eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
23.3هزار ویدیو
653 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان مذهبی و بسیار زیبای
🌟🌟🌟🌟 📕 💠قسمت اول💠 ✍️گاهے روزگار بہ بازیهاے عجیبے دعوتت میڪند وتو را درمسیرے قرار میده ڪه اصلا تصورش هم نمیڪردی!!پانزده سال پیش هیچ گاه تصور نمیڪردم مغلوب چنین سرنوشتے بشم! ااااااااااههههه..!!!!!!این روزها خیلے درگیر ڪودڪیهامم. چندسالے میشه ڪه خواب آقام رو ندیدم. میدونم باهام قهره. شاید بخاطر همینہ ڪہ بے اختیار هفتہ هاست راهم رو ڪج میڪنم بہ سمت محلہ ی قدیمے و مسجد قدیمے! با اینڪه سالها از ڪودڪیهام گذشتہ هنوز گنبد و مناره ها مثل سابق زیبا و باشڪوهند. 🍃💐🍃 ✍️من اما بہ جاے اینکہ نزدیڪ مسجد بشم ساعتها روے نیمکتے ڪه درست درمقابل گنبد سبز رنگ مسجد وسط یڪ میدون بزرگ قرار داره مے‌نشینم و با حسرت بہ آدمهایے ڪه باصداے اذان داخل صحن وحیاطش میشن نگاه میڪنم. وقتے هنوز ساڪن این محل بودم شنیدم ڪه چندسالیه پیش نماز پیر ومهربون ڪودڪیهام دیگه امامت این مسجد رو به عهده نداره و از این محل نقل مڪان ڪردن به جاے دیگرے. 🍃🌷🍃 ✍️پیش نماز جدید رواولین بار دم در مسجد دیدمش. یڪ تسبیح سبز رنگ بہ دست داشت و با جوونایی ڪه دوره اش ڪرده بودند صحبت وخوش وبش میڪرد. معمولا زیاد این صحنه رو میدیدم. درست مثل امروز!!! او ڪنار مسجد ایستاده بود با همون شڪل وسیاق همیشگے ومن از دور تماشاش میکردم بدون اینڪه واقعا نیتے داشته باشم این چند روز ڪارم نشستن رو این نیمڪت و تماشای او و مریدانش شده بود.! 🍃🌹🍃 ✍️شاید بخاطر مرد مهربون ڪودڪیهام، شاید هم دیدن اونها حواس منو از لجنزاری که توش دست وپا میزدم پرت میڪرد. آره اگر بخوام صادق باشم دیدن اون منظره حس خوبے بهم میداد. ساعتها روے نیمڪت میدون ڪه بہ لطف مسئولین شهردارے یڪ حوض بزرگ با فواره هاے رنگین چشم انداز خوبے بهش داده بود مینشستم و از بین آدمهاے رنگارنگے ڪه از ڪنارم میگذشتند تصویر اون جماعت ڪنار در مسجد حال خوبے بهم میداد. راستش حتے بدم هم نمیومد برم داخل مسجد و اونجا بشینم. اما من ڪجا و مسجد ڪجا؟!!! نویسنده: ف-مقیمی این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌟🌟🌟🌟 📕 💠قسمت دوم💠 ✍️یادش بخیر !! بچگے هام چقدر مسجد میرفتم. اون هم تو قسمت مردونہ! عشقم این بود ڪه آقام بیاد خونہ و دستمو بگیره ببرتم مسجد ڪنار خودش بنشونہ. آقام براے خودش آقایے بود. یڪ محل بود و یڪ آقا سید مجتبے! همیشہ صف اول مسجد مینشست. یادمہ یڪبار پیش نماز سابق مسجد با یڪ لبخند خیلے مهربون و لهجہ ے زیباے مشهدے بهم گفت:سیده خانوم دیگہ شما بزرگ شدے. 