eitaa logo
از دیار حبـیـــب
96 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
3 فایل
💚من از دیار حبیبم غریب افتادم ❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹 | ((اینجا موکب مختار ثقفی است)) موکب مختار ثقفی این روزها حال دیگری دارد. این مردمان عرب‌زبان هر کدام به‌گونه‌ای با عشق مولایشان سر می‌کنند و کارکنان اینجا که همه پزشک یا پرستار هستند درس دلدادگی و پرستاری را از بانویشان زینب کبری(س) آموخته‌اند. اینجا انواع خدمات سرپایی درمانگاهی ارائه می‌شود. به سراغ مدیر موکب می‌روم که مردی است حدود ۷۰ ساله و عرب‌زبان به کمک یکی پرستاران درمانگاه که فارسی می‌داند با او گفتگو می‌کنم. نامش ابوالحسن علی حسین اهل شهر دیوانیه است. 17 سال پیش این مرکز خدماتی را با هزینه‌ شخصی راه‌اندازی کرده که خدمات گوناگونی را به زائران ارائه می‌دهد و دو پزشک به‌صورت شیفتی و در تمام طول شبانه‌روز در اینجا خدمت می‌کنند. تمام مراجعان، اول توسط پزشک ویزیت می‌شوند و سپس روند درمانشان آغاز می‌شود. او می‌گوید: انواع خدمات کلینیکی نظیر تزریقات و ارائه انواع داروها در اینجا انجام می‌شود. داروهای عمومی نظیر قرص، شربت‌ و پماد در صورت نیاز زائران، به طور رایگان در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد. تمام خدمات قابل‌ارائه در این مرکز کاملا رایگان است و در هیچ دفتری ثبت نمی‌شود. ابوالحسن می‌افزاید: خدمت به زائران امام حسین(ع) هر روز و هر ساعتش خاطره است، ولی چند روز پیش یک جوان آمد که یک پا داشت. تمام مسیر را با همان یک پا و عصا آمده و همان یک پایش هم پر از تاول بود. وقتی پایش را شستشو می‌دادند و تاول‌ها را باز می‌کردند خودش می‌خندید و ما گریه می‌کردیم. 🔹روایتگر: (ع)یجمعناالی(‌ع)❤️ Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi 💎👇 💎@azDiyarehabib ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹 | (( بزرگ‌ترین هدیه خداوند)) ساعت حدود ۲۳ و ۳۰ دقیقه مرداد 1403 است، با این که ساعت‌ها از تاریک شدن هوا گذشته گرمای هوا هنوز زیاد است و سیلی‌اش گونه‌هایم را می‌آزارد. مسیر پیاده‌روی در خیابان‌های منتهی به ، مملو از عاشقانی است که‌ هر کدام با نیتی و حاجتی پای در این مسیر گذارده‌اند.  یکی به عشق عباس(ع) به زائران آب تعارف می‌کند، دیگری با هم‌موکبی‌هایش نذر دارند غذا و خوراک بین زائران توزیع کنند، آن دیگری به زائران شربت تعارف می‌کند، موکبی چای عراقی و قهوه نذری دارد و پسر جوانی شیشه عطری در دست گرفته و به لباس زائران در حال عبور عطر اسپری می‌کند. عده‌ای هم چندین روز قبل از اربعین به کربلا می‌آیند و زباله‌های زیر پای زائران حسین(ع) را جمع می‌کنند و گویی با این کار به دیگران فخر می‌فروشند.  عباس فرهنگ، اهل است و حالا به‌عنوان راننده خودروی جمع‌آوری زباله در کربلا خدمت می‌کند. او که در شهر خود پست و مقامی قابل دارد، به شوق حسین(ع) به کربلا آمده تا در لباس پاکبان به زائرانش خدمت کند. از سال 1392 با بیش از ۱۰۰ نفر و با ۱۲ خودروی حمل زباله در ایام پیاده‌روی اربعین به‌منظور پاک‌سازی خیابان‌ها، جمع‌آوری زباله‌ها و خدمت به زوار امام حسین(ع) به کربلا عزیمت می‌کند.  