ناحله🌺
#قسمت_هشتاد_و_نه
بعداز ده دقیقه اومدم بیرون.
یه لباس مناسب جاده پوشیدم که دیدم مامان داره با خشم نگام میکنه
+دیر شد کی میخای حاضر شی؟؟
با این حرفش یه روسری گره زدمو چادرم رو سرم کردم.
رفتم تو حیاط و نشستم تو ماشین.
قیافه منتظر بابا رو که دیدم عذرخواهی کردم که حرکت کرد و از حیاط رفت بیرون.
مامان پشت سرش درو بست قفلش کردو دزدگیر و روشن کرد.
نشست تو ماشین که بابا پاش رو گذاشت رو پدال و راهی تهران شدیم.
من هم گوشیم رو از تو جیبم در اوردم و مشغولش شدم
____
تقریبا نزدیکای اذان مغرب بود.
همه خونه ی خاله جمع بودن.
مامان و بقیه خاله ها و دخترخاله ها رفته بودن آرایشگاه.
من و بابا و بقیه آقایون خونه خاله جون موندیم.
دستگاه بابلیسم رو در اوردم و در اتاق سارا رو قفل کردم که کسی نیاد تو.
موهام رو باز کردم و شونه کشیدم.
موهام تقریبا تا روی بازوم بود
دستگاه رو زدم به برق تا داغ شه.
____
آخرین دسته از موهام رو پیچیدم دورش تا حالت بگیره
روشو با تافت فیکس کردم
یه چادر انداختم روم و رفتم سمت دستشویی.
دوباره برگشتم تو اتاق .
یه لاک سبز آبی در آوردم و با دقت مشغول شدم.
خشک که شد آرایش صورتم رو شروع کردم که تلفنم زنگ خورد.
رفتم سمتش تا جواب بدم که دیدم ریحانست.
با ذوق جواب دادم و گفتم:
_ ریحون جون آخوند خودم سلام علیکم و رحمه الله و برکاه
خوبی ؟
خوشی؟
سلامتی؟
+سلام فاطمه جون
صدای گرفتش باعث شد نگران شم
که یک دفعه صدای گریش فرصت حرف زدن رو ازش گرفت.
_ریحانه چیشده؟
چیزی نگفت
_باتوام ها حرف بزن ببینم چی شده؟
+از داداشم یه هفته است هیچ خبری ندارم.به دوستاش هم زنگ میزنم چیزی نمیگن .از دلشوره آروم و قرار ندارم فاطمه
_کدوم داداش؟یعنی چی خبر نداری.کجا بود؟
+محمد
صدای هق هقش بلند شد
استرسش به منم منتقل شده بود
با عصبانیت گفتم:
_ریحانهه حرف بزنن.سکته کردم
+رفته بود مرز ماموریت.
یهو دلم ریخت ،یعنی...!
+یه ماه پیش اعزام شده بود قرار بود این هفته برگرده ولی هیچ خبری ازش نیست.فاطمهه من دیگه تحمل مصیبت ندارم.فاطمه اگه محمد چیزیش شده باشه من چیکار کنم؟
با اینکه خودم ازترس رو به هلاکت بودم گفتم:آروم باش ریحانه آروم باش عزیزم .
من...من چیکار میتونم بکنم ؟؟
+گفتی تهرانی اره؟
_آره تهرانم
+میتونی بری سپاه ازش خبر بگیری؟ من دارم دق میکنم تورو خدا کمکم کن.به خدا جبران میکنم
_این چه حرفیه؟بگو آدرس بده فردا میرم.
از ریحانه آدرس رو گرفتم ویخورده باهاش حرف زدم تا حالش بهتر شه
تماس رو قطع کردم
دلشوره مثه خوره افتاده بود به جونم.
نکنه واسش اتفاقی افتاده باشه؟
اون شب عروسی زهرمارم شد
هیچی نفهمیدم
فکرم خیلی مشغول شده بود
بعد از عروسی به مامانم گفتم که چه اتفاقی افتاده و راضی شد همراهم بیاد
فردا بخاطر ولادت پیامبر تعطیل بود
قرار شد تا فرداش بمونیم تهران.
