🌳شجره آشوب« قسمت صد و بیست و سوم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻از دیگر جلوههای نفاق اشعث و از مأموریت های او در جنگ صفین، دستور به محو لقب «امیرالمؤمنین» از کنار نام علی علیهالسلام در متن حکمیت است. او بعد از اینکه عمروعاص گفت ما علی را بهعنوان امیر نمیشناسیم، به احنف بن قیس گفت تا لقب امیرالمؤمنین را از متن قرارداد حذف کند.
🔻 در همین منبع، جمله ای از اشعث نقل شده است که نشان دهنده عمق نفاق و نفوذی بودن اوست و بیانگر این است که او اصلا امام را به امامت و خلافت قبول نداشت. او بعد از اینکه می گوید لقب امیرالمومنین باید حذف شود، گفت: «لقب را حذف کن که خدا آن را از بین ببرد.» ملاحظه میشود که تمام تلاش اشعث بر این بود که هرچه زودتر قائله صفین پایان پذیرد تا امام نتواند به پیروزی نهایی دست پیدا کند.
🔻امام علی نیز در روایتی اشعث را صریحا منافق پسر کافر خطاب کرد. در حقیقت، اشعث، کوشید تا عنوان رهبر و «امام» جامعه اسلامی، از روی حضرت برداشته شود؛ گویی اینکه امام نیز مانند یکی دیگر از افراد جامعه، فردی عادی تلقی می شود و هیچ گونه برتری ندارد. تمام تلاش اشعث بر این بود تا تقدس حضرت به عنوان امام و رهبر و ولی جامعه، نزد عموم مردم خدشه دار شود.
🔻 مالک اشتر در هنگام تقدس زدایی اشعث از لقب مبارک امام علی، به او گفت که « مردمى را كشتهام كه از تو بدتر نبودند و من ميدانم كه تو جز فتنهجويى نظرى ندارى» . این نکته به خوبی نفوذی بودن و نفاق اشعث را نشان می دهد که اصحاب بصیر امام از آن آگاه بودند.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
🇮🇷
[✍️ #یادداشت]
📝 سرنوشت دلار از زبانِ دستیار سابق وزیر خزانهداری آمریکا
🍃🌹🍃
🔻مونیکا کراولی، دستیارسابق وزیر خزانه داری آمریکا:
🔸در حال حاضر یک طوفان در حال وقوع است! دلار سالها بهعنوان ارز ذخیرهی جهان به شمار میآمد و داشتن چنین وضعیتی یک امتیاز واقعی برای آمریکا بود.
🔹اما ما در طول سالیان متمادی از این امتیاز با سیاستهای پولی و مالی سوءاستفاده کردیم. این کار ما در یکی دو سال اخیر، ارزش دلار را کاهش داده است.
🔸علاوه بر این، دشمنان آمریکا با رهبری چین، بلوک اقتصادی جدیدی را تشکیل دادهاند. در این شرایط، عربستان سعودی نیز برای مبادلهی نفت با ارزهای دیگر چراغ سبز نشان داده است که اگر چنین اتفاقی بیفتد، سیستم جهانی اقتصاد به طور کامل از درون متلاشی خواهد شد و قطعاً اقتصاد آمریکا هم بهشدت متآثر میشود.
🔺اگر این اتفاق بیفتد، ابرتورمی مانند آنچه بین سالهای ۱۹۲۱ و ژانویهی ۱۹۲۴ در آلمان رخ داد را تجربه خواهیم کرد! اگر فکر میکنید که تورمِ حال حاضر بسیار بد است، فقط باید کمی صبر کنید تا آن تورم را ببینید! اما مهمتر از آن، این است که ما سلطهی اقتصادی خود در جهان و جایگاهمان بهعنوان ابرقدرت را از دست خواهیم داد.
