📌 #تأثیر_فلسفه_كانت_بر_علوم_انسانی
💢 فلسفه و متافیزیک #کانت در علوم انسانی و اجتماعی نقش به سزایی ایفا نموده اند. محورهایی از قبیل این که: تئوری انقلاب کانت چه نقشی در مفهوم تاریخ دارد؟ در منطق چه تأثیری را بر جای گذاشته است؟ در جامعه شناسی چه افق هایی را مهیا نموده است؛ برای مثال، در نوکانتی های #بادن چه زمینه هایی را طرح کرده است یا در مفهوم کرتیک (سنجش) #مارکس و #آدورنو
چه استفاده هایی از #کانت شده است؟ در روان شناسی، چگونه روانشناسی ترانسندنتال و استعلایی شکل می گیرد که می خواهد وحدت «من» را اثبات نماید؟ از این جهت که متافیزیک پیشین بر اساس مباحث نفس در ارسطو پیش رفته است، لذا دوباره که سوژه شکل می گیرد، چگونه می توان از وحدت نفس سخن به میان آورد. کانت این بحث را با قیاس های خاصی که به آن پارالوژی می گوید، دنبال می کند. بحث مهم
دیگر ، بازشناسی مفهوم تئولوژی است ، #کانت مسیر جدیدی برای تکوین تئولوژی طرح می کند.
#استاد_محمد_علی_مرادی
لینک کانال #علوم_انسانی_اسلامی ↙️↙️
https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
📌 #عقل_در_جهان_مدرن
💢 در متافیزیک یونانی که عقل جوهری الهی بود در دوران #مدرن خصوصیات دیگری پیدا می کند . در نزد #دکارت عقل هویت جوهری خود را از دست می دهد دکارت از سه جوهر سخن می گوید خدا ، نفس و جسم عقل در نزد او به عنوان قوه ای از قوای نفسانی آدمی و به صورت عَرَض در می آید یعنی عقل سوبژه و جوهری مجرد و متعالی نیست بلکه عَرَضی است که عارض نفس انسان می شود. نفی هویت جوهری و متعالی عقل زمینه را برای حرکتهای بعدی در تاریخ اندیشه غرب فراهم آورد عقل در نزد دکارت بُعد وجود شناختی خود را از دست داد لیکن بُعد روشنگرانه خود را همچنان نگاه داشت.
⭕️ #عقل در اندیشه کانت هویت روشنگر خود نسبت به واقعیات را از دست داد و به صورت امری سوبژکتیو و در عین حال ثابت درآمد عقل در فلسفه کانت به عنوان امری استعلایی و شبه متعالی شناخته می شود یعنی واقعاً متعالی نیست عقل در اندیشه این #فیلسوف_آلمانی نه امری متعالی است که فیضی الهی و جوهری نورانی باشد و نه نوری است که جهان را روشن کند و صور حقایق را بشناسد، بلکه یک
نظام اندیشه ای است که عالم را صورتگری می کند.
⭕️ عقل در اندیشه #هگل حال (حلول کرده) در جهان حرکت و سیال است و در نزد نظریه پردازان ،نوکانتی یک واقعیت #برساخته است. با مرگ سوبژه، عقل پدیده ای فرهنگی و ابزاری و در عین حال تاریخی است که در متن ارتباطات انسانی
ساخته می.شود اگر #مارکس گفته است که فیلسوفان تاکنون برای شناخت جهان آمده اند و ما اینک برای تغییر عالم آمده ایم معنای سخن او این است ، فلسفه که ره آورد عقل است از آغاز چیزی جز یک ابزار برای زندگی انسان نبوده است هر چند که فیلسوفان تاکنون متوجه این امر نبوده اند .تحولات معنای عقل تطورات معنای علم را نیز به دنبال می آورد زیرا علم و فلسفه در ذیل عقل معنا پیدا می کنند و اگر عقل برساخته باشد علم نیز برساخته خواهد بود.
