eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
347 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستام برای کانالمون به ادمین پست نیاز داریم🙏🏻 اگر کسی میتونه کمکی بکنه به آیدی زیر پیام بده👇🏻🦋 @ya_ali53
Sibsorkhi-ShahadatImamHadi1399[01].mp3
3.36M
مداحی 🕊✨ حاج حسین سیب‌سرخی چه بی حرم چه باحرم میگیره دستمو زهرا مادرم @az_shohada_ta_karbala
شـہـیـد شـدن دل مـی خـواد ...🕊🍃 @az_shohada_ta_karbala
‏شما رفیقت‌ پیامتو‌سین‌ڪنه🌱 یہ‌ساعت‌بعدجواب‌بده‌ناراحت‌میشے😕 بعدصداۍاذان‌ومیشنوۍسه‌ساعت‌بعد نمازت‌ومیخونےانتظاردارۍخداناراحت‌نشه؟ 😣🥀 @az_shohada_ta_karbala
🌱 یہ‌طوری‌زنــدگےڪن‌ڪه‌ اگه‌توبۍخیالِ‌شهادت‌شدۍ شهادت‌بۍخیالِ‌تونشـه😎✌️ @az_shohada_ta_karbala
【ڪسےڪہ‌اهل‌دنیــانیست! فقط‌با آرام می‌گیرد...】 @az_shohada_ta_karbala
🎞 رفیق شهید : زنگ زد گفت:" سامان همین الان وسایلتو جمع کن،دو روز بریم قــم..." 🕌☺️ گفتم:"بابــک جان میشه چند روز دیگه بریم؟؟!🧐 گفت:"نــه همین الان!🙁 بااصرارم که بود دوتایے راه افتادیم از رشت رفتیم قــم🌸🍃 اونجا ازش پرسیدم:"بابک اینهمه عجله و اصرار براے چی بود؟!؟"🤔😑 گفت:" برای‌فرار‌ازگنـــاه‌! اگه میموندم رشت،دچار‌‌‌‌ ‌یه‌گناه‌میشدم... براےهمین‌اومدم‌ به‌حضرت‌معصــومه(س)‌پناه‌آوردم.💔 @az_shohada_ta_karbala🕊
فردا ۳ پارت از هر رمان گزاشته میشود
مردم‌آزار میدونے ‌کیه؟! اونے ‌که ↯ با گناهاش نمیزاره🚫 بقیه ‌زودتر امام‌زمانشون رو ببینن|• 🍄⃟📕¦⇢ 🍄⃟📕¦⇢ @az_shohada_ta_karbala🕊
شبتون مهدوی 🍃🦋 عشقتون فاطمی❤️😍 ارزتون دیدن حرم بی بی زینب✨😍 یاعلی مدد تا فردا🖐🏻🌸 التماس دعا 🙏🏻
*سلامـ آقا جان !* 🤍 دخیل بستہ نگاهمـ بہ جاۍ خالی‌تان مرا گسستہ زِ عالمـ هواۍِ یاری‌تان .. 🤲🏻 🍃♥️ رائحة الحیاة ♥️🍃 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
امام زمان ظهور نکرده 😞 تاخیر ظهور تقصیر کافر ها نیست!!!! تقصیر آمریکایی ها نیست!!☝🏻 تقصیر یهودی ها نیست!!...): تقصیر ما شیعیان هست😔 امید امام زمان ما شیعه ها هستیم ❗❗ امام زمان به خاطر گناه ما اشک می ریزه 😭 نه گناه یه یهودی🥀 از ما توقع داره که اسلام رو به مردم نشون بدیم ❗ اما نه با بی حجابی!!🥺 نه با شلوار پاره تو خیابون 👖 نه با آرایش تو خیابون. 👱🏻‍♀ 👗 👖 بابا امام زمان منتظر گناه نکردن ما شیعه هاست😭 منتظر تلاش ما شیعه ها برای ظهور هست😭 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
«📜🌷» 🌸|• . میگفٺ: براے‌من‌و‌بقیہ‌شهدا‌گریہ‌نکنید بلکه‌دلایلے🚫 را‌کہ‌به‌شـهادت‌رسیده‌ایم در‌نظر‌بگیرید🖐🏻 . . . . 💞|• . ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
•|♥️|• •<‌‌ 🧩🚦>• میگفت : دلت‌که‌گرفت قرآنُ‌ بردار : بسم‌الله‌بگو یه‌صفحه‌‌ا‌ش‌روبازکن‌ بگو.. خدایایکم‌باهام‌حرف‌بزن‌آروم‌شَم! فقط‌تو‌میتونی‌آرومم‌کنی..!♥️|• ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
‌‹🌸☔› 🎞 شب‌که‌دیر‌می‌اومد‌خونه‌در‌نمیزد . از‌روی‌دیوار‌میپرید‌تو‌حیاط ؛ و‌تا‌اذان‌صبح‌صبر‌می‌کرد،‌بعد به‌شیشه‌میزد ..! و‌همه‌را‌برای‌نماز‌بیدار‌میکرد .. بعد‌از‌شهادتش‌مادرم‌هر‌شب‌با صدای‌برخوردِ‌باد‌به‌شیشه می‌گفت : ابراهیم‌اومده :)💔🖐🏻 - 🌷. ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهاد دانلود بسیار عالی 🔴خیلیا ترسیدن و آرزو کردن که در آخرالزمان نباشن .... 👤استاد  .‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسم‌ࢪبّ‌شھـــــدا🌷 #جانم‌مۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_59 خیلی ممنون هم بابت عکسا هم بابت اینکه به مر
