⚡️ارزیابی دعای صنمیالقریش
✍ مهدی مسائلی
صَنمی القریش عنوان دعایی است که در سالهای اخیر عدهای تأکید ویژهای بر ترویج آن در برنامههای مذهبی دارند. اما بارها گفته شده که این دعا از وجود هرگونه سندی، حتی ضعیف، بیبهره است. افزون بر این، در منابع متقدم حدیثی شیعه نیز اثری از آن وجود ندارد و در کتابهای متأخر نقل شده است.
با این حال، بعضی بیتوجه به عدم اعتبار روایی آن، صدور این دعا را از ناحیه امام یقینی جلوه داده و با برشمردن ثوابها و کرامتهای فراوان، حتی آن را بر دیگر ادعیهی معتبر برتری میدهند.
اما از این مناقشات روایی که بگذریم بعضی با استدلال بر لعنهای موجود در این دعا، درصدد توجیه و ترویج راه و روشی هستند که در آن بیپرده و آشکارا به خلفای مورد احترام اهلسنت توهین و لعن علنی میشود. در واقع این عده میخواهند این دعا را منشوری برای توهین و لعن علنی به خلفا قرار دهند.
این در حالی است که حتی اگر این روایت را صحیح بدانیم و در صحت صدور آن از ناحیه امام تردیدی هم نکنیم، گزارشی همراه این دعا نقل شده که چنین استفادهای را رد و محکوم میکند. توضیح این که:
قدیمیترین کتابی که دعای صنمیالقریش در آن آمده، کتاب رشحالولاء فی شرحالدعاء نوشته ﺷﻴﺦ ﺍﺑﻮﺍﻟﺴﻌﺎﺩﺍﺕ ﺃﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻘﺎﻫﺮ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻰ از علمای قرن هفتم است. این کتاب در واقع شرحی بر دعای صنمی القریش است.
نویسندهی این کتاب نیز اگرچه سندی برای این دعا ارائه نمیکند ولی در ابتدای نقل آن، نحوه گزارش آن از امیرالمؤمنین امام علی(ع) را اینچنین بیان میکند:
《امیرالمؤمنین علی(ع) شبی وارد مسجد شدند و گمان بردند که جز ایشان کسی در مسجد نیست. پس با صدای بلند شروع به قرائت قرآن و خواندن اذکار نمودند. تا اینکه وقت خواندن نماز وتر فرا رسید و ایشان در قنوت با صدای بلند دعای صنمی القریش را خواندند. زیرا گمان میکردند مسجد خالی است و کس دیگری در آنجا نیست. پس از تمام شدن نماز وتر، ایشان کمی نشستند و حضور انسانی را احساس کردند، پس فرمودند: آیا کسی در مسجد است؟
عبدالله بن عباس به حضرت جواب داد: بله امیرالمؤمنین، منم بندهی تو!
امام علی(ع) فرمودند: همراه تو کس دیگری نیز هست؟
ابن عباس گفت: نه، شخص سومی با ما نیست.
امام فرمود: آیا دعایی را که در نماز وتر خواندم، شنیدی؟
ابن عباس گفت: بله.
امام فرمود: آن را حفظ کردی؟
ابن عباس گفت: بله حفظش کردم.