⭕️ ساحت قدس ، وجود و تاریخ ص۱۶۲ و ص۱۶۳
لینک کانال #علوم_انسانی_اسلامی ↙️↙️
🆔 @olum_ensani_eslami
📌 #علم_مدرن_و_انسداد_امر_دینی
💢 #تئولوژی که ریشه در الهیات اساطیری یونان دارد پس از ورود به فرهنگ مسیحیت به شرحی که گذشت در فرایند تحولات معنای عقل به نظامی از آگاهی ختم می شود که مجالی برای دسترسی به امر قدسی و آگاهی و علم به ساحت قدس باقی نمی گذارد زیرا در این نظام اندیشه ای مفهوم امر متعالی و مقدس نیز از زمره مفاهیم برساخته بشری معرفی می شود؛ یعنی از جمله اموری است که انسان برای تأمین نیازهای دنیوی و این جهانی خود ساخته و ایجاد کرده است. یعنی در این جهانی که عقل و علم اموری برساخته دانسته می شوند می توان از امر متعالی و دینی سخن گفت؛ و الزاماً در این عالم چنین نیست که از امر متعالی سخن گفته نشود و لکن امر متعالی و دینی در این عالم واقعیتی سکولار و دنیوی پنداشته می شود.
⭕️ نظام دانایی و دانش علمی ای که در پایان تئولوژی جهان غرب شکل میگیرد
در چارچوب معرفتی خود امکان عبور از عالمی را که در آن زیست میکند باقی نمیگذارد به همین دلیل اگر کسی بگوید علم مدرن و تفسیری که انسان مدرن از علم دارد دینی نیست و راه حیات و زیست دینی را نیز بر آدمیان میبندد سخنی به گزاف نگفته است و به همین دلیل بنده با کسانی که امکان امر دینی را در بستر معرفتی مزبور نفی میکنند موافقم و بر این نکته تأکید میکنم دیانتی که در چارچوب عقلانیت سوبژکتیو و خود بنیاد یا عقلانیتی شکل بگیرد که هویت خود را به زمینه های فرهنگی ارتباطی و تاریخی فرو کاهیده باشد دینی سکولار و به تعبیر علی علیه السلام دینی اسیر است که در خدمت منافع و مطامع این عالم به کار گرفته می شود نه تنها نظام معرفتی بلکه نظام اجتماعی ، اقتصادی و
سیاسی این عالم نیز اصالتی برای دیانت یا حتی حقیقت و علم باقی نمیگذارد هورکهایمر در مقدمه کتاب خسوف خرد به این مطلب اشاره دارد که در این عالم یعنی در #جهان_مدرن که در آن اثری از عقلانیت متافیزیک الهیات و مانند آن نیست جایی برای حقیقت نیست به این معنا که هیچ یک از نهادهایی که در این عالم شکل گرفته جایی را برای حقیقت حفظ نکرده است؛ و اگر حقیقتی باشد باید در پستوخانه زندگی فردی افراد پنهان شود و با استفاده از تعبیر #مارکس میتوان گفت هر چه از حقیقت بوده است در این عالم دود شده و به آسمان رفته است؛ یا با الهام از عبارت #ماکس_وبر سوخت شده و در خدمت این عالم به کار گرفته شده است به همین دلیل نیز باید بر حال کسانی گریست که به دنبال تفسیر دیانت خویش در ذیل روشهای علم گرایانه و سیانتیستی مدرن یا روشهای پراگماتیستی و تفسیرهای هرمنوتیک مفسر محوری هستند که با رویکردهای
نوکانتی خود متن و ماتن را در گورستان تاریخ دفن می کنند.
