فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
🎬حسین حقیقی
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۰ ثانیه این #دعا را همراه با رهبر انقلاب بخوانيم
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
#شما_هم_رسانه_باشید
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
🇮🇷این عمار🇮🇷
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
4_5796372280816699571.mp3
3.58M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز بیست وهفتم از حکمت ۲۴۴ تا حکمت ۲۵۲
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز.سهم روز بیست وهفتم
═════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت244 : خدا را در هر نعمتی حقی است، هر كس آن را بپردازد فزونی يابد و آن كس كه نپردازد و كوتاهی كند در خطر نابودی قرار گيرد.
═════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت245 : هنگامی كه توانایی فزونی يابد، شهوت كاستی گيرد.
═════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت246 : از گريختن نعمتها بپرهيزيد زيرا هر گريخته ای باز نمی گردد.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت247 : بخشش بيش از خويشاوندی محبّت آورد.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت248 : چون كسی به تو گمان نيك برد، خوش بينی او را تصديق كن.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت249 : بهترين كارها آن است كه با ناخشنودی در انجام آن بكوشی.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت250 : خدا را از سست شدن اراده های قوی، گشوده شدن گره های دشوار و درهم شكسته شدن تصميم ها شناختم.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت251 : تلخكامی دنيا شيرينی آخرت و شيرينی دنيای حرام تلخی آخرت است.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت252 : خدا «ايمان» را برای پاكسازی دل از شرك، و «نماز» را برای پاك بودن از كبر و خودپسندی و «زكات» را عامل فزونی روزی و «روزه» را برای آزمودن اخلاص بندگان و «حج» را برای نزديكی و همبستگی مسلمانان و «جهاد» را برای عزت اسلام و « امر به معروف» را برای اصلاح توده های ناآگاه و «نهی از منكر» را برای بازداشتن بيخردان از زشتی ها، «صله رحم» را برای فراوانی خويشاوندان و «قصاص» را برای پاسداری از خونها و اجرای «حدود» را برای بزرگداشت محرمات الهی و ترك ميگساری را برای سلامت عقل و دوری از دزدی را برای تحقق عفت و ترك (زنا) را برای سلامت نسل آدمی و ترك (لواط) را برای فزونی فرزندان و (گواهی دادن) را برای به دست آوردن حقوق انكارشده و ترك (دروغ) را برای حرمت نگهداشتن راستی و «سلام كردن» را برای امنيت از ترسها و «امامت» را برای سازمان يافتن امور امّت و (فرمانبرداری از امام) را برای بزرگداشت مقام رهبری واجب كرد.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
حکمت-5-بخش-2.mp3
1.37M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت5 2⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت5
🔴 قسمت دوم
🔹1.2 تقسیم بندی علم:
🔻حضرت گاهی علم را به علم فطری و علم اکتسابی تقسیم میکنند و گاهی به علم نافع و غیر نافع.
ببینیم این ها نسبت و رابطه شان به همدیگر چیست؟
🔸1.2.1 نافع بودن یا نبودن علم:
در حکمت ۳۳۸ میخوانیم: «دانش بر دو قسم است، دانش فطری ((که در نهاد انسان قرار داده شده است)) و دانش شنیدنی ((که از استاد و کتاب و چیزهای دیگر ما یاد می گیریم)) دانش شنیدنی هر گاه با دانش و فطری هماهنگ نباشد سودی نمی دهد ». بنابراین مسئله مهم این است که آیا علمی که ما می آموزیم نافع هست یا نافع نیست؟ در مورد علم نافع و علم غیر نافع حضرت دو ملاک و معیار معرفی فرمودند; یک اینکه آیا به آن علم عمل میشود یا نه؟ دوم اینکه آیا آن علم تبدیل میشود به ایمان قلبی یا نه ؟ درباره عمل به علم مطالب بسیار جالبی در نهج البلاغه است در حکمت ۹۲ میخوانیم: « پست ترین دانش آن است که تنها بر سر زبانها باشد و بالاترین دانش آن است که در اعضای بدن انسان آشکار می گردد». یا در حکمت ۳۶۶ می فرمایند: «دانش در کنار عمل است پس هر کس که بداند عمل میکند و علم ، عمل را فرا می خواند اگر عمل اجابت کرد علم میماند و گرنه کوچ میکند و میرود».
