eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
23.3هزار ویدیو
655 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
دلار باید به زیر ۱۰ هزار تومان بازگردد حسین راغفر، کارشناس اقتصادی: بخش زیادی از ارز کشور برای واردات کالاهایی که در داخل امکان تولید دارند، خرج می‌شود. یکی از اصلاحات مهم تقویت پول ملی است. اولین کار دولت بعدی باید این باشد که دلار را به ۱۰ هزار تومان برساند و بیش از این میزان هم کاهش دهد. /ایسنا https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
محدودسازی شبکه های اجتماعی باید در اولویت قرار بگیرد سید جواد حسینی کیا، نماینده مجلس در توییتر خود نوشت: هشدار مقام معظم رهبری در خصوص فضای مجازی تلنگری به برخی از مسئولین کم خرد بود. بحث لزوم محدود سازی برخی از شبکه های اجتماعی که هیچ گونه نظارتی بر آن ها امکان پذیر نیست، باید در اولویت قرار بگیرد تا انشاءالله بسترهای مناسب برای ایجاد شبکه های اجتماعی داخلی فراهم گردد. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
بورل: به رغم اختلاف با روسیه، درباره برجام منافع مشترک داریم همزمان با افزایش تنش‌ها میان اتحادیه اروپا و روسیه، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا تصریح کرد که به رغم اختلاف نظر با مسکو، دو طرف درباره پاره‌ای از مسائل بین‌المللی از جمله برجام منافع مشترک دارند.جوسپ بورل روز چهارشنبه در آستانه برگزاری اجلاس اعضای پیمان ناتو به خبرنگاران در بروکسل ادعا کرد: روسیه از ارزش‌های اروپایی در حال فاصله گرفتن است و دارد به یک کشور خودکامه تبدیل می‌شود. وی با تکرار ادعای حملات سایبری روسیه به زیرساخت‌های غرب، شایعه‌پراکنی و عدم پایبندی مسکو به توافق مینسک درباره اوکراین بیان کرد که اتحادیه اروپا باید در برابر این رفتارها بایستد. مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با اشاره به تحریم‌های اعمال شده علیه مقام‌ها روس افزود که اتحادیه اروپا و ناتو در حال ترسیم چارچوبی یکپارچه علیه روسیه هستند. وی افزود: همزمان باید کانال‌های ارتباط با روسیه را حفظ کرد. روسیه یک همسایه متخاصم است اما باید مسائل منافع مشترک مانند توافق هسته‌ای ایران و تغییرات آب و هوایی را با آن‌ها در میان بگذاریم. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
این تصویر از آیت الله علم الهدی امام‌جمعه مشهد رو در رسانه ها نمیبینین. چون قرار نیست بدونین ایشون برای عید دیدنی به دیدار مردم حاشیه شهر مشهد رفتن! https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
⭕️ مافیای ترجمه کتب در ایران! ✍️دکتر در یادداشتی در سایت شخصی خود به دستهای پشت پرده در ترجمه کتب اشاره نموده اند: 🔸 ... برای مثال، «آنتونی فلو»، فیلسوف معروف غربی، یکی از ملحدان درجه‌یک در جهان شناخته می‌شد و مناظرات زیادی هم در این باب داشت که خیلی هم بازتاب خبری داشت. این شخص یک‌مرتبه به خدا بازگشت و الحاد را کنار گذاشت. خبر به این مهمی در ایران ترجمه و منعکس نشد! شاید بنده اولین کسی بودم که خبرش را در سمیناری در قم دادم. بعداً دیدم که فقط یکی از روزنامه‌ها، در دو سطر به آن اشاره کرده بود. 