فرهنگ می‌گوید: ما حدود ۲۵ روز در کربلا می‌مانیم و به زوار خدمت می‌کنیم. آرزوی ما خدمت هرساله به زائران مرقد امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) است‌. اگر خدا توان و فرصت بدهد هرسال در موعد اربعین برای خدمت‌رسانی به زوار به می‌آییم.  اسماعیل شهیدی، مأمور جمع‌آوری زباله در شهر کربلاست که همدان را به‌قصد خدمت به زوار امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) ترک کرده و می‌گوید: حدود چهار سال است که به‌ همراه تیم پاک‌سازی و حمل زباله به کربلا می‌آیم. حاجات زیادی را از و (ع) گرفته‌ام و همیشه به عشق حسین(ع) به کربلا می‌آیم.  سعید وزیری نیز که در حال جمع‌آوری زباله در طول مسیر است و صدای نفس‌نفس زدنش حکایت از تلاش بی‌وقفه او دارد می‌گوید: هر سال داوطلبانه به کربلا می‌آیم و به زائران امام حسین(ع) خدمت می‌کنم. عشق به امام حسین و ائمه اطهار(ع) بزرگ‌ترین هدیه خداوند در دل ماست. 🔹روایتگر: (ع)یجمعناالی(‌ع)❤️ Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi 💎👇 💎@azDiyarehabib
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹 | (مامورعراقی با اشاره به دست چپ مسیر را به ما نشان می‌داد) ما عربی بلد نبودیم و ماموران عراقی هم فارسی بلد نبودند.پس با ایما و اشاره صحبت می کردیم، به عنوان مثال دوستم آدرس یک زیارتگاه را از یک عراقی پرسید، او هم دست چپ دوستم را نشان داد، که مثلا بگوید دست چپ باید برید. ولی دوستم متوجه منظورش نشد و این طرف آن طرف دستش را نگاه کرد، که منظورت چیه؟! مامور عراقی هم قاه‌قاه می‌خندید! معمولا در پیاده‌روی اربعین، با آب‌پاش به صورت و بدن زائران آب می‌پاشند، تا از گرمازدگی در امان باشند، ولی یک نفر که شلنک دستش بود. قشنگ سرتاپای‌مان را شست و مجبور شدیم. دو ساعت زیر آفتاب بشینیم، تا خشک شویم، چون لباس‌های‌مان خیس و سنگین شده بود و نمی‌توانستیم قدم برداریم! «خانم فلاسک خانم فلاسک» در مسیر یک موکب وجود داشت. کارش صرفا اعلام نام و مشخصات افراد گم‌شده یا پیدا شده بود. تا خانواده‌ها سراغ‌شان بروند، ولی من اشتباه کردم، کسی که دنبال محلی برای استراحت بود و فلاسک برای امانت می‌خواست، به این موکب فرستادم. نگو این فرد می‌گوید فلاسک می‌خواهم ولی مامور عراقی منظورش را متوجه نمی‌شود و یک لحظه شنیدم که پشت میکروفون داد می زند «خانم فلاسک، خانم فلاسک» 😁😁 که خودم را به سرعت به آنها رساندم و سعی کردم با عربی دست و پاشکسته‌ی موضوع را فیصله دهم! 🔹روایتگر: مرضیه‌رحمتی رحمت‌الله‌محدثی (ع)یجمعناالی(‌ع)❤️ Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi 💎👇 💎@azDiyarehabib
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹 | ((وقتی به زور عربی حرف می‌زنی، ولی فارسی جواب می‌دهند)) در یکی از موکب‌ها جانماز کوچکم را باز کرده بودم و می‌خواستم، نماز بخوانم متوجه شدم جای یک خانم سبزه رو و درشت‌هیکل نشسته‌ام، که فقط یک کلمه عربی بلد بودم و آن را خرج کردم، با «العفو العفو» گفتن. معذرت‌خواهی کردم، ولی آن خانم گفت «خواهش می کنم، راحت باشید» ؛ یعنی شگفت‌زده شدم، فکر کنید آنجا چقدر ایرانی هست! ((پول خرج کردن و آدرس پیدا کردن یکی از سختی‌های سفر به خارج از ایران))   پول خرج کردن و آدرس پیدا کردن یکی از سختی‌های سفر به خارج از ایران است، اما با روحیه مهمان‌نوازی‌ عراقی‌ها همه این مسائل قابل‌حل است. عمویم علاقه زیادی به اضافه کردن «ا ل» به اول کلمات دارد، رو به مامور عراقی گفت « متی الشارع الحولی؟» ولی میزبان برای اینکه سوال ما را بی‌جواب نگذارد، رفت و دست دوستش را که فارس بلد بود گرفت و آورد تا بفهمد ما کجا می‌خواهیم برویم. 