eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
23.3هزار ویدیو
654 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ ایران در سند امنیت ملی دولت بایدن 🔹 اولین سند امنیت ملی دولت بایدن در 20 مهر منتشر شد. پیش‌درآمد این سند، قبلاً تحت عنوان «راهنمای راهبردی امنیت ملی» در مارس 2021 منتشر شده بود. در آن پیش‌درآمد از ایران در کنار کره شمالی به عنوان بازیگران منطقه‌ای نام برده شد که ارتقای تکنولوژی‌های تغییردهنده بازی را ادامه داده و ثبات منطقه‌ای را با چالش مواجه می‌سازند. 🔸 در سندی که به تازگی منتشر شده نیز ایران به مداخله در امور داخلی همسایگانش از طریق برنامه‌های موشکی و پهپادی و هم‌چنین استفاده از نیروهای نیابتی، متهم شده است. پیشبرد برنامه هسته‌ای فراتر از ابعاد غیرنظامی و تلاش برای ترور مقامات پیشین دولت آمریکا از دیگر اتهامات دولت بایدن به ایران در این سند است. 🔸 دولت بایدن سعی کرده در این سند به متحدانش در غرب آسیا اطمینان دهد که به آن‌ها برای افزایش بازدارندگی در برابر «فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده ایران» کمک خواهد کرد. اما این کار را نه با حضور مستقیم نظامی بلکه از طریق افزایش همبستگی متحدان و فروش تسلیحات پیشرفته‌تر به آن‌ها انجام خواهد داد. امری که مؤید سیاست راهبردی واشنگتن مبنی بر خروج نظامی از غرب آسیا و تمرکز بر چین و احتمالاً روسیه خواهد بود. 🔸 طبق این سند، هم‌چنان اولویت آمریکا در پرونده هسته‌ای ایران، پیگیری مذاکرات است. عدم ذکر برجام در این سند نشان می‌دهد واشنگتن ممکن است به گزینه‌های جز احیای توافق، مانند پیگیری یک توافق جدید و یا توافق موقت نیز اندیشیده باشد. در عین حال که تهدید کرده در صورت شکست دیپلماسی، «آماده استفاده از ابزارهای دیگر است». 🔸 تأکید بر آن‌چه «همراهی با مردم ایران برای کسب کرامت و حقوق اولیه» خوانده، پایان‌بخش گزاره‌های مرتبط با ایران در این سند است که آشکارا نشان‌گر تأثیر آشوب‌ها و حوادث اخیر بر نگرش دولت‌مردان آمریکاست که زمینه‌های مداخله‌جویی آنان در امور داخلی ایران را فراهم آورده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۶قرآن کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه جهت سلامتی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف وامام خامنه ای مدظله العالی نائب برحقش وبه امیداعطای پرچم توسط ایشان به دست منجی عالم بشریت واینکه همه ما جزءانصارش باشیم ورفع مشکلات همه مستضعفین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 117.mp3
3.84M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 🌺 سهم روز صد و هفدهم خطبه ۲۰۹ و ۲۰۸
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و هفدهم ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : پس از جنگ بصره بر علاءبن زیاد واردشد که از یاران امام بود. وقتی خانه بسیار بزرگ، مجلل و وسیع او را دید فرمود: 1⃣ روش استفاده از دنيا 🔻با اين خانه وسيع در دنيا چه می كنی؟ در حالی كه در آخرت به آن نيازمندتری، آری اگر بخواهی می توانی با همين خانه به آخرت برسی. در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرایی كنی، به خويشاوندان با نيكوكاری بپيوندی و حقوقی كه بر گردن تو است به صاحبان حق برسانی. پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز می توانی برسی. (علاء گفت: از برادرم عاصم بن زیاد به شما شکایت میکنم. فرمود: چه شده او را ؟ عبایی پوشیده و از دنیا کناره گرفته است. امام علیه السلام فرمود: او را بیاورید، وقتی آمد به او فرمود:) 2⃣ برخورد با تفكر ترك دنيا 🔻ای دشمنك جان خويش، شيطان سرگردانت كرده، آيا تو به زن و فرزندانت رحم نمی كنی؟ تو می پنداری كه خداوند نعمتهای پاكيزه ای را حلال كرده اما دوست ندارد تو از آنها استفاده كنی؟ تو در برابر خدا كوچكتر از آنی كه اينگونه با تو رفتار كند. (عاصم گفت: ای امیر مومنان! پس چرا تو با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر می بری؟ امام فرمود: ) وای بر تو! من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و نداری،تنگدست را به هيجان نياورد و به طغيان نكشاند. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : هنگام شورش یاران، پیرامون حكميت فرمود: 🔹نكوهش از نافرمانی كوفيان 🔻ای مردم! همواره كار من با شما به دلخواه من بود تا آنكه جنگ شما را ناتوان كرد، به خدا اگر جنگ كسانی را از شما گرفت و جمعی را گذاشت، برای دشمنانتان نيز كوبنده تر بود، من ديروز فرمانده و امير شما بودم ولی امروز فرمانم می دهند، ديروز بازدارنده بودم، كه امروز مرا باز می دارند، شما زنده ماندن را دوست داريد و من نمی توانم شما را به راهی كه دوست نداريد اجبار كنم. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5775868502082587481.mp3