🔸سال‌ها بود که کتاب‌های ژان پل سارتر، نویسنده‌ی معروف فرانسوی، به فارسی ترجمه می‌شد. چقدر هم غرب‌زدگان ایرانی مرید او بودند. سارتر در آخر عمرش به خدا بازگشت و این را در مصاحبه‌ای با یک خبرنگار کمونیست متذکر شد. چنین موضوعی به هیچ وجه در جامعه‌ی ما منعکس نشد و کسی آن مصاحبه را ترجمه نکرد. در صورتی که این موضوع در یک مجله‌ی آمریکایی معروف منتشر شد. بقیه‌ی اخبار آن هم در غرب آمد، اما در ایران نه. برعکس، وقتی مثلاً یک کتاب الحادی از ریچارد داکینز منتشر می‌شود، بلافاصله ترجمه و چاپ می‌شود. با مجوز همین وزارت ارشادی که می‌گویند سخت‌گیری می‌کند، چاپ می‌شود! اما در نقطه‌ی مقابل، ده‌ها کتاب بر ضد این کتاب و با استدلال‌های علمی نوشته می‌شود، حتی یکی‌ از آن‌ها هم ترجمه نمی‌شود. 🔸 بعضی از فلاسفه‌ی غربی حرف‌هایشان نزدیک به بعضی از مواضع فیلسوفان ماست، اما این کتاب‌ها اصلاً ترجمه نمی‌شود. مثلاً یک روز من داشتم در کتاب‌فروشی آکسفورد در قسمت‌های مختلفش چرخ می‌زدم. یک‌مرتبه سه کتاب دیدم که بر ضد نسبی‌گرایی منتشر شده است. می‌دانید که نسبی‌گرایی مکتبی است که منکر اصالت همه چیز می‌شود. اما من در آنِ واحد، سه کتاب روی آن میز دیدم. متأسفانه حتی یکی از آن‌ها هم به فارسی ترجمه نشده است. برعکس، تا دلتان بخواهد راجع به نسبی‌گرایی و پوچ‌گرایی و غیره در ایران کتاب ترجمه شده و مقاله نوشته شده است. مشروح این مطلب را در آدرس ذیل نمایید منبع 👇👇 🌐 http://mgolshani.ir/331/ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌪 باز هم طوفانی دیگر در راه است 📌 طوفان توییتری در شب در سراسر جهان 🌍 با شناساندن منجی عالم به مردم دنیا، قدمی بزرگ در راستای این وظیفه برداریم و به درخواست امام مهدی علیه السلام پاسخ بدهیم که فرمود: «ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى‌كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده‌ايم كه اگر جز اين بود گرفتارى‌ها به شما روى مى‌آورد و دشمنان شما را ريشه‌كن مى‌كردند. تقوا پیشه کرده و ما را پشتيبانى كنيد.» 📚طبرسی، الإحتجاج، جلد ۲، صفحه ٣٢٣ 🔸زمان: 📆 یکشنبه ۸ فروردین ماه ۱۴۰۰ ⏰ ساعت ۲۱:۰۰ الی ۲۴:۰۰ 👈 از همین حالا توییت‌هایتان را به زبان‌های پرکاربرد جهان، با این هشتگ آماده کنید:👇 #️⃣ 🔴 به طرز نوشتن هشتگ دقت فرمایید:👆 📑 «پیشنهاد می‌شود جهت جلوگیری از خطا هشتگ را کپی کنید.» 🔻سعی کنید محتوای توییت‌های شما در محورهای زیر باشد: 1️⃣ معرفی امام زمان عجل الله تعالی فرجه و ویژگی‌های درست منجی مسلمانان 2️⃣ شناساندن تحریف‌های انجام شده در مورد منجی عالم توسط غرب و هالیوود 3️⃣ بیان شرایط پس از ظهور برای مردم جهان 4️⃣ تذکر اضطرار و مشکلات مردم و توجه به منجی بشر 🔴 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تحدیر(تندخوانی)جزء26 حدود30دقیقه دورسیزدهم برای ظهور وسلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد .... این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی_عظم_البلا نماهنگ جدید ویژه دعای فرج ‎الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه)🌼 🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده!🌜🍃 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🔰بهجت‌الدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد توصیه حضرت قدس‌سره) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
100مرتبه