امام فرمود: آن را محفوظ بدار که از دشوارترین اسرار است و نباید هیچکس بر آن اطلاع پیدا کند مگر خاندان و اهلبیت من، و با عهد کن که آن را بر غیر اهلش ظاهر نکنی و از بیان آن برای دیگران خودداری کنی.》(رشح الولاء، ص۵۸ و ۵۹)
حال با توجه به این گزارش، آیا تبلیغ این دعا به صورت عمومی صحیح است؟
کسانی در شبکههای ماهواره ای -همچون شبکه امام حسین علیه السلام- با آب و تاب فراوان به شرح این روایت میپردازند آیا برخلاف متن آن عمل نمیکنند؟
این دعا به صورت مخفی بوده و بر مخفی بودن آن تاکید فراوانی شده، پس چگونه عدهای آن را مستمسکی برای لعن علنی و آشکار قرار می دهند؟
اصلا با این همه تأکید امام علی(ع) چرا نویسنده کتاب شرح الولاء به شرحش پرداخته و در ترویج عمومی آن کوشیده است؟
از این گذشته چرا ابن عباس باید این دعا را برای غیر اهل بیت(ع) نقل کند؟ مگر امام از او عهد و پیمان نگرفته بود؟ گمان نمی کنم که صحابی بزرگوار امیرالمؤمنین(ع) این گونه بیمبالات باشد.
......................
@azadpajooh
⚡از شیعه شدن تا شیعه نمودن/بعضی از مفاسد رویکرد شیعهسازی
✍مهدی مسائلی
مسلما از دید هرکسی که به مذهبی اعتقاد و پایبندی دارد، آن مذهب بر حق است و پذیرش آن مذهب توسط سایرمسلمانان و افزون شدن پیروانش امری مطلوب است. یک شیعه نیز هیچگاه نمیگوید شیعه شدن دیگران امری ناپسند است، همانطور که یک سنی، سنی شدن شیعیان یا پذیرش مذهب فقهیاش توسط سایر مسلمانان را امری منکر نمیداند.
اما شیعه شدن یک طرف سکهی ماجراست، و شیعه نمودن روی دیگر آن.
اگرچه شیعه شدن منعی ندارد، ولی بسیاری از شیعهنمودنها و روشهایی که برای آن به کار بسته میشود، برخلاف هنجارهای اجتماعی و حتی قوانینِ تبلیغیِ تشیع است.
پیش از این بنده در یادداشتی بیان کردم که ائمهی شیعه(ع) در روایات متعددی از دعوت به تشیع منع کردهاند و آن را یک ضرر تبلیغی و اجتماعی برای تشیع و اسلام دانستهاند، چنانچه شیخ کلینی در کتاب کافی این روایات را در بابی با عنوان «بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس؛ باب دعوت نكردن مردم[به تشیع]» جمع کرده است.( كافی، چاپ دار الحديث، ج3، ص537)
(لینک یادداشت: http://azadpajooh.ir/668 )
دعوت به شیعهسازی اهلسنت، مفاسد اجتماعی و مذهبی بسیاری دارد که به طور خلاصه میتوان موارد زیر را بیان کرد:
۱. یک یا چند نفر را شیعه میکند اما قوم و طایفهای را نسبت به شیعه بدبین کرده و دشمنی آنها را بر میانگیزد.
۲. اهلسنت را از رویکرد مقابله با افراطگرایی دور کرده و به سمت دفاع کلی از هرچه و هرکس که خود را تسنن مینامد، وا میدارد.
۳. همهی فعالیتهای شیعیان را تحت شعاع قرار داده و محدود میکند حتی فعالیتهای غیرمذهبی شیعیان را.
۴. سنیِ طرفدار انقلاب اسلامی را منزوی میکند و انقلابیگری را نوعی تبلیغ تشیع جلوه داده و علمای اهلسنت را به سمت جدایی از انقلاب فرا میخواند.
۵. امنیت مذهبی اهلسنت را متزلزل میکند و حتی علمای اهلسنت برای دفاع در برابر شیعهسازی عدهای، به سمت حمله تبلیغی علیه تشیع متمایل میشوند.
۶. علمای سنی را از رویکرد ترویج معنویت و دینداری میان مردم، به رویکرد دفاع از تسنن و مخاصمه مذهبی با شیعه وا میدارد و جریانهای ضددینی و معنویتستیز را تقویت میکند.