شب رو به سختی گذروندم
____
آدرس رو به مامان دادم و رسیدیم به جایی که ریحانه گفته بود
ماشین رو پارک کرد و رفتیم داخل
چندتا سرباز کنار در بودن
سرگردون به اطرفمون نگاه میکردیم که راهنماییمون کردن به طبقه بالا
داشتم پله هارو بالا میرفتم
که چشمم خورد به محسن که داشت تو راهرو با یکی حرف میزد
بیشتر آقایون لباس سبز پاسداری پوشیده بودن
محسن هم همون لباس تنش بود
به مامانم گفتم:
_عه مامان این پسره رفیق محمده.
رفتیم سمتش
با دیدن من حرفش رو قطع کرد
چند ثانیه مات موند که گفتم:
_سلام
+علیکم السلام .بفرمایید؟
_میخواستم از آقای دهقان فرد خبر بگیرم.شما نمیدونین کجان؟ حالشون چطوره؟
محسن با تعجب بهم نگاه میکرد.
اخم کرد و گفت :
+شما نسبتتون با ایشون چیه که اومدین اینجا خبر بگیرین؟
مثل خودش اخم کردم با لحن محکم جواب دادم:
خواهرشون دوست صمیمیه بندست.ازم خواهش کردن از برادرشون براش خبر بگیرم
از نگرانی جونش به لب رسید.چرا چیزی نمگید بهش؟
+خود محمد اجازه نداد چیزی بگیم.
_الان ایشون کجان؟چیشده؟
مردد نگاهم کرد و بعد از چند ثانیه گفت:
+بیمارستان
وحشت زده پرسیدم:
+بیمارستان چرا؟
+تیر خورده.لطفا فعلا چیزی نگید به ریحانه خانوم .محمد بفهمه دلخور میشه.گفت خودش زنگ میزنه بهشون
حس کردم بهم شوک وارد شد نتونستم چیزی بگم
مامان که تا اون لحظه شاهد حرف زدن من و محسن بود گفت :
+کدوم بیمارستان؟
+بیمارستان سپاه.
دیگه توجه ای به حرف هاشون نداشتم فقط از خدا میخواستم محمد حالش خوب باشه
مامانم دستم رو گرفت
همراهش رفتم نشستیم تو ماشین.
پشت ماشین محسن حرکت کردیم
به بیمارستان ک رسیدیم پیاده شدیم
قدم هام جون نداشت و به نوعی مادرم منو باخودش میکشید
پله هارو گذروندیم.
محسن رفت تو یه اتاق
کنار در ایستادیم
دور تخت چندنفر ایستاده بود و میخندیدن
قیافه کسی که رو تخت بود از دیدم خارج بود.
فقط یه سری صدا میشنیدم:
+حاجی تا ۵ سانتی شهادت رفتی و برگشتیی اگه گلوله یخورده پایین تر میخورد شهید میشدیا.
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
۴ فروردین ۱۳۹۹
ناحله🌺
#قسمت_نود
هم یه حلوایی میخوردیم هم رفیق شهیدداشتیم شفاعتمون کنه.
دفعه بعدی دقت کن درست تیر بخوری.
+خوبه دیگه آقا محمد با ملک الموتم یه ملاقات چند دیقه ای داشتی. یادت نیست چه شکلی بود؟
میگفتن و میخندیدن
از جایی که ایستاده بودم هیچ دیدی نداشتم
محسن بعد از چنددقیقه اومدوگفت:
+بفرمایید
آب دهنم رو به زور قورت دادم ودستامو مشت کردم
با صدای محسن صداها کم شده بود و همه برگشتن طرف ما
دو نفر که جوون تر بقیه به نظر میرسیدن بادیدن من یه نگاه به محمد انداختن و زدن زیر خنده که صدای کم جون محمد رو شنیدم:
_چه خبرتونه؟
با تشر محمدساکت شدن
شنیدن صداش بهم انرژی داد.
لبخندی که دوست داشت رو صورتم بشینه رو مهار کردم
یکی یکی رفتن بوسیدنش و براش آرزوی سلامتی کردن
وقتی جمعیت کمتر شد
تونستم قیافه محمد رو ببینم آخرین نفر هم بهش دست داد و همراه محسن بیرون رفت
رنگ به چهره نداشت
خودشو بالاتر کشید
تو لباس گشاد بیمارستان مظلوم تر از همیشه شده بود
از کتفش تا پایین دستش کاملا بانداژ شده بود و روی تخت افتاده بود.