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 نامه به معاويه در سال٣٧ هجری، پیش از آغاز نبرد صفین 🔹افشای ادعای دروغين معاويه 🔻پس خدای را سپاس! معاويه! تو چه سخت به هوس های بدعت زا، و سرگردانی پايدار، وابسته ای! حقيقت ها را تباه كرده، و پيمانها را شكسته ای، پيمانهایی كه خواسته خدا و حجت خدا بر بندگان او بود. اما پرگویی تو نسبت به عثمان و كشندگان او را جواب آن است كه: تو عثمان را هنگامی ياری دادی كه انتظار پيروزی او را داشتی، و آنگاه كه ياری تو به سود او بود او را خوار گذاشتی ، با درود. 📜 ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 نامه به برادرش عقيل نسبت به کوچ دادن دشمن 1⃣ آمادگی رزمی امام (علیه السلام ) 🔻 لشكری انبوه از مسلمانان را به سوی او (بسر بن ارطاه كه به يمن يورش برده بود ) فرستادم، هنگامی كه اين خبر به او رسيد، دامن برچيد و فرار كرد، و پشيمان بازگشت، اما در سر راه به او رسيدند و اين به هنگام غروب آفتاب بود، لحظه ای نبرد كردند، گويا ساعتی بيش نبود، كه بی رمق با دشواری جان خويش از ميدان نبرد بيرون برد. برادر! قريش را بگذار تا در گمراهی بتازند، و در جدایی سرگردان باشند، و با سركشی و دشمنی زندگی كنند، همانا آنان در جنگ با من متحد شدند آنگونه كه پيش از من در نبرد با رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) هماهنگ بودند، خدا قريش را به كيفر زشتی هايشان عذاب كند، آنها پيوند خويشاوندی مرا بريدند، و حكومت فرزند مادرم (پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)) را از من ربودند. 2⃣ اعلام مواضع قاطعانه در جنگ 🔻اما آنچه را كه از تداوم جنگ پرسيدی، و رای مرا خواستی بدانی، همانا رای من پيكار با پيمان شكنان است تا آنگاه كه خدا را ملاقات كنم، نه فراوانی مردم مرا توانمند می كند، و نه پراکندگی آنان مرا هراسناک می سازد .هرگز گمان نكنی كه فرزند پدرت، اگر مردم او را رها كنند، خود را زار و فروتن خواهد داشت، و يا در برابر ستم سست می شود، و يا مهار اختيار خود را به دست هركسی می سپارد، و يا از دستور هر كسی اطاعت می كند، بلكه تصميم من آنگونه است كه آن شاعر قبيله بنی سليم سروده: 《اگر از من بپرسی چگونه ای؟ همانا من در برابر مشكلات روزگار شكيبا هستم. بر من دشوار است كه مرا با چهره ای اندوهناك بنگرند، تا دشمن سرزنش كند و دوست ناراحت شود.》 📜 ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 نامه به عبدالله بن عباس پس از شهادت محمدبن ابی بکر در مصر 🔹علل سقوط مصر 🔻پس از ياد خدا و درود! همانا مصر سقوط كرد، و فرماندارش محمد بن ابی بكر (كه خدا او را رحمت كند) شهيد گرديد، در پيشگاه خداوند، او را فرزندی خيرخواه، و كارگزاری كوشا، و شمشيری برنده، و ستونی باز دارنده می شماريم، همواره مردم را برای پيوستن به او برانگيختم، و فرمان دادم تا قبل از اين حوادث ناگوار به ياريش بشتابند، مردم را نهان و آشكار، از آغاز تا انجام فرا خواندم، عده ای با ناخوشايندی آمدند، و برخی به دروغ بهانه آوردند، و بعضی خوار و ذليل بر جای ماندند. از خدا می خواهم به زودی مرا از اين مردم نجات دهد. به خدا سوگند اگر در پيكار با دشمن، آرزوی من شهادت نبود، و خود را برای مرگ آماده نكرده بودم، دوست می داشتم حتی يك روز با اين مردم نباشم، و هرگز ديدارشان نكنم. 📜 ، ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
سهم روز هفتاد و ششم.mp3
3.99M
