«آیهجان»
✍ نویسنده: #آسد_بیژن
#موسی در پی اتفاقاتی برای حفظ جانش از شهر خارج میشود و از خدا میخواهد که او را به جای امنی هدایت کند. موسی خسته، تنها، آواره و مضطرب وارد حومهی شهر #مدین میشود و میبیند مردم دامهایشان را برای آب دادن کنار چاه آبی آوردهاند و روی چاه خم میشوند تا از آن آب بکشند. موسی در میان آنها دختران #شعیب را میبیند که به دلیل حیا منتظرند تا همه بروند، بعد دامهایشان را آب بدهند. موسی میگوید: «من برایتان از چاه آب میکشم.» سپس گوسفندانِ دختران شعیب را سیراب میکند و بدون حرفی یا درخواستی از آنها به گوشهای زیر سایه میرود و به الله میگوید: «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ»
موسی خسته، غریب، ترسان و تنها به این آبادی رسیده و دختران شعیب را هم دیده است. لابد در دلش غوغایی برپاست؛ ببینید چگونه دعا میکند. میگوید: «من فقیر خیری که تو بر من نازل میکنی هستم.» #موسی نمیگوید خیر من فلان است و بهمان. کاسهی فقرش را در دست میگیرد و #نزول_خیر را به الله میسپارد: «من نمیدانم خیر من چیست.»
میگوید فقط یک چیز قطعی وجود دارد و آن این است که من فقیر خیری که تو میدهی هستم. یقینا آنچه تو میدهی خیر من است. تو #مربی و #رب من هستی و من اینجا اعلام میکنم که من فقط فقیر هر چه تو بر من نازل کنی هستم. موسی نمیگوید خدایا تو بر من خیر نازل کن، نه. میگوید کار تو نازل کردن خیر است و دائما خیر من را نازل میکنی و کار من ابراز فقر به تو تکنگار عالم است؛ من بینیازم از هرچه و هرکس جز الله و فقط فقیر او هستم.
ما همه موسیهای خسته و مضطربیم! صاحبالاثر و #مربیِ_هستی تو هستی! تنها فقیرِ تو بودن را به ما بیاموز!
#تفسیر_آیه
#قصص_24
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
🌺 آیهجان: آیههایی که به جان نشستهاند.
@ayehjaan