eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
346 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20210730-WA0124.mp3
1.95M
قـــࢪاردلـهــ❤️ـــا زیاࢪت‌عاشۅࢪاシ
『🌱'° باهم‌دعاےفࢪج‌بخۅنیم🙂🤲🏻 شبتۅن‌الهے✨ عاقبتتۅن‌زهࢪایێ😍 〖🌱•'`
بسم الله الرحمن الرحیم ❤️
سلام امام مهربانم💚 چه‌ انتظارعجیبی! چه‌ انتظارعجیبی!؟ تو‌بین‌ منتظران‌ هم، عزیزمن‌ چه‌ غریبی تعجیل در ظهور صلوات 🌱اللّهم عجّل لولیک الفرج🌱 🤲 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
‏اگه اینا از کانال لفت میدادن ؛ الآن علاوه بر بعثی ها کلی مفت خور دیگه هم جوین میشد تو ایران❤️❤️👌 کانال اون زمان با کانال این زمان فرقی نداره اون کانال جنگ سخت بود🗡 این کانال جنگ نرم📱 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥ ‌ 💠آقا امام صادق(ع) به زراره فرمود:👇 اگر زمان رادرك كردى اين دعا را بخوان: 🔸«اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى» 🔸خدايا خود را به من بشناسان، زيرا اگر خود را به من نشناسانى فرستاده‏‌ات را نشناخته‏‌ام، خدايا فرستاده‏‌ات را به من‏ بشناسان، زيرا اگر فرستاده‌‏ات را به من نشناسانى حجّتت را نشناخته‌‏ام، خدايا حجّتت را به من بشناسان، زيرا اگر حجّتت را به‏ من نشناسانى، از دين خود گمراه می‌شوم. 📚اصول كافى، ج ۱ ص، ۳۳۷ ❤️ تعجیل در فرج آقا (عج) صلوات ❤️ 🌱 🌹 ‌࿇࿐᪥✧🍃🌺🍃✧᪥࿐࿇ ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
🌱چه زیبا گفت ﺩﮐﺘﺮ ﺍﻟﻬﯽ ﻗﻤﺸﻪ ﺍﯼ: ﻓﯿﻠﻢ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ، ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺨﺶ ﮐﻨﻨﺪ؟؟ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﻡ؟ ﺑﺎ همسرم ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ؟ ﺍﮔﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ،ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﯽ! ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺍﺯ ﺗﻘﻮﺍﺳﺖ 💔🌿 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🍃 سه‌ شنبه شده یک نگاه کن فکری به حال و روز من بی پناه کن یوسف ندیده‌ها همه جمعند دور هم فکری برای آمدن از عمق چاه کن 🌷وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تَقَرُّ عَيْنُهُ بِرُؤْيَتِهِ وَ أَقِمْنَا بِخِدْمَتِهِ وَ تَوَفَّنَا عَلَى مِلَّتِهِ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَتِهِ 🌹و ما را از آنان كه چشم روشن به شهود جمالش شوند بگردان و ما را به خدمت حضرتش پايدار ساز و بر آيين آن بزرگوار بميران و در زمره او و شيعيانش در قيامت محشور گردان🤲 📚مفاتیح الجنان، دعای عصر غیبت 🤲 💖 🌹 @az_shohada_ta_karbala🕊
AUD-20210731-WA0001.mp3
6.98M
💚 با نواے : اقاے مہربان💔.....○➣ ⏯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•┈••✾•💚•✾••┈•⁦ ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊 •┈••✾•💚•✾••┈•⁦ ∞﴿بــا مــا همــراھ باشــد🙂﴾∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ⛔️شبهه: عجب شیرتوشیریه👇 محمدعلی نجفی، فساد سازمان قضائی نیروهای مسلح را افشا کرد! پس از افشاگری‌های انجام‌شده مبنی بر اینکه «محمدعلی نجفی» شهردار اسبق تهران برای کاهش فشار نهادهای اطلاعاتی تهدید کرده که نقش «میترا استاد» همسر سابقش را فاش می‌کند، ابراهیم رئیسی رئیس دستگاه قضایی ناچار به واکنش شد. محمدعلی نجفی تهدید کرده بود رابطه جنسی میترا استاد همسر سابق خود با «غلامعباس ترکی» دادستان نظامی تهران را فاش می کند؛ این افشاگری باعث بحران در سازمان قضایی نیروهای مسلح شده .... (خلاصه شده) ❇️پاسخ : در تیرماه 1399 شایعه فوق در فضای مجازی و سایتهای ضد انقلاب بدون ارائه هیچ منبع قابل اعتمادی منتشر شد. این درحالی بود که مجازات اعدام محمدعلی نجفی، با گذشت اولیای دم میترا استاد منتفی شد. 