🔻 در حکمت ۱۰۷ نهج البلاغه کار به جایی میرسد که حضرت می فرمایند: «چه بسا انسان عالمی که جهلش او را کشته است». چرا در حالی که عالم است جاهل است؟! می فرمایند:« علمی که داشته همراهش بوده اما سودی نبرده». یعنی به آن علم عمل نکرده است. با این نگاه حضرت در حکمت ۲۷۴ به ما توصیه می فرمایند: «دانش خود را نادانی و یقین خود را شک قرار ندهید». یعنی با وجود اینکه علم دارید مثل نادانها عمل نکنید و به علم خود عمل کنید. و در حالی که یقین دارید اینقدر وسواس نداشته باشید و مثل انسان هایی که شک دارند متوقف و متحیر نشوید. در ادامه می فرمایند: «هر گاه دانستید به دنبال عمل باشید و چون یقین پیدا کردید اقدام کنید». در نظر حضرت علی علیه السلام عالم بی عمل پست ترین موجود است. مثلا در خطبه ۱۱۰ میخوانیم : «عالمی که به دانش خود عمل نکند مانند جاهل سرگردانی است که از نادانیش بیدار نمی شود بلکه حجت و برهان علیه عالم بی عمل نسبت به جاهل بزرگتر و حسرت و اندوه او پیوسته تر است و او است که نزد خدا از همه بیشتر سرزنش میشود». یا درباره کسانی که ادعای علم می کنند درحالی که واقعا عالم نیستند در خطبه ۸۷ آنها را حیوان های عالم نما معرفی می فرماید و میفرمایند: « بنده ی دیگری است که عالم نامیده میشود، اما عالم نیست، پس چهره چنین کسی چهره انسان ولی قلب او قلب حیوان است. نه راه رسیدن به هدایت را می شناسد تا به دنبال آن برود و نه راه رسیدن به گمراهی را میداند تا از آن روی برگرداند پس انسانی با این صفات مرده ای است در میان زندگان ».
🔻با این توصیفات حضرت به جابر بن عبدالله انصاری در حکمت ۳۷۲ اینگونه بیان می کنند که : «عالمی که به علمش عمل میکند یکی از چهار ستون برقراری دین و دنیا است. می فرمایند: « ای جابر دین و دنیا به چهار کس پایدار است عالمی که به علم خویش عمل میکند، نادانی که از آموختن ننگ ندارد، بخشنده ای که از بخشش به جا دریغ نکند و فقیری که آخرت خویش را به دنیا نفروشد. پس اگر عالم به علم خویش عمل نکند نادان هم از آموختن سرباز میزند ». چرا ؟ چون جاهل میگوید اگر این علم فایدهای داشت چرا خود اهل علم به آن عمل نمیکند .
🔻نکته دیگری که درباره عمل به علم به عنوان نافع شدن علم بیان فرمودند در نامه ۳۱ خطاب به امام مجتبی سلام الله علیها فرمودند: «بدان که در دانشی که نافع نیست، خیری هم نیست و آموختن دانشی که سزاوار نیست سودی هم ندارد ». پس معیار اول در نوع بودن علم این است که به آن علم عمل شود. علمی که به آن عمل شود نافع است و علمی که به آن عمل نکنید نافع نیست.
🔸1.2.2 دانش و ایمان:
آیا این علم از ذهن به قلب هم سرایت کرده است؟ به تعبیر دینی آیا این علم از مرحله دانش به ایمان تبدیل شده است یا نه؟ اگر به ایمان تبدیل شد آن موقع حتماً نافع است. حضرت در خطبه ۱۵۶ میفرمایند: « به وسیله ایمان علم آباد می شود».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و هفتم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔴 طلحه بعد از رسول خدا
🔻طلحه در شورای شش نفره، از روی کینه و حسادت به امام علی ( ع )، به عثمان رای داد. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه در تفسیر یکی از فقرات خطبه شقشقیه به این موضوع مهم اشاره کرده است.
🔻 اما همین طلحه که دارای حس حسادت به امام بود، گاهی به خاطر منافع خود، حاضر بود با امام کنار بیاید.
🔻 توضیح اینکه افرادی دارای حس کینه و حسادت به رهبر جامعه اسلامی هستند و کارشان به فتنه و آشوب علیه ولی خدا می کشد، گاهی این حس را درون خود پنهان کرده و برای اینکه خودشان را موافق با خط رهبر جامعه نشان دهند، به صورت هرچند ظاهری، حاضر به همراهی با حاکم می شوند. اما این مسئله فقط تا جایی است که منافع آن ها تأمین شود، اگر منافع آن ها تأمین نشود یا حرکت رهبر جامعه اسلامی با منافع آن ها برخورد و تزاحم یا تناقض داشته باشد، آن جاست که احساسات نهفته از سر کینه و حسادت را آشکار می کنند و علم مخالفت را علیه ولی و رهبر جامعه بلند خواهند کرد...
