#اطلاع_رسانی
🔰 حرکت مردمی کاروان های موتوری
🔸 در سالروز شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی
📆 شنبه ۱۳ دی ۹۹ ساعت ۱۴
📌 از ۱۲ ایستگاه شهری:
🔸 پارکینگ پارک کوهسنگی
🔸 ابتدای شهرک شهید رجایی
🔸 گلشهر فلکه دوم
🔸 قاسم آباد فلاحی ۱۶
🔸 جاده سیمان بین رسالت ۱۱۶ و ۱۱۸
🔸 نبش پیروزی ۴۵
🔸 نبش توس ۷۱
🔸 بلوار صبا اردوگاه ثامن الحجج (ع)
🔸 میدان شهدا
🔸 سید رضی ۵۹
🔸 خیابان عبادی نبش سه راه مجلسی
🔸 میدان بسیج
ستاد مردمی بزرگداشت سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی مشهد مقدس
#به_یاد_حاج_قاسم
@yaran_khorasan
@aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 دیدار و گفتگوی شهید حاج قاسم سلیمانی با مرحوم علامه مصباح یزدی
🔸 دعای علامه مصباح برای حاج قاسم..
🔹 عمار به مالک پیوست!
﷽؛
انا لله و انا الیه راجعون
🔹در سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی، آیتالله مصباحیزدی هم آسمانی شد.
علّامه مصباح یزدی : هرکسی که لیاقت محبت حضرت زهرا (س) را داشته باشد،آن حضرت روزی به فریادش خواهید رسید..
عاقبت به خیری یعنی : همزمان با ایّام فاطمیه در حالی که سالروز شهادت سردار دلهاست عروج کنی و تنها شخصیتی باشی که امام خامنه ای عقبه تئوریک نظام و پرکننده خلا علامه طباطبایی و شهیدمطهری خواندند.
فیلسوفی که شاگردان و سربازان علمی و فرهنگی زیادی برای نظام و انقلاب تربیت کرد و از معدود عالمان دینی بود که سختی فعالیت های اجتماعی را به جان خرید.
عالم بزرگی که آیت الله مشکینی در وصف او گفت: "اگر ده نفر عالم بزرگ در حوزه پیدا کنید، یقیناً یکی از آنها آیت الله مصباح است".
شاخه گلی صلوات و فاتحه ، هدیه به روح بلند و ملکوتی علامه مصباح یزدی نثار فرمایید
🏴 پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت آیتالله محمدتقی مصباح یزدی
🔰 بسم الله الرّحمن الرّحیم
با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، آیةالله آقای حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی را دریافت کردم. این، خسارتی برای حوزهی علمیه و حوزهی معارف اسلامی است. ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند. خدمات ایشان در تولید اندیشهی دینی و نگارش کتب راهگشا، و در تربيت شاگردان ممتاز اثرگذار، و در حضور انقلابي در همهی میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کمنظیر است. پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهدت بلند مدت است.
اینجانب که خود سوگوار این برادر قدیمی و عزیز میباشم، به خاندان گرامی و فرزندان صالح و دیگر بازماندگان ایشان و نیز به شاگردان و ارادتمندان این معلّم بزرگ و به حوزهی علمیه تسلیت عرض میکنم و علوّ درجات ایشان و مغفرت و رحمت الهی را برای ایشان مسألت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
۱۳ دی ماه ۱۳۹۹
🔴 #علامه_مصباح| خار چشم جریان تحریف و الهیات آمریکایی
🔻مشهور است که رائول مارک گرشت مأمور سابق CIA درباره آیت الله مصباح یزدی گفته بود: "بگذارید راحتتان کنم، تنها مانع ما برای ایجاد دموکراسیِ (آمریکایی سازی)ایران، آیت الله مصباح یزدی ست، فقط آیت الله مصباح یزدی! او تنها کسی است که دموکراسی(آمریکایی) را به چالش کشیده است".
