🔻 خاطرات اردشیر زاهدی داماد شاه
✍پس از این وقایع اعلیحضرت چاکر را احضار و فرمودند: «چرا توی گوش هویدا زدید؟» مطالبی را عرض کردم. ایشان داستانهای ضد و نقیضی را تعریف کردند و از جمله اظهار داشتند الآن در مصر جمال عبدالناصر سر کار است که اساس کارش را دشمنی با ایران گذاشته و با عراق هم مشکلات خطرناکی داریم و هویدا موفق شده است حمایت غرب از ایران در مواجهه احتمالی با مصر و عراق را فراهم آورد و هویدا خیلی مورد احترام و علاقه اسرائیلیها است و اگر ما درگیر جنگ با اعراب شویم اسرائیل به حمایت ما وارد جنگ خواهد شد و...
داستانهایی که اعلیحضرت تعریف میکردند برای من قابل فهم و قبول نبودند. معهذا با ادب تمام آنها را تا به آخر گوش کردم و در پایان عرض کردم حالا امر ملوکانه در مورد وضعیت حقیر چیست؟ اعلیحضرت فرمودند ما صلاح میدانیم شما یک مدت از ایران دور باشید و به امورات ما در خارج از کشور بپردازید
ایشان با رفتن من به انگلستان مخالفت کردند و فرمودند در حال حاضر واشنگتن برای ما در درجه اول اهمیت است و بهتر است شما به سفارت ایران در ایالات متحده بروید. بنده همزمان با تصدی سفارت ایران در آمریکا سفیر آکرودیته ایران در مکزیک و پرو و السالوادور بودم و به این ترتیب مسئولیت بزرگی را به عهده گرفتم که تا انقلاب اسلامی سال 1357 ادامه داشت
بنده در آمریکا هم از دشمنی و عداوت هویدا در امان نبودم و به ویژه برادر او به نام فریدون هویدا که نماینده دائمی ایران در سازمان ملل متحد بود اقدامات موازی با اقدامات سفارت ایران در واشنگتن انجام میداد و بنده مجبور بودم انرژی و اوقات خود را صرف خنثی کردن اقدامات مخرب او نمایم.
علت موفقیت هویدا و باقیماندن او در پست نخستوزیری برای مدت طولانی که او را رکورد شکن همه نخستوزیران تاریخ ایران کرد این بود که در برابر اعلیحضرت تسلیم محض بود و اصلاً نمیتوانست «نه» بگوید!
او حتی موقعی که قرار شد به زندان برود و اعلیحضرت به او پیشنهاد کرد برای خوابیدن سر و صداها مدتی در زندان دژبان اقامت کند با خوشرویی این امر را پذیرفت! من به خود هویدا و به وزرای اقتصادی او بارها هشدار دادم که مواظب تورم Infletion باشند اما هویدا احمقانه میگفت جیبم سنگینه، کمی پول میخواد! هویدا درآمد نفتی عظیم مملکت را صرف امور تجملی کرد و اصلاحطلبی و تجددطلبی او سطحی و روبنایی بود
در تظاهر به مدرنیسم هیچکس مانند هویدا عمل نمیکرد. در این شرایط فساد مالی اجتناب ناپذیر بود. در خریدهای کلان خارجی که انجام میشد بلااستثنا از خارجیها پورسانت میگرفتند. متأسفانه هویدا و اطرافیانش میدزدیدند و مردم این دزدیها را به حساب شاه مملکت میگذاشتند و میگفتند همه اینها از شاهه! وزرای فاسد کابینه ضعیف هویدا به منظور دریافت پورسانت به خریدهای غیرضروری میپرداختند
مثلاً در حالیکه بازار قند و شکر در کشور اشباع بود دهها کشتی حامل شکر در آبهای خلیج فارس منتظر نوبت پهلوگیری در اسکله و تخلیه بار خود بودند و گاهی این نوبت انتظار دو سال طول میکشید و کشتیها چندین برابر ارزش محموله خود دمورانژ (خسارت دیرکرد تأخیر) دریافت میکردند. یا صدها کشتی حامل برنج آن قدر روی دریا باقی میماندند و موفق به تخلیه نمیشدند که برنج در گرمای 45 درجه خلیج فارس فاسد میشد و آن را به دریا میریختند!
بزرگترین ضربات به پیکره رژیم شاهنشاهی را هویدا در طول سیزده سال زمامداری خود وارد آورد و مردم از اینکه میدیدند هویدا دست #بهائیان و #یهودیان را در همه امور مملکت باز گذاشته ناراضی بودند و دنبال بهانهای برای قیام میگشتند که این بهانه را هم خود هویدا به دست آنها داد و با چاپ نامه علیه (آیتالله) خمینی موجبات شورش عمومی را فراهم آورد!
📚 منبع: ۲۵ سال در کنار پادشاه، خاطرات اردشیر زاهدی
📜 مروری بر تاریخ