مامانم رفت نزدیک تختش
سلام وعلیک کردن که مامانم گفت:+بازهم که خواهر بیچارت رو نگران کردی آقا محمد؟چرا بهش نگفتی بیمارستانی؟
محمد:
+تا چندروز پیش که نمیتونستم زنگ بزنم بهش.میفهمید یه چیزیم شده خیلی نگران میشد الانم که دیگه نزدیکای مرخص شدنمه نمیخواستم کاری کنم اذیت شن وبخاطر من اینهمه راه رو بیان.
رفتم جلو تر وگفتم:
_ولی اینطوری بیشتر نگران شد
با تعجب نگام کرد
که سرم رو انداختم پایین وبا لحن آروم تری گفتم:
_سلام
محمد نگاهش رو برنداشت و گفت:
+سلام
مکث کرد و گفت:
+ به ریحانه که نگفتید؟
_نگفتم ولی میخوام بگم
+میشه لطف کنیدنگیدبهش؟خواهش میکنم!شوهرش هم درس داره هم کار میکنه.بخاطر من کلی تو زحمت میافتن.
برادرم هم نمیتونه خانم و بچه هاش رو ول کنه بیاد اینجا.
من هم الان کاملا خوبم
از اینکه زمان گفتن این جمله ها نگاهش رو ازم برنداشته بود غرق ذوق شده بودم.
حس قشنگی بود که من رومخاطب حرف هاش قرار داده بود
دلم میخواست این گفت وگو ادامه پیدا کنه برای همین گفتم:
_ببخشیدمنو ولی نمیتونم نگم بهش.ریحانه خیلی به شما وابسته است.
مطمئن باشین اگه نگم خودش پامیشه میاد تهران
محمد سرش رو انداخت پایین و چیزی نگفت
فهمیدم قبول کرده حرفم رو
سرش رو اورد بالا و با شرمندگی رو به مامان گفت:
+من شرمنده ام واقعا باعث زحمت شماهم شدم
نگاهش رو چرخوندسمت من
نگاهش که به من میافتاد قلبم خیلی تند تر میزد
گفت:
+ممنونم از لطفی که به خواهرم دارین.ریحانه خیلی زحمت میده به شماحس میکردم ازذوق میتونم پرواز کنم من رو شماخطاب کرده بودشیرین ترین حسی بود که تجربه کرده بودم فقط تونستم لبخند بزنم که ازچشم های مامانم دور نموندنگاه محمد میخندید میدونستم رفتارم خیلی ضایع است ولی واقعا نمیتونستم عادی باشموقتی چند ثانیه گذشت و چیزی نگفتم منتظر جواب نموند
و گفت:
+میتونم یه خواهشی ازتون کنم؟
سرم پایین بود و نگاهم به کف زمین داشتم سعی میکردم لبخندی که از ذوق از لبم کنارنمیرفت رو جمع کنم چون احساس کردم مخاطب حرفش مادرمه واکنشی نشون ندادم و توهمون حالت موندم
که با صدای مامان سرم روبلند کردم و گیج بهش نگاه کردم
مامان:
+فاطمه جون آقا محمد با شماست حس کردم دیگه نمیتونم بایستم هیجانی که داشتم و حتی وقتی سوار ترن هوایی شدم هم تجربه نکرده بودم نگاهم رو برگردوندم سمت محمد که ایندفعه علاوه برچشم هاش لباشم میخندیداین بار سعی نکرد خندش و پنهون کنه.گفت:
+حداقل وقتی بهش گفتید اینم بگید که من حالم خوبه و دو روز دیگه مرخص میشم.به هیچ وجه نیاد تهران.مطمئنا شما میتونید راضیش کنیدآروم گفتم:
_چشم
که دوباره لبخندزد.قندتودلم آب شد.مامانم راجب داروهایی که بهش میدادن سوال کرداز فرصت پیش اومده استفاده کردم و رفتم کنار پنجره چندتا نفس عمیق کشیدم تا آروم شم گوشیم زنگ خوردریحانه بود بهش گفتم:
_ریحانه جون داداشت حالش خوبه بعدا بهت زنگ میزنم میگم همچیو.چون نمیتونستم حرف بزنم تماس رو قطع کردم.به محمد نگاه کردم که متوجه نگاهش به خودمشدم سریع نگاهش رو برداشت دوباره قلبم افتاده بود به جون قفسه سینم دستام رو توهم گره کردم که نگاهم افتاد به لاک ناخنام.همه ی حس خوبم کنار رفت و جاش رو به اضطراب داددلم نمیخواست رفتار محمد با من دوباره مثه قبل شه.تفاوت رفتارش با قبل کاملا مشهود بود.قبلا یه نگاهم بهم نمینداخت. اصلا وجود من رو حس نمیکرد.اما الان حرف زد باهام و بهم گفت شما آستین چادرم رو پایین کشیدم و دستام رو پنهون کردم مامان گفت:
+مانمیدونستیم قراره تو بیمارستان شمارو ملاقات کنیم وگرنه دست خالی نمیومدیم دیگه ببخشید.از یخچال ابمیوه برداشت و براش تو لیوان ریخت ادامه داد:+نباید اینجوری بشینی
بالشش رو پشت سرش درست کرد و گفت:
+اها درست شدحالا تکیه بده.محمد مظلوم سکوت کرده بود و به حرفاش گوش میکرد
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
۴ فروردین ۱۳۹۹
🌹.....آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!...
همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...او اولین کسی بودکه رفت و آخرین نفری بود که برگشت....
اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود...
وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود
حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم.
بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!
عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم،
این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم...
📗کتاب خاطرات دردناک
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
۴ فروردین ۱۳۹۹
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
#شهدا_عند_ربهم_یرزقون
#حتما_مطالعہ_شود
رفتم سر مزار رفقاے شهيدم
فاتحہ خوندم ،اومدم خونہ,
شب تو خواب رفقاے شهيدم رو ديدم...
رفقام بهم گفتند :
فلانے ، خيلے دلمون برات سوخت
گفتم : چرا
گفتند: وقتے اومدے سر مزار ما فاتحہ خوندے
ما شهدا آماده بوديم ...
هر چے از خدا مےخواے برات واسطہ بشيم
💔 ولے تو هيچے طلب نڪردے و رفتے
خيلے دلمون برات سوخت
سر مزار شهدا حاجاتتون را بخواهید
برآورده میشہ . 😢😢
✍ روايتگر :
حاج حسين ڪاجے
#اللهم_الرزقنا_شهادت
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
۴ فروردین ۱۳۹۹
#تلنگرانہ🍃
✍این روزها ...
👌ســـــعے ڪن
مـــــدافع قـــــ❤️ـــــلبت باشے
ازنـــــفوذ شـــــیطان
✅شاید سخت تر از مدافع حـــــرم بودن
مدافع قـــــــلب شدن باشد
♥️" الْقَـــــلْبُ حـــــَرَمُ اللَّه "ِ
قـــــلب،حرم خـــــ❣ـــــداوند متعال است
پس درحـــــرم او
غیر او را ســـــاڪن نڪن‼️
#الا_بذڪر_الله_تطمئن_القـــــلوب
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
۴ فروردین ۱۳۹۹
" بسم الله الرحمن الرحیم "
🍃یک عمر هرچی گفتم به من میخندید و مسخرهام کردند،
🍀یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.
🌱اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام حرف میزدم و آقا بهم گفت: "تو شهید میشی.
🔺جای قبرم رو هم بهم نشون داد. این را هم گفتم اما باور نکردید.
#شهید_عبدالمطلب_اکبری
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
۴ فروردین ۱۳۹۹
✨﷽✨
🍃بعضی ها؛
مثل یک اتفاق عجیب
حال آدم را خوب می کنند..❤️
مثل هوای تازه اند...🍃
آدم دلش می خواهد
در رویاهایش دستشان را بگیرد
و بگوید تو که باشی
مگر آرزوی دیگری می ماند...؟!
#سلام_بر_ابراهیم ❤️
🌷یادش با ذکر #صلوات
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
۴ فروردین ۱۳۹۹
تو چه نسبتی با بهار داشتی؟
که
هروقت از سرزمین های پژمرده رد شدی
در آنجا زیتون و سیب و لاله رویید...
و آنگاه که
خودت شهید شدی...
در زمین دل های ما گل های محمدی شکفت...
♥️🌱
#عیدتمبارکسردار
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احساس می کنم که گم شده ام ...