🔹آری ؛ آیت الله مصباح یزدی مخالف دموکراسی دروغین و دیکتاتوری اندیشه به نام دموکراسی بود ولی آنچه که حائز اهمیت است، مبارزه ای است که ایشان در قبال دمکراسی دروغین و #جریان_تحریف انقلاب اسلامی داشتند و در دهه شصت و هفتاد، با حجتی کرمانی ها و سروش ها و احسان طبری ها دست به مناظره ایدئولوژیک زدند و در ادامه با تکنوکرات های سازندگی و اعتدالی دست به یقه شده و مبانی فکری شان را به چالش جدی کشیده و دست خط تحریف را رو کردند.
🔹 آیت الله مصباح یزدی خار در چشم #الهیات_آمریکایی بود و تمام جنتلمن ها و تئوریسین های خط تحریف از نهضت آزادی و لیبرال های دانشگاهی تا متحجرین و سکولارهای حوزوی را به درستی رصد کرده و به چالش طلبیدند و از هیچ مناظره و تقابلی در میدان اندیشه باکی نداشتند.
🔹 روحشان شاد که حقیقتاً با تربیت شاگردان مجاهدی چون شهید ردانی و شهید میثمی و حقانی، #معلم_انقلاب بودند و با ایستادگی در مقابل تفکرات الحادی و التقاطی خلاء عزیزانی چون علامه طباطبایی و شهیدمطهری را در زمان ما پر میکردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استقبال آیه الله مصباح از حضرت آقا و قصد پابوسی ایشان!
قدر زر زرگر شناسد ...
متن وصیت نامه و سوالات مسابقه عمار رهبری از وصیت نامه سردار سلیمانی.pdf
612.9K
❗️ با سلام
قابل توجه شرکت کنندگان در #مسابقه_عمار_رهبری
با توجه به استقبال گسترده همشهریان از مسابقه پیامکی عمار رهبری (وصیت نامه سردار دلها) و اختلال در سامانه پیامکی شرکت ایرانسل خواهشمند است جهت شرکت در مسابقه به ادمین کانال هیئت مذهبی محبان اهل بیت (علیهم السلام) پایگاه شهید کامیاب پیام دهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۱۳ دی ۱۳۹۹| فیلم اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر آیتالله مصباح یزدی
🔹در اقدامی بیسابقه رهبر معظم انقلاب سحرگاه دیشب با ارسال نمایندگانی به بیت مرحوم علامه مصباح یزدی ، پیکر مطهر ایشان را به بیت رهبری منتقل کردند و بعد از غسل ، رهبر معظم انقلاب بر آن پیکر مطهر ایشان إقامة صلاة نمودند و سپس به حرم مطهر حضرت عبدالعظیم جهت برگزاری مراسم تشییع منتقل شدند
#مصباح_یزدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤🍃
🍃
[• #تحلیل_روز •]
🎯| سلسلهجلسات تحلیلے
#دهه_بصیرت_99
🎙| سخنران:
رجبعلـی بازیـاد
🌀| موضوع:
➖آینده ارتباط با آمریکا با دو سناریوی
دولت انقلابی و غیر انقلابی چگونهست!؟
♻️| فایل پرسش و پاسخ
🔸️ دوستان و اطرافیان خود را به این کانال
دعوت کنید تا پاسخ پرسشهایشان را دریافت
کنند🌷
◀️ نشر حداکثری
#ڪانالهای_ثامن
#ثامن #روشنگری
#پرسشوپاسخ_بصیرتی
#جلسه 5⃣1⃣
•••••👇👇👇👇👇•••••
🆔 Eitaa.com/Samen_Razavi
🆔 Sapp.ir/Samen_Razavi
🆔 t.me/Samen_Razavi
🍃
🎤🍃
🎤🍃
🍃
[• #تحلیل_روز •]
🎯| سلسله جلسات تحلیلے
#دهه_بصیرت99
🎙| سخنران:
حجـتالاسلام موسـوی
🌀| موضوع:
➖راز محبوبیت سردار دلها؛
حـاج قاسـم سلیـمانے
📆| شنبه 13 دی ماه، ساعت 21:15
🔸️ دوستان و اطرافیان خود را به این کانال
