اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسمࢪبّشھـــــدا🌷 #جانممۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_23 ــــ مهیا زودتر الان آژانس میرسه ــــ اومد
#بسمࢪبّشھـــــدا🌷
#جانممۍࢪۅد🍂
#نـاحـلـــــہ💜
#قسمت_24
مهیا شوڪه بود
همه به او نگاه می کردند
مخالفتی نکرد دوست داشت این کارو انجام بدهد .براش جالب بود...
مهیا لبخندی زد .
ـــ زحمت میشه براشون
مهیا با لبخند گفت:
ـــ نه این چه حرفیه فقط نوشته ها رو برام بفرستید براتون آماده می کنم .
حاج آقا دستی روی شونه های شهاب گذاشت
ـــ بفرما سید این همه نگران طرح ها بودی
مهیا آروم روبه مریم گفت:
ــــ برا چی این همه نگران بود ??خب می داد یکی درست می کرد دیگه .
ـــ اخه شهاب همیشه عادت داره خودش بنر و پوسترارو طراحی کنه.
ــ آها
در زده شد و دوستای مسجدی و بسیجی شهاب وارد شدند .
مهیا چسبید به دیوار:
ــــ یا اکثر امام زاده ها !!چقدر بسیجی!؟
همه مشغول صحبت بودند.
که دوباره باز شد و دوتا ماموری که دیشب هم امده بودند وارد شدن.
مهیا اخمی روی پیشونیش نشست بعد از سلاگ و احوالپرسی با اقای مهدوی روبه همه گفت:
ـــ سلام علیکم .بی زحمت خواهرا برادرا بفرماییدبیرون بایستید ما چند تا سوال از آقای مهدوی بپرسیم بعد میتونید بیاید داخل .
همه از اتاق خارج شدند مهیا تا به در رسید مامور صدایش کرد:
ــــ خانم رضایی شما بمونید.
مهیا چشمانش را بست و زیرلب گفت:
ـــ لعنت بهت...
『⚘@khademenn⚘』
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت29 نفس عمیقی کشیدم و رفتم دا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق
#ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿
#پارت30
صبحزود از خونه زدم بیرون یه دربست گرفتم ،رفتم سمت دانشگاه،
وارد محوطه دانشگاه شدم که یکی صدام کرد،
برگشتم نگاهش کردم، سارابود.
- سلام عروس خانم ،اینجا چیکارمیکنی ناسلامتی امشبشب خواستگاریته!
سارا: نمیخواستم بیام ،ولی منصوری تماس گرفت گفت
حتما باید بیای تازه گفت تو هم باید باشی.
- عع من چرا ؟
سارا: نمیدونم بریم ببینیم چیکار داره.
با سارا سمت اتاق بسیج حرکت کردیم ،
بعد از درزدن وارد
اتاق شدیم.
- سلام
سارا: سلام
منصوری: سلام بچه ها بشینین کارتون دارم.
رفتیم روی صندلی که کنار میزبود نشستیم
منصوری:یه مشکلی پیش اومده ،بچه هایی که هر ساله
پکیج برای راهیان نور درست میکردن الان نمیتونن درست
کنن ،گفتم بیاین اینجا تایه فکری بکنیم ببینیم چیکارباید
بکنیم.
سارا: ببخشید من و آیه اسممونو واسه این سفر خط زدیم.
منصوری:عه چرا؟
سارا:خوب نمیتونیم بیایم دیگه..
( با حرف سارا خندم گرفت، به منصوری نگاه کردم)
- درسته که نمیتونیم بیایم ولی پکیج و درست میکنیم.
منصوری یه لبخندی زد: خدارو شکر،من تنها امیدم شما
بودین.
- خوب حالا باید چیکار کنیم؟
منصوری: باید برین بسیج برادران اونجا آقای هاشمی
کمکتون میکنه.
با شنیدن اسم هاشمی اخمام رفت توهم ، یه روزه اومده
کل کارو سپردن بهش..!
سارا: باشه ،چشم.
بعد با سارا ازاتاق بیرون رفتیم.