🔈ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷تقدیم به روح پاک و مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس 🔷 سهم روز‌هفتا‌‌دوششم: نامه‌ ۳۷ تا نامه۳۵
💠 یادداشت کوتاه ✅ موضوع: چالش ها و موانع تحقق دولت انقلابی ❌ قسمت پنجم ✍️علی اکبر صیدی 5️⃣ بد اخلاقی جریان های غیر انقلابی و معاند ❌ از چالش های جدی دیگر که جریان انقلابی و نظام اسلامی با آن مواجه است؛ بد اخلاقی جریان های غیر انقلابی و معاند است. ⛔️آنان، به هرگونه دروغ، تهمت، افترا و ... دست می زنند، به عبارت دیگر، با زر، زور و تزویر،‌ رای جمع می کنند! ✅ولی جریان انقلابی به دستور امام علی(ع) عمل می کنند که حضرت می فرماید: «خدا بكشد آنها را (جریان مقابلِ ولایت را)! چه بسا شخصى (ولی امر و پیروان) تمام پيش آمدهاى آينده را می داند، و راه‏هاى مكر و حيله را می شناسد ولى امر و نهى پروردگار مانع اوست، و با اينكه قدرت انجام آن را دارد آن را به روشنى رها می سازد (خطبه41 نهج البلاغه). 👌 مراقبِ وتزویر باشیم. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
سریال گاندو ۲ بازخوانی یک پرونده جاسوسی 🔺سریال "گاندو۲ که" شبها از شبکه سه پخش می شود، واقعیاتی از مسائل امنیتی را بازگو می کند. در قسمت های اخیر به ماجرای دستگیری یک جاسوس بنام عبدالرسول دری اصفهانی در تیم مذاکره کننده ایرانی در جریان برجام اشاره کرد که با انکار و ناراحتی جریان دولت مواجه شده بود. 🔻 دری اصفهانی کیست؟ 🔹وی قبل از انقلاب با کمیته خزانه داری آمریکا کار می‌کرد و مسئولیت بخش مربوط به انگلیس را بر عهده داشت. بعد از انقلاب در وزارت دفاع استخدام و مسئول مطالبات ایران از آمریکا بود. بعد از مدتی وزارت دفاع در می‌یابد که در محاکم و دعاوی بین ایران و آمریکا، به رغم مستندات و مدارک قوی به علت عدم ارائه دفاعیات لازم، آرای صادره به نفع آمریکا است. به همین جهت از وزارت دفاع اخراج می‌شود و به کانادا می‌رود. 🔹دری اصفهانی در زمان مدیرکلی بهمنی جهت عضویت در هیئت مدیره یکی از بانک‌های خصوصی، معرفی و رد صلاحیت شده بود. او بعلت رفاقت با ولی الله سیف در دولت یازدهم دوباره به بانک مرکزی برگشت. وی "نماینده بانک مرکزی و مسئول امور بانکی تیم مذاکره‌ کننده هسته‌ای ایران" و یکی از کارکنان ستاد پیگیری برجام بود که در جریان تقدیر از تیم مذاکره کننده هسته‌ای از حسن روحانی، نشان خدمت دریافت کرد. 🔹او پس از مدتی مورد شک دستگاههای امنیتی قرار گرفت و توسط اطلاعات سپاه در جریان سفر به ترکیه بازداشت و خبر دستگیری وی در مرداد ۹۵ منتشر شد. اسناد و مدارک و نحوه جاسوسی و اعترافات وی در دادگاه احراز شد و نهایتا به پنج سال حبس قطعی محکوم گردید. 🔹 انتشار خبر جاسوسی یک عضو تیم مذاکره هسته ای که حیثیت دولت بنفش و وزارت اطلاعات را در مخاطره قرار می داد، باعث واکنش آنان شد. وزیر اطلاعات در یک موضع گیری غیرحرفه ای، اعلام کرد که دری اصفهانی جاسوس نیست. 🔹این در حالیست که مرجع تشخیص جرایم و از جمله جاسوسی، دستگاه قضایی است. وزارت اطلاعات بعنوان یک ضابط قضایی حداکثر می تواند در حد اطلاع خود اعلام کند مدارکی دال بر جاسوسی فرد مورد نظر، در اختیار دارد یا ندارد. و مانع از آن نخواهد بود که تشکیلات دیگری به مدارکی دال بر جاسوسی فرد دست یافته باشد. ضمن اینکه نفس حضور شخصی با چنین سوابق در مذاکرات هسته ای، نشان از ضعف نظارت تشکیلات اطلاعاتی دولت داشت. 