دعوت کنید تا پاسخ پرسشهایشان را دریافت
کنند🌷
◀️ نشر حداکثری
#ڪانالهای_ثامن
#ثامن #روشنگری
#پرسشوپاسخ_بصیرتی
#جلسه 6⃣1⃣
📮 فایل تحلیلے
•••••👇👇👇👇👇•••••
🆔 Eitaa.com/Samen_Razavi
🆔 Sapp.ir/Samen_Razavi
🆔 t.me/Samen_Razavi
🍃
🎤🍃
🎤🍃
🍃
[• #تحلیل_روز •]
🎯| سلسله جلسات تحلیلے
#دهه_بصیرت99
🎙| سخنران:
سعید تشڪـری زاده
🌀| موضوع:
¹ انتخابات 1400 را چگونه ارزیابی میکنید!؟
² آیا امکان حل مشکل گرانی وجود دارد!؟
³ چرا جنگ یمن تمام نمی شود!؟
📆| شنبه 13 دی ماه، ساعت 22:30
🔸️ دوستان و اطرافیان خود را به این کانال
دعوت کنید تا پاسخ پرسشهایشان را دریافت
کنند🌷
◀️ نشر حداکثری
#ڪانالهای_ثامن
#ثامن #روشنگری
#پرسشوپاسخ_بصیرتی
#جلسه 7⃣1⃣
📮 پرسش و پاسخ
•••••👇👇👇👇👇•••••
🆔 Eitaa.com/Samen_Razavi
🆔 Sapp.ir/Samen_Razavi
🆔 t.me/Samen_Razavi
🍃
🎤🍃
دفترچه_راهنمای_برگزاری_اکران_مردمی_عمار.pdf
7.3M
🎬 اگر میخواهید آثار جشنواره عمار را در خانه ببینید یا اکران کنید، این راهنما را بخوانید
@aynaammar_gam2
18.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#جزءخوانی
تحدیر (تند خوانی قرآن) جزء 6
قاری معتز آقایی
🍃حدود30 دقیقه باخدا
🍃💐🍃دور#یازدهم قرآن کریم
هدیه به #امام_حسین_علیه_السلام
و۷۲تن یارصدیق ایشان
ومادرمان #حضرت_زهراسلام_الله_علیها
، حضرت #فاطمه_معصومه_سلام_الله
مادرمکرمه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت #نرجس_خاتون_سلام_الله_علیها
✅جهت سرنگونی استکبارجهانی
✅ازبین رفتن صهیونیسم
✅ نجات قدس ازبحرتانهر
✅وظهورمنجی عالم بشریت
#محرم
#ماه_حسین
#ماه_پیروزی_حق_بر_باطل
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی_عظم_البلا
نماهنگ جدید ویژه دعای فرج الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی
#أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد ....
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
📽 علی فانی
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید:
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸
🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه مرتبه)🌼
🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار میدهی _ قرار بده!🌜🍃
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸
🔰بهجتالدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعملهای عبادی مورد توصیه حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره)
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استادعالی
♻️پشت پرده ی بلاها و مشکلات.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
.......... به نام خدا............
خوشا به حال انان که زیبا اما مظلومانه در این دنیا زیستند وخیلی زیباتر ومظلومانه تر از,این سرای,فانی پرکشیدند ودر جوار رحمت حق مأوا گزیدند....
تقدیم به تمامی,شهدای حرم,علی الخصوص شهیدان لشکر فاطمییون,که در پاسداری از حریم اهل بیت ع گوی سبقت را از دیگران ربودند وعاشقانه رفتند,رفتند تا ما با ارامش بمانیم .