✋ #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #دلار #آمریکا_اقتصاد
🌙 #ماه_امید #رمضان_مهدوی
📎 #رمضان #ماه_رمضان #روزه
🔖 #مهار_تورم_رشد_تولید
#ثامن#جهادتبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: #ساجده
براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای #مدافع_حرم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
May 11
🌸🤍🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍
🤍
#ساجده
#پارت_25
بعد هم رفت و یک پاکت کاغذی برداشت و گرفت سمت من
با تعجب داشتم بهش نگاه می کردم و طبق معمول سرش پایین بود...
_این چیه؟؟
+چادر
_یعنی میخواید بگید من بی حجابم
+من قصد جسارت نداشتم ..نذر داشتم شب اول فاطمیه پنج تا چادر هدیه بدم ...
حس کردم یکم تند رفتم بدون اینکه اون پاکت رو بگیرم برگشتم تا از حسینیه خارج بشم.
داشتم کفش هامو می پوشیدم که عاطفه اومد کنارم
+ساجده صبر کن علی قصد بدی نداشت
بلند شدم ایستادم
اشک توی چشم هام جمع شده بود
با بغض گفتم
_عاطفه من مثل شما نیستم ..مثل شما فکر نمی کنم من اصلا حضرت زهرا رو نمیشناسم
+نمیشناختی ولی امشب دیدی چقد براش گریه کردی
_خب چی شد الان
+چی شد ساجده !!! نمیبینی یک شب برای درد حضرت زهرا و غربت علی گریه کردی چادرش رو بهت هدیه داد...تو به علیرضا نگاه نکن .. امشب حضرت زهرا این چادر رو بهت داده...
بیا گلم بگیر.. این چادر قسمت تو شده
پاکت رو از عاطفه گرفتم..
+علی ازم خواست ازت عذر خواهی کنم
_نیازی نیست..من اشتباه متوجه شدم
عاطفه منو محکم توی بغل اش گرفت
+تو ریحانه ی خدایی
،،،،،،،،،،،
جامون رو انداخته بودیم و میخواستیم بخوابیم...مثل هرشب عاطفه هم کنار من روی زمین می خوابید چون تخت اش یک نفره بود ... من روش نمی خوابیدم و عاطفه هم به رسم مهمون نوازی کنار من می خوابید....
_میگم عاطفه اون همه غذا اضافه رو چیکار می کنید؟؟
+خب این یک رازه
کنجکاو شدم
_چه رازی
+نمی دونم
یک رازه بین خودش و خدا
تاحالا به کسی نگفته
_آهآا
خب بخوابیم دیگه
عاطفه بلند شد و با بطریِ آبِ بالای سرش وضو گرفت و خوابید.
تا صبح پهلو به پهلو می شدم خوابم نمیبرد ... فقط به حرف های عاطفه و هدیه ی حضرت زهرا (س) فکر می کردم
آخر سر یک حمد خوندم سعی کردم بخوابم
،،،،،،،،،
#سین_میم #فاء_نون
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسندگان_حرام_است.
🤍
🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍🌸🤍
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍
🤍
#ساجده
#پارت_26
امشب هم مراسم بود ... بعد از ظهر با مامان خاتون رفتیم حرم و دوتا سینی کیک یزدی خریدیم... مامان خاتون نذر کرده بود کیک یزدی با شیر داغ بده
از دیروز تا حالا مامان خاتون با من مهربون تر شده بود ....هی جلو زن دایی و دایی ازم تعریف میگرد
که ساجده فلان بیسار
عجیبا غریبا
،،،،،،
شب میخواستیم بریم هیئت...دودل بودم نمی دونستم چادری که علیرضا بهم داده بود رو سر کنم یا نه...ی نگاه به بیرون انداختم...گفتم تا کسی نیست سر کنم ببینم چطوره!؟
چادر رو باز کردم و روی سرم انداختم...تو آینه به خودم نگاه می کردم...گوشیم رو برداشتم تا از خودم عکس بندازم که متوجه صدا از بیرون شدم...
هول کرده چادر رو از سرم درآوردم و انداختم توی پاکت
صدای عاطفه میومد
+باشه باشه الان میایم
وارد اتاق میشه
+ساجده بیا علیرضا پایین منتظره
کیفم رو برداشتم و با عاطفه رفتیم پایین
شیر ها رو زن دایی با کمک یک خانم دیگه ای میریخت و من و عاطفه پخش می کردیم.
