eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
345 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
○|🔗♥|○ •قصۂ عشــق ازآنجـا شـرۅع شد ڪہ خــدا مِهـر یڪ شـش‌گـۅشھ ‌انداخـټ میـانِ دݪ مـا♥️ ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
"🗞♥" • ؟🤔 -شہید‌همت‌میگفټ:↓ هرموقع‌در‌مناطق‌جنگۍ‌راه‌را‌گم‌ڪردید، نگاه‌ڪنید‌آتش‌دشمن‌ڪدام‌سمٺ‌را‌میڪوبد‌همان‌جبهہ‌خودۍ‌اسٺ. خواستین‌رأی‌بدید‌نگاه‌ڪنید‌دشمن‌ڪی‌رو‌دار‌میکوبه‌ بہ‌همون‌رأی‌بدید.🖐🏻📝 . ✌🏻🇮🇷 ‌. ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
💌🔗 _______ دوستش‌میگفت: ازکلاس‌زبان‌یك‌راست‌رفتم‌مسجد..🕌 یه‌گوشه‌نشستم‌ودفترکتابم ‌رودرآوردم..روح‌الله‌اومد‌پیشم.. . کتاب‌های‌زبانم‌روکه‌دید، ‌تشویقم‌کردوگفت: «آفرین..!سربازامام‌زمان‌ باید‌زبان‌بلد‌باشه...😉📘» . یکبارم‌بهم‌گفت: «همیشه‌عینك‌آفتابی‌بزن‌چشمات‌ضعیف‌نشه..🕶 سربازامام‌زمان‌باید‌چشماش‌سالم‌باشه...✌️🏼» . تمام‌معیارزندگیش‌رو‌گذاشته‌بود‌به‌اینکه 《سربازخوبی‌برای‌امام‌زمانش‌باشه..♥️》 🌿 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
🌿 1182سال است... که کاندیدای اصلح 🌿 از سوی خداوند اعلام و.. انتخاب شده است〽️ ولی.... 💔 کسی تبلیغ او را نمی کند، ستاد تبلیغاتی ندارد و مردم علاج مشکلاتشان را در آمدن او🌄جستجو نمی کنند..📌 خدایا ما امام زمانمان را میخواهیم 😓💔.... ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
چند نوجوان قاری بودیم که به همراه اساتید قرآن ، رفته بودیم خدمت آقا ! اول ما چند آیه قرائت کردیم ، بچه های بیت آقا صدایمان را ضبط کردند . نوبت به اساتید که رسید ، نوار ، تمام شده بود . خواستند نوار را برگردانند و دوباره روی آن ضبط کنند ! اما آقا نوار را برداشتند و گفتند : ما نوار این نوجوان ها را داشته باشیم بهتر است . بال درآورده بودیم !!!🤩 @az_shohada_ta_karbala
-می‌گفت: هرڪسی‌روزے‌‌ ³ مرتبہ خطاب‌به‌حضرت‌مهدی 'ﷻ' بگہ ↓ ﴿بابی‌انتَ‌وامےیااباصالح‌المهدے‌‌﴾ حضرت‌یجور‌خاصے‌‌‌براش‌دعامیکنن :)🌿. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌸🍃 @az_shohada_ta_karbala
دخترانـه‌هاے‌آرامــ ما چادرے ها...👑 نهــ املــــیمــ نهــــــ متحجـــــر....😒 ما هنرمندیمـــ♥️😌 هنرمون اینهـــ که میتونیمـــ متفاوت باشیمــ😉🔗 وگرنهـــ هم رنگ شـــــدن جمــــــاعت را کـهـ همهــ بلدن...!😏💜 حجاب یعنے....🎗 چادر خاکــــــے مادرم فاطمهــ.... @az_shohada_ta_karbala
ما چادرے ها...👑 نهــ املــــیمــ نهــــــ متحجـــــر....😒 ما هنرمندیمـــ♥️😌 هنرمون اینهـــ که میتونیمـــ متفاوت باشیمــ😉🔗 وگرنهـــ هم رنگ شـــــدن جمــــــاعت را کـهـ همهــ بلدن...!😏💜 حجاب یعنے....🎗 چادر خاکــــــے مادرم فاطمهــ.... @az_shohada_ta_karbala
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسم‌ࢪبّ‌شھـــــدا🌷 #جانم‌مۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_53 ــــ آخ چقدر خوردیم ــــ چی چی و خوردیم هن
