eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
347 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
خِیلے‌از‌‌مـٰا‌ھـٰا‌میدونیم‌ڪِھ‌چَت‌ڪردن‌بـٰا‌نامَحرم‌گنـٰاھہ👀 . میدونیم‌ڪِھ‌‌‌دوزدی‌ڪَردن‌گنـٰاھہ🚶‍♂. میدونیم‌نبـٰاید‌‌دِل‌ڪَسی‌رو‌شکوند‌ نَباید‌بـے‌احترامے‌ڪَرد👀 . نبـٰاید‌اصراف‌ڪَرد🚫 . وَلے‌ھمچنـٰان‌داریم‌گنـٰاھ‌میڪنم👀! بـٰا‌این‌ڪـٰارمون‌فَقط‌ظہور‌اقـٰا‌مون‌‌عقب‌میدازیم💔' یِچیز؎‌مِیدونِستِے-! مـٰا‌کلا‌حَواسمون‌نِیس:\ وَلـی‌مولـٰا‌مون‌دائم‌دعـٰامون‌‌میڪِنھ...ッ! یكم‌حواسمون‌بہ‌قَلبِ‌شَڪَستھ‌‌مھد؎‌فـٰا‌طمھ‌باشھ...シ
!🤌🏻✨ دنیاجایِ‌قشنگ‌تری‌میشد‌اگه آدما‌یادمی‌گرفتن‌اونیکه‌چادرسرشه اُمبل‌نیست !🧕🏻❌ اونیم‌که‌ریش‌داره‌ازدزدایِ‌مملکت‌نیست !🧔🏻❌ و‌ اونیکه‌چادرسرش نیست بی دین و ناپاک نیست !👩🏻❌ اونیم‌که‌ریش‌نداره‌ نامرد و هوسباز نیست!👨🏻❌
هواٰۍٖ‌جھــاٰن.. بۍٖ‌تو‌خس‌خس‌مۍٖ‌کــند،تو رابہ‌جان‌نفس‌هاٰۍٖ‌بۍٖ‌کسان زودتر‌برگرد• 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیا بهت پشت کرد، فقط این آیه از قرآن را بخوان . 💚اللهم عجل لولیک الفرج💚 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🙂السلام‌علیک‌یا‌بقیه‌الله الهےفرج‌مولاےمارونزدیڪ‌کن🤲🏻
AUD-20210730-WA0124.mp3
1.95M
قـــࢪاردلـهــ❤️ـــا زیاࢪت‌عاشۅࢪاシ
🏴♥️🏴 باهم‌دعاےفࢪج‌بخۅنیم🙂🤲🏻 شبتۅن‌الهے🖤 عاقبتتۅن‌زهࢪایێ😍 🏴♥️🏴
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد... 🍃
*سلام آقا جان...* 💛 📖 *اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً* خدایا! در صبح این روز و تا زندگی کنم از روزهایم، براۍ آن حضرت بر عهده‌ام، عهد و پیمان و بیعت تجدید می‌کنم کہ از آن‌، رو نگردانم و هیچ‌گاھ دست برندارم🌿 🔆 فرازی از * ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج..* .🤲🏻 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
!🤭✨ دنیاجایِ‌قشنگ‌تری‌میشد‌اگه آدما‌یادمی‌گرفتن‌اونیکه‌چادرسرشه اُمبل‌نیست !🧕🏻❌ اونیم‌که‌ریش‌داره‌ازدزدایِ‌مملکت‌نیست !🧔🏻❌ و‌ اونیکه‌چادرسرش نیست بی دین و ناپاک نیست !👩🏻❌ اونیم‌که‌ریش‌نداره‌ نامرد و هوسباز نیست!👨🏻❌ ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
•🕊🌸• -اذن‌شهادت‌از‌حضرت‌زهرا ‌‹ع› . ⚘شهید‌برونسی‌یک‌بار‌خیلی‌دیر‌از‌منطقه‌به‌خانه آمد، شب‌همه‌خوابیده‌بودیم‌که‌متوجه‌شدم‌صدای‌شهید‌می‌آید،‌در‌خواب‌با‌کسی‌صحبت‌می‌کرد‌و‌می‌گفت،‌یازهرا(س).💙 چند‌بار‌صدایشان‌کردم‌اما‌اصلاً‌متوجه‌نمی‌شدند‌در‌حال‌و‌هوای‌خودشان‌بودند‌‌وقتی‌توانستم‌بیدارشان‌کنم،‌ناراحت‌شد.. 😔 به‌سمت‌اتاق‌دیگری‌رفت،‌من‌نیز‌پشت‌سرش‌رفتم.. دیدم‌گوشه‌ای‌نشست، اسم‌حضرت‌فاطمه(س) را صدا‌می‌زد‌و‌از‌شدت‌گریه‌شانه‌هایش‌می‌لرزد؛🥺 آرام‌تر‌که‌شد،‌به‌من‌گفت:‌چرا‌بیدارم‌کردی، داشتم‌اذن‌شهادتم‌را‌از‌بی‌بی‌فاطمه(س)‌می‌گرفتم...🕊💔 ✍🏻به‌روایت‌همسر ♥️ ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
ݥــعݪم بہ بچہ ها گفٺ : ݥݩ نݥیدونݥ ؤقٺے مــــا قرآݩ داریݦ ، دیڱہ وݪایٺ فقیہ دیگہـ چيہ 😒 اَز ٺہ کݪاس یڪے اَز بچہ ها گفٺ:🤓 آقــــا وقٺے مـــا کٺاب داریݥ، دیڱہ ݥـــعݪم برا چیہـ؟😌😏 ❤️
