eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
23.3هزار ویدیو
653 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دستگیری عامل هتک حرمت بانوی محجبه در رشت 🔹در پی انتشار تصاویری مبنی بر حمله زن مهاجم به یک مادر که به همراه دو فرزندش در یکی از خیابان‌های شهر رشت در حال تردد بود، بلافاصله بررسی موضوع و شناسایی زن مهاجم که با هتک حرمت به آن مادر نسبت به برداشتن چادر از سر وی اقدام کرده بود در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت. 🔹ماموران فراجا موفق شدند ظرف کمتر از ۲۴ ساعت، فرد مهاجم را شناسایی و دستگیر کنند. 🔹پرونده فرد مهاجم به دلیل آسیب رساندن به مادر، هتک حرمت و بروز لطمات روحی برای کودکان وی جهت رسیدگی به مرجع قضائی ارسال شد. 🔖 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📸با حمله به مقر سازمان مجاهدین خلق در آلبانی، چه‌تغییری در تعداد کامنت‌های رسانه‌های اینستاگرامی ایجاد شد؟ 🔹به‌دنبال حمله پلیس آلبانی به مقر سازمان مجاهدین خلق در این کشور، ادعاهایی در رسانه‌ها منتشر شد که این حمله بر میزان توجه به رسانه‌های آنلاین تأثیر گذاشته است. 🔹به برای بررسی این ادعاها، میانگین کامنت تعدادی از رسانه‌های اینستاگرامی در روز ۳۰ خرداد «روز حمله به مقر مجاهدین خلق» و بازه ۲۰ تا ۳۰ خرداد با یکدیگر مقایسه شده است. 🔹بر اساس یافته‌های به‌دست آمده، میانگین کامنت صفحه ایران‌اینترنشنال در روز ۳۰ خرداد، با کاهش ۴۳ درصدی نسبت به ۱۰روز قبل از آن مواجه شده است و کامنت‌های بی‌بی‌سی فارسی نیز ۳۱ درصد کاهش داشته است. 🔹این در حالی است که میانگین کامنت‌های خبرگزاری فارس تقریبا تفاوتی با قبل نداشته است. 🔹بر اساس این یافته‌ها می‌توان نتیجه گرفت که احتمالا با حمله به مقر سازمان مجاهدین خلق، تعداد کاربران فعال و کامنت‌گذار در این رسانه‌ها با کاهش محسوسی مواجه شده است؛ با این‌حال برای نتیجه‌گیری قطعی، بررسی داده‌های بیشتری نیاز است. 🔖 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻دولت سیزدهم ۲۷۰ هزار میلیارد تومان را تسویه کرد 🔹آمارهای به دست آمده از دولت نشان می‌دهد از شهریور تا اسفند ۱۴۰۰ معادل ۶۹ هزار و ۷۸۹ میلیارد تومان، در طول سال۱۴۰۱ به میزان ۱۷۴ هزار و ۶۳۲ میلیارد تومان و در دو ماهه اول سال۱۴۰۲ بالغ بر ۲۵ هزار و ۵۰۲ میلیارد تومان از بدهی ایجاد شده در قالب اوراق فروخته شده دولت، تسویه شده است. 🔹بنابراین دولت سیزدهم ۲۶۹ هزار و ۹۲۳ میلیارد تومان از کل درآمدهای خود را از شهریور ماه سال۱۴۰۰ تا پایان اردیبهشت ماه سال امسال را به بازپرداخت اوراق فروخته شده در دولت دوازدهم و همچنین دولت سیزدهم شده است. 🔖 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دختری که در خیابان‌های تهران اقدام به هنجارشکنی کرده بود از سوی پلیس دستگیر شد‌ ر.ف: قابل توجه اونهایی که در مورد لایحه حجاب وعفافی که هنوز تصویب هم نشده اما این قبیل کارها در حال انجام است مردم انقلابی را برعلیه دستگاه های دولتی شورانده و ناکارامد و در نتیجه ناامید می کنند 🔖 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شناسایی و دستگیری مدیر هنجارشکن صفحه فروش البسه شیطان پرستی در اصفهان توسط سازمان اطلاعات فراجا 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت کاربران از روز سیاه اشرف 🔹چندساعتی است که هشتگ آلبانی متشکریم به زبان خارجی در فضای مجازی پرتکرار شده‌است. 🔖 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📸 | نگاهی به پروژه‌های بزرگراهی و آزادراهی دولت سیزدهم 🔖 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جلوگیری از تعطیلی ۳۴۰۰ واحد تولیدی رئیس قوه‌قضائیه: 🔹مهار تورم و کاهش نقدینگی، جلوگیری از کاهش ارزش پول ملی و رفع موانع تولید، مسائل اول اقتصاد کشور هستند که در جلسات سران قوا همیشه به آن توجه شده است. 🔹قوه‌قضائیه با همکاری با دولت، اجازه نداد هیچ واحد تولیدی اعم از کوچک و بزرگ تعطیل شود. 🔹اجازه ندادیم مواد اولیه تولید آنها توقیف شود. اجازه ندادیم بانکها واحد‌های تولیدی را به تعطیلی بکشند. 🔹قوه قضائیه با همکاری دولت از تعطیلی بیش از ۳۴۰۰ واحد تولیدی جلوگیری کرد. 