اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسمࢪبّشھـــــدا🌷 #جانممۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_70 مهیا از شنیدن این حرف، دلش به درد آمد. ـــ
#بسمࢪبّشھـــــدا🌷
#جانممۍࢪۅد🍂
#نـاحـلـــــہ💜
#پارت_71
نگاهی به آدرس انداخت.
ــــ آره خودشه...
سرش را بالا آورد و به رستورانی مجلل نگاهی کرد.
موبایلش را درآورد و پیامی به مهران داد.
ــــ تو رستورانی؟؟؟
منتظر جواب ماند. بعد از یک هفته چادر سر کردن، الان با مانتو، کمی معذب بود.
هی، مانتویش را پایین می کشید. نمی دانست چرا این همه سال چادر نپوشیدن، او را معذب نکرده بود ولی الان...!!
با صدای پیامک، به خودش آمد.به سمت در رفت.
یک مرد، که کت و شلوار پوشیده بود، در را برایش باز کرد.
تشکری کرد و وارد شد.
گارسون به طرفش آمد.
ــــ خانم رضایی؟!
ــــ بله!
گارسون، با دست به میزی اشاره کرد.
ــــ بله بفرمایید... آقای صولتی اونجا منتظر هستند.
مهیا، دوباره تشکری کرد و به سمت میزی که مهران، روی آن نشسته بود، رفت.
مهران سر جایش ایستاد.
ــــ سلام!
مهران، با تعجب به دست شکسته مهیا نگاهی کرد.
ــــ سلام..این چه وضعیه؟!
مهیا با چهره ای متعجب و پر سوال نگاهش کرد.
ــــ چیزی نیست... یه شکستگیه!
مهران سر جایش نشست.ــــ چی میخوری؟!
ـــ ممنون! چیزی نمی خورم. فقط جزوه ام رو بدید.
مهران با تعجب به مهیا نگاه کرد.
ــــ چیزی شده مهــ... ببخشید، خانم رضایی؟!
ـــ نه! چطور؟!
مهران، به صندلیش تکیه داد.
ــــ نمی دونم... بعد دو هفته اومدی... دستت شکسته... رفتارت...
با دست، به لباس های مهیا اشاره کرد.
ـــ تیپت عوض شده... چی شده؟!خبریه به ماهم بگو...
مهیا، سرش را پایین انداخت و شروع به بازی با دستبندش، کرد.
ــــ نه! چیزی نشده... فقط لطفا جزوه رو بدید.
دستش را به سمت مهران دراز کرد، تا جزوه را بگیرد؛ که مهران، دست مهیا را در دستانش گرفت.
مهیا، دستش را محکم از دست مهران کشید. تمام بندنش به لرزش افتاده بود.
مهران، دستش را جلو برد تا دوباره دستش را بگیرد...
که مهیا با صدای بلندی گفت:
ــــ دستت رو بکش عوضی!
نگاه ها، همه به طرفشان برگشت.
مهران، به بقیه لبخندی زد.ـــ چته مهیا...آروم همه دارند نگاه میکنند.
ـــ بگزار نگاه کنند...به درک!
ـــ من که کاری نمی خواستم بکنم، چرا اینقدر عکس العمل نشون میدی!
مهیا فریاد زد:
ــــ تو غلط میکنی دست منو بگیری! کثافت!
کیفش را از روی میز برداشت و به طرف بیرون رستوران، دوید...
قدم های تند و بلندی برمی داشت. احساس بدی به او دست داده بود. دستش را به لباس هایش می کشید. خودش
هم نمی دانست چه به سرش آمده بود!
وقتی که مهران دستش را گرفته بود؛ احساس بدی به او دست داده بود.
با دیدن شیر آبی، به طرفش رفت.
آب سرد بود. دستانش را زیر آب گذاشت. و بی توجه به هوای سرد، دستانش را شست.
دستانش از سرما و آب سرد، سرخ شده بودند.
آن ها را در جیب پالتویش گذاشت.
وبه راهش ادامه داد. نمی دانست چقدر پیاده روی کرده بود؛ اما با بلند کردن سرش و دیدن نوری سبز، ناخوداگاه به
سمتش رفت...
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
•『💔』
•
ازشپرسیدم:اگهمےتونستےالانهرجایےکه
مےخواستےباشے،کجامےرفتے؟🙂👋
گفت:↯
خبرداریامامزمان(عج)الانکجاهستن؟😔
جوابےنداشتم،سکوتکردم..(:🖤
#الہم_عجل_لولیڪ_الفࢪج💚
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
*سلامـ امامـ زمانمـ !*💚
اۍ مثل روز آمدنت روشن،
این روزها کہ میگذرد در انتظار آمدنت هستم..