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
رمان مذهبی و بسیار زیبای #یوزارسیف با موضوع شهدای مدافع حرم
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
هرگونه نظر ، انتقاد و پیشنهادی رو می تونین به آیدی من و یا آیدی خانم فنودی انتقال بدین
آیدی من :
@bashohadatakarbala
آیدی خانم فنودی :
@fanoodi
یوزارسیف قسمت۳۱:
مامان همینطور که به ارامی روانداز را از روم کنار میزد گفت:زری جان,عزیز دلم,اگه چیزی دلت میخواد وفکر میکنی ما مخالفیم,با قهر وغذا نخوردن کار درست نمیشه,با حرف زدن هست که شاید طرفت قانع بشه...
ودست کرد زیر سرم وبلندم کرد,نشستم روتخت ودر حالیکه اصلا روم نمیشد بگم اما به زور هم شده باید حرف دلم را میگفتم ,شروع کردم به گفتن:مامان راستش را بخوای من فکر میکنم مهم ترین چیزی که میتونه یه دختر راخوشبخت کنه ,تنها وتنها ایمان واعتقاد قوی طرف به خدا هست وگرنه پول وثروت که اصلا تضمین کننده ی خوشبختی نیست,خداییش اگربه جای حاجی سبحانی,علیرضا پسر حاج محمد بود نظرتون فرق میکرد مگه نه؟؟
مادر درحالیکه به من ومن افتاده بود گفت:ببین زری جان یه چیزی هست که تویه وصلت باید رعایت بشه,اونم هم کفو بودنه,اخه اگه ملت بفهمن داماد اینده ما یه...یه....
هیچی پاشو بریم شام را کشیدم سرد میشه...
در حالیکه بغض گلوم را فشار میداد گفتم چی؟ادامه بدید...یه چی؟یه اخونده؟یه مردخداست؟یه شیعه است؟یه مهندس زبر وزرنگه؟یه خیر ونیکوکاره؟یا یه افغانی؟هااا؟!
مادر,, من که به اصطلاح باید بله رابگم برام اصلا مهم نیست ایشون مال کجا هستند,مهم اینه که ادم مخلصی هست,مسلمان شیعه ی قلب پاکی هست ,با ایمانه وهمین یک قلم برام کافیه...
مادر زیر بازوم را گرفت وبه زور بلندم کرد وگفت:من نمیدونم مادر ,من که هیچ وقت از پس زبون واستدلالهای تو بر نمیامدم ,اگه تونستی بابات راقانع کنی,من حرفی ندارم راستش ,خدارا که درنظر میگیرم ,حرف بنده های خدا که ممکنه پشت سرم صفحه بزارن به چشمم نمیاد...
با شنیدن این حرف از زبان مادر,دلم ارام گرفت,یعنی اگر بحثی هم پیش بیاد ,مادرم نهایتا بی طرف خواهد بود,یه بسم الله زیر لبم گفتم وهمراه مامان به سمت اشپزخانه حرکت کردم....
اگر به صورتم دقت میکردند ,هنوز اثار خجالت در چهره ام مشهود بود,تا اومدم سرمیز بشینم بهمن یه لبخند مهربانی زد وگفت:به به مزین فرمودید عروس خانم فراری....به چهره ی بابام نگاه کردم ,با شنیدن این حرف بهمن اخمهاش بیشتر شد وبازم کلامی به زبان نیاورد واین یعنی به قول یوزارسیف هفت خوان رستم را درپیش رو داشتیم....
ادامه دارد...
📝 نویسنده...ط حسینی
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
یوزارسیف قسمت ۳۲:
شام را درسکوت کامل خوردیم ,گرچه من میلی به غذا نداشتم وبیشتر با شام بازی کردم تااینکه بخورم.
بابا سعید حتی یک بار هم سرش را بلند نکرد تا به من نگاه بیاندازد,انگار اون هم دچار نوعی شرم ودرگیر احساسات متناقضی بود ,همینطور که داشتم پامیشدم صدای در هال امد وپشت سرش بهرام امد داخل ودرحالیکه نگاهش را از من میدزدید گفت:اینقد اعصاب ادم را خرد میکنید که لپ تاپ رایادم رفت ببرم,من تاخونه خودم رفتم وبرگشتم ...
