🔸«پرونده جوجه کُشی»
🔹چرا مصرف گوشت صنعتی غیراخلاقی است؟
🎥لایو اینستا با سیدحسن اسلامی؛
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب
🕗 پنجشنبه(۴ اردیبهشت) ساعت ۱۸
🔗صفحه اینستاگرام مدرسه آزادفکری
🌐 AzadFekriSchool.ir
🆔 @AzadFekriSchool
مدرسه آزادفکری
📝موافقان و مخالفان شورای نگهبان چه میگویند؟ (بخش دوم) 🔹مساله کلیدی که موافقان شورای نگهبان بر آن ت
📝موافقان و مخالفان شورای نگهبان چه میگویند؟ (بخش سوم)
🔹بسیاری از مدافعان شورای نگهبان، به دلیل آنچه که از منظر آنها احکام الهی است، از نهادی چون شورای نگهبان سرسختانه دفاع میکنند و معتقدند احکام اسلام (به ادله مختلفی از جمله خاتمیت دین اسلام) مختص به عصر خاصی نبوده و یک شخص مسلمان ملزم به پایبندی به احکام اسلام است و این احکام، تحت نظارت جمعی از فقهاء و حقوقدانان، قانونی میشود. گرچه در میان مدافعان، مشروعیت داشتن آراء عمومی محل اختلاف است (ببینید: جایگاه آراء عمومی در اندیشه شیعه) اما مردم در سال 58 به قانون اساسی رای دادند و جایگاه شورای نگهبان در قانون اساسی (نظیر اصل چهار) پررنگ و صریح است.
🔸در هر صورت اگر هم این سخن مخالفان شورای نگهبان که: «رفراندوم فروردین 58 بر سر عنوان مبهم "جمهوری اسلامی" بوده»، صحیح باشد، رفراندوم قانون اساسی در آذر 58 این چنین نبوده است؛ چرا که در آن، بر نقش نظارت شورای نگهبان بر اساس موازین فقهی (نظیر لزوم وجود شش فقیه در این شورا) تاکید شده است و در معرض آراء عمومی قرار گرفته است. البته در این صورت، مسالهای که از سوی مخالفان مطرح میشود، این است که بر فرض که قبلاً این قوانین مطابق خواست اکثریت جامعه بوده، اما با «تغییر نسل» و «تجربه عملی» که رخ داده، بار دیگر باید رفراندوم برقرار شود. (ببینید: جمهوری اسلامی و رفراندوم)
🔹با این حال، برخی از فقهاء به شورای نگهبان اشکالاتی وارد کردهاند. آیت الله منتظری که خود از اعضاء مجلس خبرگان قانون اساسی و از نویسندگان اصول قانون اساسی بوده، در نقد رویه شورای نگهبان نسبت به احراز صلاحیت داوطلبان (که ادعا میشود بر طبق موازین اسلامی صورت میگیرد) میگوید: «انگيزه تصويب اين اصل خاطره سوء دخالتهاي نارواي رژيم سابق در انتخابات و تبديل آن به يك نحو انتصابات بود و آزادي از مردم سلب ميشد؛ چون خود مسئولين براي هر منطقه كساني را محرمانه مشخص ميكردند و آراي مردم را باطل مينمودند. اين اصل تصويب شد تا اينكه شوراي نگهبان جلوي اين دخالتهاي ناروا را بگيرد، نه اينكه خود شوراي نگهبان در بين كانديداها افراد خاصي را انتخاب نمايد و مردم مجبور باشند به خصوص آنان رأي بدهند.» (دیدگاهها ج1، ص381) او همچنین در خصوص تایید صلاحیت داوطلبان انتخابات خبرگان توسط شورای نگهبان میگوید: «تعيين مرتبۀ علمى و ديگر صلاحيتهاى كانديداها به فقهاى شوراى نگهبان محول شده كه خود آنان منصوب مقام رهبرى مىباشند، و در نتيجه رهبر با يك واسطه از ناحيۀ خود وى تعيين و ابقا مىشود؛ و اين دورى است باطل.» (همان ص194)
🔸آیت الله مصباح با دفاع از جایگاه شورای نگهبان، در نقد این مطلب میگویند: ريشه اين اشكال در واقع مربوط به بحثي است كه در مباحث فلسفه سياست و در مورد نظام هاي دموكراسي و مبتني بر انتخابات مطرح شده است...سؤال اين است كه در اوّلين انتخاباتي كه در هر نظام دموكراسي برگزار ميشود و هنوز نه دولتي و نه مجلسي دركار است براي سن و جنسيّت افراد شركت كننده و يا در مورد شرايط نامزدهاي انتخابات و ميزان آرايي كه براي انتخاب شدن نياز دارند و مسائل مشابه ديگري كه مربوط به برگزاري انتخابات است چه مرجعي و بر اساس چه پشتوانهاي بايد تصميم بگيرد؟...واقعيت اين است كه اين اشكال دور فقط بر نظام هاي دموكراسي وارد است و نظام مبتني بر ولايت فقيه اساساً از چنين اشكالي مبرّاست و در اين جا هيچ دوري وجود ندارد...مغالطهاي كه در وارد كردن اشكال دور به رابطه ميان وليّ فقيه و خبرگان وجود دارد در آن جاست كه ميگويد: «وليّ فقيه اعتبارش را از مجلس خبرگان كسب ميكند» در حالي كه اعتبار خود خبرگان به امضاي وليّ فقيه و از طريق تأييد توسّط شوراي نگهبان است كه خود اين شورا اعتبارش را از رهبر گرفته است. و پاسخ آن هم همانطور كه گفتيم اين است كه اعتبار وليّ فقيه از ناحيه خبرگان نيست بلكه به نصب از جانب امام معصوم عليه السلام و خداي متعال است.» (با تلخیص از کتاب نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، ص143 تا 148)
🔹به طور کلی نهاد شورای نگهبان، یک نهاد بسیار تاثیرگذار در ساختار حقوقی کشور است که پذیرفتن یا نپذیرفتن اختیارات آن، میتواند نقش بسیار مهمی را در سرنوشت مردم ایفاء کند.
