eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
23.3هزار ویدیو
653 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
قدرت پروپاگاندا و جنگ روانی را ببینید تفاوت سارا اورارد با مهسا امینی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 ─┅═ঊঈ 🇮🇷 | این عمار| 🇮🇷ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 جشن بزرگ پیامبر مهربانی جمعه ساعت ۱۵:۳۰ میدان ولیعصر (عج) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 ─┅═ঊঈ 🇮🇷 | این عمار| 🇮🇷ঊঈ═┅─
🔴محسنی اژه‌ای: دلسوزی بیجا و احکام ضعیف در مورد عناصر اصلی ظلم به مردم و آینده است رئیس قوه قضاییه: 🔹دلسوزی بیجا و احکام ضعیف در مورد عناصر اصلی، ظلم به مردم و آینده است ولی در عین حال باید برای افرادی که در جریان اغتشاشات اخیر، در زمره عناصر کم‌گناه گنجانده می‌شوند چند مرحله ارفاق لحاظ گردد. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 ─┅═ঊঈ 🇮🇷 | این عمار| 🇮🇷ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خط قرمز تجمع‌های اعتراضی در دنیا زمانی که پلیس انگلیس دیگر مماشات نمی‌کند: توهین در شعارها اخلال در عبور و مرور ایجاد ترس یا مزاحمت اعمال خشونت و تخریب https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 ─┅═ঊঈ 🇮🇷 | این عمار| 🇮🇷ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله جوادی آملی: برهمه ما واجب عینی است که این نظام را حفظ کنیم. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 ─┅═ঊঈ 🇮🇷 | این عمار| 🇮🇷ঊঈ═┅─
حاکمیت دشمن در فضای مجازی امروز دشمنان از لحاظ فضای مجازی، دارند برنامه‌ریزی می‌کنند برای اینکه از این طریق به کشور ضربه بزنند... از لحاظ فضای مجازی آرایش جنگی گرفته؛ در مقابل این دشمنی که آرایش جنگی در مقابل ملّت ایران گرفته، ملّت ایران بایستی آرایش مناسب بگیرد، باید خودش را آماده کند در همه‌ی بخش‌های مختلف... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 ─┅═ঊঈ 🇮🇷 | این عمار| 🇮🇷ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۲کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه دور سی ودوم جهت سلامتی سلامتی و ظهور امام زمان عج و سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین و آزادی قدس https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🌸🌸🌸🌸 💖پازل💖 قسمت یازدهم زد به شونه ام و گفت: بعله همین درسته! بعد هم خانمم اینجایی که من میگم از شما سوال نمی کنن چه خبر؟! از شما تحقیق میخوان... پریدم بین حرفش و گفتم: نه محمد کاظم! من اصلا خوشم نمیاد تفتیش کنم و توی کار مردم دخالت کنم و مدام توی زندگی این و اون سرک بکشم!!!! یه خورده چپ چپ نگاهم کرد و گفت: دست شما درد نکنه! شما که زن منی این حرف رو بزنی تکلیف بقیه معلومه! مگه ما توی زندگی مردم سرک میکشیم خانم! اتفاقا ما فقط با اونهایی کار داریم که اهل سرک کشیدن توی همه چیز هستن! حالا اگه لازم هم بشه برای پیدا کردن این جماعت کاری هم بکنیم که دوست نداشته باشیم ولی انجامش برای اسلام و انقلابمون منفعت داشته باشه ما هم انجام میدیم چون هدفمون مقدسه! هر جایی که اولویتمون به جای دوست داشتن های خودمون هدف مقدسمون باشه میتونیم پیش بریم و پیش ببریم وگرنه که چه ها که نمیشه... ضمنا عزیزم من منظورم از اینکه تحقیق میخوان انجام کار پژوهشی بود، نه کارهای مربوط به اداره! کلا این بنده خدایی که میگم موسسه ی پژوهشی داره و ربطی به اداره نداره خیالت راحت! گفتم: جون من، واقعا داری میگی هیچ ربطی به کارت نداره! بدون توریه و توجیه و در نظر گرفتن مصلحت! خندش گرفت گفت: از دست تو رضوان! آره واقعا دارم میگم هیچ ربطی به کار من نداره! لبخند رضایت بخشی روی لبم نشست و اومدم به سبک خودم با دو تا حرکت کماندویی_چریکی از محمد کاظم تشکر کنم و ابراز احساسات بروز بدم که دستای مبینا از پشت سرم، دور گردنم قفل شد! تازه از خواب بیدار شده بود... محمد کاظم با خنده گفت: خدا به من رحم کرد... بعد انگار مبینا رو که دید خندش یکباره محو شد! رو کرد به من و گفت: راستی مبینا رو میخوای چکار