شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
#قسمت_بیست_ششم #ویشکا_1 با دقت به صفحه ی لپ تاپ نگاه می کردم انگشت های دستم را روی صفحه کلید حرکت م
#قسمت_بیست_هفتم
#ویشکا_1
صفحه ے گوشے روشن شد نرگس پیامڪ زده بود گوشے راد دست
گرفتم و پیامڪرا باز ڪردم
. نرگس سلام ویشڪا خانم چطورے ؟
چند وقت هست خبرے ندارم ازشما خیلے دلم تنگ شده وقت دارے
همدیگر را ببینم
سلام نرگس عزیز ممنون
شما خوبین
من خیلے دلتنگتون هستم مے خواستم به شما پیام بدهم براےدیدار البته قرار هست با یڪے از دوستان بیایم پیام را ارسال ڪردم زمان زیادے نبرد ڪه نرگس پیام داد
به به خیلے هم عالے سشبه چطور هست ؟
در پایگاه ڪسے نیست با دوستتان تشریف بیاورید
بعد از صحبت با نرگس به پگاه پیام دادم
سلام پگاه جون خوبے با نرگس هماهنگ ڪردم براے
سشنبه برویم پایگاه برنامه ات جور هست ؟
پیام را ارسال ڪردم گوشے را روے میز قرار دادم
ادامه مطالب را با سرعت بیشترے وارد >ورد <ڪردم بعد از تمام
شدن ڪار ، لپ تاپ خاموش ڪردم از پله ها پائین رفتم مامانمشغول تماشاے تلویزیون بود ،نگاهے به ساعت دیوارے ڪردم ساعت 2 نیمه شب بود
مامان تا این موقع شب بیدارے ؟
خوابم نمے آمد قهوه درست ڪردم مے خورے ؟
نه مے خواهم بخوابم
به آشپزخانه رفتم پارچ آب را از یخچال بیرون آوردم و لیوان را پر ازآب ڪردم و با لیوان در دست به سمت اتاق رفتم در اتاق را باز ڪردم
و روے تخت نشستم لیوان را روے میز گذاشتم و روے تخت درازڪشیدم
ڪم ڪم پلاڪ هایم سنگین شد به خواب رفتم
نویسنده :تمنا🌻☺️🌱