⭕️ ساحت قدس ، وجود و تاریخ ص۱۶۳ و ص۱۶۴
لینک کانال #علوم_انسانی_اسلامی ↙️↙️
🆔 @olum_ensani_eslami
📌 #تاثیر_هگل_در_جامعه_شناسی
💢 در زمینه #جامعه_شناسی میتوان ادعا کرد که چیزی که امروز به عنوان علم جامعه شناسی می شناسیم نتیجه اندیشه #کانت و #هگل است ، بدون هگل #علم_جامعه_شناسی به این گونه وجود نمی داشت من اینجا مایلم به نگاه #هگل نسبت به #جامعه بپردازم که مکمل بحثهای ما درباره #نفس (اگو) یا آزادی است میدانیم که جامعه یک کل برساخته از افراد است اما هگل در سطح تعریف فردگرایانه از جامعه نمی ماند وی در نهایت جامعه را چیزی بیش از افراد می داند و برای آن اصالتی قائل است. البته این اتهام مرسوم را نیز نمیدتوان به هگل وارد کرد که وی افراد را فدای کل می کند زیرا هر چند کل چیزی بیش از جمع جبری افراد است اما در نهایت چیزی ورای افراد نیست در حقیقت کل محصول رابطه دیالکتیکی افراد یا اجزاء است همین امر باعث می شود که هگل اصالت را نه به فرد مجزا و تک افتاده بدهد و نه به یک کل صُلب و پیشینی بلکه مسأله بر سر رابطه میان این دو است که #حقیقت_جامعه را بر می سازد این نکته هگلی که جامعه چیزی نیست جز نسبتها پس از او توسط جامعه شناسان و متفکران آگاهانه یا ناآگاهانه به اشکال مختلفی تکرار میشود برای مثال همین تعریف در #مارکس به حقیقت زیر بنایی جامعه در مقام مناسبات تولید بدل میشود؛ یا در #نیچه به اراده معطوف به #قدرت بدل میشود و در #فوکو به نسبت اجزاء با «قدرت» در مقام نیروی بر سازنده وضعیت بدل میشود در نتیجه ایده جامعه در مقام کلیت
دیالکتیکی یکی از میراثهای هگل برای متفکران پس از اوست.
لینک کانال #علوم_انسانی_اسلامی ↙️↙️
https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
هدایت شده از مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه
📌 #تاثیر_هگل_در_جامعه_شناسی
💢 در زمینه #جامعه_شناسی میتوان ادعا کرد که چیزی که امروز به عنوان علم جامعه شناسی می شناسیم نتیجه اندیشه #کانت و #هگل است ، بدون هگل #علم_جامعه_شناسی به این گونه وجود نمی داشت من اینجا مایلم به نگاه #هگل نسبت به #جامعه بپردازم که مکمل بحثهای ما درباره #نفس (اگو) یا آزادی است میدانیم که جامعه یک کل برساخته از افراد است اما هگل در سطح تعریف فردگرایانه از جامعه نمی ماند وی در نهایت جامعه را چیزی بیش از افراد می داند و برای آن اصالتی قائل است. البته این اتهام مرسوم را نیز نمیدتوان به هگل وارد کرد که وی افراد را فدای کل می کند زیرا هر چند کل چیزی بیش از جمع جبری افراد است اما در نهایت چیزی ورای افراد نیست در حقیقت کل محصول رابطه دیالکتیکی افراد یا اجزاء است همین امر باعث می شود که هگل اصالت را نه به فرد مجزا و تک افتاده بدهد و نه به یک کل صُلب و پیشینی بلکه مسأله بر سر رابطه میان این دو است که #حقیقت_جامعه را بر می سازد این نکته هگلی که جامعه چیزی نیست جز نسبتها پس از او توسط جامعه شناسان و متفکران آگاهانه یا ناآگاهانه به اشکال مختلفی تکرار میشود برای مثال همین تعریف در #مارکس به حقیقت زیر بنایی جامعه در مقام مناسبات تولید بدل میشود؛ یا در #نیچه به اراده معطوف به #قدرت بدل میشود و در #فوکو به نسبت اجزاء با «قدرت» در مقام نیروی بر سازنده وضعیت بدل میشود در نتیجه ایده جامعه در مقام کلیت
دیالکتیکی یکی از میراثهای هگل برای متفکران پس از اوست.
لینک کانال #علوم_انسانی_اسلامی ↙️↙️
https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه
❖ امروز گفتمان انقلاب برای مصون ماندن از آفت بیقراری و تحریف ، بیش از هر زمان دیگری نیازمند باز تو
❖ شهید بهشتی و علوم انسانی اسلامی
• شهید بهشتی(ره) یکی دیگر از نظریه پردازان انقلاب اسلامی می باشد که در تاریخ معاصر ایران در عرصه های مختلف چه از لحاظ فکری و چه از لحاظ عملی تاثیرگذار بوده است.
• شهید بهشتی ایستاده بر پایگاه فکری خاص خود _حکمت متعالیه و فقه جواهری_ سعی می نمود که نظام های علمی و فرهنگی موجود در تراث را فعال نموده و بر اساس اقتضائات زمان و مکان _غیرمنفعلانه_ به طرح و حل مسائل بپردازد.