🍃🌸🍃 ✍️اینجا صف آقایونہ. باید برے پیش حاج خانوما نماز بخونے. آقام با شرم و افتخار میخندید و در حالیکه دست منو ڪه با خجالت بہ ڪتش حلقہ شده بود نوازش میڪرد رو بہ حاج آقا گفت:حاج اقا تا چند وقت دیگہ بہ تکلیف میرسہ قول میده بره سمت خانمها...پیش نماز هم بہ صورت اخم ڪرده و دمغ من لبخندے زدو گفت: -ان شالله…ان شالله. پس سیده خانوم ما بزودے مڪلف هم میشن؟! 🍃🌺🍃 ✍️بعد دست ڪرد تو جیبش و یڪ مشت نخودچے ڪشمش دراورد و حلقہ ے دست منو بازڪرد ریخت تو مشتم گفت: -این هم جایزه ے سیده خانوم. خدا حفظت ڪنہ بابا! ان شالله عاقبت بخیرشے و هم مسیر مادرت زهرا حرڪت ڪنے… از یاد آورے این خاطره مو براندامم راست شد ودلم برای یڪ لحظہ لرزید.زیر لب زمزمہ ڪردم:سیده خانوووووم…..هم مسیر مادرت زهرا بشے !!!!!!! 🍃🌸🍃 ✍️غافل از اینڪه من دیگہ نہ سیده خانومم نه هم مسیر مادرم زهرا..ڪاش همیشہ بچہ میموندم. دست در دست آقام.، صف اول نماز جماعت! ڪاش بازهم اون مرد پیر مهربون تو ڪف دستم نخودچے ڪشمش مینداخت و اجازه میداد همیشہ ڪنار آقام صف اول مسجد نماز بخونم. اینطورے شاید مسیرم عوض نمیشد! شاید براے همیشہ سیده خانوم میموندم.. نویسنده: ف-مقیمی این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌟🌟🌟🌟 📕 💠قسمت سوم💠 ✍️بعد از رسیدن بہ سن تڪلیف فڪرڪنم فقط سہ یا چهاربارتو مسجد در صف نمازگزاران خانوم ایستادم ولے آنجا بودنم هیچ لطفی نداشت. چون ڪسے منو سیده خانوم صدا نمیڪرد!چون هیبت آقام ڪنارم نبود. از طرفے چندبار این حاج خانومهایے ڪه ڪنارم نشستہ بودن از نمازم ایراد میگرفتن . 🍃💐🍃 ✍️یڪیشون ڪه آخرین سرے برگشت با لحن بد بهم گفت : -دختر تو ڪه بلد نیستے درست نماز بخونے چرا میاے صفهاے اول، نماز ما هم بهم میریزے؟. پاشو برو عقب.!!! بعد با سرعت جانمازمو جمع ڪرد بازومم گرفت بلندم؟ڪرد و باصداے نسبتا بلندے روبہ عقب صدا زد: -خانوم حسینے جان بیا اینجا برات جا گرفتم. 🍃🌹🍃 ✍️وبدون اینڪه بہ بغض گره خورده تو سینہ ے من فڪر کنہ و اشڪ چشمهامو ببینهہ شروع ڪرد برای خانوم حسینی از اشڪالات نمازے من صحبت ڪردن..و اینقدر بلند تعریف میڪرد ڪه صفهایے عقب و هم توجهشون بہ سمت من جلب شد و شروع ڪردن بہ اظهار فضل ڪردن.. و من در حالیکہ داشتم از شدت خجالت آب میشدم بہ سمت آخرین صف نمازگزاران پناه بردم و در طول نماز فقط اشڪ میریختم . 🍃💐🍃 ✍️اون شب آخرین حضور من در مسجد رقم خورد ودیگہ هیچ وقت نرفتم و هرچقدر آقام بازبون خوش وناخوش میگفت گوشم بدهڪار نبود ڪه نبود. میگفتم یا میام پیش خودت نماز میخونم یا اصلن حرفشو نزن.!!! البته اگر دروغ نگم یڪبار دیگہ هم رفتم مسجد. پانزده سال پیش واسہ فوت آقام. نویسنده: ف-مقیمی این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌟🌟🌟🌟 