تصميم گرفتند كه به سرعت به مكه بگريزند. 🌻ولى به خيال خود، براى اين كه مسلمانان را بترسانند، نعيم بن مسعود اشجعى را در راه ديدند، به او گفتند: كجا مى‏روى؟ او گفت: براى خريد گندم به مدينه مى‏روم. 🌱ابوسفيان به او گفت: اگر به حمراء الاسد بروى و پيام مرا به محمد، برسانى، فلان قدر خرما و كشمش به تو خواهم داد، او گفت: مانعى ندارد، پيام شما را مى‏رسانم. 🌿ابوسفيان گفت: به پيامبر اسلام و مسلمانان خبر بده كه: ابوسفيان و بت‏پرستان قريش با لشكر انبوهى به سرعت به سوى مدينه مى‏آيد، تا بقيه ياران پيامبر را از پاى در آورند. 🌱نعيم بن مسعود به حمراء الاسد، آمد، و جريان را گفت كه انبوهى از لشكر دشمن به سوى مدينه مى‏آيند، برگرديد، خطر بسيار است. 🌿پيامبر و مسلمانان گفتند: حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَكِيلُ؛ خدا ما را كافى است و او بهترين مدافع است. آن گاه با پيام جبرئيل، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به مدينه بازگشت و دشمنان بر اثر رعب و وحشتى كه از مسلمانان، در دلشان افتاده بود، به سوى مكه گريختند.