🔹روایتگر: (ع)یجمعناالی(‌ع)❤️ Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi 💎👇 💎@azDiyarehabib
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹 | ((آرام گرفتن پسر گمشده در آغوش پدر خاطره‌ای شیرین و به‌یادماندنی)) اربعین امسال برای نخستین بار به پیاده‌روی اربعین رفتم، درلابه‌لای همه اتفاق‌های خوب با یک پسر بچه‌روبه‌رو شدیم که به شدت گریه می‌کرد، با عربی دست‌ و پاشکسته‌ای متوجه شدیم، گم شده است، بعد از اینکه جیب‌های لباسش را گشتیم، شماره تلفنی را پیدا کردیم، ولی باز هم زبان برای ما مسئله‌ساز شد. به هر سختی با کمک سایر زائران توانستیم به او بفهمانیم که بچه‌ پیش ماست و می‌تواند بیاید، تحویل بگیرد، که بعد از ۵ ساعت سر و کله‌اش پیدا شد و با لهجه غلیظ عربی از ما قدردانی کرد و ما هم به زبان خودمان به او جواب می‌دادیم ، که آنجا فهمیدم واقعا هم‌دلی از هم‌زبانی بهتر است. 🔹روایتگر: (ع)یجمعناالی(‌ع)❤️ Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi 💎👇 💎@azDiyarehabib
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹 | (( از پیاده روی در راه مولا )) ساعت ۵ بعد از ظهر بود، همراه خواهرم و همسرش از خانواده خداحافظی کردیم سوار ماشین و شدیم به سمت مرز مهران حرکت کردیم. امیدوار بودیم که انتهای راهمان به زیارت مولایمان ختم شود. خدایا باورم نمی‌شد که می‌توانم در پیاده روی اربعین برای اولین بار شرکت کنم و این سعادت شامل حالم شده خدای مهربانم از تو سپاسگزارم. نیمه شب به مهران رسیدیم. پاسپورت زدیم و از مرز رد شدیم وارد کشور عراق شدیم. سجده شکر بجا آوردم و خودم را به بهشت نزدیک دیدم. ماشین گرفتیم، رفتیم کاظمین و صبح به آنجا رسیدیم مسیر بسیار شلوغ بود ما به سمت حرم آقا (ع) و آقا (ع) به راه افتادیم. تمام قدم‌های مان با عشق برداشته می‌شد. به حرم رسیدیم و وسایلمان را به امانتداری سپردیم و وارد حرم شدیم. به پابوس این دو بزرگوار رفتیم چند ساعت در حرم ماندیم مردمانی از کشورهای مختلف آمده بودند. مشغول زیارت و عبادت بودند از حرم بیرون آمدیم و در مسجدی به استراحت پرداختیم شب در ماندیم. مردمان مهمان نواز عراق در هر گوشه و کنار از زائران پذیرایی می‌کردند هم چای عراقی وساندویج خوردیم و لذت بردیم. تا از کودکان آن‌ها با هدایایی که برده بودیم تشکر کردیم و شادی را در چشمان آنها دیدیم. بعد به سمت به راه افتادیم تا اجازه زیارت شهید مظلوم را بگیریم. در مسیر مرتباً مردم مهمان نواز عراق جلوی ما را می‌گرفتند و از ما می‌خواستند مهمان آنها باشیم. عزیزان از شما ممنونیم. 🔹: زهرا‌قربانی (ع)یجمعناالی(‌ع)❤️ Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi 💎👇 💎@azDiyarehabib