یہ‌بند‌ھ‌خدا‌میگفٺ‌: ″أللّٰهُمَّ‌ارزُقنیٰ‌شهادت″ عزیزِ‌من!‌ نمیگم‌نگو! ولۍخودمۅنیم‌،توڪہ‌اینو میگۍ،‌ زندگیٺ‌دقیقاًچه‌مدلۍداره‌‌صرف‌ میشہ؟! ڪجاها دارۍ‌خودت‌‌رو‌صرف‌ میڪنۍ؟ اگه‌تونستی‌.. یہ‌جواب‌شیڪِ خداپسندانہ به‌ این‌دوٺاسؤال‌ بدی، اونوقٺ‌برو‌دعا‌ڪن‌شهید‌بشی :)🌱 داداش/آبجۍِمن حرف‌حاج‌قاسم‌ رو‌حڪ‌ڪن‌توۍذهنت: "شرط‌شھید‌شدن،‌شھید‌بودن‌استـ..."🙃 ازهمین‌امروز،همین‌حالا:)❤️ ‌⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
نمےدونم‌اسم‌این‌ڪانال‌چیہ! چندتاعضوداشتہ؟ امادم‌همہ‌شون‌گرم‌ ڪہ‌تاآخرڪانال‌روٺرڪ نڪردندولفت‌ندادند...(: ‌ ‌تا‌آخر‌ش‌موندن🚶‍♀
•°~🕊🦋 ؛ بوی‌عطـر‌عجیبی‌داشـت‌نام‌عطر‌رو‌که میپرسیدم‌جواب‌سـر‌بالا‌میداد شهیـدکه‌شد‌تو‌وصیـت‌نامه‌اش‌نوشته‌بود به‌خدا‌قسم‌هیچ‌وقـت‌به‌خـودم‌عطر‌نـزدم هروقت‌خواسـتم‌معطـر‌بشم‌از‌ته‌دل‌میگفتم السلـام‌علـیک‌یا‌ابا‌عبـدالله‌الحُسیـن(ع).. ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسم‌ࢪبّ‌شھـــــدا🌷 #جانم‌مۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_133 صدای حاج آقا موسوی، از بلندگوها پخش شد ــ
🌷 🍂 💜 ماشین که ایستاد، مهیا چشمانش را باز کرد. خیره به جمعیت زیادی که کنار معراج شهدا بودند؛ ماند. همراه دخترها پیاده شد و به سمت بقیه رفتند. هر از گاهی، نگاهی به اطرافش می انداخت؛ تا شاید شهاب را ببیند. اما اثری از شهاب نبود. وارد معراج شهدا شدند. همه ی خانم ها، یک طرف ایستادند؛ تا مزاحم کار آقایان نباشند. تابوت را کنار قبر گذاشتند که همزمان صدای خانمی آمد. ــ صبر کنید... مهیا نگاهی به آن خانم انداخت. به صورت شکسته و چشمان سرخ خانم جوان، نگاهی انداخت. آرام از مریم پرسید. ــ کیه؟! مریم که سعی می کرد، جلوی گریه اش را بگیرد؛ گفت: ــ مرضیه است... زن شهید... مهیا، چشمانش را محکم روی هم فشار داد. قلبش بی قراری می کرد. دوست داشت از آنجا دور شود. ــ صبر کنید توروخدا! آقا شهاب! مهیا با آمدن اسم شهاب، چشمانش را باز کرد. شهاب را دید؛ اما این شهاب را نمی شناخت. این شهاب آشفته، با چشمان سرخ را نمی شناخت. اشک در چشمانش نشست. دوباره به شهابی که سر به زیر به حرف های مرضیه گوش می داد؛ نگاهی کرد. مرضیه زار می زد و از شهاب خواهش می کرد. ــ آقا شهاب شمارو به هر کی دوست دارید؛ بزار ببینمش. بزارید برا آخرین بار ببینمش... شهاب سعی می کرد او را از دیدن همسرش، منصرف کند. ــ خانم موکل! بلند شید. نمیشه ببیندیش... مرضیه احساس می کرد، قلبش آتش گرفته بود. دوست نداشت شهادت عزیزش را باور کند. ــ همسرمه! می خوام ببینمش! چرا دارید این کارو میکنید؟! بزارید ببینمش. باور کنید اگه امیر علی بود و میدید من اینجوری به شما اصرار می کنم و شما قبول نمیکنید؛ هیچوقت ساکت نمیموند. با این حرف صدای گریه همه بلند شد. مهیا به شهابی که دستش را جلوی صورتش گذاشته بود و شانه هایش آرام تکان می خوردند؛ نگاه کرد. احساس بدی داشت که نمی توانست جلو برود و او را آرام کند. مرضیه با چشمانی پر اشک، به