eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
336 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج احمد!یادتان هست سال۸۵؟راهیان؟یک مشت بچه راکه از شهید و شهادت هیچ نمیدانستند،بی بهانه جمع کردید و بردید جنوب و یادتان هست عهدنامه نوشتیم؟اماببخشید!گمش کردیم؛اماشما گفتید مشکلی نیست.خندیدید و دستی ه شانه مان زدید و گفتید یاعلی! بردیدمان عرفه،مشهد و حتی اردوی جهادی. و دوباره گفتید بنویسید، نوشته هایتان را امضا می کنم؛ عهدنامه،مرامنامه،سوگندنامه. بازهم ببخشید.آن روز ها جوهر خودکارمان سفید نوشته بود. الان به جز چند تا کاغذ سفید،چیزی نداریم!نه، انگار شاید اصلا چیزی ننوشتیم. حاج احمد! شرمنده ام! حرف های حاج حسین یکتا توی مجتمع غدیر، مشهد۸۹ ، همه اش یادمان رفت. توی شلمچه، دم غروب چقدر گریه کردیم؛ وباز یادمان رفت. حاج احمد! معذرت می خواهم! اردوی جهادی صبر ما کم بود. حرف های مردم آنجا که با تمام مهربانی و ساده دلی بود، به مزاج ما خوش نمی آمد. استقبال بچه های روستا را با داد جواب دادیم. ناشکری کردیم. به خودمان بد و بیراه گفتیم که چرا آمدیم پشت کوه؟ حاجی! حتی دیروز خودم-خیلی سریع اتفاق افتاد، نفهمیدم چه شد. ولی وقتی از روی صندلی بلند شدم ، داغ کرده بودم . مدام به خودم بد و بیراه می گفتم [که] محسن! این چه غلطی بود کردی؟ ولی حرف هایی بود که زده شد. و امروز توی این جمع، همان جمعی که دیروز شاید با تئاتر و طنزمان ارزش هایی را به سخره گرفته بودیم ، می خواهم اعتراف کنم که روحانیت و لباس شان، برایم به اندازه چفیه مقدس است. ادامه دارد… 🌹برگرفته از کتاب زیر تیغ🌹 *╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗* 🌷 @khademenn 🌷 *╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*