eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
23.3هزار ویدیو
652 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 وقتی پیکر را آوردند مادر چون می دانست مادر ندارد ، درخواست کرد نزدیک هم باشد تا برای هر دو گریه و کند. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
: محمد قنبریان در سال ١٣٥٠ در خانواده ای مذهبی در شهرستان شاهرود متولد شد. پدر او شاغل در آموزش و پرورش و مادرش خانه دار بود. از ٢٢ سالگی وارد بانک صادرات گردید. وی برادر ٢ شهید است. سردار احمد قنبریان فرمانده سپاه گنبد کاووس که در سال ٥٨ در پی درگیری با منافقین در گنبد به شهادت رسیده و پیکرش به عنوان اولین شهید شهر شاهرود تشییع شد و دومین برادر وی نیز در سال ٦١ در منطقه رقابیه به جمع رزمندگان مفقودالاثر پیوست». «محمد قنبریان از جمله مردان آسمانی متعهد این مرز و بوم بود که درسفارش و وصیت به اطرافیان و ٢ فرزند خود در نگاهداری از ارزش های اسلامی و انقلابی، همیشه بر نماز اول وقت اصرار داشت و بر حرمت خون شهدا و پاسداشت از زحمات آنها تاکید می کرد .خصیصه بارز او دستگیری از نیازمندان بود و این امر را به فرزندان خود نیز سفارش می نمود. همچنین از دیگر ویژگی های مهم ایشان می‌توان به خواندن نماز صبح در مسجد محل اشاره کرد.» شهید محمد قنبریان در فروردین ماه سال 95 جهت دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) از طرف گردان پیاده بسیج علی بن ابیطالب(علیه السلام) سرخه و تیپ 12 قائم آل محمد(عج) استان سمنان به سوریه اعزام و در جریان عملیاتی در منطقه خناسر در اطراف شهر حلب به شهادت رسید که پیکر مطهرش پس از دوسال و چند ماه به آغوش وطن باز گشت. وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 روزی در منطقه‌ای در سوریه خواست با دوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود . من را که سوراخی داشت بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین بشه. همین که گذاشتمش بالا، تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما. حاجی کمی فاصله گرفت. خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار، نشست کنار گوشش روی دیوار، خلاصه شناسایی به خیر گذشت. بعد از شناسایی داخل خانه‌ای شدیم برای ، احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست؛ به اصرار زیاد رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم. هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا شد و حدود هفده تَن شدند. بعداز این اتفاق حاجی به من گفت: امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم، اما حیف... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─