『⚘@khademenn⚘』
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت30 صبحزود از خونه زدم بیرون
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق
#ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿
#پارت31
- سارا چرا تو اسمتو خط زدی واسه راهیان نور؟
سارا: خوب، چیزه ! دلم نمیخواد تنها برم.
- دیوونه ،نه به داره نه بباره..
همینجور حرف میزدیم که رسیدیم دم دراتاق بسیج
برادران،یه کم چهره مونو جدی کردیم و چند تقه به دراتاق و زدیم
وارد شدیم، آقای هاشمی با تعدادی ازپسرای دانشگاه در حال بگو به خند
بودن
،با دیدن چهره ی خندان هاشمی من و سارا هاج و واج
نگاهش میکردیم
که یکی ازپسرا پرسید: ببخشید کاری داشتین ؟
یه دفعه به خودم اومدم که گفتم :خانم منصوری مارو
فرستادن راجب پکیج راهیان نور.
یه دفعه هاشمی گفت: بله بفرمایید داخل.بعد به پسرایی
که دورش نشسته بودن گفت : بچه ها خسته نباشین شما
میتونین برین.
یعنی با این حرفش خندم گرفت ،خوبه که نیششون تا بنا
گوششون بازبود خیلی هم خسته شده بودن...!
منو سارا کنارایستادیم که آقایون تشریفشونو بردن.
هاشمی: بفرمایید بشینین.
منو سارا هم رفتیم نشستیم.
هاشمی: به نظر من یه پکیج ساده درست کنیم مثلا،یه
سجاده به رنگ لباس بسیجی بایه تسبیح و یه مفاتیح
ریز،نظر شما چیه؟
سارا: به نظرم خوبه.
- ولی به نظر من خیلی ساده است،چون شاید بعضی هابرای اولین باره که به این سفر میان. باید یه چیزی درست
کنیم ذوق و شوق رفتنشون زیاد بشه..
هاشمی سرشو برگردوند سمت من
چشم تو چشم شدیم ،یه دفعه رنگ آبی چشماش منو جذب
خودش کرد.
یه دفعه سرمو پایین کردمو به دستام خیره شدم.
هاشمی: خوب شما چه نظری دارین؟
- نمیدونم ،باید فکر کنم..
هاشمی یه لبخندی زد ،با این لبخندش فکر کردم داره منو
مسخره میکنه😠
بلند شدم و نگاهش کردم: جوک گفتم که خندیدین ؟
هاشمی لبخندشو محو کرد: نه ولی اینجور شما با نظرم
مخالفت کردین فکر کردم حتماپیشنهاد خودتون بهتراز
پیشنهاده من باشه..!
با جدیت گفتم: معلومه که هست ،فردا بهتون پیشنهادمو
میگم ،فعلا با اجازه.
ازاتاق بیرون رفتم ،سارا هم پشت سرم اومد بیرون.
سارا: چت شد یهو آتیشی شدی؟
- ای کاش میتونستم خفه اش کنم با
دستام ،دیونه
زنجیری منو مسخره میکنه!!
سارا: وااا ،آیه ! بنده خدا که چیزی نگفت ،راستش من خودمم خندم گرفت تو این حرف و زدی ،آخه دختر کم عقل ،لااقل فکر میکردی بعد نظرت و میگفتی..!
- ول کن سارا اعصابم خورده،میزنم داغونت میکنم.
سارا: باشه بابا ،الان داغونم نکن ،داداش بیچاره ات
افسردگی میگیره.
خندیدم و رفتیم سمت کافه دانشگاه
تا ساعت دو کلاس داشتیم آخرین کلاسمون هم با هاشمی
بود.
『⚘@khademenn⚘』
#دلانہ
کاشحداقلاگرقرارنیستشهیدبشیما
اینجوری⇧بمیریم...(:♥️
『⚘@khademenn⚘』
15.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای کشته دور از وطن😭💔
🎤 #حاج_محمود_کریمی
『⚘@khademenn⚘』
🍃🌸🍃
نوشتهبود:
خدابااونعظمتشمیگه:
«أنَاجَلیٖسُ،مَنْجٰالَسَنِیٖ»
منهمنشینکسیهستمکهبامنبشینه!