🌐 AzadFekriSchool.ir
🆔 @AzadFekriSchool
🔻 #مناظره «مساله حجاب»
امروز ساعت ۱۶
حسین #سوزنچی | سروش #دباغ
#آزادفکری_تیوی
#رایگان
🎊🎊 #هدیه_ویژه هنگام پخش: تخفیف ۷۰٪ برای ثبت نام در درس-گفتگوهای «درباره زنان» با کد covid19
مشاهده در سایت:
🌐 AzadFekriSchool.ir
🆔 @AzadFekriSchool
21.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 چرا گوشت بدترین چیز برای خوردن است؟
#جوجه_کشی
🔸این ویدئو توضیح میدهد: این مقدار از تولید گوشت به اندازه تمام صنعت حمل و نقل در جهان مانند هواپیما و خودروها زمین را آلوده می کند. علاوه بر این، حاصل ظلم به ۷۳ میلیارد حیوان در سال است.
🔸 با این حال اگر نمیتوانید مصرف گوشت را کنار بگذارید، حداقل از تولید کنندگان مورد اطمینان تهیه کنید و البته به آن احترام بگذارید!
💬 زیرنویس در #دیدبان_آزادفکری
📡 تولید در In a Nutshell
📺 نظرات شما در اینستاگرام مدرسه
🆔 @AzadFekriSchool
39.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 دوست مجازی ما را از تنهایی نجات نمیدهد!
#پرونده_تنهایی
#داروینیسم_اجتماعی
🔸دوستان زیادی در شبکه های اجتماعی داریم ولی بسیاری اوقات عمیقا احساس تنهایی میکنیم.
🔸هنگام تنهایی سراغشان میرویم. کمی آرام میشویم ولی بازهم تنهاییم.
🔸چرا دوستان مجازی ما را از تنهایی نجات نمیدهند؟ اصلا چرا تنهاییم؟
💬 زیرنویس در #دیدبان_آزادفکری
📡 تولید در VOX
📺 نظرات شما در اینستاگرام مدرسه
🆔 @AzadFekriSchool
📝نگاهی به اندیشه مرتضی مطهری (بخش اول)
🔹آیت الله شهید مرتضی مطهری از یاران نزدیک امام خمینی و از رهبران فکری انقلاب اسلامی سال 57 بود. او در فلسفه شاگرد خاص علامه طباطبایی و در فقه و اصول شاگرد ویژه امام خمینی بود و نزد هر دو جایگاه ویژهای داشت. مرحوم طباطبایی درباره او گفته بود: «این عبارت، عبارت خوبى نیست ولى مقصود را بیان مىكند! وقتى كه ایشان در جلسه درسم حاضر مىشدند، بنده از شوق و شعف، حالت رقص پیدا مىكردم، به جهت اینكه مىدانستم هر چه بگویم هدر نمىرود و محفوظ است.» و همچنین عنایت امام خمینی به او در حدی بود که او را متفکر، فیلسوف، فقیه و پاره تن خود توصیف کردند. (صحیفه امام، ج7، ص178) آیت الله خامنهای نیز بارها از او تجلیل کرده و درباره وی میگویند: «اگر بخواهیم این نظام در ذهن مردم عمق پیدا کند، باید افکار شهید مطهری در بین مردم رواج پیدا کند.» (تحلیل رهبر انقلاب از میراث معرفتی شهید مطهری)
🔸شاید برخی گمان کنند که امثال شهید مطهری، نماینده روحانیت سنتی هستند، اما واقعیت این است که اختلافات عمیقی از حیث نحوه مواجهه با سیاست، در میان روحانیون وجود داشته و دارد. شهید مطهری قبل از انقلاب، از منتقدان جدی روحانیت بود و گفته شده در کنار مشکلات اقتصادی، یکی از علل رفتن وی از قم، عدم تحمل وضع حوزه آن زمان بود. اساساً در جریان انقلاب اسلامی، بسیاری از روحانیون ارشد با شاه مدارا میکردند و برای همین، امام خمینی و شاگردانشان در عین مبارزه سیاسی با پهلوی، بسیاری از توان خود را برای مقابله با برخی از روحانیون متمرکز کرده بودند. عباراتی نظیر «آخوند درباری»، «آخوند فاسد» مکرر در کلمات امام خمینی استفاده شده که به اعتقاد برخی، همین امر، باعث جذب افراد زیادی به ایشان و شکل گیری یک گروه قوی در حمایت از امام خمینی شده بود.