۷. در رویکرد مستبصرسازی چون شیعهنمودن هدف است نه شیعه شدن، گفتمان مجادله و مناظره و حتی توهین مذهبی گسترش پیدا میکند و جای گفتگوی تقریب مذاهب اسلامی را میگیرد، گفتگویی که بهترین صورت برای تبلیغ معارف اهلبیت(ع) است.
در رویکرد شیعهسازی تلاش بر هجمه علیه مذهب اهلسنت و تخریب آن است ولی در رویکرد تقریب مذاهب اسلامی تلاش بر ترویج تعالیم تشیع و نشان دادن امتیازات علمی و عملی آن است. رویکرد اول دافعه دارد و رویکرد دوم جاذبه.
۸. ترویج شیعهسازی به گفتمان وحدت اسلامی صورتی تاکتیکی و مصلحتی میدهد و آن را به صورت ابزار گسترش تشیع جلوهگر میکند(چنانچه مهمترین شبهه وهابیت در برابر وحدت اسلامی همین موضوع است)
۹. سازماندهی تبلیغی برای جذب پیروان اهلسنت به تشیع برخلاف عدالت اجتماعی و هنجارهای زندگی مسالمتآمیز مذاهب اسلامی است، همانگونه که سازماندهی تبلیغی برای جذب پیروان تشیع به تسنن امری منکر است، چنین رفتاری نسبت به مذهب اهلسنت نیز پذیرفته نیست.
.......
نکته: اخیرا بعضی با انتشار سخنان آقای فلاح زاده در سایت مقام معظم رهبری، رویکرد تبلیغ تشیع در میان اهلسنت و شیعه سازی آنها را به رهبری نسبت میدهند. اما این موضوع در سخنان رهبری بارها رد شده است و با نصوص بیانات ایشان مخالفت دارد. رهبری در خطبه نماز جمعه رهبری، 90/11/14 فرمودند: "ایران به دنبال ایرانى کردن اعراب یا شیعى کردن سایر مسلمین نیست."
استفاده از سخنان آقای فلاح زاده برای نسبت دادن پروژه شیعهسازی اهلسنت به رهبری، صداقت ایشان را مخدوش میکند.
...........
@azadpajooh
⚡️ طب سنتی یا طب تحجر
✍مهدی مسائلی
طبی که نمیتواند نظراتش را در قالب تحقیق و پژوهش علمی ارائه کند، و برای ترویج خود از انگیزههای دینی یا توهم توطئه بهره میگیرد، طب سنتی نیست، طب تحجر است
طب سنتی باید خود را به محکِ رد و اثبات بگذارد و سنتی بودن گزارههایش را به معنای خدشهناپذیری آنها تلقی نکند.
شکی نیست که در گیاهان و مواد غیرشیمیایی خواص دارویی بسیاری وجود دارد که به کمک علم جدید باید آنها را عصارهگیری و ترکیب نمود و اثراتشان را بیشتر کرد. اما طی این مسیر لازمهاش تحقیق و پژوهش است نه ادعای همآوردی و برتری بر طب جدید.
طب بوعلی در زمان خودش نه طب سنتی بلکه طب جدید بود، بوعلی سینا برای دستیابی به پیشرفتهای پزشکیِ آینده تلاش میکرد نه برای بازگشت به طب گذشته.
طبی که مدعی است درمان همه بیماریها را هماکنون دارد، هیچگاه قدم در راه پیشرفت نمیگذارد.
به هرحال، تا وقتی که رویکرد طب سنتی از نقلگرایی صرف به عقلگرایی تغییر نکند، همین منازعه ادامه دارد.
...........
@azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
⚡از شیعه شدن تا شیعه نمودن/بعضی از مفاسد رویکرد شیعهسازی ✍مهدی مسائلی مسلما از دید هرکسی که به
⚡️ پروژهی فرضی سُنیسازیِ شیعیان /شیعهسازی اهلسنت با وحدت اسلامی منافاتی ندارد البته وحدت تاکتیکی
✍ مهدی مسائلی
در یادداشت گذشتهام با استدلالهای متعدد مفاسد رویکرد شیعهسازی اهلسنت بیان کردم ولی گاهی تا خودمان را بهجای طرف مقابل نگذاریم، عیب و ایراد رفتارمان را درک نمیکنیم.