انگارخدادارهدنبالیهرفیقِنابمیگرده؛
یارفیقَمَنلارفیقَلَهُ..!♥️
چقدرمنِحقیرروتحویلمیگیری #ای خدای محبوب
『⚘@khademenn⚘』
من می خواهم درآینده #شهید بشم💔
معلم پرید وسط حرف علی وگفت:
ببین علی جان موضوع انشا این بود که درآینده می خواهی چکاره بشی،باید درمورد یه شغل یاکار توضیح میدادی!
مثلا پدر خودت چه کاره است؟
آقا اجازه،شهید😔
『⚘@khademenn⚘』
هدایت شده از اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
شبتون مهدوی 🍃🦋
عشقتون فاطمی❤️😍
ارزتون دیدن حرم بی بی زینب✨🤍😍
یاعلی مدد تا فردا🖐🏻🌸
التماس دعا 🙏🏻
گروه چت دختران
ورود پسران ممنوع🚫❌
https://eitaa.com/joinchat/1576927329Cc6daf4c71e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ ⃟ ⃟❁
•| ازدخترمحجبہپرسیدند: ⇓
+ نظرټدرموࢪدحجابوچادرچیہ؟!'🧐
#دخترونه😇
°°°•🌸•°°°•🦋•°°°
『⚘@khademenn⚘』
°°°•🦋•°°°•🌸•°°
🔰 دعای روز یازدهم #ماه_رمضان
.
🍀اللهمعجلالولیکالفرج🍀
.
#ماهبندگی
#ماهمبارکرمضان
『⚘@khademenn⚘』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❔
+کجـای قرآن اومده حِجـــاب...؟
–پاسخ↑(: 🌱
{حقا که قرآن کاملترین کتاب است!}
『⚘@khademenn⚘』
#تلنگرانه📌
شما اَشک ریختی و من در کمند دنیا بودم.../:
آقا جان ببخش خیلی سر به هوا بودم!
『⚘@khademenn⚘』
🍃🌸🍃
نوشتهبود:
خدابااونعظمتشمیگه:
«أنَاجَلیٖسُ،مَنْجٰالَسَنِیٖ»
منهمنشینکسیهستمکهبامنبشینه!
انگارخدادارهدنبالیهرفیقِنابمیگرده؛
یارفیقَمَنلارفیقَلَهُ..!♥️
چقدرمنِحقیرروتحویلمیگیری #ای خدای محبوب
『⚘@khademenn⚘』
|•🍄🚗•|
منفداےطࢪزنگاهتآخر..
حۻࢪتجانا😌❤️
#رهبرانه
『⚘@khademenn⚘』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افشاگرى نقشه حاميان دولت براى انتخابات،از كودتا تا تعويق انتخابات
پشت پرده راز مذاكرات تا گشايش اقتصادى در اين دوماه
.
اين كليپ بايد به دست همه
ايرانى ها برسه،حتما ببينيد و منتشر كنيد
.
#تكرار_فريب
#روحانى_دور_شو
#نه_به_تعويق_انتخابات
🔽
⚘@khademenn⚘』
📸| #پروفایل
من از ڪودڪے عاشقت بودهام💞
پدرِ مہرباݩ ڪشورم!
┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄
#ڪپےباذڪرصلواتآزاد
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
⚘@khademenn⚘』
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جولانِفرزندان حِیدَر هولناکخواهدبود
نحنُ أُمَّةُ الإِمامِ الحُسَينِ ...✌️
°•°•°•💣🔥•°•°•°
#دیمونا
#مرگ_بر_اسرائیل⚰
┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
『⚘@khademenn⚘』
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
14.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نصفی از روز نداریم بخدا تاب عطش...
من بمیرم که سه روز آب نخوردی تو حسین🥀
°•°•°•🖤❣🖤•°•°•°
#فدای_لب_تشنه_ات_یاحسین✨
#استوری
┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
『⚘@khademenn⚘』
╚═♥️════.🍃🕊.═╝