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
1.03M
قسمت هفتم:
کیفیت شکل گیری نقشه ها
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
#شما_هم_رسانه_باشید
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
🇮🇷این عمار🇮🇷
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: #به_توان_تو
براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای #مدافع_حرم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
May 11
#رمان
#به_توان_تو
#قسمت_صد_شصت_نه
من با نهایت عصبانیت: تو با اجازه کی اونو آراد صدا میکنی
با اجازه کی اینقدر باهاش گرم میگیری
با اجازه کی اینقدر باهاش بلند بلند میخندی
با اجازه کی بهش دست دادی
با اجازه کی سر میز شام کنارش نشستی
کی بهت گفته بود هان؟
گفتم پشیمونت میکنم از کارات
تو......
حرفمو قطع کرد و با عصبانیت و حرص گفت:به تو چه گودزیلای عوضی؟
تو برو برا عشقت غیرتی شو نمیخواد برا من رگ بزرگ کنی
من الان 26 سالمه
هرکاری عشقم بکشه میکنم
با همه پسرا گرم میگیرم بلند میخندم و به تو هیچ ربطی نداره...
توقع نداری ک تا آخر عمر مجرد بمونم هان؟
به تو چه مگه فضول منی؟
نگین خانمتون میدونن اینجا داری چ غلطی میکنی؟
برو برا همون عشقت نگین جونت غیرتی بشو
من میخوام با آراد ازدواج کنم چون عاشقشم و به تو هم هیچ ربطی نداره
ن ب تو ن ب هیچ کس دیگه ای
فهمیدی یا نه آقای عطایی؟
^ احساس میکنم یه لحظه دیگه قلبم نزد
درجه عصبانیت ام از مرز صد گذشت
میون کلامش دستمو بی اختیار میبرم بالا
میخوام یکی محکم بزنمش تا بفهمه هر چرندی رو جلو من به زبون نیاره...
اما وقتی نگاهم می افته دریای پرطلاطم چشماش منصرف میشم دستم رو ک توی هوا بود رو مشت میکنم و میارم پایین
و میگم: آره،فضولتم...وبهم ربط داره چون بیشتر از همیشه عاشقتم لعنتی بی همه چیز من......
هیچ نگینی وجود نداره همش دوستم سهراب پشت خط بود...
و اون کسی ک دیدی من از ماشین اش پیاده شدم،دختر همسایه مون بود
قبلا بهشون لطفی کرده بودم
خواست منو برسونه چون ماشین ام خراب شده بود و دیرم شده بود
اما......
^صدام میلرزه،لعنتی الان بغض نکن
چهره مو پر از غم میکنم و میگم: اما اگه عاشقشی باشه...خوشبخت شین...
^غم کل وجودم رو فرامیگیره
سرمو میندازم پایین
و از کنارش رد میشم
ولی این دفعه اون بازوی منو از پشت سرم میگیره و مانع رفتن ام میشه...
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#رمان
#به_توان_تو
#قسمت_صد_هفتاد
ساعت 3صبحه
بام تهرانیم و حتی یه پرنده پر نمیزنه...
رو به شهر کنار هم روی نیمکت چوبی نشستیم...
فاصلمون اونقد نزدیک که میتونم بوی عطره ملایمی که زده رو حس کنم...چشمامو میبندم ولی میفهمم ک داره نگاهم میکنه
نفس عمیقی میکشم و ریه هامو پر از هوای خنک بام میکنم وباز نفسی عمیق و از جنس آرامش...
و تکرار میکنم دم باز دم....دم باز دم
تو حال خودم بودم که صدای قشنگش که این روزا قلبمو اروم میکنه رو میشنوم : بگو...
میپرسم:از کجاش بگم...؟
جواب میده:از اولش....
سکوتی میکنم..همچی مثه فیلم از جلو چشام رد میشه..سرمو به آرنجم تکیه میدم و چشمامو میبندم...یادآودی اونروزا واقعا عذاب آوره...