شهاب اصرار می کرد؛ که همسرش را ببیند. ــ خانم موکل باور کنید نمیشه! مرضیه با گریه گفت: ــ چرا نمیشه! میترسید، من پیشونیه تیر خوردشو ببینم؛ حالم بد بشه؟! مهیا احساس کرد؛ قلبش فشرده شد. هیچ کنترلی بر اشک هایش نداشت. مریم با نگرانی به مهیا نگاه کرد. صدای مرضیه، باز در فضای ساکت معراج پیچید. ــ بزارید برای آخرین بار هم که شده؛ ببینمش! آقا شهاب شما رو به بی بی زینب_س؛ به جدتون؛ به مادرتون فاطمه الزهرا_س؛ قسم میدم. فقط بزارید من امیر علیم رو ببینم. شهاب دیگر نمی توانست، نه بگوید. او را قسم داده بود. با کمک محسن در تابوت را برداشت. ــ مهیا جان! می خوای بریم تو ماشین؟! مهیا به مریم که نگران بود؛ نگاهی انداخت. ــ نه! من خوبم! دوباره به طرف مرضیه چرخید. مرضیه دستی به صورت سرد و بی روح امیر علی کشید و با گریه گفت. ــ امیر علی! چشماتو باز کن جان من! چشاتو باز کن! نگاه قسمت دادم به جون خودم! مثل همیشه اخم کن و بگو، هیچوقت جونه خودتو قسم نده! زار زد. و قلب مهیا فشرده تر و اشک هایش بیشتر شد. ـ امیرعلی؛ چرا تنهام گذاشتی؟! من غیر تو کسیو ندارم. تو تموم زندگیم بودی... تو قول داده بودی، کنارم بمونی! من الان تکیه گاهی ندارم. مهیا به هق هق افتاده بود. ــ امیرعلی! صدات کردم؛ چرا نگفتی جانم؟! امیر علی، نبودنت سخته... با هق هق داد زد. ــ امیر علی!!! مهیا دیگر نمی توانست سر جایش بایستد. مریم و سارا متوجه حال بدش شدند. به او کمک کردند، که از جمعیت دور شوند و گوشه ای بشیند. مهیا، سر روی زانوهایش گذایش و هق هق اش در فضا پیچید. سارا حرفی نزد. گذاشت تا مهیا آرام شود... ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋 🌱 دوستِ بد یاگناه‌روبرات‌خوشگل‌میڪنه یاخودش‌گناهڪاره!! دوستِ خوب توروبه‌یادخدامیندازه وقـتۍڪنارشۍازگناه ڪردن‌شرم‌دارۍ...🙂💜 مواظب‌باشیم‌باگناه‌امام‌زمان‌روناراحت نکنیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد... 🍃
🥀 *سلام آقا جان...* 🥀 *قوربون کبوترای حرمت...* *امام حسن...♥️* * ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج..* .🤲🏻 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
اینقدرےکہ‌توفضاےمجازے‌رو قمہ‌کشےیہ‌دخترنوجوون‌‌مانور داده‌میشہ.. روچاقوخوردن‌یہ‌پسرجوون‌ واسہ‌نجات‌دختر‌مردم‌داده‌نشد..🚶🏻‍♂ ماجراشوشنیدے‌دیگہ؟!👀 نصف‌شب‌توخیابون‌‌بہ‌سمت‌ خونہ‌مےرفتہ‌‌میبینہ‌بہ‌زور‌میخوان چن‌تادختر‌روسوارما‌شین‌کنن غیرتے‌میشہ‌میره‌برا‌نجاتشون اون‌بےشرفاےبےناموس‌چاقورو میڪشن‌رو‌گردنش‌رگش‌بریده میشہ..!!💔 دخترا‌هم‌فرار‌میکنن‌. . . یہ‌علے‌میمونہ‌ویہ‌خیابون‌خالے‌ازجمعیت..🚶🏻‍♂ شھیدۍکہ‌رگ‌غیرتش‌بریده‌شد.. @az_shohada_ta_karbala🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️پدر و مادر چقدر به خاطر خراب‌کاری‌ها یا مشکلات ما، غصه می‌خورن؟! بی‌نهایت برابرش کنید❗️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌🏻یک جمله طلایی برای زیارت ائمه! 👈🏻 هر موقع رفتید حرم، این جمله رو یادتون نره .. 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