💕💞💕💞💕💞💕💞
💞💕
#رؤیـــــــای_بیـــــدارے
#پارت_چهل_وچهار
🔶بالاخره قبل از سال تحویل آقامصطفی آمد، 🌺مادرم سمنو پخته بود سفرۀ هفتسین بزرگی توی هال پهن کرده بودیم پدرم 🤓مرتب نظارت میکرد که کم و کسری نباشد. رسم داشتیم نیمساعت قبل از سال تحویل همه باید لباس نُو میپوشیدند و سرسفره مینشستند. 😍آقام کت و شلوار میپوشید و به همه تذکر میداد لباسهای نُوشان را بپوشند و میگفت حتماً سورۀ یاسین🙏 را بخوانید. به محض اینکه سال تحویل میشد، همه با هم دیدهبوسی میکردیم و پدرم اسکناسهای نُوی که قبلاً لای قرآن گذاشته بود را به ما عیدی میداد.😇 برای آقامصطفی جالب بود، اینکه میدید پدرم با چه نظم و درایتی🌹 خانواده را دور هم جمع میکند. میگفت: «من متوجه نمیشم تو خونۀ شما کی عروسه کی خواهر شوهره کی نوۀ دختریه کی نوۀ پسریه! همهتون با هم دوستین و این خیلی جای شکر داره.»❤️🙏🙏
🔸آن سال ساعت 21:55 سال تحویل شد صبح روز بعد، هنوز بعضیها خواب بودند که اولین گروه مهمانها 👨👩👧👧برای عیددیدنی آمدند. چون اولین روز سال مصادف شده بود با اربعین حسینی، پدرم تخمه و آجیل نخریده بود و سعی میکرد با ذکر صلوات فضا را معنوی کند.🍃🌸 🔸آقامصطفی گفت: «بیا بریم سر مزار شهدا و درگذشتگان فامیل!»🕊
گفتم: «ما قبل از سال نُو رفتیم!»
گفت: «چه اشکالی داره؟ سال جدیدمون رو هم با زیارت قبور شهدا متبرک میکنیم.»🕊🕊🌷
🔸به خاطر اینکه پدرم بزرگ فامیل بود، ما چند روز اول عید فقط مهمانداری کردیم و بعد به دیدن اقوام رفتیم.☺️ آقامصطفی هر جا که میخواستیم برویم میگفت: «به خواهر بزرگت، فاطمه، بگو آماده باشن بریم دنبالشون.»🌻🌻
🔸چون از شهر ادیمی تا زابل راه کمی نبود و برای آنهایی که وسیله نداشتند سخت بود مخصوصاً برای خواهرم که همسرش را از دست داده بود. 😔خواهرم میگفت:« قدر آقامصطفی رو بدون مردا حوصلۀ بچههای خودشون رو ندارن، اون وقت این بنده خدا همیشه هوای ما رو داره.»❤️❤️
🔸یک روز قرار بود برویم خانۀ دخترعموی من خیلیها انصراف دادند. مادرم از آقامصطفی پرسید: «شما میای؟ یا میگی ما که نمیشناسیم بیایم چهکار؟»🤔
آقامصطفی گفت: «نمیشناسم زنعمو، اما میام که آشنا بشم.»
🔸دخترعمویم چهارتا پسر ناشنوا داشت. همسرش هم چند سال پیش فوت😔 کرده بود. آقامصطفی خیلی از رفتار و روحیۀ آنها خوشش آمد و گفت: «بعد از این، هر وقت بیام زابل حتماً بهتون سر میزنم.»
🔸یک روز دیگر رفتیم خانۀ پسرعمویم او خودش ناشنوا بود و چهار پسر شنوا داشت که هر چهارتایشان درس طلبگی خوانده و روحانی بودند. 🍃🌸آقامصطفی که مجذوب اخلاق و رفتار آنها شده بود به من گفت: «از مادرشون بپرس چطوری اونها رو تربیت کرده ما هم یاد بگیریم.»💐💐💐💐💐💐
🔺بهروایتهمسرشهید
خانوم زهرا عارفی
🌷#شهید_مدافعحرم_مصطفی_عارفی
•┄┅══༻○༺══┅┄•
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─