شهداء می شود تفحصم کنید
گم شده ام...درکجا نمی دانم...
بیش از همه در خودم...
شما را به آن سربندهایتان تفحصم کنید...
آخرکه چه؟
مگر نه این است که از خاک آمدم ک به خاک
می روم؟
پس چه بهتر که خاکی بروم
دیگر تحمل ندارم
قلبم پر از حب دنیاست
چشمانم که هنوز گریان است
دستانم هنوز به سوی شماست
پاهایم هنوز در راهتان است
گوشهایم هنوز نوایتان را می شنود
پس تا دیر نشده به داد این تن برسید...
شهدا تفحصم کنید
شمارا به سربندهایتان قسم تفحصم کنید
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
۴ فروردین ۱۳۹۹
4_5830144648047233037.mp3
5.69M
👆👆👆
#مناجات_با_امام_زمان
ز دنیا خسته ام پس کی میایی
یا اباصالح
سبو بشکسته ام پس کی میایی
یا اباصالح
🎤: جواد مقدم
زمان: ۵:۵١ دقیقه
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
۴ فروردین ۱۳۹۹
🔴 حتی از #کرونا هم میشه درس گرفت..
کرونا به ما یاد داد #آلودگی یک نفر به همه ربط داره.. یک #گناه_علنی میتونه همه جامعه را درگیر کنه
#امربمعروف #نهی_از_منکر #گناه
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدایی که هنوز ماهم نمیشناسیمش...
چه احساسی دارید؟
نیازی،که همه موجودات به دنبال آن هستند..
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
🔴مقاله استاد تاریخ دانشگاه مکگیل کانادا در روزنامه گلوب اند میل:
♦️تا به امروز فرد مذهبی نبودم و به دین معمولا نگاه تحقیر آمیز داشتم. تنها نماد دینی در اطرافم حجاب زنان مسلمان محله ماست... اما الان، در عصر ویروس #کرونا، احساس میکنم تنها با دعا آرامش می گیرم.
آرامش گمشده ونیازهمه موجودات...
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 درسته الان به خاطر کرونا نمیریم عید دیدنی
ولی حواسمون باشه که پول عیدی بچهها خوردن نداره 😂😂
♦️ جواب این سوال شرعی را در کلیپ #ببینید:
آیا پول عیدی بچهها رو میشه خرج کرد یا نه؟؟؟
#موج_احکام
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴عصبانیت شبکه تلویزیونی الحدث وابسته به آل سعود عربستان از جوانان حزب الله لبنان که در حال ضد عفونی کردن مناطق ایران هستند
♦️این برنامه توسط حزب الله لبنان و جبهه جهانی شباب المقاومه در حال انجام است.
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
🔴قوه قضائیه هم بدون تعطیلی پیگیر شکایات و رفع مشکل مردمه نه تنها قضات و کارمند ها، بلکه شخص رییس قوه قضائیه هم پای کار وایستاده و عوض ویدئو کنفرانس، پاشده حضوری وسرزده از دادسرای کشیک تهران بازدید کرده
#کاش برا هر #مسئولیتی یکی مثل #رییسی داشتیم
اگردرانتخاب هابه حقایق وبانگاه عقل بنگریم....
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لبیک_لبنانیهای ساکن قم به درخواست #سید_حسن_نصرالله برای کمک به مردم ایران
سید حسن نصرالله: لبنانی های مستقر در ایران برای مقابله با ویروس کرونا به میدان بیایند، جمهوری اسلامی ایران قلب جبهه مقاومت و قلب جهان اسلام است!چه خبر از خانمِ حب الایران یجمعنا؟چه خبر از بقیه سلبریتی ها؟
اگر صلاح میدونین این #ضدعفونی کردن شهرها توسط #لبنانی هارو هم منتشر کنین!
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اذعان کارشناس بیبیسی به #قدرت و #نفوذ_منطقهای و #جهانی_جمهوری_اسلامی
بیبیسی| مهدی مهدوی آزاد: حکومت ایران، حکومت قدرتمندی است و رهبری جمهوری اسلامی در پایتخت پنج کشور بازیگردان است و بسیار قدرتمند است.