🌷 🍂 💜 شهاب نمی دانست که چرا اینقدر روی این قضیه حساس شده بود نمی دانست از مریم بپرسد یا نه ولی دیدکه اصلل نمی تواند تحمل کند ـــ میگم مریم تو نامزد خانم رضایی رو میشناسی ـــ خانم رضایی؟مهیارو میگی؟ ـــ آره ـــ مهیا اصلا نامزد نداره ـــ پس چرا بهت گفت به عشقش سلام برسونی؟ مریم خندیدو گفت ــــ آها،مهیا به مامانم میگه شهین جونم یا عشقم مامانی حرص میخوره اینم نقطه ضعف پیدا کرده از مامانم به من میگه مری اسم به این قشنگیو خراب میکنه ـــ برو پایین می خوام برم کار دارم مریم پیاده شد آیفون را زد با صدای شهاب برگشت ــــ به مامان بگو رفتم مسجد دیر میکنم نگران نشه ـــ چشم ــــ چشمت بی بال مری ــــ شهاب خیلی .... شهاب خندید و ماشین را حرکت داد ماشین را کنار پایگاه پارک کرد به سمت مسجد رفت با وارد شدن شهاب کلی چیز به سمتش پرت شد ــــ اِ چتونه محسن اخمی بهش کرد ــــ مرد حسابی گفتی میرم خواهرمو و دوستشو میرسونم دو دقیقه ای اینجام الان یه ساعتی میشه رفتی شهاب کنارشان نشست ــــ شرمنده بخدا دیگه دیر شد همه کارا تموم شد دیگه کاری نداریم ??محسن با حاجی هماهنگ کردی محسن لیست هایی را به سمت شهاب گرفت ــــ خیالت تخت همه چی هماهنگ شده است اینم اسامی دانش آموزا و همراه ها هستن پیشت بمونن ـــ شهاب پسرم شهاب با دیدن احمد آقا بلند شد ــــ سلام حاج آقا خوب هستید ـــ سلام پسرم خوبیم شکر تو خوبی چطورید با زحمتای ما ــــ این چه حرفیه رحمته ـــ پسرم مهیا باهاتونه حواشو داشته باش یکم فضوله سپردمش به تو ــــ چشم حتما نگران نباشید ـــ خب من مزاحمت نمیشم خداحافظ ــــ بسلامت حاج آقا به محض اینکه شهاب نشست علی شروع کرد به خندیدن ـــ چته ؟؟ ــــ خجالت نمیکشی میگی رحمته شهاب گنگ نگاهی به آن ها انداخت با چیدن قضایا کنار هم پوشه را به سمت علی پرت کرد ــــ خجالت بکش مومن من از کجا بدونم از زحمت منظورش دخترشه محسن به هردویشان اخمی کرد ـــ علی خوبیت نداره این بحثو تموم کن برید استراحت کنید فردا کلی کار داریم ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت97 اینقدر عصبانی بودم که نمی
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق 🌿 تا شب امیر صد باراومد داخل اتاقم که نکنه به مغزم بزنه و اتاق و به هم بریزم تازه یه دستمالم گرفته بود تو دستش افتاد به جون اتاقم ،از کاراش خندم می گرفت ،نمیدونستم چرا همچین کارایی رو میکنه آخر سر هم رفت سمت کمد لباسم و یه دست لباس بایه روسری برداشت گذاشت روی تخت نگاه مظلومانه ای به من کرد و گفت: با این لباسا مثل ماه میشی اگه میشه اینو بپوش بعدم ازاتاق رفت بیرون نمی خواستم اینکار و کنم ولی میدونستم اگه کاری که گفته انجام ندم باز مجبورم میکنه لباسمو عوض کنم ساعت ۷ ونیم بود و من هنوزآماده نشده بودم دراتاق باز شدو سارا وارد اتاق شد سارا:چرا هنوزآماده نشدی؟ - میگم سارایه چیزی مشکوک میزنه سارا: چی؟ - چرا از صبح مامان چیزی نمیگه؟ اصلا یه بارم نیومده بگه آیه آماده شو ،آیه دیر شده سارا: خب به جاش امیر جبران کرده ،صد باربهت گفته واسه همین خیالش راحت بوده - اره راست میگی سارا:پاشو ،الان میرسناا - باشه لباسمو عوض کردم ،چادررنگیمو سرم کردمو رفتم سمت پذیرایی با دیدن بابا ،خجالت کشیدمو رفتم داخل آشپز خونه روی صندلی میزناهار خوری نشستم مامان بادیدنم یه لبخندی زد و چیزی نگفت کلافه به ساعت نگاه میکردم که زنگ خونه به صدا دراومد بلند شدم رفتم سمت پذیرایی کنار سارا ایستادم امیررفت در و باز کرد و بعد از چند دقیقه مهمونا وارد خونه شدن یه لحظه با وارد شدن یه نفر خشکم زده بود اصلا باورم نمیشد این آقا اومده باشه خواستگاری سارا که از من بیشتر قافلگیر شده بود آروم زیر گوشم گفت: آیه من دارم همون کسی رو می بینم که تو می بینی؟ مگه ممکنه ،اینجا.... ،خواستگاری تو ..... همه بعد ازاحوالپرسی نشستن ولی من و سارا مثل چوب خشک ایستاده بودیم و نگاه میکردیم با صدای امیربه خودمون اومدیم رفتیم یه گوشه نشستیم خواندن و استفاده از پست های کانال بدون عضویت حرام❌❌‼️ ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
…💔… شھادت دَرد دآرد درد ڪشتن لذت...🍃 دردگذشتن ازدلبستگےها قبل از اینڪه با دشمن بجنگے باید با نفست بجنگے|| °•شهآدت را به اَهلِ درد میدهند•°🕊 •°•🕊 @az_shohada_ta_karbala🕊
[🍂🧡] - - 👤•|شهیدابراهیم‌هادی‌مۍگفت↯ ♥️•°چـآدریآدگآر 🌱•°حضرت‌زهرآ‹سلام‌الله‌علیها›است، ✨•°ایمآن‌یڪ‌زن‌وقتےڪآمل‌مےشود 🧕•°ڪہ‌حجآب‌رآڪآمل‌رعآ‌یت‌ڪند... - - ☁️⃟🍁¦⇢ @az_shohada_ta_karbala🕊
[🕊🌷] - - بچہ‌مذهبی‌موقع‌رفتن میگہ‌یآعلے‌نہ‌بآے😌✋ ...😕 - - @az_shohada_ta_karbala🕊
شبتون مهدوی 🍃🦋 عشقتون فاطمی❤️😍 ارزتون دیدن حرم بی بی زینب✨🤍😍 یاعلی مدد تا فردا🖐🏻🌸 التماس دعا 🙏🏻
*سلامـ آقا جان!* این روزگار کفرِ مرا در می‌آورد ...! وقتی ڪِ بی تو می‌گذرد روزگارها 🤲🏻 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
~•📻📌 نزدیڪ عملیاتـ بود میدانستمـ دختر دارشدھ👨‍👧 یـک روز دیدمـ سر پاکتـ نامہ✉️ از جیبشـ زدھ بیرونـ گفتمـ : این چـ(🤔)ـیه؟! گفتـ عکسـ دخترمہ🙂 گفتمـ بده ببینمشـ گفتـ هنوز خودمـ ندیدمش گفتمـ چرا! گفتـ الان موقع عملیاتہ میترسمـ مهرپدرو فرزندے کاردستمـ بده بمونھ برا بعد :))♥️ 🕊| 🎞| @az_shohada_ta_karbala🕊
چادࢪ یعنے: ⇣ ↫نہ فقط ٻک پارچھ مشکے . . ! بلکہ چـادࢪ یعنے: ⇣ ↫تمرین صبوࢪے ... ↫تمرین وقــاࢪ ... ↫تمرین حجـاب ... ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ‹❁› ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ 🌿⃟💜¦ ⇢ 🆔@az_shohada_ta_karbala
+چہ‌تضمینۍوجوددارھ‌ڪہ‌رأےبدم بازم‌اوضا؏‌ازاین‌بدتر‌نشہ؟! _مگہ‌وقتۍشھدابراےانجام‌وظیفہ‌جونشون رو‌ڪف‌دستشون‌گرفتن‌و‌رفتن‌تضمین‌خواستن¿ 🖐🏼! ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