4.97M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 🔸 شرح 2⃣1⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح (12) 🔷 پرهز از دوستی با فاسق و فاجر 4⃣ سرفصل چهارم درباره حاکمان فاجر است. 🔻 مولا در خطبه ۲۰۰ نهج البلاغه پیرامون معاویه و تفاوت الگوی سیاستمداری او با خودشان می فرمایند: به خدا قسم معاویه از من باهوش تر و سیاستمدار تر نیست، «وَ لكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ» ؛ امّا معاویه نیرنگ به کار می برد و فسق و فجور می کند تا بتواند مردم را راضی نگه دارد. 🔻 همچنین در حکمت ۱۰۲ امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره دوران حاکمیّت معاویه و همه سرزمینهای اسلامی این پیشگویی را دارند و می فرمایند: « يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يُقَرَّبُ فِيهِ إِلَّا الْفَاجِرُ » ؛ در آینده روزگاری بر مردم خواهد گذشت که جز انسان فاسق و فاجر و هرزه را احترام نمی کنند. 🔻همچنین درباره دوران معاویه در آینده، در بند ۷ از خطبه ۱۰۸ می فرمایند: «تَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ» ؛ در دوران حکومت معاویه بر سرزمینهای اسلامی، مردم با هم بر فجور و فسق عقد اخوّت می بندند و همراهی می کنند. 🔻درباره علت پذیرش حکومت توسط خودشان هم در نامه ۶۲ می فرمایند: « وَ لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا » ؛ من نگران بودم که ولایت امر این امّت به دست سفیهان و فاجران امّت بیفتد، که اگر اینگونه می شد، « فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِينَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِينَ حِزْباً » ؛ که اگر اینگونه بشود که حکومت دست ناصالح و فاجر بیفتد، مال خدا را به ملک شخصیش تبدیل می کند، بندگان خدا را خوار می کند، با صالحین می جنگد و فاسقان را جزء حزب خودش قرار می دهد. 5⃣ سر فصل پنجم و آخر تکلیف دشمنی با فجّار است. 🔻حضرت درباره مالک اشتر (رحمت الله علیه) در نامه ۳۸ خطاب به مردم مصر می نویسد: «مالِک أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِيقِ النَّارِ» است؛ از آتش جهنّم بر کفار شدیدتر است. 🔻 درباره شهدا هم در بند ۷ خطبه ۱۸۲ می فرمایند، شهدا اینگونه بودند: « الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ» ؛ آنها کسانی بودند که بر مرگ در راه خدا با هم عهد و پیمان بستند و سرهایشان به سمت حاکمان فاجر فرستاده شد، یعنی در راه مبارزه با فسق و فجور سر دادند. 🔻و نکته آخر درباره دشمنی با فجّار در حکمت ۳۱ است که حضرت اوّلاً دشمنی با فاسقین را یکی از ارکان امر به معروف و نهی از منکر می دانند و بعد می فرمایند: « وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» ؛ هر کس با فاسقان دشمنی کند و برای خدا خشم گیرد، خدا برای او خشم خواهد گرفت و او را در روز قیامت راضی خواهد کرد. 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳شجره آشوب« قسمت صد و شانزدهم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻در گزارشی دیگر از ملاقات عتبه بن ابوسفیان، برادر معاویه با اشعث، قبل از حکمیت سخن به میان آمده و در آن آمده که: «‏ معاويه، عتبه را فرا خواند و گفت: سخنى به اشعث بگو، اگر وى راضى به صلح شود همه مردم نيز راضى خواهند شد. 🔻 عتبه نزديك لشكر عراق آمد و اشعث را فرا خواند و به او گفت: معاويه اگر مى‏خواست به غير از تو و يا على را ديدار كند مى‏توانست. تو بزرگ مردم عراق هستى و آقاى مردم يمن‏» نکته مهم اینکه معاویه در صفین، از اشعث درخواست صلح کرد اما عتبه بن ابی سفیان، برادر معاویه، اصرار کرد که باید به صورت حضوری با اشعث دیدار کند. 🔻 بعد از دیدار عتبه با اشعث نیز، عتبه برای به دست آوردن دل اشعث و کار روی فکرش، او را عاقل و بزرگ کوفه معرفی کرد. 🔻در نتیجه، اشعث ابتدا با آماده سازی افکار عمومی در سپاه امام، توانست آنان را برای پذیرش حکمیت، قانع کند. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد...