جمهوری اسلامی، توان نظامی، بسیج و ایدئولوژی و نفوذ قابل توجه ای در منطقه دارد و این یعنی اینکه کارتهایی برای بازی و فروش دارد؛ کارتهایی که جامعه بینالملل و آمریکا حاضرند با خرید آنها امتیازاتی را بدهند.
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃خیلی زیبا است🌹
يا اين دعا را بفرموده رهبر عزیزمان بخوانيد يا از سویدای دل گوش کنید 🌹
دستها را به آسمان بلند کنید🌹
اشکها را روان سازید🌹
🍃وبا همه وجود آمین بگویید انشاءالله قرين به اجابت است
#با_هم_شکستش_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
۴ فروردین ۱۳۹۹
#امام_خامنه ای (روحی فداه):
🛳نوح کشتیبان
این نوح امام زمان است...
دریا طوفان،
سختی و مشکلات دارد،
اما وقتی کشتیبان بنده برگزیده خداست،
معصوم است،
بیمی وجود ندارد...
به ناخدای این کشتی حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) عرض میکنیم کشورِ خودش را به ساحل نجات برساند،
مردم مؤمن ایران را حمایت و کمک کند.
۱۳۹۱/۰۶/۲۸ و ۱۳۹۹/۰۱/۰۱
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منو کمک کن بسیار زیبا (حسین طاهری)
بیاد کشیک امشب
یاامام رئوف...
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نابینا شدن یک کودک ۵ساله به علت خوراندن الکل به او برای پیشگیری از کرونا!
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
اگر موفق به ارسال یک ماسک به ایران شدید، مدرکش را به واشنگتن بفرستید!
وزارت خارجه ایران درباره ادعای واشنگتن مبنی بر اینکه غذا و دارو جزو تحریم نیستند، از ایرانیها و آمریکاییها خواست اگر موفق به ارسال یک بسته قرص ادویل یا یک ماسک به مقصد ایران شدند، مدارکش را برای وزارت خارجه آمریکا بفرستند./فارس
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وضعیت آشفته بازار کشور های مورد علاقه سلبریتی ها
چرا رسانه های معاند سوءمدیریت کنترل بازار اقلام بهداشتی در کشورهای درگیر ویروس کرونا را رسانه ای نمی کنند؟
این کشور هایی هستن که از سلبربتی خود تحقیر و مزدور ،سلطنت طلب ها... سنگشو به سینه میزنن و هی می گفتن اگه شاه بود الان ژاپنشده بودیم😂 این وضعیت ژاپنشون تا آمریکا شون..بازم ای ول به کرونا که با اومدنش واقعیت آنجا را به نمایش گذاشت و این مزدور ها را با خاک یکسان کرد!!
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وحشت در انگلیس /ماسک استاندارد نداریم
پیام یک پزشک از بیمارستان لندن: قرار است همه بمیریم!
این نامه در جلسه سازمان سلامت انگلیس پس از شیوع کرونا توسط وزیر سابق بهداشت این کشور قرائت شده است.
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افشاگری فرماندار نیویورک از وضع بحرانی کرونا در آمریکا:
تعداد مبتلایان بسیار بیشتر از آماری است که اعلام میشود!
دهها هزار نفر در نیویورک به کرونا مبتلا شدهاند!
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون تعارف با حاج محمد مداح
#بدون_تعارف ، پای صحبت های طلبه جهادگری نشسته که به دور از خودنمایی و تظاهر، خدمت خالصانه می کنه و همین اخلاص و فداکاری ، او را شهره آفاق کرده است
#طلبه ای که چند وقت پیش #همسر_باردار خود را از دست داد ،... غریبانه #داغ_همسر و فرزندانش را به گوشه بیمارستان برد
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرستاران شهر سانفرانسیسکو آمریکا به دلیل نبود تجهیزات لازم از جمله ماسکهای N95 دست به اعتراض زدند.
پ:ن؛باید گفت ای ول به کرونا که واقعیت غرب را به اینزیبایی به نمایش گذاشته
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان جالب نماینده مجلس آلمان پیرامون کرونا ویروس
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴جمعیت باورنکردنی شیعیان نیجریه در جشن مبعث پیامبر اکرم (ص)
♦️حالامعلوم میشود که چرا دشمنان می خواهند شیخ زکزاکی هانباشند..
وظهوراینگونه بوقوع خواهدپیوست...
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
۴ فروردین ۱۳۹۹