eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
330 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت115 -اره علی :چرا دیشب به
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق 🌿 (با شنیدن این حرفش خوشحال شدم ، از اینکه اینقدر به فکر و عقایدم احترام میزاره دوست داشتم ) در حیاط باز شد و امیر و سارا وارد حیاط شدن خنده به لب اومدن سمت ما سارا :آقا سید می خواستین تلافی کنین علی سرش بلند شد و ازاتاق بیرون رفت منم بلند شدم رفتم جلوی آینه خودمو نگاه کردم صورتم خوب شده بود شومیزمو پوشیدمو موهامو شونه کردم و دم اسبیبستم روسریمو گذاشتم روی سرمو رفتم ازاتاق بیرون دست وصورتمو شستم و رفتم سمت آشپز خونه بیبیو علیکنار سفره نشسته بودن - سلام بیبی: سلام به روی ماهت کنار علینشستمو مشغول صبحانه خوردن شدیم به اطرافم نگاه کردمو گفتم: بیبی امیر کجاست؟ بیبی: گفت میره دنبال سارا بر میگرده - اها بعد از خوردن صبحانه با علیرفتیم داخل حیاط روی تخت نشستیم علی: آیه - بله علی: امشب شام میای بریم خونه ما؟ ( چیزی نگفتم ،دلم میخواست بگم نه ) علی: امشب مامان کلیمهمون دعوت کرده به خاطرتو،از من خواست بیام دنبالت ،اگه که دوست نداری بیای اشکالینداره بهشمیگم که یه وقت دیگه میارمش خونه - نه ،میام علی لبخندی زد : خودم آخر شب میرسونمت خونتون (با شنیدن این حرفش خوشحال شدم ،ازاینکه اینقدربه پایین و خجالت کشید -نمیری تو که همیشه سوهان روحمی سارا :ولی خودمونیمآدستتون درد نکنه ، این دل من خنک شد امیر :اااااا...سارا سارا: چیه کم اذیتم کرد این آیه ،اقا سید نمی دونین این آیه چه آتیشی میسوزونه ،نگاش نکنین الان مثل موش سربه زیر شده ... علی :فک کنم شما دلتون خیلی پره از دست آیه امیر :پره؟داداش الان اگه دستش یه تیر بار باشه همه رو سمت آیه هدف میگیره با حرف امیر همه خندیدیم امیر : خوب برنامه تون چیه ؟ علی:فعلا که هیچی ،ولی واسه شب قراره با آیه بریم خونه ما ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