کنی؟! منم خیلی قاطع گفتم: نگران نباش آقا ، من حواسم هست از مسئولیت اصلیم جا نمونم! شاید زحمتم چند برابر بشه ولی مهم اینه هدفم مقدسه! و برای رسیدن بهش حاضرم تمام تلاشم رو بکنم! وقتی قاطعیت من رو دید دوباره لبخند زد و گفت: خوب خداروشکر خانم ما جزو خواص و خوبان عالمه! من هم حسابی ذوق زده از این جمله ی ناب تحسین برانگیز شدم... اما با ورودم به مجموعه ای که محمد کاظم بهم معرفی کرده بود، خیلی طولی نکشید که فهمیدم با خواص و خوبان عالم خیلی فاصله دارم... باورم نمیشد تغییر زندگیم از یه تحقیق پژوهشی شروع بشه! اون هم یه تغییر بزرگ که دست تقدیر هم زمین و زمان رو براش مهیا کنه تا من رو محک بزنه که چند مَرده حلاجم ! https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🌸🌸🌸🌸 💖پازل💖 قسمت دوازدهم محمد کاظم آدرسی بهم داد و گفت : فردا برو اینجا بعد هم بگو از طرف آقای فلانی اومدم خودشون راهنماییت می کنن... با حالت خواهش گفتم: آقاااا نمیشه باهم بریم ؟ یه نیمچه لبخندی زد و گفت: والا من حرفی ندارما فقط اینکه اونجا همشون خانم هستن، من کجا بیام! با این حرفش کلی خوشحال شدم و گفتم: وای جدی چقدر خوب! بعد یه لحظه جدی شدم و با شیطنت گفتم: رفیق شما که آقا باشن چطوری بین این همه خانم آشنا دارن!!! همینطور که داشت بلند میشد تا با مبینا بازی کنه چشمکی زد و گفت: خانم، ما رفیق ناباب نداریم مدیرش خانمشه! با حرفهای محمد کاظم حالا خیالم راحت تر بود و با یه شور و شوق عجیبی آدرس رو از محمد کاظم گرفتم... خدا میدونه تا فردا دل توی دلم نبود خیلی دوست داشتم زودتر این مجموعه ای که انتخاب محمد کاظم بود رو ببینم! و طبق قاعده ای که وقتی دوست داری زمان زودتر بگذره ساعت آهسته آهسته و خرامان خرامان میگذره و قشنگ جون به لب میشی ! اما خوبیش اینه که میگذره.... فردا صبح زود آماده شدم، مبینا رو بردم خونه ی مادرم و راهی محل کار جدید شدم تا ببینم چی پیش میاد! چون تنها بودم کمی استرس داشتم... و مثل همیشه صلوات راهکار آرامش بخش روح به دادم رسید و حالم رو مدیریت کرد? به محل آدرس که رسیدم کاملا مشخص بود که با یک مجموعه ی علمی_پژوهشی رو به رو ام ، و این برای من که عاشق کار تحقیقی بودم حس خوبی بود و شاید یه فرصت طلایی تا خودم رو بهتر بشناسم قدم هام رو تندتر برداشتم تا زودتر برسم... برعکس مجموعه ی قبلی اینجا محیطش کاملا محیط آموزشی بود وقتی از کنار اتاق ها عبور میکردم تا به دفتر برسم و می دیدم تعداد زیادی از افراد داخل اون محیط مشغول به کار هستن ولی جالب بود که سکوت بیشتر فضاش رو پر کرده بود... داخل دفتر مدیر که رفتم دو تا خانم دیگه هم روی صندلی نشسته بودند که داشتن با هم راجع به موضوعی صحبت میکردن، خودم رو که معرفی کردم، خانم عزیز الهی که ظاهرا مدیر خودش بود جلو اومد و خیلی گرم باهام حال و احوال کرد... من هم با رغبت صحبت کردم و در نهایت قرار شد بریم اتاقی که باید مشغول بشم رو بهم نشون بده ... اتاق بزرگی بود که سه_چهار تا خانم هم پشت میزها مشغول بودند، دو تا میز خالی هنوز داشت که طبیعتا یکیش برای من بود... خانم عزیز الهی دستم رو گرفت به پشت یکی از همون میزها هدایت کرد و با لبخند اما خیلی جدی گفت: خوب خانم ربانی معمولا چند روز اول برای افراد دیگه روند و جهت آشنایی با کار هست اما با توجه به صحبت ها و روحیه شما ان شاءالله از همین الان شروع کنید و مشغول بشید. شما رسما دیگه به مجموعه ی ما پیوستید و ما رسما کارهای خواسته شده رو ازتون به موقع و کامل میخوایم! با لبخند و قاطعیت گفتم: حتما! ناامیدتون نمی کنم اما نمیدونستم که قراره بیفتم توی سختی!!! سختی که اولش خیلی راحت به نظر می رسید.... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقام حیرت انگیز که نشنیده‌اید، جایگاه حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در قرآن 🎤حجت الاسلام حامد کاشانی (ص) (ع) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی شنیدنی از مجید قربانخانی... ما رو هم کن آقا مجید 🌺 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