🔹احسان نراقی نقل میکند: «شاه گویی از رویایی بیرون آمده باشد، گفت: تا قبل از سال 1341 کسی از خمینی صحبت نمی کرد و پس از این تاریخ بود که نامش بر سر زبان ها افتاد. او کجا بود؟ چرا یک باره این همه مرید و طرفدار پیدا کرد؟ آنها از کجا آمدند؟ او با رهبران دینی دیگر چه تفاوتی دارد؟» نراقی در جواب میگوید: «قدرت او ناشی از فاصلهای بود که با آیت اللههای سرشناس گرفت و با متهم ساختن آنها به محافظه کاری و تسلیم در برابر اعلی حضرت، از آنها دوری جست. به این ترتیب او توانست روحانیت جوانی را که خود را محروم و سرخورده احساس میکرد و به دنبال راهی تازه میگشت، به خود جذب نماید.» (از کاخ شاه تا زندان اوین ص31 و 32)
🔸شهید مطهری را نیز میتوان یکی از آن روحانیون سرخورده دانست که به شدت مجذوب امام خمینی شده بود. به عنوان نمونه وی در قسمتی از یادداشتهایش میگوید: «علمای شیعه و فقهای شیعه خود را نائب حضرت حجت بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه) معرفی می کنند، ولی فقط در بعضی کارها نه در همه کارها! هر کاری که منفعت دارد و از آن کار پولی و مقامی در می آید، نیابت آن کارها را قبول دارند و هر کاری که فقط زحمت و مجاهده میخواهد میگویند خود حضرت بیایند و آن کار را درست کنند...از اینجا باید فهمید که چرا در روایات وارد شده که فقها به قتل حجت بن الحسن فتوا خواهند داد هر چند آقایان تاویل می کنند و می گویند مقصود، فقهای عامه می باشند!» (یادداشت های استاد مطهری ج15 ص 150)
🔹او حتی ابایی ندارد از اینکه بخش مهمی از روحانیت زمان خود را با فراعنه و سلاطین قیاس کند! برای همین میگوید: «از وقتی که برای روحانیت دربار درست شده (به تقلید جبابره و فراعنه و سلاطین زمان و دربار پاک که آن هم تقلیدی از جبابره است) همیشه دیدن رؤسای روحانی تمنای ریاست را در وجود طلاب بیدار میکند...همین وضع ریاست مآبی این آقایان است که اخلاق عمومی طلاب را فاسد کرده است.» (همان، ج13، ص89) البته او که خود روحانی بوده و برخی از علماء را ترویج میکرده، طبیعتاً منظورش کلیت روحانیت نبوده است اما زبان انتقاد او در این زمینه بسیار صریح بوده است.
🔸نمونه دیگر آنکه میگوید: «روحانیت از لحاظ طبقاتی، بی رنگی است و بی طبقگی، یعنی طبقه ای است برای ایجاد رابطه حسنه بین طبقات و برای از بین بردن مفاسد سایر طبقات، ولی در میان ما به صورت یک طبقه در آمده است. جانشین طبقه مترف و ظالم و شریک و سهیم و همکار و همگام با آنها، طبقه ای به نام عمامه به سر و یا عرقچین به سر. باید دانست در اسلام طبقه حکم ندارد.» (همان، ص206 تا 208 و نک: نگاه شهید مطهری به حوزه و روحانیت در سال 1338ش)
🔹به طور کلی و به تعبیر حسن رحیمپور ازغدی: «از 42 تا 57 اکثریت روحانیت با امام خمینی نبودند.» این نکته بسیار مهمی برای فهم تحولات سیاسی آن دوره و شناخت شخصیتهایی چون شهید مطهری است که علی رغم آنکه خود برخاسته از روحانیت بودهاند، انتقادات اساسی به وضعیت روحانیت و حوزههای علمیه در آن زمان داشتند.
🆔 @AzadFekriSchool
📝نگاهی به اندیشه مرتضی مطهری (بخش دوم)
🔻آثار و نوشتههای استاد مطهری، بسیار زیاد است و انکار حجم تحولاتی که آثار او در افکار بسیاری ایجاد کرده و میکند، غیر ممکن است. اما میتوان مروری اجمالی به پارهای از آراء او داشت.