📕 💠قسمت چهارم💠 ✍️آقام ڪه رفت سیده خانومم رفت…. غیر از پیش نماز اون سالها فقط آقام بود ڪه سیده خانوم صدام میڪرد. بقیه صدام میڪردن رقی(مخفف اسم رقیه)اینقدر منو با این اسم صدا زدند ڪه دیگہ از اسمم بدم میومد. هرچقدر هم آقام میگفت این اسم مبارڪه نباید شڪستش ڪسے براے حرفش تره خورد نمیڪرد. البتہ در حضور خودش رقیہ خطابم میڪردند ولے در زمان غیبتش من رقے بودم و دلیل میاوردن ڪه ما عادت ڪردیم به رقی. 🍃🌹🍃 ✍️رقیہ تو دهنمون نمیچرخہ!!اول دبیرستان بودم ڪه بہ پیشنهاد دوست’ صمیمیم اسمم رو عوض ڪردم و تو مدرسه همہ صدام میزدند عسل!!! دوستم عاطفه، عاشق این اسم بود و چون بہ گفتہ ی خودش عاشق منم بود دلش میخواست همه منو به این اسم صدابزنند. عاطفہ بهترین دوست وهمدم من بعد ازمرگ آقام بود. 🍃💐🍃 ✍️من فقط سیزده سال داشتم که آقام تصادف کرد و مرد. مامانمم که تو چهارسالگے بخاطر هپاتیت ترڪم ڪرد و از خودش براے من فقط یڪ مشت خاطره ے دست به دست چرخیده و یڪ آلبوم عڪس بجا گذاشت ڪه نصف بیشتر عڪسهاش دست بدست بین خالہ هام و داییهام پخش شد واسہ یادگاری! !!از وقتی ڪه یادم میاد واقعا جاے خالی مادرم محسوس بود. هرچند ڪه آقام هوامو داشت و نمیذاشت تو دلم آب تڪون بخوره. 🍃🌷🍃 ✍️ولے شاید بزرگترین اشتباه آقام این بود ڪه واسه ترو خشڪ ڪردن من، دست به دامن دخترعموی ترشیده ش شد وگول مهربونیهای الکیشو خورد و عقدش کرد. تا وقتی که مهری بچہ نداشت برام یکمی مادرے میکرد ولے همچین ڪه بچہ ش بدنیا اومد بدقلقے هاش شروع شد و من تبدیل شدم به هووش. مخصوصا وقتے میدید آقام از درڪه تو میاد برام تحفہ میاره آتش حسادت توچشمش زبونہ میڪشید ولے جرات نداشت به آقام چیزے بگہ چون شرط آقام واسہ ازدواج احترام ومحبت به من بود. نویسنده: ف-مقیمی این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌟🌟🌟🌟 📕 💠قسمت پنجم💠 ✍️مرگ آقام برخلاف یتیمے وبے پناه شدن من براے مهرے خالے از لطف نبود. میتونست با حقوق بازنشستگی و سود ڪرایه بدست اومده از حجره ے پدرے آقاے خدابیامرزم هرچقدر دلش خواست خرج خودش ودوتا پسراش کنہ و با من عین یڪ کلفتے ڪه همیشہ منت نگهداریمو تو سر فامیل میڪوبوند رفتار کنہ! بہ اندازه ی تمام این سی سال عمرم از مهری متتفرم. اون منو تبدیل به یڪ دختر منزوی تو اون روزگار و یڪ موجود ڪثیف تو امروزڪرد. 🍃🌸🍃 ✍️اون ڪارے ڪرد تو خونہ ی خودم احساس خفگے ڪنم و مجبورم ڪرد در زمان دانشجوییم از اون خونہ برم و در خوابگاه زندگے ڪنم. اما من ڪم ڪم یاد گرفتم چطورے حقمو ازش بگیرم. بہ محض بیست ودو سالہ شدنم ادعاے میراثم رو ڪردم و سهم خودم رو از اموال و املاڪ پدرم گرفتم وبا سهمم یڪ خونه نقلے خریدم تا دیگہ مجبور نباشم جایے زندگے ڪنم ڪه بهترین خاطراتم رو به بدترین شرایط بدل ڪرد. 