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 : با این دیپلماسی فعال و مؤثر ایران واقعا باید چه کرد؟! چه شد که غرب (در مورد منافقین) به سمت جمهوری اسلامی چرخش کرد؟ 🔶️ "سیماثابت"، مجری اینترنشنال با قطع سخنان کارشناس برنامه که می‌خواست جنایات گروهک تروریستی مجاهدین را بازگو کند، گفت: الان سازمان مجاهدین نیست که از خودش دفاع کند!! 💢 برنامه‌ای که قرار بود رپرتاژ گسترده برای منافقین باشد اما در نهایت ضمن اعتراف به اختلافات و گسست شدید بین اپوزیسیون، با آبروریزی و البته درماندگی مجری به پایان رسید 🔖 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷 [📖 ] 🔺️ مقام معظم رهبری : 💢 را باید با انجام داد. ۱۴۰۲/۰۱/۰۳ هر قرآن را بشنوید ✋ 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 205.mp3
3.51M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 🌺 سهم روز دویست و پنجم خطبه ۱۰۰
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز دویست و پنجم ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 : ( نوشته اند كه اين سخنرانی را در جمعه سوّم ايّام خلافت خود در سال ۳۵ هجری در روز جمعه ايراد فرمود.) 1⃣ شناخت خدا ♦️ستايش خداوندی را سزاست که احسان فراوانش بر آفريده ها گسترده و دست کرم او برای بخشش گشوده است. او را بر همه کارهايش می ستاييم و برای نگهداری حقِّ الهی از او ياری می طلبيم و گواهی می دهيم جز او خدايی نيست. 2⃣ ويژگی های پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) ♦️و گواهی می دهيم که محمّد(صلی الله علیه و آله)بنده و فرستاده اوست. او را فرستاد تا فرمان وی را آشکار و نام خدا را بر زبان راند. پس با امانت رسالت خويش را به انجام رساند و با راستی و درستی به راه خود رفت و پرچم حق را در ميان ما به يادگار گذاشت. هر کس از آن پيشی گيرد از دين خارج و آن کس که از آن عقب ماند هلاک گردد و هر کس همراهش باشد رستگار شود. راهنمای اين پرچم با درنگ و آرامش سخن می گفت و دير و حساب شده به پامی خاست و آنگاه که بر می خاست سخت و چالاک، به پيش می رفت. پس چون در اطاعتِ او در آمديد و او را بزرگ داشتيد، مرگِ او فرا رسيد و خدا او را از ميان شما بُرد. پس از او چندان که خدا خواهد زندگانی می گذرانيد، تا آنکه خدا شخصی را برانگيزاند که شما را متّحد سازد و پراکندگی شما را جبران نمايد. مردم! به چيزی که نيامده دل نبنديد و از آن که درگذشت مأيوس نباشيد، که آن پُشت کرده اگر يکی از پاهايش بلغزد و ديگری برقرار باشد، شايد هر دو پا به جای خود برگشته و استوار ماند. 3⃣ تدوام امامت تا ظهور امام زمان (علیه السلام) ♦️آگاه باشيد، مَثَلِ آل محمّد چونان ستارگان آسمان است، اگر ستاره ای غروب کند ستاره ديگری طلوع خواهد کرد (تا ظهور صاحب الزمان«عجل الله تعالی فرجه») گويا می بينم در پرتو خاندان پيامبر(صلی الله علیه و آله) نعمت های خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو داريد رسيده ايد. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح حکمت ۶۴ بخش ۲ اهل دنیا؛ اهل غفلت.mp3
1.21M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 🔸 شرح 2⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 2 ) 🔹 اهل دنیا ؛ اهل غفلت 🔰 اما هفت ویژگی "اهل الدّنیا" که در نهج‌ البلاغه شریف بیان شده است، به ترتیب از این قرار هستند: 1⃣ اول : اقبال به دنیا و روی خوش نشان دادن به دنیا 2⃣ دوم : شتابان به سمت دنیا حرکت کردن 🔻 این دو وصف را مولا علی (علیه‌السلام) در نامه ۷۰ در این عبارات بیان کردند که: « إِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا » " آنان دنياپرستانى هستند كه به آن روى آوردند و شتابان در پى آن روانند. " 3⃣ ویژگی سوم این است که اهل دنیا با اینکه از صبح تا شب، حالات مختلف از مرگ یک عزیزی، گریه کردن دیگری بر مرگ کسی، بیمار شدن کسی، عیادت رفتن کسی را مشاهده می کنند، اما از مرگ غافلند؛ 🔻 که مولا علی (علیه‌السلام) این حقیقت را در خطبه ۹۹ ، در این عبارت بیان فرمود: « أَوَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْيَا يُصْبِحُونَ وَ يُمْسُونَ عَلَى أَحْوَالٍ شَتَّى » " آیا نمی بینید که اهل دنیا، صبح می کنند و شب می کنند، در حالات مختلف؟ " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ↩️ ادامه دارد...