🔹شهید مطهری در تحلیل بُعد اجتماعی اسلام میگوید: «از خود سوسياليسم تعبيرها و تعريفهاى مختلفى شده است. اگر ما سوسياليسم را اين طور تعريف كنيم: «يك مسلك اجتماعى كه براى اجتماع نوعى اولويت نسبت به فرد قائل است» خود اسلام طرفدار نوعى سوسياليسم است.» (مجموعه آثار، ج24،ص181)
🔸او همچنین با اشاره به اینکه اسلام طرفدار مسائلی از قبیل حریت و آزادی، حاکمیت ملی، انتخابات و... است، میگوید: «وقتى مىگوييم جمهورى اسلامى، كلمه «اسلامى» در محتواى خودش همه اينها را دارد، همين طور سوسياليسم. ما بايد ببينيم در متن اسلام محتواى سوسياليسم و جنبههاى خوب سوسياليسم هست يا نيست. وقتى هم كه آن جنبهها را در نظر بگيريم اسم «سوسياليست» روى خودمان نمىگذاريم چون نمىخواهيم ملت خودمان را از نظر روحيه ضعيف كنيم. مىخواهيم به ملت خود بگوييم اين را خودت دارى.» (همان، ص218)
🔹شهید مطهری اسلام و نحوهای از سوسیالیسم را دارای هدف یکسان معرفی میکند با این تفاوت که اسلام بر خلاف مکاتب غربی، راه حل عملی برای تحقق آن اهداف دارد؛ او در جواب به سوالی میگوید: «در دنياى امروز گرايش به يك حالت حد وسط پيدا شده است...شعار اين گرايش جديد اين است كه: بياييد راهى اتخاذ كنيم تا بتوانيم جلو استثمار را بكلى بگيريم بدون اين كه شخصيت، اراده و آزادى افراد را لگدكوب كرده باشيم؛ كوشش كنيم انسانها به حكم رُقاى انسانيت، به حكم معنويت و شرافت روحى و درد انسان داشتن، خود، ما زاد مخارج خود را به برادران نيازمندشان تقديم كنند نه اين كه دارايىشان را به زور از آنها بگيريم و به ديگران بدهيم. اين انديشه- كه تعبير غربى آن سوسياليسم اخلاقى است- چيزى است كه اسلام هميشه در پى تحقق آن است، اما برخلاف مكاتب غربى، راه حلهاى عملى رسيدن به آن و شيوه استقرار آن را در جامعه به دقت مشخص و معلوم كرده است.» (همان، ص231 و 232)
🔸یکی از ویژگیهای مهم «نظریه جمهوری اسلامی» برطرف شدن فاصله طبقاتی عنوان شده بود. امام خمینی در 7 دی 57 در مصاحبهای میگویند: «در حكومت اسلامى هر گز فاصله طبقاتى نخواهد شد و تقريباً همه در يك سطح زندگى خواهند كرد.» (صحیفه امام، ج5، ص293) شهید مطهری نیز همین دیدگاه را دنبال میکرد؛ او میگوید: «هیچ دلیلی ندارد که حقوق رفتگر نباید از سیصدتومان مثلًا بالاتر باشد و حقوق یک وزیر نباید از سه هزار تومان کمتر باشد. درست است که [کارهایی نظیر کار یک وزیر برای نبوغ و ابتکار و سطح عالی کار و کار فکری و مغزی] ارزش بیشتری دارد، ولی امتیاز آن کارها به افتخاری است که نصیب صاحب آنها میگردد؛ و برای رفتگر، خود رفتگری نوعی مجازات است و نباید حقوق و مزد اینها را کمتر فرض کرد.» (نظری به نظام اقتصادی اسلام ص141)
🔹در همین راستا جالب است که مطابق نقل سحابی، زمانی در شورای انقلاب بین مطهری و بهشتی درباره حداکثر فاصله مجاز طبقاتی بحث بود. بهشتی میگفت حداکثر، نسبت یک به سه باید برقرارباشد و مطهری میگفت یک به هفت؛ بهشتی برچسب کمونیسم خورد و مطهری راستگرا خوانده شد.
🆔 @AzadFekriSchool
📝نگاهی به اندیشه مرتضی مطهری (بخش سوم)
🔹یکی از ویژگیهای مهم استاد مطهری را میتوان تلاش برای بازنگری در مفاهیم دینی و تبیین وظایف مهم مسلمانی دانست. وی اعتقاد داشت که مسلمانان عقب مانده هستند و بر همین اساس میگفت: «یا باید بگوییم اسلام، یعنی همان حقیقت اسلام، در مغز و روح این ملتها هست ولی خاصیت اسلام این است که ملتها را عقب میبرد و یا باید اعتراف کنیم که حقیقت اسلام به صورت اصلی در مغز و روح ما موجود نیست بلکه این فکر اغلب در مغزهای ما به صورت مسخ شده، موجود است و تمام دستورهاى اصولى اسلام در فكر ما تغيير شكل داده.» (مجموعه آثار، ج25، ص501) در همین راستا بازنگری های مهمی از سوی او صورت گرفت که به سه نمونه آن اشاره می شود.