🍃🌺🍃 ✍️اما در دوران نوجوانے خوشبختیهاے من زمانے تڪمیل شد ڪہ عاطفہ هم بہ اجبار شغل پدرش بہ اروپا مهاجرت ڪرد و من رو با یڪ دنیا درد و رنج وتنهایے تنها گذاشت. بے اختیار با بیاد آوردن روزهاے با او بودنم اشڪم سرازیر شد و آرزو ڪردم ڪاش بازهم عاطفہ را ببینم. غرق در افڪارم بودم ڪه متوجہ شدم جلوے محوطہ ےمسجد دیگر ڪسے نیست. 🍃💐🍃 ✍️نمیدونم پیش نماز جوون وجدید مسجد و جوونهاے دوروبرش ڪے رفتہ بودند. دلم به یکباره گرفت. باز احساس تنهایے ڪردم. از رو نیمڪت بلند شدم و مانتوے ڪوتاهمو ڪه غبار نیمڪت بروش نشسته بود رو پاک ڪردم.هنوز رطوبت اشڪ رو گونہ هام بود. با گوشہ ے دستم صورتم رو پاڪ ڪردم و بے اعتنا بہ نگاه ڪثیف وهرز یڪ مردڪ بے سروپا و بدترڪیب راهمو ڪج ڪردم و بسمت خیابون راه افتادم. نویسنده: ف-مقیمی این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌸🍃طواف هواپیمای سوخو دور حرم امام رضا(علیه السلام) هواپیمای سوخو را حاج احمد وارد نیروی هوایی سپاه کرد. همه انتظار داشتیم مراسم افتتاحیه‌اش در تهران باشد، سردار ولی گفت: می‌خواهم مراسم افتتاحیه توی مشهد باشد. پایگاه هوایی مشهد کوچک بود. کفاف چنین برنامه‌ای را نمی‌داد. بعضی‌ها همین موضوع را به سردار گفتند. سردار ولی اصرار داشت مراسم در مشهد باشد. با برج مراقبت هماهنگی‌های لازم انجام شده بود. خلبان، برفراز آسمان، هواپیما را چند دور، دور حرم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) طواف داد. سردار کاظمی این را از خلبان خواسته بود. خیلی‌ها تازه دلیل اصرار سردار را فهمیده بودند. خدا رحمتش کند؛ همیشه می‌گفت: ما هیچ وقت از لطف و عنایت اهل بیت، خصوصاً آقا امام رضا(علیه السلام) بی‌نیاز نیستیم. این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
💚 عاشقـانه اے به سبـک شهــدا💚 میخواست بره مأموریت… گفت: “راستی زهرا…❤ احتمالاً گوشیم اونجا آنتن نمیده…!” داد زدم: “تو واقعاً‌ 15 روز میخوای بری و موبایلتم آنتن نمیده…؟!” گفت: “آره…اما خودم باهات تماس میگیرم… نگران نباش…❤” دلم شور میزد… گفتم: “انگار یه جای کار میلنگه امین…! جاااان زهرا…💕 بگو کجا میخوای بری…؟"‌ گفت: “اگه من الآن حرفی بزنم… خب نمیذاری برم که…❤ “ دلم ریخت… گفتم: “نکنه میخوای بری سوریه…؟!” گفت: “ناراحت نشیا…آره میرم سوریه…” بی‌هوش شدم… شاید بیش از نیم ساعت… امین با آب قند بالا سرم بود…❤ به هوش که اومدم… تا کلمه سوریه یادم اومد… دوباره حالم بد شد… گفتم:"امین…واااقعا،داری میر ی ی ی…؟❤ بدون رضایت من…؟