• ایشان با اتکاء به این پایگاه خاص به بررسی دقیق و اجتهادی آثار و متون اصیل و دست اول فلاسفه غربی (همچون #هگل، #کانت ، #مارکس و #فوکو ) به صورت گروهی و با استفاده از متخصصان مربوطه و به نقد منصفانه و واقع بینانه آراء و ساختار های برآمده از این آراء می پرداخت.
• ایشان علاوه بر رویکرد نظری به مباحث سعی می کرد ، رفت و برگشت تئوریک با عمل نیز داشته باشد لذا در عرصه های حکمرانی اعم از تعلیم و تربیت ، تاسیس حزب جمهوری اسلامی به عنوان حزب برآمده از فقه سیاسی و نقش بنیادین در تدوین قانون اساسی و طراحی نهادهای انقلابی و ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران خوش درخشید که این نظریه ها ریشه در هستی و معرفت شناسی خاصی داشت که بر گرفته از ظرفیت موجود در تراث شیعی است .
• آثار برجای مانده از قلم یا سخنرانی های شهید بهشتی نمایاننده ابعادی کمتر دیده شده از اندیشه انقلاب اسلامی است و خصوصا در زمینه نسبت علوم انسانی و علوم اسلامی و امتداد مبانی اسلامی در علوم انسانی که حرف های تازه ای برای گفتن دارد.
• «نسبت علوم انسانی و علوم اسلامی»، «کوششی نو در راه شناخت تحقیقی اسلام» و «طرح علمی موسسه تحقیقاتی مسائل اسلامی» ، درمجموع طرح عملیاتی ایشان برای تحقق #علوم_انسانی_اسلامی است.
• «شناخت اسلام» تلاش ایشان برای یک معرفی مختصر و درعین حال نوگرایانه از منظومه تعالیم اسلامی است. «در مکتب قرآن» و دیگر آثار قرآنی ایشان ، دریچه ای تازه برای ورود به فضای قرآن شناسی و تفسیر علی الخصوص اجتماعی قرآن است.
• «نظام اقتصادی در اسلام»و «بانکداری، ربا و قوانین مالی اسلام» دغدغه های اقتصادی ایشان را می نمایاند و جلسه آخر حزب جمهوری اسلامی که منجر به واقعه هفت تیر شد، با موضوع تورم برگزار شده بود که مشخص کننده دغدغه های ایشان ناظر به عینیت و کف صحنه است.
• در مدرسه علوم انسانی اسلامی «آیه» در ششمین سرفصل از دوره «ظرفیت سنجی نظام های فکری معاصر در تحول علوم انسانی» به مرور ظرفیت های اندیشه های شهید بهشتی خواهیم پرداخت.
▫️ هئیت تحریریه «آیه»
༺ مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه ༻
https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
#فلسفه_کانت | #علوم_انسانی_مدرن
• فلسفه و متافیزیک #کانت در علوم انسانی و اجتماعی نقش به سزایی ایفا نموده اند. محورهایی از قبیل این که: تئوری انقلاب کانت چه نقشی در مفهوم تاریخ دارد؟ در منطق چه تأثیری را بر جای گذاشته است؟ در جامعه شناسی چه افق هایی را مهیا نموده است؛ برای مثال، در نوکانتی های #بادن چه زمینه هایی را طرح کرده است یا در مفهوم کرتیک (سنجش) #مارکس و #آدورنو
چه استفاده هایی از #کانت شده است؟
• در روان شناسی، چگونه روانشناسی ترانسندنتال و استعلایی شکل می گیرد که می خواهد وحدت «من» را اثبات نماید؟ از این جهت که متافیزیک پیشین بر اساس مباحث نفس در ارسطو پیش رفته است، لذا دوباره که سوژه شکل می گیرد، چگونه می توان از وحدت نفس سخن به میان آورد. کانت این بحث را با قیاس های خاصی که به آن پارالوژی می گوید، دنبال می کند. بحث مهم
دیگر ، بازشناسی مفهوم تئولوژی است ، #کانت مسیر جدیدی برای تکوین تئولوژی طرح می کند.
•
•
•
•
#استاد_محمد_علی_مرادی
#فلسفه_غرب
༺ مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه ༻
https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b