eitaa logo
🦋از جنس پروانه🦋
68 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
19 فایل
بٻࢪاهہ مۍرۆم ٺو مڕآ سـڕ بھ ࢪآھ ڪݩ…🙃♥¦ سلامـ ࢪفیق💞^^ ڪپۍ‽⇜حلآلٺ ࢪفیق-!😎 حذف لوگو‽ ⇜ نکن عزیزم-!😄 ممنونم که ما رو به دوستاتم معرفی میکنی(: http://payamenashenas.ir/Parvaneh ــــ°•|🦋💕|•°ـــــــــــــــــــــــــــــ
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عزیزی میگُفت : هر وقت احساس‌ ڪردید از امام‌زمـان دور‌ شدید و دلتون واسه‌ آقـا تنگ‌ نیست:) این‌ دعاے ڪوچڪ‌ رو بخونید بخصوص‌ توۍ قنوت هاتون لـَیِّنْ قَـلبی لِوَلِیِّ أَمرِڪ یعنے‌ خدا جـون! دلمُ‌ واسه امامم‌ نرم‌ ڪن...シ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان امنیتی شاخه زیتون 🌿 مغزم سوت می‌کشد. حالا می‌فهمم اوضاع باید خیلی خراب باشد که این‌طور هزینه و انرژی برایش می‌گذارند. می‌دانم هرچیز دیگری فراتر از توضیحاتش بپرسم جواب سربالا می‌گیرم. پس فقط می‌گویم: -باشه. خبر می‌دم. دیگه می‌تونم برم؟ سرش را تکان می‌دهد. می‌خواهم در ماشین را باز کنم که دوباره صدایم می‌زند: -اریحا... یادت باشه، توی ماشین مامانت و خونه‌تون با من تلفنی حرف نزنی. اگه کارم داشتی، به همین شماره پیام بده. باهات قرار می‌ذارم. کلا توی خونه و ماشینتون کاری در رابطه همکاریت با من انجام نده. باشه؟ متعجب می‌پرسم: -چرا؟ -بعدا برات توضیح می‌دم. برای خودت می‌گم. بازهم چاره‌ای جز پذیرش ندارم. لبخند می‌زند و خداحافظی می‌کنیم. با وجود تمام کارهایی که سرم آوار کرده است، دوستش دارم. شاید چون واقعا با درد و دغدغه کمکم می‌کند. پیداست واقعا دلش برای دخترهایی که گرفتار آن موسسه شده‌اند می‌سوزد. هنوز دقیقا نفهمیده‌ام فرقه‌ای که مادر برایش تبلیغ می‌کند چیست. از یک طرف شبیه عرفان‌های هندی‌ست، از یک طرف شبیه تصوف و گاهی حتی بهائیت. انقدر در لفافه حرف می‌زنند و زیرپوستی پیامشان را به خورد مخاطب می‌دهند که مخاطب نفهمد از کجا خورده است. من نگران مادرم و کسانی که گیر این فرقه نامعلوم می‌افتند. ظاهرش ساده است؛ اما باطنش همان نسخه‌ای‌ست که شیطان به جای دین خدا پیچیده است. هم روح را مریض می‌کند، هم جسم را. ریشه‌اش هم از حس‌گرایی بیش از حد است و خیال‌گرایی افسارگسیخته. ماژیک را از کنار آینه اتاقم برمی‌دارم و کلماتی که در ذهنم می‌چرخند را روی آینه می‌نویسم و چند قدم عقب می‌آیم. به تصویر خودم که میان این کلمات محاصره شده نگاه می‌کنم. درخت زندگی... عرفان... تصوف... کائنات... انسان... بهائیت... شعور کیهانی... کوروش کبیر... آلمان... غرب... اومانیسم... دوست دارم آینه را خورد کنم... خیره می‌شوم به عبارت درخت زندگی که بالای بقیه کلمات و اول از همه نوشته‌ام. راستی مادر چرا اسم موسسه‌اش را گذاشت درخت زندگی؟ شاید چون عاشق درخت‌ها بود. بچه که بودم، می‌گفت درخت‌ها فرشته‌های خدا هستند و مقدسند. نباید آسیبی به درخت‌ها زد. همه کلمات را با دستمال کاغذی پاک می‌کنم و دراز می‌کشم روی تخت. باید درباره حک کردن سیستم های موسسه فکر کنم؛ استراحت کنم و شاید با ارمیا حرف بزنم. نه... باید بروم موسسه و ببینم کسی امشب می‌ماند یا نه؟ تقریبا اواخر ساعت کار موسسه است. وارد می‌شوم. منشی با دیدن من، موهای بیرون ریخته از شالش را جمع و جور می‌کند و بلند می‌شود: -سلام خانم منتظری. -سلام عزیز. چه خبر؟ ادامه دارد ... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا کپی‌به‌هیچ‌عنوان‌مورد‌رضایت‌صاحب‌اثر‌نمی‌باشد