•|❤️💣|• ـ||♥️||ـ شاید آرزوۍ‌ِهمــہ‌باشد اما‌یقیناً☝️🏻 جز‌ مخلِصین ڪســـے‌بدان‌نخواهـد‌رسید... ڪاش‌بجاے‌زبان با عمـــــل طلب‌ - شهیدابراهیم هادے |🌱| https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✍عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت😳 تک فرزند هم بود😍 زمان اومد و گفت: مامان میخوام برم 😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...😊 👌عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته☺️ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم تخریب😇 فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...😱 بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. ⚘یه روز گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن😰 پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود😇 قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...😳 تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...😔 اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...😓 زمزمه لغو مطرح شد.😲 گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده🤔 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...😊 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت😭 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😔 اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره😓 وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین😔 یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟😔 گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم...😳 مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭 (یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این داستان زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات) ⚘شادی روح شهدا صلوات••⚘⚘ارادت واحترام به شهدا صلوات⚘🙏⚘🙏⚘🙏⚘🙏┈ •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
منابع خبری از سرنگونی میگ۲۹ ارتش اوکراین که برای شکار پهپاد ایرانی شاهد۱۳۶ به پرواز در آمده بود خبر میدهند. وزارت دفاع اوکراین این خبر را تائید کرد. این جنگنده مسلح به موشک بوده. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 ─┅═ঊঈ 🇮🇷 | این عمار| 🇮🇷ঊঈ═┅─
کارخانه نساجی مازندران پس از تعطیلی چند هفته ای با ظرفیت ۴ هزار نفر در سه شیفت کاری شروع به فعالیت کرد. به کوری چشم آنهایی که نمی توانند پیشرفت ایران و ایرانی را ببینند عوامل پشت پرده ای که دنبال ضربه زدن به نظام اقتصادی کشور هستند باید اعدام و اموالشان به نفع آن تولید کننده ضبط و در چرخه اقتصاد بکارگیری شود. قوه قضائیه باید طبق فقه اسلامی برای کسانی که جرم آنها مفسد فی الارض است حکم اعدام صادر کند. مماشات با این افراد به دنبال نابودی نساجی های دیگری هم خواهند رفت /وقتی بدانند برخورد با چنین رذیلتی پایان عمرشان است دیگر درفکر خرابکاری و ضربه زدن به نظام نخواهند افتاد. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 ─┅═ঊঈ 🇮🇷 | این عمار| 🇮🇷ঊঈ═┅─
وقتی خداوند محاسبات شیاطین را بهم میزند چهل سال تلاش کردند کسی به ایران سلاح نفروشد حالا ترسشون اینه ایران به کسی سلاح نفروشه. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 ─┅═ঊঈ 🇮🇷 | این عمار| 🇮🇷ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اظهارات یک مغازه داره که جای تامل دارد! مغازه دار: مغازه بودم به محض اینکه کانکس جلوی مغازه را آتش زدند، از خانه زنگ زدند و همین را برایم تعریف کردند! وقتی ما اینترنتمان قطع است آن کسی که کانکس را آتش زده چگونه به اینترنشنال‌ها وصلِ وصلِ وصل بوده ...؟! https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 ─┅═ঊঈ 🇮🇷 | این عمار| 🇮🇷ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیروی امنیتی پشت سر شروین که بود؟! بعد از انتشار ویدئوی شروین حاجی‌پور، برخی از رسانه‌های گفتند فردی که پشت سر او نشسته بود نیروی امنیتی است و این صحبت تحت فشار امنیتی بوده است! https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 ─┅═ঊঈ 🇮🇷 | این عمار| 🇮🇷ঊঈ═┅─