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌺🍃رمـــان .. 🌺🍃 قسمت 💟 😭 قرار بود لوازم مورد نیازت را از ستاد بگیری، امروز با آن ها به خانه برمیگردی،خانه ای که قرار است 45 روز نبودت را تحمل کند، 😔خانه ای که لحظه لحظه بودنت را خشت کرده و بر دیوار قلبم ریخته،اری قرار بر این است که نباشی که نبینمت که استشمامت نکنم که قلبم را بر پرتگاه ببرم😞 و معلوم نیست چه زمان درون آن بیفتم و مرگ شیرین را با جان بچشم، مرگی از جنس انتظار، از جنس تنهایی و غربت، از جنس نبودن هایت ای همسفر کوته سفر...😣😞 روی صندلی آشپزخانه نشسته بودم و سالاد درست میکردم، زنگ در به صدا در آمد، زنگ رمزی که به این حالت بود، دینگ دینگ، دیرینگ دینگ. این نشان میداد که توهستی.طبق عادت همیشگی خودم را در اینه راهرو نگاه کردم و دستی به صورتم کشیدم، با لبخند در را باز کردم و کنار رفتم تا داخل بیاید، آن کیف سبز رنگِ در دستت تمام توانم را برای بستن در گرفت، ا فشار پا در را بستم و پشت سرت به راه افتادم، خوشحال بودی و لبخند بر لب داشتی،از اینهمه خوش حال بودنت لجم گرفته بود، به آشپزخانه رفتم تا سالادم را تکمیل کنم، برش هایم بزرگ شده بود، بی حوصله و خسته تمامش کردم، در چهار چوب درگاه ایستاده بودی و با لبخند نگاهم میکردی، سالاد را در یخچال گذاشتم که گفتی:😍😉 - عه خانوم سالاد مارو چرا گذاشتی تو یخچال؟؟؟ با گوشه چشم نگاهت کردم و سالاد را روی میز گذشتم،روی صندلی نشستی و قاشق چنگال را در دوستت گرفتی و مثل بچه ها روی میز میکوبیدی و میگفتی: _خانوم غذا ،خانوم غذا ! 🍽😋 از چهره نمکینت خنده ام گرفته بود،سرم را به طرفین تکان دادم و غذا را درون دیس کشیدم، با ولع شروع به خوردن کردی، دستانم را زیر چانه ام گذاشتم و با حسرت نگاهت کردم، یک دل سیر به جای غذا نگاهت کردم تا در ذهنم حک شود غذا خوردنت، این روزها حتی راه رفتن را نگاه میکنم تا یادم نرود چطور راه میرفتی، اشک درون چشمانم😢 حلقه میزند و جلوی دیدگانم تار میشوی سریع این اشک های داغ را کنار میزنم تا درست ببینمت، تا یوسفم را وضح ببینم... نگاهم میکنی، قاشق را کنار میگذاری و گردنت را کج میکنی، مظلومانه نگاهم میکنی، از این کارت اشک حلقه شدم جاری میشود، سریع دست میبرم که پاکش کنم تا زمانی ناراحت نشوی،صندلی ات را عقب میزنی و روی صندلی کناری من مینشینی، دستان سردم را میگیری، با تعجب نگاهم میکنی و برایم اب میریزی و به دستم میدهی،غمگیم نگاهم میکنی، خب چه کنم دست خودم نیست! تو کسی را شبیه خودت نداری که بدانی چه میکشم یوسفم!😭😖 بلند میشوم تا سفره را جمع کنم، دستانم را میگیری و میگویی: - شما برو استراحت کن غذاهم عالی بود خانمم رنگت شبیه گچ شده، خدا منو ... نگذاشتم حرفش را بزند که گفتم: _خدااانکنه علی خبب؟