رمان امنیتی شاخه زیتون 🌿 -سلامتی. مامانتون صبح اومدن یه سری زدن و گویا دوباره عازم سفر بودن. -بله. به منم سپردن بیام یه سری کارا رو انجام بدم. -بله... بفرمایین. قبل از این که بروم داخل اتاق مادر، از منشی می‌پرسم: -بچه‌ها همه رفتن؟ -نه... خانم نمازی هنوز هستن. ولی دارن جمع می‌کنن که برن. آقای صراف هم همین‌طور. صدای بگو بخند نمازی و صراف را از یکی از کلاس‌ها می‌شنوم. در کلاس باز می‌شود و بیرون می‌آیند. من را که می‌بینند، مثل همیشه چپ‌چپ نگاهم می‌کنند. صراف می‌گوید: -به‌به اریحا خانم... چه عجب از این طرفا! نمازی پشت چشم نازک می‌کند و می‌گوید: -عه! اسم دختر مردمو نبر! گناه می‌شه! هنوز یادشان مانده آن روز که صراف مرا به اسم کوچک صدا زد و صدایم را بلند کردم و گفتم بگوید منتظری. دوست ندارم اسمم را از دهان هر مردی بشنوم؛ چون حس می‌کنم صدا زدن نامحرم با اسم کوچک یعنی قدم اول برای ورود به حریم شخصی. به صراف چشم‌غره می‌روم و با نمازی احوال پرسی می‌کنم. بعد هم با عذرخواهی کوچکی می‌روم به اتاق مادر و در را می‌بندم. مانیتوری که تصویر دوربین‌ها را نشان می‌دهد مثل همیشه روشن است. از داخل مانیتور می‌پایم شان تا بروند. دقت که می‌کنم، متوجه می‌شوم گویا موسسه دوتا دوربین هم مشرف به خیابان دارد که تا الان متوجه شان نشده بودم. منشی هم که می‌رود، نفس راحتی می‌کشم و در موسسه را از پشت قفل می‌کنم. تماس می‌گیرم به شماره‌ای که از لیلا دارم: -سلام. فعلا همه‌شون رفتن. بعیده بخوان برگردن. راستی... دوتا دوربینم مشرف به خیابون داره، حواستون باشه. -ممنون عزیزم. تو الان کارتو شروع می کنی؟ -بله. شما چی؟ -همکارای من یه ساعت بعد نماز مغرب می‌آن. باهات تماس می‌گیرم. -خودتونم می‌آین؟ -نه. نگران نباش. یه چیز دیگه... غیر تو و منشی، کیا کلید موسسه رو دارن؟ -آقای صراف و خانم نمازی و چندنفر دیگه. -خیلی خب. ببین... مواظب باش. ممکنه برگردن. یه جایی بشین که اگه اومدن داخل توی دیدشون نباشی. در موقعیت مناسبم مستقر می‌شوم و لپتاپ را روشن می‌کنم. بسم‌الله می‌گویم و شروع می‌کنم... غرق کارم که صدای اذان را می‌شنوم. نماز مغرب و عشا را می‌خوانم و ادامه می‌دهم. همراهم که زنگ می‌خورد، متوجه می‌شوم گذر زمان را نفهمیده‌ام. کارم تقریبا تمام است. سریع گوشی را برمی‌دارم. لیلاست. می‌گوید: -خسته نباشی عزیزم. ببینم، چراغ که روشن نکردی؟ ادامه دارد ... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا کپی‌به‌هیچ‌عنوان‌مورد‌رضایت‌صاحب‌اثر‌نمی‌باشد
نظری ،انتقادی ، پیشنهادی. در خدمتیم😉😌 خوشحال میشیم حتی اگه نقد باشه👍 در مورد خودِ کانال هم میتونه باشه ؟ https://harfeto.timefriend.net/16706981293027
📸 مادر شهیده حسنی سعدی: ولایت مداری و تعهد انقلابی از جمله خصوصیات دختر و داماد شهیدم محمد صالحه بود. 🔻محمد صالحه و زهرا حسنی سعدی همسرش زوج نخبه ای که در سقوط هواپیمای اوکراین جان خود را از دست دادند. 🔹️ شادی روح پاک و مطهرشان صلوات
🌸دعای عهد🌸 ⭐اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ و رَبَّ الْكُرْسيِّ الرَّفيعِ و رَبَّ الْبَـحْرِ الْمَسْجُورِ و مُنْزِلَ التَّوْراةِ و الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبورِ و رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرورِ و مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ و رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ و الْأَنْبِياءِ و الْمُرْسَلِينَ ⭐اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ وَ بِنورِ و جْهِكَ الْمُنِيرِ و مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يا حَيُّ يا قَيُّومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّماواتُ و الْأَرَضُونَ و بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ و الْآخِرُونَ يا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ و يا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ و يا حَيّا حينَ لا حَيَّ يا مُحْيِيَ الْمَوْتَى و مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ ⭐اللَّهُمَّ بَـلِّغْ مَوْلانا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ و عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَـنْ جَـمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ و الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ و مَغَارِبِهَا سَـهْلِهَا و جَـبَلِهَا وَ بَـرِّهَا و بَـحْرِهَا و عَنِّي و عَنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَـرْشِ اللَّهِ و مِدَادَ كَلِمَاتِهِ و مَا أَحْـصَاهُ عِلْمُهُ و أَحَاطَ بِـهِ كِتَابُهُ ⭐اللَّهُمَّ إِنِّـي أُجَدِّدُ لَهُ في صَـبِيحَةِ يَوْمي هَذَا و مَا عِـشْتُ مِنْ أَيَّامي عَهْدا و عَقْدا و بَيْعَـةً لَهُ في عُـنُقي لا أَحولُ عَنْها و لا أَزُولُ أَبَــدا اللَّهُمَّ اجْعَلْني مِنْ أَنْصَارِهِ و أَعْوَانِهِ و الذَّابِّينَ عَنْهُ و الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ و الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ‏ و الْمُـحَامِينَ عَنْهُ و السَّابِـقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْـنَ يَدَيْهِ ⭐اللَّهُمَّ إِنْ حالَ بَـيْنِي و بَـيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَـلْتَهُ عَلَى عِــــــبَــادِكَ حَـتْــما مَـقْـضِـيّـا ،فَـأَخْـرِجْـنِي مِـنْ قَــبْـرِي مُـؤْتَـزِرا كَــفَـنِي شَـاهِرا سَـيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْـوَةَ الدَّاعي في الْحاضِرِ و الْبادِي ⭐اللَّهُمَّ أَرِني الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ و الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ و اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ و عَجِّلْ فَرَجَهُ و سَهِّلْ مَخْرَجَهُ و أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ و اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ و أَنْفِذْ أَمْرَهُ و اشْدُدْ أَزْرَهُ و اعْمُرِ ⭐اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ و أَحْيِ بِهِ عِبادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ و قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسادُ في الْبَرِّ و الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ و ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ ⭐اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبادِكَ و نَاصِرا لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِرا غَيْرَكَ وَ مُجَدِّدا لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْكامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّدا لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِين ⭐اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ و مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ و ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ و عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيدا و نَراهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ 🌾آنگاه سه بار بر ران راست خود میزنى، و در هر مرتبه میگويى: 💥الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمان ‍ 🏵دعای منتظران در عصر غیبت اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى 🍀🌷🍀🌷🍀🌷 دعــای ســلامتی امــام زمـــان(عج) اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً و تُمَتعَهُ فِیها طَویلا 🦋 @az_jensparvaneh 🦋
✨|~°•بسم رب الشهدا~•°|✨ ✨یا ذالجلال والاکرام ✨ 💛ای صاحب جلالت و کرامت💛
🧡• یکشنبه ۱۸ 🍊• دی ۱٤۰۱ 🧡• ۱۵جمادی الثانی ۱۴۴۴ 🍊• ۸ ژانویه ۲۰۲۳ ༺|چه خبرا؟ قتل امیر کبیر توسط ناصر الدین شاه| ༻
یه وقتایی هم هست...🌻 😅 @az_jensparvaneh🌾