#اللہـم_عجـل_لولیـڪ_الفرجـــ 🤲🏻
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
‹💛✨›
‹💛💫›ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
•
.
خدابااونعظمتشمیگه:
"أنَاجَلیٖسُ،مَنْ جٰالَسَنِیٖ"
منهمنشیناونڪسیهستم
ڪهبا منبشینہ!
انگارخدادارہ،دنبالیهرفیقِنابمیگردہ؛
یارفیقَمنلارفیق لہ!
چقدرمنِحقیرروتحویلمیگیرے؟!
💛⃟✨¦⇢#حاجحسینیڪتا🌱
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
4_5899982749015476498.mp3
14.55M
مداحی 🕊
محمد حسین پویانفر
عشق یعنی ....❤️
آرومه دل بی قرارم باش🍃
تو سختی و تنهایی کنارم باش🕊
غیر از تو دلم جای هیچ کس نیست✨
هیچ عشقی به جز عشقت مقدس نیست❤️
@az_shohada_ta_karbala
تویے ڪه شهدا را به سخره میگیرے بدان!
همه چیزتــ را مدیون شهدایے😏
چادر تنها "بخشی'' از
دین تو را ادا می ڪند...😞
آن مردان پاڪ خدایے جانشان را
برای آسایش ما دادند...💔
فکر نمی کنم حجابــ تو جبران کوچڪترین فداکارے هایشان را بکند...😓
خون شــ❤️ــهدا بیش از این ها ارزش دارد
که تو با حرف ها و رفتار و ظاهر نامناسبتــ پایمالش کنی…!😔
آنها تو را دوستــ دارند
اما با وقارتــ، با چادرتــ ...☺️
فقط ڪافی استــ با آنها رفیق شوے و رضایتشان را به دست آورے 😌
جوری دستتــ را می گیرند که خودتــ هم نمیفهمی!😇
حال تو بگو؟
برایتــ سختــ استــ که
به همین یڪ خواستہ شان عمل ڪنی؟!!؟
@az_shohada_ta_karbala
هر که شد گمنــام تـر ،
زهــرا (س) خریـدارش شود
بــر درِ ایـن خـــانــه
از نــام و نشـــان بـاید گذشــت !
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
@az_shohada_ta_karbala
بعد از اینکه از پهلو تیر خورد ،
خودش را یک کیلومتر عقب می کشد.
۱۰ روز در بیمارستان حلب بستری
بود ، و کلیه هایش را از دست می دهد.
شب آخری می گفت:
قربون حضرتزهرا برم چی کشیده ؛
و تا لحظه آخر زیارت عاشورا میخوند..
احمد و برادر شهیدش امیر
به فاصله ۳۰سال هر دو شبِ شهادت
حضرت زهرا(س)شهـید شدن ...
به روایت از همسر شهید
حاج احمد اسماعیلی🌷
@az_shohada_ta_karbala
بهشگفتم : بچه من تازه به دنیا اومده
تو میخوای منو تنهـا بذاری و بری؟
گفت : تو فکر کردی من چرا اسم
دخترمون رو زینب گذاشتم !؟ :)
- شهیدمحمداکرمابراهیمے -🌱
@az_shohada_ta_karbala
دائم الوضو بود
موقع اذان خیلیها میرفتند وضو بگیرند
ولی حسن اذان و اقامه را میگفت
و نمازش را شروع میکرد
میگفت:
زمین جایِ جمع کردن ثوابه
حیف زمین خدا نیست
که آدم بدون وضو روش راه بره..؟!
#شهیدحسنطهرانیمقدم🌿
@az_shohada_ta_karbala
حضرت دلبر 😍♥️
هرگز به غیر جانانـ
ما جانـ نمے فروشیم
جانـ مے دهیم اما
جانانـ نمے فروشیم
دشمنـ اگر ببخشد
کاخ سفید خود را
یک تار موے رهبر
بر آنـ نمے فروشیم
@az_shohada_ta_karbala
حرفِحساب[✌️🏻]
دیدینتازگـــیآهمهجوونا
آرزوےشهادتدارن...؟!
همـــششعار #شهادت
همـــشادعآے #شهادت
ولےپسرجون،دخترجون...
یهنیگابهخودتمکـــردے؟!
ببینشبیهشـــے؟!
ببینیهنَمهباهاششباهتدارے؟!
شهدارومیگما🙃...!