[ 🌠 ] 🔻جمهوری اسلامی نشان داد که قوی است؛ ... ✋ 🔖 🔖 🔖 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
[ 🌠 ] 🔻نظر یک ملی‌گرا راجب تمامیت ارضی ایران Vs 🔻نظر یک آخوند راجب تمامیت ارضی ایران ✋ 🔖 🔖 🔖 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 با گلرخ از ماشین پیاده شدیم تا سجاد ماشین رو پارک کنه .به خونه دایی نگاه کردم خانواده متوسط رو به بالایی بودیم انگار بابایِ مامان خاتون چند هکتار زمین داشته که بعد فوتش به بچه هاش رسیده. خونه دایی هم مشخص بود در محله قابلی بود .خانه بزرگی بود مامان خاتون در زد دایی سید و زنش که تازگی ها فهمیدم اسمش آنیه بود اومدن برای خوش آمدگویی. وارد خونه شدیم حیاط بزرگ و دنجی داشتن پر از گل و گیاه. کفش هامون رو در آوردیم و وارد خونه شدیم . خونه معرکه ای بود ولی تزیینات خیلی ساده و شیکی داشت و اصلا تجملاتی نبود. حنین با موهای بافته شده اش، دست تو دست عاطفه اومد. همه روی مبل نشستن . من کنار عاطفه روی مبل سه نفره نشستم . امیر هم کنار من بود . +خوش اومدی ساجده جان _ممنونم دستامو رو به حنین سادات باز کردم _میای بغل خاله حنین سادات اومد توی بغلم داشتم با حنین بازی می کردم که امیر پرید بین بازیِ من و حنین . ای بابا این چرا خودشو قاطی کرد . حنین رو دادم بغل امیر. عاطفه به پهلوم زد و گفت : +اذیت نکنه _نه آخه تو به این بچه اذیت کردن میبینی انقدر ماهه عاطفه از کنارمون بلند شد تا به آشپزخانه برای کمک به مادرش بره. امیر+ساجده موهاشو نگاه کن چقدر خوشگله _آره خیلی ، فکر کنم عاطفه براش بافته امیر نگاهش رو به آشپزخونه انداخت. رد نگاهش رو گرفتم و رسیدم به عاطفه. عاطفه داشت پایین چادرش را مرتب می کرد تا وقتی سینی شربت رو بلند می کنه چادرش از سرش نیوفته. یک لحظه دیدم که امیر حنین رو گذاشت بغل من و بلند شد. +ساجده ، حنین رو بگیر من برم کمک زشته . حنین رو روی پاهام نشوندم سرگرم اش کردم . نگاهم به امیر و عاطفه بود . عاطفه سینی شربت رو عقب می کشید و اجازه نمی داد امیر این کار رو بکنه اما در آخر امیر سینی رو برداشت .عاطفه سرش رو پایین انداخته بود و با لبه ی چادرش بازی می کرد . بعد از پذیرایی امیر اومد دوباره کنارم نشست . _خسته نباشی! +درمونده نباشی!! متوجه سنگینی نگاهم شد که سرش رو آورد بالا و گفت : +دست تنها بود .... _باشه من که چیزی نگفتم هرکی مشغول صحبت با کسی بود که دایی گفت خیلی تا سالِ تحویل نمونده . عاطفه اومد کنارم و دست منو گرفت +بیا بریم اتاق من راحت تریم بدم نمیومد برای همین از سجاد خواستم چمدونم رو بزاره جلو در اتاق عاطفه عاطفه رفت داخل اتاق +بیا تو عزیزم ،اتاق خودته وارد اتاقش شدم اتاق نسبتاََ بزرگی بود به رنگ یاسی ،،، کنار تخت اش یک کتابخانه بزرگ هم داشت و بالای میز تحریرش یک پنجره ی بزرگ با پرده های حریر سفید بود. +اتاقم چطوره؟؟ _عالیهه +بر عکس تو من عاشق رنگ های روشن و شاد ام _ترکیب قشنگیه به دل میشینه ! +ممنونم ، خب بیا لباساتو عوض کن... دوس داری موهاتو ببافم ؟ _بلدی؟ +بلهه از وقتی حنین بدنیا امده بیشتر مدل هارو یاد گرفتم _اعع حدس زدم موهای حنین هم خودت بافتی به پسر عمومم گفتم عاطفه یک لحظه مکث کرد بعد چشم هاشو ریز کرد و گفت: +پس نخودهای منو خوردین جا خوردم _نخود!!؟ عاطفه شروع کرد به خندیدن +هیچی،،هیچی بدو کاراتو بکن رفتم سمت چمدونم تا جلیقه دامن طوسیم رو بردارم _راستی عاطفه معنی اسم حنین چیه؟ +یه اسم عربیه معنی کلی اش هم میشه اشتیاق _عربی چرا؟ +خب چون مادرم اصالتا لبنانیه _وایی واقعا !نمیدونستم +آره اسم خودشم عربیه ... آنیه _اره اسم جالبیه +مامانم از زمان جنگ با خانواده مهاجرت کردن به قم ،، بزرگ شده اینجاس _آهان +خب برو حالا حاضر شو... لباس هامو پوشیدم و موهام رو شونه زدم . عاطفه درحال بافتن موهام بود و از این حجم از موهام شگفت زده شده بود . +وایی ساجده خیلی مو داری _از عرق های روی پیشونیت معلومه پشیمون شدی هاا عاطفه خم شد و تو آینه خودشو نگاه کرد . شروع کرد به خندیدن . _راسی مگه تو کنکور نداری؟ +آخ اره یادم انداختی!! _خب کی میخونی؟ +قراره فردا صبح از دستم راحت بشی.. _یعنی چی؟ +اینجور که بنده، صبح ها که اهالی در منزل خواب تشریف دارند میرم کتابخونه تا هفت بعد از ظهر . _وایی عاطفه جان ببخشید تو این موقعیت ما اومدیم مزاحمت شدیم. +نه اصلا من همیشه میرم کتابخونه و همیشه تو این ساعات درس میخونم. خب تموم شد بفرمایید دست هاش رو گرفت طرف آینه +این شما و این ساجده خانوم لبخند دندون نمایی زدم _دستت درد نکنه خیلی قشنگ شده قیاف ام رو مظلوم کردم _عاطفه سادات من یک سوال دیگه هم دارم عاطفه با لبخند گوشه لب اش گفت: +آخری باشه ها بپرس _بچه اولتون کو دوباره !!؟؟ این دفع از ته دل خندید. +میاد عزیزم نگران نباش .... همیشه سال تحویل میره گلزار شهدا _دیوونه... نگرانِ چی آخه ؟؟ یک سوال بود ها حالا ببین +شوخی میکنم بچه جان ،،،،،،، . https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 عاطفه هم سارفون چارخونه قرمز مشکی کنار گذاشته بود و میخواست بپوشه . _میگم میتونم از کتابخونه ات کتاب بردارم تا تو آماده میشی؟؟ +اره عزیز دلم چرا که نه رفتم سمت قفسه ها یکی یکی کتاب هارو از نظر گذروندم زیر لب اسم هاشو زمزمه کردم.... فاطمه ، فاطمه است رویای نیمه شب سلام بر ابرهیم عارفانه دختر شینا داستان 18بانو خاطرات سفیر کوری _وا عاطفه ، کوری اسم کتابه؟ تک خنده ای زد +اره اتفاقا کتاب خارق العاده قشنگیه _چه با مزه ، خیلی کتاب داری همه رو خوندی؟ +آره خیلی هاشو خوندم . اینکه یک کتابخونه ی بزرگ داشته باشم یکی از آرزوهامه ... البته همش واسه خودم نیست بعضیاش واسه بچه ی اولمونه ... انقدر با گفتن این جمله آخرش قیافه اش رو کج و کوله کرد که منم خنده ام گرفت . چشم هامو بستم یک کتاب انتخاب کردم روی تخت عاطفه نشستم. به کتاب نگاه کردم «دختر شینا» +چه انتخاب خوبی،،، نخوندیش؟ _نه من بیشتر کتاب مرتبط با رشتم رو میخونم +پس بخونش حتما جلد کتاب رو نگاه کردم عکس یک دختر بچه با چادر بود ‌. کتاب رو باز کردم و شروع به خوندن کردم . ،،،،،،، نیم ساعت به تحویل سال مانده بود کنار عمه روی مبل نشستم . به دایی سید نگاهی کردم. با عینک داشت یک کتاب میخوند. _عمه من یک لحظه برم پیش دایی؟ +برو عمه ،،، چه اشکالی داره از جام بلند شدم روی مبل کنار دست دایی نشستم . دایی زیر چشمی نگاهم کرد لب خند شیرینی زد. +خوبی ساجده خانم _ممنون دایی،،، مزاحم که نشدم؟ +مراحمی دخترم ، داشتم قران میخوندم _واقعا فکر کردم کتاب میخونید آخه عاطفه خیلی کتاب خون هست انگار لب خندی زد +اره ساجده جان عاطفه و علیرضا خیلی اهل کتاب هستن. علیرضا کیه؟ سعی کردم ب رویِ خودم نیارم _منم کتاب دوست دارم ،ولی قرآنم ضعیفه +هر چیزی با تمرین و تلاش درست میشه یادت باشه تلاش!! _درسته.... +میخوایی برات یک آیه ش رو بخونم؟ با ذوق گفتم : _آره دایی خیلی ممنون لطفا با معنیش!! قران رو بست و و دوباره باز کرد . سوره مُلک اومد. با صوت زیبایی دو آیه ی اول رو خوند . واقعا هیچ کس به این قشنگی برام قرآن نخونده بود. +همیشه با برکت است آنکه فرمانروایی همه هستی به دست اوست و او بر هر کاری تواناست:آنکه مرگ و زندگی را آفرید تاشما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید، او توانای شکست ناپذیر و بسیار آمرزنده است آیه ی خیلی قشنگی بود . کامتان نیکوکارترید!!!؟؟؟ ،،،،،،، دورِ سفره هفت سین نشسته بودیم . از خدا خواستم امسال برای من خانواده ام و همه ی اطرافیان بهترین سال باشه برای همه خیر و خوشی خواستم. زمزمه ی دعای فرج رو از دایی شنیدم و باهاش همخوانی کردم. ثانیه های پایانی بود چشم هام رو بستم و توپ رو زدن بعد هم ، همون آهنگ معروف سالِ نو . همه باهم روبوسی کردیم بابام سرم رو بوسید و بهم عیدی داد . از مامان خاتون و دایی هم عیدی گرفتم‌ دایی پول های عیدی رو از لای قرآن بر می داشت که واقعا عطر خاصی داشت . همه دور هم نشسته بودیم و زندایی آنیه و عاطفه پذیرایی می کردن انگار امیر هم می خواسته کمک کنه که زندایی اجازه نداده. بعد اش عاطفه اکمد کنارم نشست _سال نوت مبارک ان شاءلله کنکور قبول بشی (: +قربونت برم... برام دعا کن _شما عید دیدنی میرید ؟ +اینجا خیلی کسی رو نداریم ،خاله ی مادرم اینجا هست. یک خاله هم دارم که لبنان زندگی می کنه .پدربزرگ و مادربزرگم هم فوت کردن اما زیارت حضرت معصومه (س) و جمکران و حتما میریم...خیلی میچسبه !! _نرفتم تا حالا +پس زیارت اولی هستی ... هر دعایی بکنی مستجاب میشه لب خندی زدم. هر کس مشغول کار خودش بود. . https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─