🌷 🍂 💜 ــــ وای... این چه وضعشه! آخه چرا آدم رو کله ی سحر بیدار می کنید؟؟ دانش آموزان هم مهیا را همراهی کردند و شروع کردن به غر زدن... ــــ خواهرا! لطفا ساکت؛ خواهرا ساکت! همه ساکت شدند و به شهاب خیره شدند. یکی از دانش آموزان با صدای بلند گفت. ــــ برادر!برای چی از اول صبح بیدارمون کردی؟!؟ ـــ این قوانین این پادگانه. شما وقتی می خواستید بیاید اردو؛ باید در مورد قوانینش هم سوال می پرسیدید! دختره ایشی زیر لب گفت. ــــ این مهیا جون گفت خیلی بد اخلاقه، باورش نکردم!!! شهاب سرش را بلند کرد و با تعجب به مهیا نگاه کرد! مهیا ضربه ی محکمی به پهلوی دختر زد. ــــ عزیزم!هر چی که بهت میگم رو که نباید با صدای بلند بگی! بقیه دخترها شروع به خندیدند کردند. ــــ بسه دیگه... خواهرهایی که نماز خوندند؛ به سمت سلف حرکت کنند. صبحونشون رو میل کنند. بعد همه توی محوطه جمع بشند تا کلاس های آموزشی شروع بشه. همه به سمت سلف رفتند. مهیا با دیدن صبحانه با صدای بلند گفت:حلوا شکری؟!؟ دخترها سرهاشان را جلو آودرند و با دیدن حلوا شکری؛ شروع به غر زدن کردند. مهیا به سمت میز آخر سالن رفت. مریم و سارا و نرجس آنجا نشسته بودند. نرجس با آمدن مهیا سرش را برگرداند و اخم هایش را در هم کشید. مهیا هم نشست و ادای نرجس را درآورد که سارا زد زیر خنده...خنده هایی که با چشم غره ی مریم ساڪت شدند. بعد از صبحانه همه به طرف محوطه رفتند. دختر ها به پنج گروه تقسیم شدند. استاد ها که شهاب، محسن، نرجس، مریم و سارا بودند؛ گروه ها را به قسمت هایی از محوطه بردند؛ وآموزش های خاصی را به آن ها آموزش دادند. مهیا کنار بقیه دخترها نشسته بود و جک تعریف می کردند؛ که شهاب با چند اسلحه به طرفشان آمد. مهیا با لحن با مزه ای گفت: ــــ یا حضرت عباس!!! همه ی دخترها شروع به خندیدن کردند. شهاب با تعجب نگاهی به آنها انداخت. ـــ چیزی شده؟! ــــ نه سید بفرمایید. شهاب اسلحه را از هم جدا کرد و با توضیح دوباره آن را بست. ـــ خب ۴نفر بیان اینجا اسلحه هایی که من باز کردم رو ببندند. ۴نفر که یکی از آنها مهیا بود؛ به طرف اسلحه ها رفتند. مهیا زودتر از همه اسلحه اش را بست. شهاب پشتش به مهیا بود. مهیا اسلحه را به سمت دانش آموزان گرفت وادای تیراندازی را درآورد. دختر ها هم خودشان را روی زمین می انداختند. شهاب با تعجب به دختر ها که پس از دیگری خودرا روی زمین می انداختند، نگاه کرد. وقتی به پشت سرش نگاه کرد؛ با ژستی که مهیا گرفته بود، قضیه را فهمید. لب هایش را در دهان فرو برد تا لبخندی که اصرار بر نشستن بر لبانش می کرد دیده نشود! ــــ تموم کردید خانم رضایی! مهیا بله ای گفت. شهاب اسلحه هارا گرفت و بعد از ختم صلواتی به سمت گروه بعدی رفت... ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
می گویند تقوا از تخصص لازم تر است ، آنرا میپذیرم اما می گویم : آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد ، بی تقواست. 🍃سالروز شهادت 🍃@az_shohada_ta_karbala🕊