🔹محسنی اژه‌ای، بعنوان سخنگوی قوه قضاییه در مهر ۹۶ اعلام کرد: جاسوسی دری اصفهانی قطعی است. به دنبال آن محمود علوی اعلام کرد دری اصفهانی نه‌ تنها جاسوس نیست، بلکه با این وزارتخانه همکاری هم کرده‌ است! کشمکش بین قوه قضاییه و وزارت اطلاعات ادامه یافت. محمود علوی در کمسیون امنیت ملی مجلس گفت: دری اصفهانی جاسوس نبوده و قوه قضاییه تحت فشار شدید مجبور شده حکم حداقلی پنج سال حبس بدهد! 🔹محسنی اژه ای در پاسخ این ادعا گفت: بی‌خود می گویند. احکامی که در این خصوص صادرمیشود ٥ تا ١٠ سال است. این ادعا که دری اصفهانی جاسوس نیست، حتما غلط است. بعد از آن کریمی قدوسی نماینده مشهد در جلسه سؤال از وزیر خارجه، با اشاره به حضور دو تابعیتی‌ها و جاسوسان در تیم مذاکرات هسته‌ای، نام دری اصفهانی را به عنوان مسئول کمیته مذاکره‌ کننده پولی و بانکی و هسته‌ای در تیم مذاکره مطرح کرد. او بخشی از مستند تورنتو ۵۲۱ را پخش کرد که در آن، به مدارک و اعترافاتی از دری اصفهانی اشاره شده و به تشریح نحوه جاسوسی وی برای سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه پرداخت. به گفته قدوسی در بخشی از این مستند، دری اصفهانی اعتراف می‌کند که در جلسات راهبردی اقتصاد در نهاد ریاست جمهوری شرکت داشته و اسرار اقتصادی روی میز بوده و یک نسخه از آن اسناد را در قالب یک بسته اطلاعاتی در هتلی با حضور جک استراو نماینده آمریکا در دبی و یک افسر عالیرتبه MI6 لندن تحویل انگلیس و آمریکا داده است. 🔹به دنبال آن جزئیاتی از نحوه جاسوسی دری اصفهانی از جلسات داخلی تیم ایرانی منتشر شد. وی در این جلسات که داشتن موبایل ممنوع بود، از طریق دوربین کارگذاشته شده در ساعت مچی، مذاکرات داخلی هیات ایرانی را فیلم برداری کرده در اختیار بیگانگان قرار می داد! 🔹جالب توجه اینکه محمود علوی قبلا تصریح کرده بود که این وزارت «مسئول صیانت و حراست از مذاکرات هسته‌ای» ایران با شش قدرت جهانی بوده است. وزیر اطلاعات تاکید کرده بود: مذاکرات در امن‌ترین فضا، از نظر صیانت از اطلاعات انجام شده و این وزارت، گزارش‌های بی‌وقفه‌ آن را به مقامات عالی کشور منعکس نموده است! https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان مذهبی و بسیار زیبای با موضوع شهدای وطن سربازان گمنام امام زمان (عج)
🌹 کمیل با عصبانیت روبه روی آرش که از شدت گریه با بی حالی روز کبل نشسته بود،ایستا‌‌د. ـــ از خودت خجالت نمیکشی؟یکم به این فکر نکردی،دایی محمد با این آبروریزی چطور میخواد کنار بیاد؟ آرش با صدایی که از شدت گریه خشدار شده بود ،گفت: ــ من اشتباه کردم من غلط کردم با فریاد کمیل خود جمع شد و مانند بچه ای دبستانی گریست،هرکس او را میدید باورش نمی شد او یک دانشجو باشد. ـــ غلط کردن به درد خودت میخوره ضربه ای به سینه اش زدو گفت: ــ تو داشتی سمانه،زنِ منو،به کشتن میدادی،متوجه شدی چیکار کردی؟ آرش که از شدت گریه نمی توانست درست صحبت کند،مقطع گفت: ــ م م ن ،من به پو پولش نیازردا ،داشتم کمیل پوزخندی زد و گفت:ــ ــ به خاطر پول حاضر بودی از خانوادت بگذری؟؟ فریاد زد: ــ ها جوابمو بده،به خاطر پول حاضر بودی سمانه روبه کشتن بدی،منو داغون کنی به خاطر چندتا اسکناس قبول کردی گزارش و عکسای ناموس کمیلو بدی دست یه مشت آدم خدا نشناس فریاد زد: ــ چرا خفه خون گرفتی آرش،حرف بزن لعنتی حرف بزن سکوت خانه را نفس نفس زدن های کمیل و گریه های آرش شکستند،کمیل باور نمی کرد که جاسوسی که این همه بلا بر سرشان آورده آرش پسر دایی اش باشد با صدای زنگ خانه،آرش ترسید از جایش بلند شدو گفت: ــ زنگ زدی بیان منو بگیرن،کمیل غلط کردم کمیل توروخدا اینکارو نکن کمیل کلافه دستی در موهایش کشید وتشر زد: ــ بتمرگ سر جات نمی دانست چه کسی پشت در است غیر ازامیرعلی ومحمد و سمانه کسی از این خانه خبر ندارد. در را باز کرد که با دیدن سمانه با عصبانیت غرید: ــ تو اینجا چیکار میکنی مگه بهت نگفتم یه ساعت دیگه سمانه شوکه از رفتار کمیل چند لحظه ای ساکت ماند،دیگر مطمئن بود اتفاقی افتاده. ــ کمیل چی شده؟ ــ هیچی ،برو تو ماشین تا صدات کنم سمانه تا میخواست اعتراض کنه ،صدای گریه و التماس آشنایی او را به سکوت دعوت کرد. ــآجی توروخداتو راضیش کن منو نندازه زندون ... 🌸 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌹 سمانه کمیل را کنار زد و سریع وارد خانه شد ،با دیدن آرش با چشمان سرخ ازگریه و رد دست کمیل بر روی گونه اش،حیرت زده و عصبی به طرف کمیل برگشت و گفت: ــ اینجا چه خبره؟آرش چشه؟برا چی با اون وضع رفتی دنبالش،میدونی زندایی نزدیک بود از ترس سکته کنه،اصلا برا چی اوردیش اینجا آرش از جایش بلند شد و به سمت سمانه آمد و چادرش را در دست گرفت و با التماس گفت: ــ آجی سمانه توروخدا بهش بگو منو نندازه زندان آجی بهش بگو کمیل ارش را هل داد و سمانه را به طرف خودش کشید و غرید: ــ خفه شو احمق،آخرین بارت باشه بهش نزدیک میشی یا بهاش حرف میزنی فهمیدی؟ اما آرش از ترس اینکه در زندان بیفتد از تقلا دست بردار نبود. ــ آجی کمیل دوست داره،بهش بگی قبول میکنه آجی به خاطر مامانو بابام ،باور کن مجبور بودم ،والا کی دوس داره اینکارو با خواهر و بردارش بکنه سمانه که کم کم مسئله برای او حل می شد نا باور پیراهن کمیل در دستانش فشرده شد و با بغض نالید: ــ کمیل ،آرش دارع چی میگه کمیل شانه ی سمانه را در آغوش گرفت و آرام زمزمه کرد: ــ تو فقط آروم باش همه چیو خودم حل میکنم و با عصبانیت رو به آرش گفت: ــ تو هم تکلیفت معینه ،کاری میکنم هزار بار از به دنیا اومدنت پشیمون بشی،حالا هم از جلو چشام گم شو ــ توروخدا کمیل،جان سمانه اینکارو نکن ،اصلا به خاطر بابام،فکر کن همه بفهمن برا بابام آبرو نمیمونه آرش دست بر نقطه ضعف او گذاشت،کمیل عصبی فریاد زد: ــ خفه شو،تو اگه نگران دایی بودی اینکارو نمیکردی از سمانه جدا شد و بازوی آرش را در دست گرفت، و او را در حالی که او را قسم میداد به طرف در برد: ــ خودتو خسته نکن که نظرم عوض نمیشه،در را باز کرد و آرش را بیرون کرد و در را بست ،سرش را به در چسباند و چشمانش را بست. صدای فریاد و التماس و ضربه هایی که آرش به در می زد ،دل کمیل را خون می کرد ،اما او هم آدم است کم می آورد،بخصوص اگر خیانتی از خانواده ی خود ببیند، با قرار گرفتن دست لرزان و سردی بر شانه اش آرام برگشت،که با چشمان اشکی و سرخی مواجه شد. می دانست سمانه الان چه حالی دارد،او هم داغون بود،نگاهشان در هم گره خورد. کمیل زیر لب زمزمه کرد: ــ سمانه دیگه کم اوردم ... 