من: اون روزی که تو رفتی
خواستم تو رو ،حسمو ،عشقمو توی وجودم بکشم
مغزم بهم گوش زد کرد و گفت نمیتونی عشق اول رو فراموش کنی...
منم سعی کردم فراموشت کنم اما نشد..هرجایی رو که میدیدم و می رفتم یاده تو می افتادم...
برای همین تصمیم گرفتم بجاش اینقدر سنگ بشم که فراموش کنم کلا قلبی و حسی هم دارم!
توی این پنج سال که تو نبودی خوب تمرین کردم و یاد گرفتم ک چطور سنگ و بی احساس باشم..دیگه امیر شاد و شنگول نبودم...اونقد دور خودم دیوار کشیده بودم که کسی جرات نداشت پا تو حریمم بزاره...
بعد از تو دخترای زیادی خواستن وارد زندگیم بشن ولی همه رو پس زدم...
چون دیگه نمیتونستم به این جنس اعتماد کنم...
دیگه تحمله شکست دوباره ی غرورم و احساسمو نداشتم...
من پنج سال بوی تورو از مادرت و سرهنگ حس میکردم
گاهی وقتا اونقدر غمت زیاد میشد که به مرز جنون هم میرسیدم
چند بار میخواستم خودکشی کنم ولی این کارو نکردم...من باید بخاطره آرزو و یوسف هم که شده قوی میموندم...
برا اینکه غمتو و خودتو فراموش کنم،خودمو غرق کار و شغل و حرفه م کردم
خیلی تلاش کردم و الان شدم اینی که هستم
خیلی سخت بود
اما شدنی بود
مادرم و خانواده ام خیلی تلاش کردن ی کار کنن من ازدواج کنم تا راحتر فراموشت کنم...
ولی همش شونه خالی کردم
بعد تو نمیخواستم به هیچ چیز فکر کنم
در خودخواهی و غرور زندگی کردم
گذشت ؛ اما خیلی سخت گذشت...
تا رسید به اون روز
سرهنگ دعوتم کرد کافه طلا و سر میز همون همیشگی
تا دیدمت چنان ولوله ای توی دلم به پا شد ک انگار بخشیدمت همه سال هایی رو که نبودی
من تو رو توی قلبم کشته بودم
برام حکم یه مرده رو داشتی
اما با دیدنت فهمیدم چطور مرده زنده شد
اون دوران ظاهرم با باطن ام فرقش زمین تا آسمون بود
عین قدیمای خودت
اونطور نشون ندادم که بودم...
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#رمان
#به_توان_تو
#قسمت_صد_هفتاد_یک
وقتی سرهنگ مستقیم و غیر مستقیم میگفت که تو برای حفظ جون و جوونی من تنها رفتی اتریش توی دلم عروسی بپاشد
خیلی خوشحال بودم که تو با اونی ک پنج سال پیش نشون دادی فرق داشتی
خوشحال بودم چون تویی همه زندگیم بودی اونطور نبودی که من پنج سال فکرشو میکردم
ظواهر رو عادی نشون دادم ولی خدا میدونست و دلم.....
اومدی باز توجیح کردی که چرا رفتی اتریش و منو تنها گذاشتی
و من جوری نشون دادم ک برام مهم نیست
و از کافه زدم بیرون و تو اومدی دنبالم و صدام زدی
بعد از پنج سال بهم گفتی امیر.....
ناخود آگاه یه لبخند اومد روی لبام
ولی باز ب خودم اومدم و خودمو باز تبدیل کردم ب همون امیر سنگی
چشمامو از هر حسی ب تو خالی کردم
و اومدی جلو و چشمامو دیدی و فکر کردی ک دیگه دوست ندارم...
و حرفتو نزدی
من رفتم خونه اونروز
حرفای سرهنگ توی ذهنم بالا پایین میشد
خداروشکر کردم ک آرزو نیست ک منو با اون حال ببینه
خونه رو تاریک کردم
و اهنگ رو پلی کردم:
میگن هیچ عشقی تو دنیا مثله عشقه اولین نیست
میگذره یه عمری اما از خیالت رفتنی نیست
داغه عشقه هیچکی مثله اونکه پس میزنتت نیست
هیچکسی هم قدمت نیست
چقده تنهاشی وقتی هیچکسی هم قدمت نیست
چقده سخته بدونی اونکه میخوایش نمیمونه
که دلش یه جایه دیگست و همه وجودش ماله اونه
چقده برای اونکه جون میدی غریبه باشی
بگی میخوام با تو باشم بگه میخوام که نباشی
~قلبم گفت:دیدی آقا امیر...نتونستی
نتونستی فراموشش کنی
یادته؟پنج سال پیش تو اونو در من کشتی همون جا دفن اش کردی و شدی امیر سنگی!