🔸او درباره «مساله تقلید» نگرشی داشت که شاید با تلقی بسیاری متفاوت بود. او با بیان دوگانه «تقلید ممنوع-تقلید مشروع» و توضیح آیه: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» (سوره زخرف آیه23) میگوید: «مقصود از تقليدِ ممنوع تنها اين تقليد كه تقليد كوركورانه از محيط و عادت آباء و اجداد است نيست، بلكه مىخواهم بگويم همان تقليد جاهل از عالم و رجوع عامى به فقيه بر دو قسم است: ممنوع و مشروع.» (همان، ج20، ص173)
🔹بر همین مبنا، با تاکید بر برخی از روایات و صفات لازم یک مرجع تقلید، میگوید: «به همين منوال است حال عوام ما. اينها نيز اگر در فقهاى خود اعمال خلاف، تعصب شديد، تزاحم بر سر دنيا، طرفدارى از طرفداران خود هرچند ناصالح باشند، كوبيدن مخالفين خود هرچند مستحق احسان و نيكى باشند، اگر اين اعمال را در آنها حس كنند و باز هم چشم خود را ببندند و از آنها پيروى كنند عيناً مانند همان عوام يهودند و مورد مذمت و ملامت هستند.» و در نهایت نتیجه میگیرد: «تقليدِ مشروع سرسپردن و چشم بستن نيست، چشم باز كردن و مراقب بودن است و اگر نه مسئوليت و شركت در جرم است.» (همان، ص176)
🔸از دیگر مسائل مهمی که مطهری به آن پرداخته، «مساله ایمان» است؛ او ایمان را محدود به داشتن یک باور قلبیِ صرف یا انجام برخی مناسک نمیکند و معتقد است: «ایمان همیشه یک تشویق و یک محرک بسیار قوی برای مبارزه مظلوم با ظالم است. ایمان میگوید قبول کردن ظلم و به اصطلاح «انظلام»، همان قدر مورد مؤاخذه خداست که خود ظلم مورد مؤاخذه خداست. ایمان، مظلوم را تشویق میکند که از خود دفاع کند.» (گریز از ایمان و گریز از عمل، ص64)
🔹از دیگر مفاهیم مهم دینی، «مساله امر به معروف و نهی از منکر» است که مطهری میکوشد تا عقلانیت آن را روشن سازد. او در این باب، با تاکید براینکه "احتمال تاثیر" در روایات و کلمات فقهاء به عنوان شرط این امر ذکر شده، میگوید: «يكى از شرايط امر به معروف و نهى از منكر احتمال تأثير است. احتمال اثر يعنى احتمال نتيجه دادن...امر به معروف و نهى از منكر از كارهايى است كه ساختمان و كيفيت ترتيب آن و اينكه در كجا مفيد است و به چه شكل مفيد است و مؤثر است و بهتر ثمر مىدهد و بار مىدهد و نتيجه مىدهد، همه را شارع در اختيار عقل ما و فكر ما و منطق ما گذاشته است.» (مجموعه آثار، ج20، ص207)
🔸برای همین است که او بعد از دفاع از عقلانیت این امر، با انتقاد از کسانی که امر به معروف و نهی از منکر را ناممکن تلقی می کنند، میگوید:
«من معتقدم كه يگانه چيزى كه در هيچ زمانى ممكن نيست به طور كلى جلو آن را گرفت و هيچ قدرتى نمى تواند بكلى از او جلوگيرى كند همين امر به معروف و نهى از منكر است. اگر مقصود از امر به معروف و نهى از منكر تنها گفتن و جنجال كردن و بعد هم اعمال زور و فشار باشد ممكن است موانعى پيش بيايد، ولى اساس امر به معروف و نهى از منكر، نيكوكارى است. مگر ممكن است كسى بخواهد از خودگذشتگى كند و خود را در خدمت خلق خدا قرار دهد، بخواهد خودش خوب باشد و به مردم خوبى كند و آنگاه قدرتى بتواند جلو خوبى خود او يا خوبى كردن او را بگيرد؟! مگر می شود به مردم گفت خوب نباشید و به مردم خوبی نکنید؟!...به هر حال اين است اصل مقدس امر به معروف و نهى از منكر، و آن بود و هست طرز مواجهه ما با اين اصل مقدس كه كار به اينجا كشيده كه نه تنها در جامعه ما متروك شده، در افكار ما نيز مسخ شده و تغيير شكل داده است.» (همان، ص208)
🆔 @AzadFekriSchool
📝نگاهی به اندیشه مرتضی مطهری (بخش چهارم)
🔹استاد مطهری به دنبال اجرایی شدن تعالیم اسلام در جامعه بود. او در توضیح اسلامیتی که به آن اعتقاد داشت، میگفت:
«اگر ما واقعا اذعان كرديم به اين كه انقلاب ما يك انقلاب ماهيتاً اسلامى بوده يعنى عدالت خواهانه بوده ولى عدالت اسلامى، آزادىخواهانه بوده؛ آزادى اسلامى، استقلال خواهانه بوده؛ استقلال اسلامى، يعنى همه اينها را جامعه ما در ضمن اسلام مىخواست.» (مجموعه آثار، ج24، ص174)