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹 | (( از پیاده روی در راه مولا )) در جایی از مسیر پیاده شدیم به علت شلوغی پیاده به سمت حرم امیرالمؤمنین(ع) به راه افتادیم. خدایا چه شلوغی و چه عظمتی را می‌دیدم. به سمت حرم رفتیم به جای عزیزانمان که جا مانده بودند به آقا سلام می‌دادیم وارد حرم حضرت علی(ع) شدیم. بسیار شلوغ بود، بعد از مدتی گذشتن از صف شلوغ و بازرسی به کنار ضریح مولا رسیدیم چه زیارت با صفایی داشت. دور حرم چرخیدیم، دل سیر اشک ریختیم، ساعت‌ها در حرم ماندیم و با مولایمان درد دل کردیم. بعد از ظهر از حرم مولا بیرون آمدیم. ه به سمت کوفه حرکت کردیم وقتی به شهری _که یادآور غمِ‌ مولاست_ رسیدیم باران گرفت به آدرس منزلی که داشتیم رفتیم و مهمان آن بزرگواران شدیم. بسیار خسته بودیم. دوش گرفتیم، لباس‌هایمان را شستیم و استراحت کردیم. صبح صبحانه خوردیم، آماده شدیم که برای زیارت به و برویم زیارت کردیم و اعمال دو مسجد را بجا آوردیم. در شهر گشتیم و دوباره به منزل برگشتیم. شب در آنجا ماندیم و صبح بعد از صرف صبحانه و دیدار با خانواده ابوزید صاحب منزل که سه پسر زیبا و یک دختر مهربان داشت به همراه مادر و همسر ایشان . و هدایایی که تهیه کرده بودیم به آنها تقدیم کردیم و از آن‌ها دعوت کردیم که به شهر قم بیایند. از آن‌ها خدا حافظی کردیم. ع تصمیم گرفتیم از مسیر کوفه که به معروف است به سمت کربلا برویم. این مسیر در گذشته شیعیان در خفا دور ازه چشم ستمگران زمانه که شبانه برای زیارت به سمت کربلا می‌رفتند و در روزها در منزل روستائیان پنهان می‌شدند. این مسیر بسیار زیبا و نخل‌های بلند سر سبز داشت و رودخانه‌ای بسیار زیبا که همان است. خدایا چقدر آب و فراوانی، ولی به مولایمان ستمگران آب ندادند و عزیزان فاطمه(س) با لب تشنه شهید کردند. در این مسیر توسط مردم مهربان بسیار پذیرایی شدیم در منزلشان استراحت کردیم و با زبان‌هایی که هیچ کداممان مفهوم آن را نمی‌فهمیدم صحبت کردیم و از یکدیگر انرژی مثبت گرفتیم.ه 🔹: زهرا‌قربانی (ع)یجمعناالی(‌ع)❤️ Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi 💎👇 💎@azDiyarehabib
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹 | (( از پیاده روی در راه مولا )) دسته‌های عزاداری و گروه‌های مختلف در حرکت بودند. عده‌ای مداحی می‌کردند، عده‌ای سینه می‌زدند و شعر می‌خواندند.ما نیز بی‌اختیار هر جا دلمان می‌شکست می ایستادیم برای مظلومیت حسین(ع) و فرزندانش سینه زنی و عزاداری می‌کردیم. گاهی کناردسته‌ی هندی‌ها،گاهی آذربایجانی‌ها و پاکستانی‌ها و گاهی ایرانی‌ها. همه‌ی ما به یک موضوع فکر می‌کردیم و همه غم حسین را می‌خوردیم. چند روز پیاده روی شب را در منزل یکی از مهمان نوازان رفتیم و با اصرار و خواهش آنها مهمان آنها شدیم و از دل جان از ما پذیرایی می‌کردند. از نان تازه که همان موقع از تنورهایش پخته بود و شیر تازه حیواناتشان که خودشان دوشیده بودند و از گوشت آنها پذیرایی می‌شدیم. این همه عظمت و زیبایی کجا می‌توانستید ببینید؟ از دیگران شنیده بودم ولی اولین بار بود که می‌دیدم و خدا را شکر می‌کردم. حسین تو چیستی که جهانيان را اینگونه گرد هم جمع کرده‌ای؟ عمود به عمود می‌گذشتیم و به کربلا نزدیک‌تر می‌شدیم. نزدیک غروب بود که به ورودی کربلا رسیدیم. با دعوت مردمان مهمان نواز وارد خانه‌ای شدیم. نماز خواندیم و شام خوردیم و استراحت کردیم. شب اربعین به کربلا رسیدیم ...... 🔹روایتگر: (ع)یجمعناالی(‌ع)❤️ Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi 💎👇 💎@azDiyarehabib