اینقد دلم از دستش گرفته بود که بدون نگاهی یا حرفی پشتم را بهش کردم وبه سمت اتاقم راه افتادم.
داخل اتاق شدم,لباس راحتی پوشیدم,برق اتاق را خاموش کردم وچراغ مطالعه را روشن ,میخواستم تا وقتی که همه نخوابیدن ,بیرون نرم ووقتی مطمین شدم همه خوابند برم ومسواکی بزنم.
اول دست کردم زیر بالشت ,نامه یوزارسیف رابیرون اوردم ودوباره بو کشیدم وعطرش را به جان سپردم ودوباره جانی دیگه گرفتم ,بعد گوشیم را که داخل کشو میز کنار تختم گذاشته بودم,بیرون اوردم ,اوه اوه...چه همه تماس بی پاسخ وهمه هم از طرف سمیه...خیلی دلم میخواست بایکی حرف بزنم,هیجان درونم را خاموش کنم وبغض فرو خورده ام رابشکنم,اما هم دیر وقت بود وهم چون شب عید بود ,نمیخواستم با غصه های خودم ,شب سمیه هم غصه دار کنم...
نامه را باز کردم واینبار یه شماره انتهای اخرین صفحه توجهم را جلب کرد...
اره شماره همراه یوزارسیف بود,فوری شماره را ثبت حافظه ی گوشیم کردم ونت گوشی را وصل کردم,صفحه های مجازی که داشتم را جستجو کردم...اخی درسته یوزارسیف داخل یکی از شبکه های مجازی صفحه داشت...باورم نمیشد...
ای دیش, یازینب س بود وعکس پروفایلش...درسته خودشه...عکس یه دسته گل سرخ که خیلی اشنا بود...
گوشی را چسپوندم به قلبم...صدای کوبش قلبم به دیواره ی تنم ,تو تمام اتاق پیچیده بود....وای که چقد دوسش داشتم... باخودم فکر میکردم یعنی ایا عشق از این بیشتر هم میشه؟...
گوشی را روی صفحه ی یوزارسیف خاموش کردم ورفتم سراغ خواندن ادامه ی نامه...
ادامه دارد...
📝نویسنده....ط حسینی
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
یوزارسیف قسمت۳۳:
ادامه نامه را با چشمانم به دل کشیدم که چنین بود:جانم برایت بگوید که اقارضا ,سرنوشت من را اینجور برایم بارها وبارها تعریف کرد,به خاطر اینکه منطقه ما شیعه نشین بود ,خیلی اوقات از طرف وهابیهای تکفیری مورد هجوم انها, قرار میگرفت وهر بار خانواده هایی را عزادار میکردند ودراخرین باری که به منطقه حمله ی تروریستی شد سه خواهرم که در دبستان مشغول درس خواندن بودند,با تعداد زیادی از بچه های دیگر کشته شدند,پدرم علی سبحانی که روحانی بود واونجا معروف به (اخوند)بود ,صلاح ندید بیش از این ,این درد ورنج حمله ها را تحمل کند ,پس هر چه داشتیم ونداشتیم را بخشید یا فروخت وبه همراه خانواده ی داغدیده اش راهی سفر به ایران به قصد مهاجرت واقامت دایم شد,تعدادی دیگر از هم ولایتهای ما هم که اقارضا باخانم باردارش هم جز انها بودند به تبعیت از پدرم که اخوند انها بود,عزم مهاجرت کردند,اما هنوز به اتوبوس اصلی که باید با ان از مرز خارج میشدیم,نرسیده بودیم که در پیچ جاده به کمین سلفیها خوردیم,ما که پیش بینی این کمینها را میکردیم,سلاح همراه داشتیم ودرمقابل تکفیریها مقاومت کردیم وبعداز جنگ وگریزی سخت ودادن تلفات از کمین انها گریختیم,در این درگیری مادرم وتنهاخواهرم زهرا مجروح شد واما زهرای کوچک از,شدت خونریزی تلف شد ومادر هم در اغما فرو رفته بود,پدرم که چاره کار از دستش در رفته بود ,مرا به همراه اقارضا وهمسرش راهی ,کاروانی که قرار بود به سمت مرز ایران حرکت کند ,کرد وخودش مادرم را به مریضخانه ای در شهری که به ان رسیده بودیم برد,چون کاروان اماده ی حرکت بود وهرگونه تعلل در حرکت شاید به قیمت جان افراد تمام میشد,ما را به زور راهی کرد وقول داد به محض اینکه حال مادرم رو به بهبودی رفت انها هم در ایران به ما ملحق میشوند وچون علاقه ی شدیدی به امام رضا ع داشت وچند بار به مشهد امده بود وبه حرم اقا امام رضا ع مشرف شده بود,از اقا رضا خواست که در مشهد ساکن شود ونشانی مسافرخانه ای را داد که هرچند وقت یکبار برای خبر گرفتن به انجا مراجعه کند,یعنی ما از طریق همان مسافرخانه میتوانستیم یکدیگر را پیدا کنیم,اما پدر نمیدانست که ما چه در پیش خواهیم داشت...