🔸وی شرط تداوم انقلاب را حفظ این ماهیت عنوان میکند و میگوید: اين انقلاب آن وقت تداوم پيدا خواهد كرد كه اولا مسير عدالت خواهى را براى هميشه ادامه بدهد يعنى دولتهاى آينده واقعا و عملا در مسير عدالت اسلامى گام بردارند، براى پر كردن شكافهاى طبقاتى اقدام كنند، تبعيضها را واقعا از ميان ببرند؛ جامعه توحيدى به مفهوم اسلامى، جامعه بى طبقه به مفهوم اسلامى نه جامعه بى طبقه به مفهومى كه ديگران مى گويند- كه ميان اينها از زمين تا آسمان تفاوت است- ايجاد كنند، دولتِ حال و آينده براى برقرارى جامعه بى طبقه اسلامى كوشش كنند و الّا اگر عدالت فراموش شود انقلاب شكست مىخورد چون اصلا ماهيت اين انقلاب ماهيت عدالت خواهانه بوده است.» (همان)
🔹او ایجاد عدالت اجتماعی را شرط تحقق معنویت میدانست و معتقد بود: «منطق اسلام این است که معنویت را با عدالت توأم با یکدیگر میباید در جامعه برقرار کرد. در جامعهای که عدالت وجود نداشته باشد، هزاران هزار بیمار روانی به وجود میآیند. محرومیتها ایجاد عقدههای روانی میکند و عقدههای روانی تولید انفجار؛ یعنی اگر جامعه به تعبیر علی علیه السلام به دو گروه گرسنه گرسنه و سیرِ سیر تقسیم شود، وضع به همین منوال باقی نمیماند، بلکه صدها تالی فاسد به همراه خواهد آورد.» (همان، ص257)
🔸اما او چه مدل حکمرانی را برای تحقق این اهداف انتخاب کرده بود؟ برای جواب به این سوال، مناسب است تا ابتدائاً دیدگاه وی درباره نحوه تعامل روحانیت با حاکمیت را در نظر گرفت؛ وی در توضیح اینکه چرا روحانیت توانسته انقلابها را رهبری کند، میگوید: «سرّ دوم اين كه روحانيت شيعه توانسته است انقلابها را رهبرى كند مساله استقلال روحانيت شيعه است. عضو دستگاه هاى دولتى و غير دولتى نبوده، تابع آنها نبوده، از آنها ابلاغ نمى گرفته. عكس حاكمان را هرگز در خانه اش راه نمى داده است. و اين ارزشهاست كه براى روحانيت بايد محفوظ بماند. در شرايط حاضر هم مى بينيد كه امام هميشه گفته اند من موافق نيستم حتى در دولت جمهورى اسلامى روحانيين پست دولتى بپذيرند، نخست وزير بشوند، وزير امور خارجه بشوند، وزير دادگسترى بشوند. حال كارهايى از قبيل استادى، معلمى، قضاوت كه اصلا كار روحانى است به جاى خود، ولى كارهاى دولتى نه. روحانيت در همان جاى خودش باقى بماند. حتى عضويت دولت اسلامى را هم نپذيرد يعنى در دولت اسلامى هم كه مردمى است و ملتى هست و دولتى، در صف ملت بماند و دولت را ارشاد و مراقبت و نظارت كند.» (همان، ص275)
🔹شاید در نظر بدوی، این دیدگاه با پذیرفتن ولایت فقیه متناقض به نظر برسد، اما استاد مطهری جایگاه ولایت فقیه را نیز اینگونه شرح میدهد: «جمهورى اسلامى و اسلامى بودن اين جمهورى به هيچ وجه بر ضد حاكميت ملى نيست و به طور كلى با دموكراسى به هيچ وجه منافات ندارد و هيچ وقت اصول دموكراسى ايجاب نمىكند كه هيچ مكتبى بر يك جامعه حاكم نباشد...مساله ولايت فقيه اين نيست كه فقيه خودش در رأس دولت قرار مىگيرد، خودش مىخواهد عملاً حكومت كند و مجرى باشد. نقش فقيه در يك كشور اسلامى كه ملتزم و متعهد به اسلام است و اسلام را به عنوان يك ايدئولوژى پذيرفته است، نقش يك ايدئولوگ است نه نقش يك حاكم. وقتى كه مردم آن ايدئولوژى را پذيرفتهاند قهراً براى ايدئولوگ هم نقشى قائل هستند يعنى اوست كه نظارت مى كند بر اين كه اين ايدئولوژى درست اجرا مىشود يا نه؟ ولايت فقيه ولايت ايدئولوژيك است و اساساً خود فقيه را مردم انتخاب مىكنند. اين خودش عين دموكراسى است. اگر ولايت فقيه يك امر انتصابى مىبود، ممكن بود بگوييم كه اين بر خلاف اصول دموكراسى و نظير سلطنت موروثى است. ولى، فقيه را بر خلاف سلطان و شاه خود مردم انتخاب مىكنند. بنابراين، اين چه منافاتى دارد با اصول دموكراسى و چه تناقضى هست ميان جمهورى بودن و اسلامى بودن؟» (همان، ص332 و 333)
👈متن کامل هر چهار بخش این یادداشت را اینجا مطالعه کنید
🆔 @Azadfekrischool
⭕️ مهلت ثبت نام و شرکت در دوره #ماجرای_دین_و_آزادی تا 26 اردیبهشت تمدید شد.
