💕💞💕💞💕💞💕💞
💞💕
#رؤیـــــــای_بیـــــدارے
#پارت_چهارده
شب اولی که اومدم خونه تون موقع خداحافظی شما اومدین به پردۀ حصیری دم در تکیه دادین ، سرتون پایین بود. یک لحظه برگشتین نگاه کردین، همزمان من هم نگاه کردم.😍 همونجا گفتم هر طور شده این دختر باید همسر من بشه! من همین رو میخوام با شرایطم جوره نرفتم مشهد🕌 به آبجیام گفتم من نمیتونم برم. آبجیام گفت زینب هنوز شونزده سالشه، من فقط گفتم بیا ببین، حالا که پسندیدی بهشون میگیم دست نگه دارن به آبجیام گفتم نه من عجله دارم دعوتشون کن تا بیشتر آشنا بشیم.»😊
صدای سرفههای عمدی پدرم را شنیدم. گفتم: «سربازیتون تموم شده نه؟»
گفت: «آره، اما هنوز کار ندارم فقط یک موتور تریل دارم. اون رو هم میفروشم
برای خرید و خرجهای دیگه ، اول اسفند مصادفه با هجده ذیحجه روز خوبیه برای عقد، موافقین؟»☺️☺️
گفتم: «پدرم جشن میگیره ، شما مهموناتون رو دعوت کنین. تأکید کنین خانوادهتون حتماً بیان.»😌
برای این لحظه خیلی انتظار کشیدم
اواخر بهمنماه بود که آقامصطفی آمد زابل، مادرم پرسید: «تنها اومدین؟»
آقامصطفی لبخند☺️ زد: «نه زنعمو، پدر و مادر و دو تا خواهرهام و دو تا از خالههام هم اومدن ، صبح زود رسیدیم. رفتن خونۀ آبجیام ساکهاشون رو بذارن، خدمت میرسن.»🌹🌹
من از آقامصطفی پرسیدم: «از مشهد کس دیگهای نمیاد؟»🔹🔹
گفت:« نه، من به کسی کارت دعوت ندادم.»
پرسیدم: «چرا؟»🤔
گفت: «ترسیدم اذیت بشن. مشهد هوا سرد بود. گرچه اینجا انگار بهاره! شما بخاریها رو جمع کردین.»
گفتم: «هواشناسی اعلام کرده هنوز گرمتر هم میشه.»🌞
تلفن زنگ خورد، مادرم رفت جواب داد.
وقتی برگشت گفت: «زینب بدو حاضر شو! مادر آقامصطفی بود، میخوان ببرنت خرید😇 به آبجیات و خانمداداشت هم بگو همرات بیان.»
از خرید که برگشتیم کادوها را بردم داخل اتاق، خواهرها و خانمبرادرهایم یکییکی باز میکردند و نظر میدادند. یک انگشتر طلا،💍 یک پیراهن سفید ساده،👗 یک قواره چادرمشکی، یک قواره چادر سفید، یک دست مانتو🧥 و شلوار کاهیرنگ، یک روسری بزرگ، بهاضافۀ یک جلد کلامالله مجید و یک دست آینه و شمعدان و کمی خورد و ریز دیگر مادرم که دم در ایستاده بود، چادر رنگیاش از سرش افتاده بود. گفت: «فقط همین؟ این شد خرید سر عقد؟ مگه تو با بقیه چه فرقی داری دختر؟ ما پیش فک و فامیل و در و همسایه آبرو داریم. مردم هزارجور فکر و خیال میکنن. پیش خودشون صد مدل افسانه می سازند .🧐🧐🧐
🔺بهروایتهمسرشهید
خانوم زهرا عارفی
🌷#شهید_مدافعحرم_مصطفی_عارفی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─