مثلا فرض کنیم گروهی از اهلسنت در داخل کشور یا یکیدیگر از کشورهای اسلامی، پیگیر سنیسازی شیعیان هستند و در عین حال، شعار وحدتاسلامی را مطرح میکنند و از برادری اسلامی سخن میگویند، چه نگاه و برخوردی نسبت به آنها و شعار برادریِ اسلامیشان خواهیم داشت؟!
از برخوردهای نهادهای امنیتی که بگذریم آیا در شهرهای مذهبی شیعه همچون قم، اصفهان، مشهد و... علما و مردم به آنها اجازه ورود به این شهرها و گفتگوی برادرانه را میدهند؟!
مراجع شیعه چند بیانیهی آتشین در محکومیت این حرکتهای توطئهآمیز صادر خواهند کرد؟!
روزنامهها و پایگاههای خبری چند مقاله و یادداشت برای روشنسازی ارتباط این افراد با وهابیت منتشر میکنند؟!
دروس حوزههای علمیه چند روز تعطیل میشود و چند تجمع اعتراضی برگزار میشود؟!
تشبیه بالا تطبیقی است برای مفاسد رویکرد شیعهسازی اهلسنت که در یادداشت پیشین به آنها اشاره کردم ولی عدهای بیتوجه به آن استدلالها همچنان سعی میکنند رهبری را مدافع و حامی پروژه شیعهسازی اهلسنت جلوه دهند و ارجاعهای دیگری از سخنان ایشان دستوپا کنند.
در واقع این عده میخواهند گفتمان وحدت اسلامی در کلام رهبری را گفتمانی تاکتیکی جلوه دهند که هدفش رفع یا دفع خسارت از شیعه است. براین اساس هرچند رهبری میگوید: "ایران به دنبال ایرانى کردن اعراب یا شیعى کردن سایر مسلمین نیست." (خطبه نماز جمعه 90/11/14) ولی این سخن از روی تقیه بوده و تاکتیکی برای دفع اعتراضات اهلسنت است.
اما این تلقی تحریفی آشکار درباره تفکرِ وحدتاسلامیِ رهبری است که هرکسی با جستجویی ساده در سخنان ایشان آنرا متوجه میشود.
رهبری به صراحت تاکتیکی بودن وحدت اسلامی را نفی کردهاند و آن مسألهای اساسی و استراتژیک میدانند که بر سایر امور مقدم است:
"هدف از این کار آن است که با شعار وحدت مسلمین، که شعار درست و ضرورییی هم است و من از قدیم این اعتقاد و تفکر را داشتم و دارم و آن را یک مسألهی استراتژیک میدانم - یک مسألهی تاکتیکی و مصلحتی هم نیست که حالا بگوییم مصلحت ما ایجاب میکند که با مسلمین غیر شیعه ارتباطات داشته باشیم - مسلمانان، بتدریج این اختلافات مذهبی و طایفهیی را کم کنند و از بین ببرند؛ چون در خدمت دشمنان است. ما با این انگیزهی صحیح، مسألهی وحدت مسلمین را در جمهوری اسلامی، یک مسألهی اساسی قرار دادهایم. امام بارها فرمودند، ارگانهای مختلف جمهوری اسلامی نیز بر این اساس برنامهریزی و طراحی و تلاش کردند و ماها هم سخنرانی کردیم."(بیانات رهبری ۱۳۶۹/۰۱/۲۶)
به هرحال، تحریف نظرات رهبری درباره وحدت اسلامی، خطرش به مراتب از سخنان کسانی به صراحت وحدت اسلامی را نفی میکنند، بیشتر است.