👈 وکیل مدافع محمدعلی نجفی با اشاره به انتشار خبری مبنی بر «تهدید به افشاگری در صورت صدور حکم اعدام» گفت که گذشت اولیای دم میترا استاد و منتفی شدن قصاص، جعلی بودن این خبر را نشان می‌دهد. 🔹حمیدرضا گودرزی در گفت‌وگو با ایسنا با بیان اینکه ساعتی قبل از زندان اوین با موکلم محمدعلی نجفی تماسی داشتم، اظهار کرد: از روز گذشته در فضای مجازی مطالبی موهوم و دروغین و مجعول از طرف موکلم عنوان شده که مدعی شده بودند "چنانچه مجازات اعدام برایم رقم بزنند جرایم رخ داده توسط برخی از افراد را در مورد همسرم با مستندات ارائه می‌کنم" که اینک با تکذیب این خبر جعلی و ساختگی به اطلاع عموم می رساند همین که با گذشت اولیای دم خانم میترا استاد موضوع مجازات قصاص موکلم منتفی شده و پرونده از جهت مجازات‌های حبس در دیوان عالی مطرح رسیدگی است؛ به خوبی نشان می‌دهد که مجازات و اعدام به طور کلی در پرونده منتفی شده و به خودی خود این موضوع جعلی و دروغین بودن خبر را نشان می‌دهد. 🔹 وی افزود: مراتب را در راستای به حقوق عمومی و حفظ حقوق افرادی که از آنها به ناحق در این خبر جعلی نامبرده شده است اعلام می دارم و مراتب تکذیب و جعلیت خبر را به اطلاع عموم می رسانم. @az_shohada_ta_karbala🕊
‹⚠️‼️› 💡 میگفت: وسواسی‌باشید! تو‌انتخاب‌کتابی‌که‌میخونید..، فیلمی‌که‌میبینید..، موضوعی‌که‌بهش‌فکر‌میکنید..، اینا‌غذای‌روح‌شما‌هستن! حواست‌باشه‌یه‌وقت‌با‌غذای‌بد‌مسموم نشی..!😉 ^^ ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
خواهرمن!برادرمن! اگہ‌امام‌زمان‌‌علیہ‌السلام یہ‌گوشہ‌چشم‌نگاهت‌کنہ، کارت‌کاره‌،بارت‌باره! بعدش‌توفقط‌بشین‌کنارِجوی گذرایام‌ببین . . . # تلنگـرانہ ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
-شهـدا‌هدفشون‌شهادت‌نبود!🚡✨.. اونا‌فقط‌مسیر‌رودرست‌انتخاب‌کردن بین‌راه‌هم‌شهادت‌بهشون‌داده‌شد . . (: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔖⃟ ⃟ ⃟📓→ 💔 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسم‌ࢪبّ‌شھـــــدا🌷 #جانم‌مۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_92 در اتاق زده شد. احمد آقا وارد اتاق شد. ک
🌷 🍂 💜 با صدای مادرش، چادرش را درست کرد، و سینی چایی را بلند کرد. مطمئن بود، با این استرسی که داشت، چایی راحتما روی شهاب می ریخت. بسم الله گفت، و وارد پذیرایی شد. ـــ سلام! سرش را پایین انداخت. از همه پذیرایی کرد. به شهاب که رسید، دسش شروع به لرزش کرد. شهاب استکان چایی را برداشت و تشکری کرد. سینی را روی گل میز، گذاشت و کنار مادرش نشست. بحث در مورد اقتصاد و گرانی بود. شهین خانوم لبخندی زد. ـــ حاج آقا! فکر کنم یادتون رفت، برای چی مزاحم احمد آقا و مهلا جان شدیم!! محمد آقا خنده ای کرد. ـــ چشم خانوم! حاجی، شما که در جریان هستید؛ ما اومدیم خواستگاری دخترتون برای پسرم شهاب! خدا شاهده وقتی حاج خانوم گفتند؛ که مهیا خانوم، بله رو گفتند، نمیدونید چقدر خوشحال شدم. بهتر از مهیا خانم مطمئنم پیدا نمی کنیم. مهیا، با خجالت سرش را پایین انداخت. ـــ این پسرمم که خودت از بچگی، میشناسیش. راستش قابل تحمل نیست؛ اما میشه باهاش زندگی کرد. همه خندیدند. شهاب سرش را پایین انداخت. ـــ وقتی مادرش موضوع را با من در میون گذاشت؛ و گفت شهاب دختری رو برای ازدواج انتخاب کرده، اینقدر تعجب کردم... آخه میدونید؛ هر موقع در مورد ازدواج باش صحبت می کردیم، اخم و تخم می کرد. ولی الان... موضوع فرق کرده... شهاب، با خجالت سرش را پایین انداخت. ـــ الان هم اگه اجازه بدید، برند حرف های خودشون رو بزنند. احمد آقا لبخندی زد. ـــ اختیار دارید. مهیا جان بابا، آقا شهاب رو راهنمایی کن. مهیا، چشمی زیر لب گفت و از جایش بلند شد. شهاب، با اجازه ای گفت و به طرف مهیا رفت. مهیا در اتاقش را باز کرد. ـــ بفرمایید... شهاب، وارد اتاق شد. مهیا بعد از او وارد شد.