💠 دانشجویان دانشگاه بهشتی و علوم پزشکی ایران تا 26 اردیبهشت این فرصت را دارند که با شرکت در این دروه از طرح #معادلسازی این دوره با یکی از دروس معارف استفاده کنند.
🔻برای اطلاع از جزئیات بیشتر و ثبت نام به سایت مدرسه آزادفکری مراجعه نمایید.
🌐 AzadFekriSchool.ir
🆔 @AzadFekriSchool
📝جایگاه شورای نگهبان از نگاه دکتر سروش دباغ
🔹دکتر سروش دباغ در درس-گفتگوی «آزادی در سایه شورای نگهبان»، با طرح عبارت «پسا اسلامگرایی» به انتقاد از اسلامگرایان پرداخته و با بیان اینکه اسلام گرایان نوعی حق پیشین برای خود در نظر میگیرند، آن را نوعی تئوکراسی دانسته و ولایت فقیه را نیز از مصادیق آن عنوان کردند. آقای دباغ با موجه دانستن تفکیک دیانت از حکومت، از پسا سکولاریسم و فراتر رفتن از اسلام ستیزی سخن گفتند. ایشان ارکان حکمرانی مطلوب را دارای سه رکن اساسی دانستند؛ «سکولاریسم سیاسی»، «ساز و کار دموکراتیک» و «برابر طلبی».
🔸دکتر دباغ با دفاع از سکولاریسم سیاسی، آن را تفکیک نهاد دیانت از حکومت دانسته و آن را به نفع دیانت توصیف کردند. ایشان رابطه دین و سیاست را غیر از رابطه دین و حکومت عنوان کرده و گفتند: «دیانت یک حقیقت برخاسته از جامعه است و سیاست یکی از شئون هر جامعه ای است. چون دیانت در کشوری مثل ایران غالب است، دیانت از سیاست جدا نیست. این یک امر حقیقی است. آن چیزی که اشتباه است رابطه حقوقی دین و حکومت است، که از لحاظ اخلاقی ناموجه است؛ زیرا حق پیشینی برای حکمرانی کردن را که حق همه هست از عده زیادی می گیرد.» سپس با طرح ساز و کار دموکراتیک به عنوان رکن دوم، از ضرورت به رسمیت شناختن حق نصب و نقد و عزل حاکمان سخن گفته و آن را امری اخلاقی و مبتنی بر کرامت انسانها بیان کردند.
🔹دکتر دباغ با بیان برابری طلبی به عنوان رکن سوم حکمرانی مطلوب، همه را در برابر قانون یکسان دانسته و از تبعیضها انتقاد کردند. ایشان نظام های استبدادی را مخالف رکن سوم دانستند و شورای نگهبان را به نقض رکن سوم متهم کرده و گفتند: «باید در یک کشور در فضای عمومی، یک روحانی حق ویژه ای نداشته باشد و مانند بقیه افراد، وارد نهادها و سیاست بشوند و همه به نحو برابر در برابر قانون قرار بگیرند.» وی با بیان این نکته که دموکراسی، دیکتاتوری اکثریت نیست، در پاسخ به این سوال که اگر اکثریت جامعه خواستار قانونی شدن احکام شریعت شدند، آیا آراء آنها معتبر است؟ تاکید کردند: «این آراء معتبر است به شرطی که حقوق اقلیت پایمال نشود.»
🌐 AzadFekriSchool.ir
🆔 @AzadFekriSchool
📝گزارشی از مناظره آزادی در سایه شورای نگهبان
🔹این جلسه که با عنوان «آزادی در سایه شورای نگهبان» شکل گرفته بود، بیشتر بر مبنای دخالتهای شورای نگهبان و بررسی تفکیک نهاد دین از حکومت متمرکز شد. در این جلسه ابتدائاً آقای سیدجوادی با طرح «اصل عدم ولایت» انسانها بر یکدیگر و لازم بودن تشکیل حکومت، گفتند: «باید ببینیم که بر چه اساسی میتوانیم حکومت تشکیل بدهیم و مسئله مهم دیگر این است که وظیفه حکومت تنها اجرای قانون نیست بلکه باید حقوق را نیز تعریف کند. بنابراین مهم است که ببینیم چه نهادی حق این تعریف را دارد و می تواند الزام ایجاد کند. آیا دین می تواند وارد این حوزه شود؟ این سوال ماست.» آقای سیدجوادی با بیان اینکه در نگاه دینی انسان در برابر خدا مسئولیت دارد حقوق و الزامات و محدودیت هایش نیز در یک چارچوب دینی تعریف می شود، تاکید داشتند: «یک فرد دیندار نمیتواند به مثل دموکراسی لیبرال متعهد شود؛ چون دموکراسی لیبرال، تفکیک نهاد دین از سیاست نیست بلکه تفکیک نهاد اخلاق از سیاست است. یعنی میگوید شما در نظام سیاسی خودتان حق ندارید قانون را به اخلاق متعهد کنید، قانون مستقل از اخلاق است. بنابراین وقتی خود را به اخلاق متعهد نمیدانند، راهی نداریم که آن را به دین متعهد کنیم.»