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹 | (( از پیاده روی در راه مولا )) باز هم پیاده به راه افتادیم تصمیم گرفتیم به حرم برویم. خیلی شلوغ و حرکت سخت بود، دیگر آرام و قرار نداشتم، دلم برای حرم پر میزد، آرام آرام حرکت کردیم. ابتدا به موکب قمی‌ها ‌رفتیم در آنجا جایگزین شدیم. به سمت حرم حرکت کردیم. آرام آرام با حرکت مردم به سمت جلو پیش می‌رفتیم. وارد بین الحرمین شدیم بسیار شلوغ و همه مردم در حال عزاداری بودند ما هم گوشه‌ای نشستیم مشغول دعا و نیایش شدیم متحیر از این عظمت شدم چه چگونه این همه جمعیت جایی به این کوچکی جا شده است. در نیمه‌های شب با دست های عزاداری وارد حرم آقا اباالفضل شدیم و زیارت کردیم. بعد از نماز صبح به موکب برگشتیم و استراحت کردیم. روز اربعین در موکب عزاداری بر پا بود و زیارت اربعین خوانده شد. مجدد بعد از ظهر به حرم رفتیم و تقریباً نیمی از جمیعت از کربلا خارج شده بودند و خلوت شده بود. به حرم امام حسین(ع) رفتیم و زیارت کردیم. برای وارد شدن و بوسیدن ضریح دو ساعت در صف ماندیم و به شش گوشه نزدیک شدیم و آرام گرفتیم و مقام امام صادق(ع) را زیارت کردیم. سه روز در کربلا ماندیم و پذیرایی شدیم بارها به حرم می‌رفتیم. خدایا پاداش کدام عمل نیک مرا با زیارت اربعین دادی؟ از تو ممنونم که توانستم این اجتماع بزرگ را ببینم و بر خود ببالم که مرا دعوت نمودی با دلی لبریز از عشق حسین و اولادش. عازم برگشت به ایران شدیم و با همراهانم به سمت مرز حرکت کردیم. از مرز گذشتیم و به سمت قم حرکت کردیم. وقتی حرم را دیدی دیگر همیشه دلتنگ هستی و عاشق بین الحرمین آن می‌شوی. 🔹: زهرا‌قربانی (ع)یجمعناالی(‌ع)❤️ Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi 💚 ❤️ 💎👇 💎@azDiyarehabib
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹 | پیاده‌روی را از کنار حرم نورانی حضرت علی علیه السلام شروع کردیم(نجف-کربلا)، بین راه مردم عراق با اخلاص و علاقه‌ی وصف ناپذیری از زوار امام حسین (ع) استقبال و از آنها پذیرایی می‌کردند . خیلی جالب بود، بین راه، شب را در یک موکب مانده و استراحت کردیم . اما هوا بسیار سرد بود، موکب کاملا پر از جمعیت زوار شده بود همه زوار کنار هم به استراحت پرداختند به نحوی که جای هیچ حرکتی حتی از این پهلو به آن پهلو چرخیدن هم وجود نداشت. من در طول شب چند بار بیدار شدم، یکبار تشنه شده بودم؛ رفتم از صاحب موکب آب خواستم او با کمال احترام مرا به کنار تانکر آب راهنمایی کرد و در حضور و جلو دیدگانم لیوان را تمیز شستشو داد. و به من آب تعارف کرد (فارسی را به صورت کم صحبت می‌کرد لیوان آب جلو من گرفت و گفت: تفضل و ادامه داد شما ایرانی‌ها می‌گوئید بفرمائید، گفتم نعم و از او تشکر کردم 🔹: قاسم‌عسکری (ع)یجمعناالی(‌ع)❤️ Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi 💎👇 💎@azDiyarehabib