پذیرایی تموم شده بود و با عاطفه تو آشپزخونه نشسته بودیم
+میگم ساجده !
_جانم
باذوق گفت:
+امروز سه شنبه بود
_این ذوق داره ؟
+اع بزار بگم خب...میگم نظرت چیه برای سه شنبه های مهدوی به نیت خشنودی و ظهور آقا امام زمان (عج) یک کار خیر بکنیم
_سه شنبه های مهدوی!؟؟
+اره .. ببین ما سه شنبه ها یک کار یا چند کاری رو برای خشنودی آقا انجام میدیم هرچند کم... صرفا هم لازم نیست نذری چیزی باشه...همون کارِ روزانه ات رو انجام میدی... ولی قید می کنی برای شادیِ آقاس...البته ما روز های دیگه هم می تونیم این کار رو انجام بدیم..منتها این طرح مختص به سه شنبه هاست.
مثلا من درس می خونم قید می کنم برای شادی آقا و خدمت به جامعه ی اسلامی باشه... یا یک گناهم رو ترک می کنم به خاطر امام زمان یا نمی دونم یکی که بهم بدی کرده رو به خاطر آقا میبخشم... خیلی چیز های دیگه
_چه عاالی،، من چیکار می تونم بکنم!؟
انگشتشو به دهن گرفت و بعد از دو ثانیه دستامو گرفت و منو بلند کرد...داشتیم میرفتیم طرف زیرزمین
_عاطفه سادات...کجا میریم؟
+میریم زیرزمین...تسبیح ها اونجان
میریم اونارو برمیداریم بین مردم پخش می کنیم تا برای سلامتی و ظهور امام زمان (عج) صلوات بفرستن....
_چه فکر خوبی
پشت درِ زیرزمین ایستادیم...عاطفه گوشیش رو برداشت و شماره ی علیرضا رو گرفت.
+الو داداش میگم کلید زیر زمین دستته؟
+ بی زحمت از بابا بگیر بیا من پایینم
+ تو بیار بهت میگم
فعلا
بعد هم لب خندی زد گفت :
+حله
پنج دقیقه بعد علیرضا اومد و کلید رو داد به عاطفه...عاطفه چیزی نگفت و در و باز کرد و رفت.
به دنبال عاطفه رفتم تو....فوق العاده تاریک بود
_من میترسم
+واقعا میگی
_اره دیگه
دستمو سفت گرفت... چراغ موبایل اش رو روشن کرد
_عاطفه اینجا موش داره؟
تک خنده ای کرد...
+نمی دونم والا
محتاطانه قدم برمی داشتم
_میگم چطوره تو خودت بری
+رفیق نیمه راه شدی..بیا دیگه
زیر زمینِ باریک و درازی بود... از بچگی از تاریکی میترسیدم..حالاوسواس موش هم گرفته بودم.
داشتیم میرفتیم که یک دفعه.. یک چیزی از کنارم رد شد..بهش توجه نکردم ...این دفعه رویِ پاهام حسش کردم..چشم هامو بستم و از ته اعماق وجودم جیغ کشیدم..
_مووووووووش
عاطفه که خودش ترسیده بود.. سریع چراغ گوشی رو گرفت رو پام
+کو..کو
همونجور که کولی بازی در میاوردم گریه میکردم...واقعا ترسیده بودم
که یک دفعه صدایِ علیرضا اومد
+چی شده کجاییید
به ما نزدیک تر شد... ما رو که اونجور دید به عاطفه گفت:
+چی شد ؟
به من اشاره کرد و گفت:
زمین خوردید ؟
عاطفه هم هول شده بود
+نه داداش...فکر کنم موش از رو پاهاش رد شد..
علیرضا نفسش رو با صدا بیرون داد و
گفت:
+بیایید برید بیرون..
با ترس و لرز دست عاطفه رو گرفتم و رفتیم بیرون...علیرضا هم اومد بیرون...