حالا دیدی چطوری مرده زنده شد؟
فهمیدی هر چقدرم ک بگذره نمی تونی عشق اول رو فراموش کنی
گفتم نمیتونی
من:تا دیدمش چنان ولوله ای در من ب پا شد......انگار همون لحظه بخشیدمش ک این همه سال نبوده...
منطق ذهنم:من ب این جور چیزا کار ندارم
اون باید بابت کاری ک با ما کرده تنبیه بشه
من:اون رفته بود و بمن نگفته بود ک جون من و جوونی م از دست نره!
چرا باید تنبیهش کنم؟
منطق ذهنم:از کجا معلوم ک تو رو دوست داره؟
من:نمیدونم
ب حس و عشقش نسبت ب خودم شک دارم
ولی از خودم ک مطمئنم!
دیگه نمیخوام از دستش بدم
بزور هم ک شده باهاش ازدواج میکنم
وقتی ک بعد پنج سال دیدمش ظاهرم همون امیر سنگی بود
ولی توی دلم
زنده شد
قلبم شروع کرد تالاب و تولوپ زدن
دستمو گذاشتم روی قلبم تاکمی اروم بگیره
دست خودم نبود
پنج سال من امیر سنگی سفت و سخت بودم
و انگار که همه حسی از اونو درونم کشتم!
اما اینا همش انگاره......انگارِ و انکار
چرا انکار کنم ک دوسش دارم؟
بعد این همه مشکل
بعد7سال عاشقی و در ب دری
اولش ک خوب بود
روزای کاری م سر کارم میدیدمش
خب همکارم بود!
بعضی روزا باید در مورد کار و پروژه ها حرف میزدیم
میرفتیم کافه ای یا رستورانی
سرهنگ هم میومد
سعی کردم خودمو بش نزدیک کنم و بفهمونم ک چ حسی، احساسی بش دارم
اونم همینطور
میخواستم این موضوع رو با سرهنگ در میون بزارم
ک خوردیم ب قضیه معین و ورود اجباری اش توی زندگی ش
سر قضیه معین هیچ کس ب اندازه حانیه زجر نکشید
بعد از اعدام معین هم مریضی اش
حتی تا مرز مرگ هم رفت اونم جلوی چشمای من
خط ضربان قلبش صاف شده بود
خیلی وحشتناک بود
اونقدر اون لحظه ها عربده کشیده بودم ک تا دو روز گلوم درد میکرد!
بعدش هم بهش پیشنهاد کردم بیاد با هم زندگی کنیم و اون قبول نکرد و منو پس زد
و رفت اتریش
من هنوزم دوسش دارم
تو این پنج سال فقط بهش فکر میکردم
ظاهرم رو تونستم عوض کنم ولی باطن ام رو نه...
ولی مغزم راس میگفت مگه میشه عشق اول رو فراموش کرد
مگه میشه دلیل نفس هامو فراموش کنم؟
هر صبحی ک بیدار میشدم ب یادت بودم
خیلی برام سخت بود تو این پنج سال
دیگه نمیخواستم بهت فکر کنم
بخاطر همین خودمو غرق کار کردم
و شدم ی پلیس قهار و قوی
ولی بیا درون ام رو ببین
بعد رفتنت دلم ویرون شد
من با شخصیت جدیدم (امیر سنگی) از سنگ دلم رو ساختم و نزاشتم کسی باز واردش بشه
اونروز با دیدنت توی کافه
همه دیواره های سنگی توی دلم فرو ریخت
ولی این همه سال گذاشتی و منو رفتی
اصلا بهم دروغ گفتی
نظرمو نپرسیدی
جای من تصمیم گرفتی
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
YEKNET.IR - shoor 1 - hafteghi 99.03.07 - javad moghaddam.mp3
4.1M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴فهمیدم از شهیدا که
🌴فاطمه(س) گمنام میخره
🎤 #جواد_مقدم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
CQACAgQAAx0CVc35HwACeMljl4Jm7pCZAhw63Ojh-0fBS4w0ewACzQ8AAnTmuVDmDaDls8qykysE.mp3
2.74M
🌺 اشتیاق امام زمان(عج) برای رسیدن مردم به او
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─