مهیا،روی تخت نشست . شهاب صندلی میز تحریر مهیا را برداشت و روبه روی تخت گذاشت و روی آن نشست. به اتاق مهیا نگاه می کرد، که نگاهش روی قسمتی از دیوار ثابت ماند. مهیا که سکوت شهاب را دید سرش را بالا آورد که با دیدن نگاه خیره شهاب رد نگاهش را گرفت. لبخندی به عکس شهید همت زد. ــــ این چفیه ایه که من بهتون دادم؟! ـــ بله... ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت143 اولین باربود بدون علی خو
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق 🌿 بعد از خوندن کمی کتاب زیرنور چراغ گوشیم نفهمیدم کی خوابم برد با شنیدن صدای اذان گوشی بیدار شدم و خواستم خاموشش کنم ولی گوشیم خاموش بود،بلند شدم ببینم صدا از کجاست دیدم علی درحال نماز خوندنه با دیدنش اشکام جاری شد ریشاش بلند شده بود و صورتش به خاطرآفتاب سوخته بود ازاتاق خارج شدمو رفتم وضو گرفتم و برگشتم سجاده مو پشت سر علی پهن کردمو منتظر شدم تا نمازش تمام بشه و با هم نماز صبح و بخونیم چقدر دلم تنگ شده بود برای خوندن نماز دونفره مون ... علی بعد از سلام آخر برگشت سمتم تا چند ثانیه فقط به هم نگاه میکردیم دلتنگی رو از چشمای خسته علی دیدم علی: سلام بانو... _سلام آقا.. علی:حالا گوشیت و خاموشمیکنی؟ نمیگی این دل من هزارراه میره ،؟ شانس آوردم از دیوار خونه اتون بالانرفتم وگرنه نمیدونستم چه جوابی به بابات بدم ..البته اون موقع شب ،با قیافه دربه داغون من ،اگه کسی منو رودیوار میدید یقین میکرد که دزدم .. ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت144 بعد از خوندن کمی کتاب زی
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق 🌿 علی حرف میزد و من میشنیدم چقدر دلم برای حرفهاش تنگ شده بود دلم میخواست ساعت ها بشینم رو به روش..فقط حرف بزنه و من نگاهش کنم علی: آیه ؟ خوبی؟ چرا چیزی نمیگی! خندیدم و گفتم : منو باش! میخواستم آقارو قافلگیرکنم ،نگو که خودم قافلگیر شدم علی:پس بگوو ..خانم خانوما نقشه ها داشتند...پاشوپاشو اول نمازمونو بخونیم بعدا باهم صحبت میکنیم چادرمو سرم کردم و ایستادیم برای خوندن نمازعاشقی..... بعد از خوندن نماز ودعاآماده شدیم و سمت تپه نورالشهدا حرکت کردیم بعد از چند ساعت رسیدیم صدای دعای عهد به گوش میرسید ماشین و پارک کردیم و پیاده شدیم تا برسیم بالا چند باری گوشه ای نشستم و نفس تازه میکردم علی هم لبخندی میزد و چیزی نمیگفت ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
دلتنگۍچیزۍبدترازتنهاییه!🥀 حتۍازبغض‌درگلوهم‌بدتره:)... شبیه‌هیچۍنیست‌ودرمونۍنداره!💔 دلتنگۍفقط‌بادرآغوش‌گرفتن‌التيام‌پیدامےڪنه! وچہ‌جایۍبهترازحَرم؟!-🕌 ڪجابهترازڪربلاوشش‌گوشہ؟! خدایاداریم‌دق‌مےڪنیم‌ازدلتنگۍ! ماروبه‌ڪربلابرسون🤲🏼🌿 ..💔🥀 ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
[🕊🖇] ❤️ خوشبختے‌یعنۍ : واقف‌بودن‌بہ‌اینڪھ هرچہ‌داࢪیم‌از‌ࢪحمت‌خداسٺ♥️ هرچہ‌نداࢪیم‌از‌حڪمټ‌خداسٺ✨ ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
AUD-20210730-WA0124.mp3
1.95M
قـــࢪاردلـهــ❤️ـــا زیاࢪت‌عاشۅࢪاシ