دستش رو لایِ موهاش کرد و رو به عاطفه گفت:
+چی میخواستید ؟
عاطفه+تسبیح میخواستم.. گفتم خانوم ها مشغول باشن
+میارم برات، برو برای ساجده خانم یک لیوان آب قند بیار ترسیده...
منظورش من بودم...من بیشتر چندشم شده بود...علیرضا رفت تو زیر زمین.. عاطفه هم رفت بالا برام آب قند بیاره
نشستم گوشه ی پله و عاطفه با آب برگشت.
+ساجده اینجا موش نداره چی اومد رو پات
_چمیدونم بابا
خیلی سعی می کرد جلوی خندیدن اش رو بگیره..
+وایی قیافت دیدنی بود
_خیلی چندشم شد
علیرضا از زیرزمین اومد بیرون...جعبه مکعبی شکلی که دستش بود رو داد به عاطفه
+این هم تسبیح، برید بالا دیگه
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا عنایتی
لحظه ای با #شهید #مدافع_حرم طاهری
هدیه کنیم #صلواتی نثار ارواح مطهرشان
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
شهدا و ماه رمضان .....
#شهيد_محمد_كاظم نژاد
مادر #شهيد مي گويد: در اداي نماز اول وقت و گرفتن #روزه، بسيار مقيد بود. از هشت سالگي روزه مي گرفت و #نماز مي خواند . براي اداي نماز صبح، او بود كه همه را بيدار مي كرد. حتي به گرفتن روزه مستحبي تشويق مي كرد.
از جبهه كه به مرخصي مي آمد، دائم روزه مي گرفت.
روزي پرسيدم: مادرجان! چرا اين قدر روزه مي گيري؟
گفت: مادر من در جبهه روزه نگرفته ام.
حالا دارم قضاي آنها را مي گيرم. دارم اداي دين مي كنم.
🔻گفتم: خدا قبول كند حالا بگو براي سحر چه غذايي درست كنم؟ گفت: تخم مرغ كه داريم. همين ها را بپز تا با هم روزه بگيريم.
🔹از جبهه كه به مرخصي آمده بود، متوجه شد روزه ام.
پرسيد چرا روزه ايد؟ گفتم: نذر است! نذر كردم كه ان شاء الله سلامت برگردي!
خنديد و گفت:
پس به خاطر همين روزه هاي نذري شما، در جبهه هيچ اتفاقي برايم نمي افتد.
بعد، تعريف كرد: با نه نفر ديگر، در يكي از مناطق عملياتي بوديم، ناگهان جلوي پايمان گلوله خمپاره اي منفجر شد. همه به جز من شهيد شدند.
🔹وقت برگشتن، بچه ها با تعجب نگاهم مي كردند كه چطور از بين نه نفر، فقط من زنده ام و حتي خراشي به تن ندارم!
🌺هدیه نثار ارواح مطهر شهدا صــلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فضایل عجیب #روزه و ماه مبارک رمضان
مرحوم #دولابی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌹🕊
✍روایتی از همسرشهید
🌷یک روز بعد از شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود. گفتم بروم سراغ آن دفتری که خاطرات مشترکمان را در آن می نوشتیم.
▫️به محض باز کردن دفتر، دیدم برایم یک نامه با این مضمون نوشته بود:
🔹همسر عزیزم، من به شما افتخار می کنم که مرا سربلند و عاقبت به خیر کردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست #شهدای_کربلا نوشته شود. آن دنیا منتظرت هستم.
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌹
🌺 یاد شهـدا با ذکر صــلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
[ 🌠 #عکس_نوشت ]
📆| #روزشمار
💠 دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
♦️بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ واحْمِلنی فیهِ على العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین.
🔺️خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش و پاکدامنى و بپوشانم در آن جامه قناعت و خوددارى و وادارم فرما در آن بر عدل و انصاف و آسوده ام دار در آن از هر چیز که می ترسم به نگاهدارى خودت اى نگهدار ترسناکان.
🌙 #ماه_امید #رمضان_مهدوی
📎 #رمضان #ماه_رمضان #روزه
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─