😥 سرم را پایین میندازم، دست خودم نیست ، از آشپزخانه بیرون میزنم، روی مبل مینشینم و چشمم به ساکت میخورد، صدای شستن ظرف ها می آید، کیف را باز میکنم،لباس های پَک شده با پوتین هایی سیاه و تمیز، فکر اینکه این پوتین ها قرار است درپای تو خاکی شوند قلبم گرفته میشود،کلاه و فاتسخه،قمقمه و قاشق و چنگال و چاقو همراه جوراب های ساق بلند ، دستکش و حوله و ... چشمم به سرشانه یا زهرا، میفتد بغض گلویم را چنگ میندازد، دست که میبرم، 💚سربند یا زینب💚 نمایان میشود، اشک قطره قطره روی سربند میفتد، شانه هایم میلرزد، سرم را روی لباست میگذارم و های های😭 میمیرم، از آشپزخانه میایی ، قدم هایت را احساس میکنم مرد من، شانه هایم را میگیری و سرم را روی سینه ستبرت میگذاری، گریه ام شدت میگیرد،اما ارام میشوم، ارامِ ارام... سرم را بلند میکنم، چشم هایت به سرخی میزند، قرار است فردا بروی، باید آماده رفتنت شوم نباید با کوله بار غم بروی، نباید بگذارم نگران و اشفته از من بروی،👌 باید سنگ صبورت باشم نه آینه دِقَّت. لبخند به لب میاورم و دست به اورکتت میکشم، میگویم: _چه قدر این خوشگله علی بامهربانی و دلسوزی نگاهم میکنی و میگویی: _نه به خوشگلی تو خانومم.. نگاهت میکنم و با خنده میگویم:😀 _ارزشش از من بیشتره، میفهمم علی،میفهمم. دیگر نمیگذارم ادمه دهی و صحبت را جمع میکنم، باید آماده شوی رزمنده من، عزیز دل فاطمه ات، باید بروی ، آری باید... چه می‌بینند در چشم تو چشمانم نمیدانم شرار آن چشمها کی ریخت در جانم، نمی‌دانم.... 🌺🍃ادامه دارد... نویسنده؛ نهال سلطانی 💟💟💟 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌺🍃رمـــان .. 🌺🍃 قسمت جا نمازم را پهن کردم، قطرات آب را که از پیشانیم میچکید گرفتم،روسری سبز ابی که علی برایم خریده بود به سر کردم، چادر سفیدم را بر سرم انداختم ، برای اولین بار زود تر از علی برای نماز صبح بیدار شدم، بیقرار بودم، بی قرار... کنار تخت نشستم، نگاهش کردم، آرام و معصوم خوابیده بود، ارام دستانم را روی شانه اش گذاشتم و گفتم: - علی جان، بیدارشو نمازه! آرام غلطی زد اما بیدار نشد؛ باز هم حرفم را تکرار کردم، صورتش را رو به من برگرداند و لبخند کوچکی زد، لجم گرفت که بیدار است و بلند نمی شود،گفتم:😬 _عه علی پاشو دیگه الان نماز قضا میشه هااا اونموقع من گناهشو گردن نمیگیرم ! چشمانش را آرام و با لبخند باز کرد، ارام گفت: _آخه صدات لالایی بانو. دوست دارم صداتو بیشتر بشنوم؛😇😍 سرم را پایین انداختم و لبخند زدم، لبخندی تلخ از جنس نبودن هایش،گفتم: _پاشو جانمازتو میندازم. جانمازش را از روی قفسه برداشتم و روی زمین پهن کردم، خودم هم پشت سرش جانمازم پهن شده بود،امد و سریع قامت بست، دستان قویش را بالا برد، تمام دنیا را پشت گوشش گذاشت و با الله اکبر وارد دنیایی دیگر شد، آرام آرام ذکر هارا تکرار میکردم یا بهتر است بگویم میکردیم، خدا کنارهم بودنمان را نظاره میکرد، آه خدای من نکند علی مرا... نماز تمام شد، برگشت سمت من و گفت: - خانم بفرمایید جلو.😊 جانمازم را جلو کشیدم، فقط نگاهم میکرد، مثل روز ازدواجمان، انگار میخواست درون چشمانش حل شوم، دستانم را در دستش گرفت و روبه رویم نشست، چشمانش را ارام روی هم گذاشت و گفت _دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست بانو جان، شما همیشه تاج سر من هستی و میمونی، فقط نمیخوام و نمیتونم غمگین ببینمت.😊 دستانم را فشاری اهسته داد و سرش را پایین انداخت، قطره ای اشک از چشمانش چکید، تمام توانم را گرفت، دستانشم را محکم گرفتم و گفتم: _تو با قلب ویرانه ی من چه کردی؟ببین عشق دیوانه ی من !چه کردی؟؟؟ نفسی عمیق کشیدم، دستانم را را ارام از دستانش کشیدم و تسبیح را بر دست گرفتم، دستانش را ارام روی چشمانم گذاشتم و گفتم: - چشمامو به روی همه چی میبندم تا تو دوباره برگردی و از پشت چشمامو بگیری، منم با خنده بگم: علی توییییی. دستانش ،دستانم را گرفت و بوسه زد، کنارم سجده کرد ، سجده ای طولانی، سجده ای پر از خواهش، دستانم را که بالا بردم، قلبم را تا اوج اسمان کشیدم و تمنای بودنش را کردم،تمنای نفس کشیدنش را...صبح باید میرفت، به خانواده ام که گفتم در مرز انفجار بودند، مادرم که از آخر گفت:😠 _هر بلایی دوست داشتی سرزندگیت اوردی اینم روش . پدرم هم مثل همیشه سکوت کرد و گفت نمی آید. پدر و مادر علی هم به سختی رضایت دادند، بیشتر مادر ناراضی بود بخاطر من، میگفت : _تو زن علی ، اگر زن نداشت سریع میگفتم اره اما اون تو رو دلبسته کرده و میخواد بره،😣😕 همیشه طرف دار من بود، مسخره اینجا بود که من همه شان را راضی کردم که برود، درحالی که... با صدای الارم گوشی بیدار شدم، سریع دست به کار شدم و صبحانه حاضر کردم، نمیدانم توانش را چگونه داشتم؛ چای دم کردم و منتظر بیدار شدن علی بودم، همه چیز بوی رفتن میداد، بوی تنهایی، بوی علی... برای تو... برای چشمهایت... برای من... برای دردهایم... برای ما... برای این همه تنهایی... ای کاش خدا کاری کند....! احمد شاملو 🌺🍃ادامه دارد... نویسنده: نهال سلطانی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
4_5839378406826836544.mp3
6.19M
🍃توی خط اگه باشم خط به خط پاک میکنم🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
صدایی نظرم را جلب کرد ، برگشتم ، با خنده گفت " برادر ، یک عکس از ما بگیر " گفتم : "شرمنده ، تعداد کمی فیلم برایم مانده ، دنبال سوژه ام" گفت : "حتما باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی ؟" با شرمندگی گفتم : "نه برادر این چه حرفیست ؛ من در خدمتم." نشست، اش را به سر بست و با زدن عطر " تی رز " به خودش ، صدای خنده بچه ها بلند شد . عکس که گرفتم کلی تشکر کرد ... هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که ای کنارمان خورد . با عجله برگشتم او را ببینم . به خیل پیوسته بود ... عکاس : سید مسعود شجاعی طباطبایی عملیات کربلای یک _ منطقه مهران https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
27.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{🌸🍃} 🌷اگر لایق شهادت باشی خودش پیدایت میکند شهادت زمان دارد....🕊 💐هر که با باشد ،خدا با اوست.... وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
اینگـــونه بـــودند... نقل خاطره ای زیبا از 🔰شب قبل از محرم، «مهدی سامع» تا بعد از نیمه ی شب به شناسایی رفته بود و دیر وقت خسته و كوفته برگشته، خوابیده بود. 🔰بچه‌ها كه برای بیدار شده بودند او را بیدار نكردند، چون خسته بود و شب بعد هم باید در عملیات شركت می‌كرد. 🔰صبح برای نماز بیدار شد با ناراحتی گفت:‌ «مگر سفارش نكرده بودم مرا برای نماز بیدار كنید؟» وقتی دلیلش را گفتند، آه سردی كشیده و گفت:‌ «افسوس، شب آخر عمرم نماز شبم قضا شد.» 🔰فردا شب؛ سامع به خیل شهیدان «عملیات محرم» پیوست. 📚 نماز شب شهیدان؛ محمد محمدی؛ نشر دارخوئین؛ ص 11 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─