🌸 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌹 سمانه لیوان اب را جلوی کمیل گذاشت و کنارش نشست،کمیل عمیقا در فکر بود،سمانه می دانست از چه چیزی عذاب می کشید،نگران دایی محمد بود و می دانست اگر بین همه پیچیده شود که پسر سرهنگ رادمنش برای گروه خلافکاری جاسوسی می کرده،دیگر آبرویی برای محمد نمی ماند. "پسر نوح با بدان بنشست " آرام صدایش کرد: ــ کمیل ــ جانم ــ میخوای چیکار کنی کمیل به مبل تکیه داد و نالید: ــ نمیدونم،نمیدونم سمانه،به هر راه حلی که فکر میکنم آخرش میخوره به دایی محمد،داغون میشه اگه بفهمه سمانه دست مردانه ی کمیل را در دست گرفت وگفت: ــ نمیخوای بگی این گروه کیه که آرشو مجبور به این کار کردنت؟اصلا چرا تو؟ کمیل پوزخندی زد و گفت: ــ مجبور؟آرش پول لازم داشته ،اونا هم بهش پول میدادن در مقابل اون گزارش من و عکسای تورو تحویل می داده کمیل با تصور اینکه عکس های سمانه در روز عقد و دورهمی های خودمونی در دست آن ها باشد و با چشمان کثیفشان ،همسر پاکش را نگاه می کردند،دستانش از زور خشمـ در دستان سمانه مشت شد. سمانه نگران نگاهی به او اونداخت و گفت: ــ کمیل چی داره اذیتت میکنه،نگا صورتت از عصبانیت سرخ شده ،چرا منو محرمت نمیدونی ؟ ــ تو محرمتر از هرکسی برام سمانه،اما ب عضی حرف ها برای تو سنگینن،تودختری ،لطیفی،حساسی. ــ قول میدم دیگه لطیف نباشم تو هم همه حرفاتو بزن ،باور کن تورو اینجوری آشفته میبینم دلم خون میشه،باور کن ناراحتیت منو هم ناراحت میکنه کمیل لبخند تلخی برروی لبانش نشست،اما تا می خواست جواب حرف های زیبای سمانه را بدهد گوشی اش زنگ خورد. شماره ناشناس بود،کمیل گوشی را برداشت و دکمه اتصال را لمس کرد: ــ بله بفرمایید ــ به به جناب سرگرد ــ شما ــ نشناختی؟تیمور جانتم کمیل لعنتی زیر لب گفت ــ شنیدم از وقتی فهمیدی عکسای زنت دستمه عصبی شدی؟ ــ خفه شو عوضی ــ اوه اوه بی ادب نشو دیگه،میدونی تو اصلا سلیقه نداشتی،اما تو زن گرفتن خوب سلیقه به خرج دادی کمیل عصبی از جایش بلند شد و گفت: ــ ببند دهنتو ،من میکشمت ،میکشمت تیمور به مولا قسم میکشمت ... 🌸 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌹 تیمور قهقه ای زد و گفت: ــ البته آرش گفت که مادرت انتخابش کرده،آخ گفتم آرش یادم اومد،بیچاره خیلی ترسیده،از وقتی بچه ها اوردنش داره به خودش میلرزه کمیل وحشت زده گفت: ــ تو چیکار کردی تیمور؟ ــ چیزی که شنیدی پسر سرهنگ رادمنش پیش منه،اگه جونش برات عزیزه بیا به آدرسی که برات میفرستم ــ عوضی ــ پس یادت باشه که تنها بیای،چون از یه آدم عوضی همه چیز برمیاد تماس قطع شد،کمیل سریع شماره امیرعلی را گرفت و به او سپرد که سریع خودش را برساند. به طرف سمانه رفت و بازوانش را دردست گرفت و گفت: ــ سمانه الان امیرعلی میاید دنبالت میرسونتت خونمون ــ چرا تو منو نمیرسونی ــ من باید برم جایی ــ کجا کمیل ــ جایی کار دارم سمانه وحشت زده و با چشمان سرخ از اشک به پیرهن کمیل چنگ زد و گفت: ــ کمیل کجا داری میری؟کی بود که بهت زنگ زد؟چی بهت گفت ــ سمانه سوال نپرس فقط کاری که میگم انجام بده،الانم آماده شو سمانه پیراهن کمیل را بیشتر در مشتش فشرد و نالید: ــ من هیچ جا نمیرم ،فهمیدی؟هرجا تو بری منم میام،کمیل توروخدا راستشو بگو داری پیش همونی که بهت زنگ زد؟ ــ سمانه آروم باش عزیزم سمانه با گریه فریاد زد: ــ چطور آروم باشم لعنتی چطور؟داری خودتو به کشتن میدی میفهمی داری چی میگی؟