یهشهیـــدهیچوقتِهیچوقتدلنمیشکنه
یهشهیــدهیچوقتِهیچوقتمسیرشوکجنمیکنه
یهشهیـــدرفیقش #حسینه، #مهدےِفاطمهس
میخواےمثهشهدابشے؟! بسمِالله... (:
▪️قیافهومدبراتمهمنباشه؛مثه #هادےذوالفقاری
▪️ازپولوثروتتبگذری؛مثه #احمدمشلب
▪️راستےمیتونےازعشقتبگذرے؟!مثه #حمیدسیاهکالے
▫️بیاوبهخودتقولبدهازاینبهبعددورترینفاصلهروبا #گناهداشتهباشے!
مثلاکیلومترها؟!فرسنگها؟!
نه!!حتــےبیشترازاینها...((:
قشنگنیست؟!
▫️بیاوبهخودتقولبدهچشاتوبدزدی
وقتےچشاتبهیهنامحرممیخوره...
همونلحظهبگو #یاخَیرَحَبیب وَمَحبوب!!
▫️بیاوبهخودتقولبدهدهنتوگِلبگیریاونجا
کهمیخوادبه #دروغبازشه!!
اصلاخلاصهبگمبرات؟!
[❗️بیاوبهخودتقولبدهنشےدلیلِاشکایِ
#امامزمانت (:💔 ❗️]
.
#آخدامیبینههه
#گناهنکنیمبهخاطرحضورش✋🏻
#توفضایمجازیمراقبخودتباش👊🏻
@az_shohada_ta_karbala
#شهیدانه 🖇💛
°[ تا رمز عملیات رو گفتم
دیدم داره آب قمقمهاش رو خالے میڪنه
روے خاڪ..!
با تعجب گفتم :
پانزده ڪیلومتر راهه...!
چرا آب رو میریزے...؟!
گفت:مگه نگفتے رمز عملیات یا ابوالفضل العباس |؏|...
من شرم میڪنم
با اسم آقا برم عملیات و
با خودم آب ببرم(:💔]°
@az_shohada_ta_karbala
*سلامـ امامـ زمانمـ !* ❤️
من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش
من آنِ تو ام مرا بہ من باز مدھ . . . !
#اللہـم_عجـل_لولیـڪ_الفرجـــ 🤲🏻
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
💚⃢🌿↫ #تلنگرانہ
گفتم:بهشتت؟
گفت:لبخندحسین'؏'
گفتم:جهنمت؟
گفت:دورے از حسین'؏'
گفتم:دنیایت؟
گفت:خیمھ عزاے حسین'؏'.
گفتم:مرگت؟
گفت:شهـادت.
گفتم:مدفنت؟
گفت:بےنشان.
گفتم:حرف آخرت؟
گفت:یاحـسین''؏'' :)
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛⃟🌼¦ #یامهدۍ
بوۍگلهاعالمۍࢪامستوحيࢪاטּميکند
ديدטּمهدۍهزاࢪاטּدࢪددࢪماטּميکند
مدعۍگويدڪهبايکگلنمۍگࢪددبهاࢪ
منگلۍداࢪمڪهعالمࢪاگلستاטּميکند
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ🖇¦
السلاموعلیکیاحجةاللهفیخلقھ🌿
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
#قیمتےیاغیرتے؟!
🍃⃟💚#کلامشھدا
آدمهادودستہاند؛
غیࢪتۍوقیمتۍ😉
غیࢪتۍهآبآ"خدا"معاملھڪردند😌✨🌈
وقیمتۍهآبآ"بندھخدا"😔✨
#شہیدبࢪونسے🌱
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
•🌿❛
میگنالگوےیهبچھپدرشه
الگوےمابچهشیعههاهممولاعلےمونھ(:
ولے...!
چراهیچڪدومازڪاراواعمالمون
بوییازبابانبردھ؟
چرا شبیہباباموننیست؟💔!'
سکوت . .!جایز :)
#بهخودمونبیایم!
#امیردلبرے♡
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری📸
هنوز باورم نمیشه این خبر واقعی بوده💔
عادت نکردم بگم #شهید
میگم #حاجی
#سرداردلم🕊
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
#سخن_بزرگان✋🏻🌱
¦صداقٺ و شهادت
اتفاقے همقافیہ نشدهاند!
اگر صادق باشیمـ
حتما شهید مےشویم
ليَجْزِيَاللَّهُالصَّادِقِينَبِصِدْقِهِم♥️ْ✨¦
•حاجحسینیکتا
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
•°🌱
" فَرِّو اِلی الحُسَین (ع) "
+مےخوام از این شلوغیا به
سمتت فرار ڪنم..
[حــسین ]♥️
#ماملت ولایتیم
#محرم_نزدیک_است
@az_shohada_ta_karbala