💕” گفت: “زهرا… بیا و با رضایت از زیر قرآن ردم کن… حس التماس داشتم… گفتم: “امین تو میدونی که من چقدر بهت وابسته‌م…💕 تو میدونی که نفسم بنده به نفست…💕” گفت:"آره میدونم…❤” گفتم: “پس چرا واسه رفتن اصرار میکنی…؟” صداش آرومتر شده بود… . عاشقت هستم شدیدا دوستت دارم دلبری هایت بماند بعد فتح سوریه . “زهرا جان…❤ ما چطور ادعا کنیم مسلمون و شیعه‌ایم…؟ مگه ما ادعای شیعه‌ بودن نداریم…؟ شیعه که حد و مرز نمی‌شناسه… اگه ما نریم و اونا بیان اینجا… کی از مملکتمون دفاع می‌کنه…؟” دو شب قبل اینکه حرفی از سوریه بزنه… خوابی دیده بودم که… نگرانیمو نسبت به مأموریتش دو چندان کرده بود… خواب دیدم یه صدایی که چهره‌ ش یادم نیست… یه نامه‌ واسم آورد که توش دقیقاً نوشته شده بود: “جناب آقای امین کریمی… فرزند الیاس کریمی… به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب (س) منصوب شده است…” پایینشم امضا شده بود… (همسر شهید امین کریمی) این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🔸️ عید قربان، عید بندگی و رهایی از تعلقات مبارک‌باد
🔸️ عید قربان، عید بندگی و رهایی از تعلقات مبارک‌باد
☑️سخنرانی رهبر معظم انقلاب به مناسبت عید سعید قربان: 🔸عید سعید قربان را که یکی از خاطره‌های بزرگ تاریخی است را تبریک عرض می‌کنم به ملت عزیز ایران و همه مسلمانان به پیروان ادیان ابراهیمی. 🔸خاطره روز عید قربان خاطره بزرگی است اساساً دهه اول ذیحجه دهه خاطره هاست هر دهه‌ یک خصوصیتی دارد؛ دهه اول حمله خاطره‌های پرشکوه و مهم و آموزنده است و هم دهه تضرع و توجه است. 🔸خاطره‌ها از خاطرات مربوط به حضرت موسی علیه السلام شروع می‌شود که مسئله میعاد حضرت موسی با پروردگار عالم در کوه طور بود که ۴۰ روز طول کشیده است و در تفسیر است که این چهل شب از اول شب ذیقعده تا شب عید قربان است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 به آمریکا و اسرائیل مهلت ندهید 🔺 سخنان کمتر شنیده شده‌ی امام خمینی؛ قابل توجه مسئولین وزارت امور خارجه و شورای عالی امنیت ملی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💥سیاسی ترین مداحی بعداز انقلاب... حتما نگاه کنید🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوسیدن دست مقام معظم رهبری توسط آیت الله مصباح یزدی بنده حقیر، صبح تاشب خداراشاکرباشم به خاطر وجود چنین رهبری، کم است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 رهبر معظم انقلاب: ما از امکانات دوستان قدرتمندمان در دنیا استفاده خواهیم کرد اما تکیه مان به خدا و خودمان است.
13990510_39462_1281k.mp3
10.13M
💢بشنوید ⬅️ سخنرانی کامل امروز تلویزیونی مقام معظم رهبری
توافقنامه ای.ppt
1.37M
نکاتی در مورد توافق نامه ایران و چین تقدیم میگردد.