کمیل احساس بدی به این رفتنت دارم نرو لعنتی نرو بی قراری های سمانه قلب کمیل را به درد آورد،او را به خود نزدیک کرد و بادست اشک هایش را پاک کرد،سمانه که احساس می کرد این دیدار آخر است،تصور نبود کمیل در کنارش اشک هایش را دوباره بر گونه هایش سرازیر کرد،کمیل دوباره اشک هایش را پاک کرد،و سمانه را در آغوش گرفت ،سمانه بین هق هق هایش ،کمیل را صدا می زد،کمیل در حالی که سرش را نوازش می کرد ،با ناراحتی گفت: ــ جانم،جان کمیل،زندگی کمیل،بگو سمانه بگو ــ چرا حس میکنم دیگه نمیتونم ببینمت چرا؟ کمیل که ازبعد تماس این احساسی که بر وجودش رخنه زده بود را پس می زد با این حرف سمانه قلبش تیر کشید،بوسه ای بر سر سمانه نشاند و حرفی نزد. سمانه با مشت ضربه ای به شانه اش زد و گفت : ــ پس تو هم اینو حس کردی،کمیل نرو ،کمیل تنهام نزار،من میمیرم کمیل،بخدا میمیرم از کمیل جدا شد و صورت کمیل را با دو دست گرفت ،چشم های اشکی اش را در چشمان به اشک نشسته کمیل گره زد و با بعض و صدای لرزانی زمزمه کرد: ــ بگو که نمیری کمیل،بخدا من میمیرم،بدون تو نمیتونم کمیل،باور کن حس میکنم قلبم داره از جاش کنده میشه،کمیل حرف برن توروخدا یه چیزی بگو آروم شم کمیل او را در آغوش کشید،و به اشک هایش اجازه جوشیدن داد،چقدر سخت بود ،سمانه اینگونه بی قراری کند و او نتواند کاری کند. ... 🌸 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
: 🌹 کمیل در را بست،و به طرف امیرعلی رفت: ــ برسونش خونه خودمون،محافظارو هم اگه چیز مشکوکی دیدی بیشتر کن ــ نمیخوای بگی کجا میخوای بری؟تنهایی از پس تیمور بر نمیای ــ نزار پشیمون بشم که بهت گفتم ــ اما تنهای.. ــ این قضیه رو خودم تنهایی باید تمومش کنم ،حواست به سمانه باشه،میخوام خودت شخصا حفاظت اونجارو بگیری نه کس دیگه ای ــ نگران نباش ــ برید بسلامت امیرعلی سوار ماشین شد،کمیل نگاهش به نگاه خیس سمانه گره خورد،ماشین روشن شد و اخرین تصوری که کمیل از سمانه داشت ،چشمان اشکی و پر ا حرف او بود.... سمانه در طول مسیر حرف نزد،و فقط صدای گریه های آرامش سکوت اتاقک کوچک ماشین را می شکست. به محض رسیدن امیرعلی ماشین را به داخل خانه رفت،سمانه پیاده شد و منتظر امیرعلی ماند. ــ چیزی شده خانم حسینی؟ ــ کمیل کجا رفته؟ ــ نمیدونیم،با اینکه کمیل قبول نکرد دخالت کنیم اما من به سرهنگ رادمنش رو در جریان گذاشتم ــ اگه خبری شد خبرم کنید ــ حتما،بقیه هم نباید چیزی بدونن سمانه به علامت تایید سری تکان داد،و وارد خانه شد. صغری و سمیه خانم با دیدن سمانه از جایشان بلند شدند. ــ دخترم سمانه گریه کردی؟ سمانه میـ دانست الان هم مثل همیشه چشمانش از شدت گریه سرخ شده اند. ــ سمانه کمیل هم تورو مجبور کرد بیای خونمون؟من دانشگاه بودم زنگ زد گفت باید بیای خونه سمانه روی مبل نشست و آرام گفت: ــ آره ــ برای همین گریه کردی؟ ــ با کمیل بحثم شد سمیه خانم کنارش نشست و سرش را در آغوش گرفت و مهربانانه گفت: ــ عزیز دلم دعوا نمکـ زندگیه،کمیل شاید عصبانی بوده یه چیزی گفته والا کمیل تورو از جونش هم بیشتر دوست داره سمیه خانم نمی دانست که با این حرف های چه آتشی بر جان این دختر می زد. ــ نگفت چرا باید تو خونه بمونیم؟دلم خیلی شور میزنه ... 🌸 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌿 . خوشبختے یعنے : شــــــہید دارد نگاهتــــــ مےڪند و تــــو بــــہ‌‌ احترامــــش‌‌‌ از گــــناه‌ فاصلــــہ‌ بگــــیرے... 💕💜💕 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2