به اینجای نامه رسیدم ,اشکهایی که از چهار گوشه ی چشمانم به خاطر مظلومیت این انسانها وکشته شدن خواهر های یوزارسیف,جاری شده بود را با پشت دستم پاک کردم ,تا تاری چشمانم کمتر شود وادامه سرنوشت یوزارسیفم را بخوانم...
ادامه دارد...
📝نویسنده...ط,حسینی
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
یوزارسیف قسمت۳۴:
وقتی درخیالم به کودکی مراجعه میکنم,انگار درون خوابی مبهم قدم میگذارم خوابی که از تمام خاطرات کودکی این سفر پررنگ تر از بقیه ی خاطرات است اری این سفر که مجبور شدم به تنهایی ودر غصه ی مادر وغم دوری پدر وغم از دست دادن خواهرها,سفرکنم,درخاطرم منقش است,انگار که این سفر باید حک میشد ومن از این سفر درسها میگرفتم وراه اینده ام را انتخاب میکردم,اینده ای که تصمیم گرفتم ,من به سهم خودم با هرچه تکفیری وسلفی بود باید بجنگم وبا کمک سربازانی گمنام برای امام زمانی غریب جانبازی کنیم ودنیا را از وجود نحس دیو سیرتان انسان نما,پاک نماییم.
همراه اقا رضا وهمسرش خدیجه خانم که ماه های اخر بارداریش را میگذراند سوار بر اتوبوسی شدیم که ظرفیت چهل نفر را داشت اما بالغ بر هفتادنفر از بزرگ وکوچک,با باروبنه ,سوارشده بودند,حرکت کردیم,من یوسف ,کودکی پنج ساله با گذراندن روزی پراز التهاب وشکنجه ,همراه با اشنایی دور,به سمت دیاری غریب حرکت کردیم,دیاری که مشهور بود به شیعه پروری ومهمان نوازی.....ساعتی از حرکتمان میگذشت که خورشید غروب کرد وما درتاریکی شب ,سوار برماشینی که از هرم نفسهای مسافرینش ,هوایش دم کرده شده بود وهرلحظه صدای کودکی یا اواز لای لای مادری,سکوت پراز هرم والتهابش را میشکست ,من کنار شیشه ی اتوبوس به تنگی وبافشار انچنان میخکوب شده بودم که حتی قادر به تکان دادن ناخن پایم را نداشتم, خدیجه خانم درکنار من واقارضا هم چسپیده به همسرش,وسط راهرو اتوبوس قوطیهای حلبی گذاشته بودن که هرکدام محل نشستن یک مرد یا زنی با فرزندش بود,بااینکه جایم تنگ بود واصلا راحت نبودم ,اما گرمای داخل اتوبوس وسختیهای قبل از سوارشدن وخستگی ان باعث شد پلکهای چشمهایم روی هم اید وکم کم به خوابی عمیق فرو روم...
نمیدانم چه مدت درخواب بودم که....
ادامه دارد...
📝نویسنده...ط,حسینی
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2