🔸آقای سروش دباغ نیز با بیان این نکته که من هم اعتقاد دارم که هیچ کس را نمی شود اجبار به حکومت کرد و اعتقاد دارم لیبرال دموکراسی تنها مدل پذیرفته شده برای حکمرانی نیست، ابراز داشتند: «آنچه که من از آن بهعنوان حکمرانی خوب تعبیر می کنم مولفه اولش سکولاریسم سیاسی است به این معنا که بیطرفی حکومت باید نسبت به ادیان و مذاهب و سبکهای مختلف زندگی را برای کرامت انسانی بیشتر فراهم کند، برخلاف آنچه که حاج آقا فرمودند، این یک استدلال اخلاقی است. چند بار گفتند که ارزش های اخلاقی را رها کردند تعجب کردم دموکرات بودن نیز خودش امری است که می توان برای آن استدلال اخلاقی ارائه داد. نسبت اخلاق و قانون نسبت عموم و خصوص من وجه است، یعنی با یکدیگر فصل مشترک دارند. به این معنا که اخلاق اموری را مد نظر دارد که اگر رعایت نشوند، نظم مدینه به هم میریزد. پس اینگونه نیست که نهاد اخلاق از نهاد سیاست و قانون جدا باشد.»
🔹آقای سید جوادی با ارجاع به کتاب مفهوم قانون هربرت هارت و اینکه این کتاب مادر نظام حقوقی پوزیتویستی در این زمینه است، سخنان آقای دباغ را اینگونه جواب دادند که در این کتاب تصریح شده که اخلاق از قانون جداست. آقای سید جوادی اشکال خود به آقای سروش دباغ را اینگونه طرح کردند: «مساله اینجاست که من به عنوان یک آدم دیندار اگر لازم است که حق انسان ها را رعایت کنند، حق خالق را کجا رعایت کنم؟ تقلیل اخلاق به دموکراسی اشکال دارد. همانطور که شما برای کنترل دموکراسی و اینکه آن دیکتاتوری اکثریت نباشد، مفهوم لیبرال را اضافه می کنید، ما کنار دموکراسی مفهوم تعبد را اضافه می کنیم. این را چرا شما نادیده می گیرید؟ در معیارهای شما مناقشه نمیکنم، فرض می کنم آنها اخلاقی است. اما چرا محدود به معیارهای شما باشد؟ دقیقا مشکل حکومت های سکولار نیز همین است تا ما این مسئله را حل نکنیم نمیتوانیم به بحث رابطه دین و قانون بپردازیم. ولی اگر پذیرفتیم که قانون و اخلاق باید با هم مرتبط باشند، دین به عنوان واگویه از اخلاق حداقل قابل طرح است.»
🔸آقای سروش دباغ در پاسخ به آقای سید جوادی گفتند: «من حس می کنم برخی از مطالب به ذهن حاج آقا به عنوان کسانی که در جامعه زندگی می کنند نمی آید نمیدانم چرا انسان هایی که ایرانی هستند و دیندار نیستند، به چه دلیل باید زیر بار حکومت دینی بروند؟» آقای سید جوادی کلام آقای دباغ را در اینجا قطع کرده و گفتند: «آدمهایی که بی اخلاق هستند باید چه کار بکنند؟» و آقای دباغ گفتند: «اخلاق را که فقط من و شما تعیین نمیکنیم! دین هم از نظر من قرائت رسمی ندارد.» آقای سید جوادی بلا فاصله گفتند: «اخلاق هم قرائت رسمی ندارد! پس همان طور که شما نمیتوانید من را ملزم به دین بکنید، نمیتوانید من را به اخلاق هم ملزم بکنید. مثلاً شما دموکراسی را اخلاقی میدانید و من غیر اخلاقی میدانم، چه کار باید بکنیم؟ شما اخلاق را مقدس می کنید و آن بالا میگذارید، من هم دین را بالا می گذارم، اگر دین را پایین بیاورید، من هم اخلاق را پایین میآورم!» اما آقای دباغ گفتند: «مساله مهم این است که خیلی از افراد به خالق اعتقاد ندارند تا به حق خالق اعتقاد داشته باشند. حکومت دینی کار غیر اخلاقی می کند چون امر بی طرفی را نسبت به ادیان نقض کرده است.»
👈🏻با ثبت نام در درس-گفتگوی آزادی در سایه شورای نگهبان، فایل کامل مناظره دکتر دباغ و حجت الاسلام سید جوادی را دانلود کنید.
🆔 @AzadFekriSchool