🌺 مبارک🌺 🔸پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🔰 خداوند عيد قربان را برنهاد تا مستمندان از گوشت سير شوند؛ پس از گوشت قربانى به ايشان بخورانيد. 📚ثواب الأعمال، صفحه ۵۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽رهبرمعظم انقلاب: هدف کوتاه مدت دشمن از تحریم خسته کردن مردم است چند سال است میگویند تابستان داغ حالا امسال خودشان دچار تابستان داغ شدند
برگی از تاریخ اسلام داستان غدیر قسمت اول: ♻️مدتی بود اطرافیان پیامبر صلی الله علیه و آله از بعضی سخنان آن حضرت برداشت می کردند ایشان قصد دارند برای خود جانشینی مشخص کنند تا بعد از ایشان امامت جامعه را به عهده بگیرد و مردم دچار سر درگمی نشوند. 🌀هر کس حدسی می زد، سر نخ هایی بود که خیلی ها می توانستند حدس بزنند این جانشین کیست، افرادی هم بودند که هنوز در شک بودند، آیا ممکن بود پیامبر(ص) از دنیا برود و فرصت و شرایط مناسب پیدا نشود که جانشین خودرا مشخص کند، یکی از اصحاب پیامبر(ص) به دوستش گفت اصلا شاید سیاست پیامبر این باشد که بدون تعیین جانشین ، مسلمین را ترک کند و همه را به خدای بزرگ بسپارد. دوستش پاسخ داد پیامبران جانشین تعیین می کردند، حضرت موسی(ع) حتی برای یکماه که به کوه طور رفت ، حضرت هارون را به جای خود گذاشت، پیامبر(ص) خودمان هم هر موقع به سفر می روند، یک نفر بجای خود در مدینه جانشین می گذارند، مگر ممکن است برای سفر یک هفته ای جانشین تعیین کنند ولی برای سفر نهایی که دیگر برگشتی در آن نیست جانشین نگذارند، این که به عقل جور در نمی آید. ♻️بله بحث ها و پچ پچ ها در میان اصحاب ادامه داشت، حتی این حرفها در میان بعضی خانواده ها شنیده شده بود، مسئله خیلی مهم بود، پیامبر(ص) با آنهمه تلاش و رعایت ظرافت ها، آیا ممکن بود از دنیا بروند در حالی که جانشینی مشخص نکرده باشند. 💥از همه بیشتر خود پیامبر(ص) نگران بودند ولی بروز نمی دادند ، غمی بزرگ در دل پیامبر(ص) جا خوش کرده بود، یک اشکالی تو کار بود که در آن تأخیر میشد؟! تدوین : سید محمد حسین مرکبی 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💠لبیک اللهم لبیک💠 🌹🌹 عید سعید قربان مبارک🌹🌹 الحمدلله رب العالمین. ✅خدای عزیز رو شاکریم که با نیت پاک شما عزیزان اتفاق بسیار خوبی رقم خوردوبواسطه نذرهای شما بزرگواران، مبلغی قابل توجه برای قربانی جمع آوری شد و امروز صبح به همراه مبالغی که دیگر عزیزان کمک کردند، جمعا برای ۵ راس 🐏 گوسفند اختصاص پیدا کرد و قربانی انجام شد. 📢 انشاالله بعد از انجام کارهای لازم در روز یکشنبه به نیت سلامتی و فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و سلامتی همه بیماران اسلام و با نام امیرالمومنین (سلام الله علیه ) بین مردم عزیز نیازمند، توزیع خواهد شد. اجر شما با خود مولا صاحب الزمان 💐التماس دعا🙏💐 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تحدیر (تند خوانی قرآن) جزء هشتم قاری معتز آقایی 🍃حدود30 دقیقه باخدا 🍃💐🍃دور قرآن کریم هدیه به مادرمان حضرت زهراسلام الله علیها و حضرت فاطمه معصومه سلام الله مادرمکرمه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها ✅جهت سرنگونی استکبارجهانی ✅ازبین رفتن صهیونیسم ✅ نجات قدس ازبحرتانهر ✅وظهورمنجی عالم بشریت این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─