#پیشنهاد_کتاب
همزمان با ولادت پهلوان بیمزار شهید ابراهیم هادی اقدام به معرفی این کتاب برجسته نمودهایم:
برشی از کتاب: به همراه چند نفر از دوستان نشسته بودیم و در مورد ابراهیم صحبت میکردیم. یکی از دوستان که ابراهیم را نمیشناخت تصویرش را از من گرفت و نگاه کرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستید اسم ایشون ابراهیمه!؟
با تعجب گفتم: خُب بله، چطور مگه؟!
گفت: من قبلاً تو بازار سلطانی مغازه داشتم. این آقا ابراهیم دو روز در هفته سَر بازار میایستاد. یه کوله باربری هم میانداخت روی دوشش و بار میبرد. یه روز بهش گفتم: اسم شما چیه؟
گفت: من رو یدالله صدا کنید!
گذشت تا چند وقت بعد یکی از دوستانم آمده بود بازار، تا ایشون رو دید با تعجب گفت: این آقا رو میشناسی!؟
گفتم: نه، چطور مگه!
گفت: ایشون قهرمان والیبال وکشتیه، آدم خیلی باتقوائیه، برای شکستن نفسش این کارها رو میکنه. این رو هم برات بگم که آدم خیلی بزرگیه! بعد از آن ماجرا دیگه ایشون رو ندیدم!
اگر موفق به تهیه و یا خواندن کتاب فوق نشدهاید، میتوانید نام کتاب "سلام بر ابراهیم" را برای ادمین یا ایهاالعزیز ارسال و در قرعه کشی دریافت این کتاب مقابل درب منزلتان شرکت نمایید.
#پیشنهاد_کتاب
#سلام_بر_ابراهیم
#یا_ایها_العزیز_تا_ظهور
@ayohalaziz99
یا ایها العزیز
#پیشنهاد_کتاب به مناسبت ولادت شهید حمید سیاهکالی مرادی؛ کتاب یادت باشد، کتابی زیبا دربارهی زندگی
در بخشی از کتاب میخوانیم :
با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ میزنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه!من منظورت رو میفهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پلهها را که پایین میرفت برایم دست تکان میداد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم: «یادم هست! یادم هست.»
#پیشنهاد_کتاب
#یادت_باشد
#یا_ایها_العزیز_تا_ظهور
@ayohalaziz99