مسلما رویکرد شیعهسازی اهلسنت با وحدت اسلامی مصلحتی و تاکتیکی که آقایان به دنبال آن هستند، منافاتی ندارد ولی حقیقتا این رویکرد با وحدت استراتژیکی که رهبری به آن معتقد است، مخالف است و در مسیر آن سنگاندازی میکند؛ اگر چنین نیست لطفا به علمای و گروههای مذهبی اهلسنت اجازه دهید تا پروژههای سنیسازی شیعیان را پیش برند یا لااقل درباره آن سخن بگویند.
.........
@azadpajooh
⚡️تأکید بر حدیث ثقلین تأیید جدال مذهبی نیست
✍مهدی مسائلی
بعضی فکر میکنند استناد و تأکید بزرگان شیعه بر حدیث ثقلین و توصیه اهلسنت به این حدیث نبوی، توجیهی برای پروژه شیعهسازی اهلسنت و تأییدی بر جدالهای مذهبی است. در حالیکه چنین موضوعی هرگز مقصود آنها نبوده است. از حدیث ثقلین میتوان دو برداشت حداکثری و حداقلی داشت. برداشت حداکثری متعلق به شیعیان است که قائل به امامت و جانشینی امام علی و اهلبیت(ع) در همهی جهات سیاسی و علمی از پیامبر(ص) هستند. قسمتی از این برداشت در تضاد با اندیشه اهلسنت است و شیعه بدون آنکه جدال مذهبی را دامن بزند، در گفتگوهای درون مذهبی خود بر آن تأکید میکند. اما برداشت حداقلی از حدیث ثقلین، مربوط مرجعیت علمی اهلبیت(ع) در هدایت امت اسلامی است. این موضوع چیزی نیست که با اندیشههای اعتقادی اهلسنت در تضاد باشد بلکه برای دنیای کنونی اسلام نیز بسیار راهگشاست. بر این اساس، آیت الله بروجردی برای تحقق تقریب مذاهب اسلامی، سیاست تبلیغی خود در فضای عمومی مسلمانان و در تعامل با اهلسنت را بر پایهی حدیث ثقلین گذاشتند. در نگاه ایشان شیعه در عصر حاضر، باید تنها بر مرجعیّت علمی اهلبیت(ع) تأکید کند و از طرح کردن مسألهی خلافت امام علی و اهلبیت(ع) در گفتگو با اهلسنت سکوت کند. ایشان میفرمود مسئلهی خلافت سیاسی اهلبیت(ع)، فعلاً مورد ابتلای مسلمانان نیست تا درباره آن بحث کنند.(رک: آیت الله محمد واعظ زاده خراسانی، راههای تقریب مذاهب اسلامی و وحدت مسلمانان) از این گذشته تمایز مذهبی شیعه و سنی بر اختلاف نظر در این موضوع استوار است و بحث بیشتر دراینباره، اتفاق نظری را دنیای اسلام پدید نمیآورد. از این جهت ایشان در تعاملات شیعه و سنی، به جای تأکید بر حدیث غدیر، بر حدیث ثَقَلَیْن( یا به تعبیری ثِقْلَیْن) تأکید میکردند و توافق و وحدت نظر بر سر مرجعیت علمی اهلبیت(ع) را امری دستیافتنی و مسئلهای راهگشا در مسیر تقریب مذاهب اسلامی میدانستند. البته پیداست آن مـرحوم، با این طرح، نظر نداشت که اصل مسألهی خلافت ائمه (ع) را انکار نماید یـا آنرا بیارزش و غیرمهم جلوه دهد، بلکه از باب در نـظر گرفتن اولویتها و نیازهای ضروری مسلمانان در عصر حاضر، بر مرجعیت علمی ائمه به استناد «حـدیث ثـقلین» تأکید میفرمود. رهبری انقلاب آیت الله خامنهای در توضیح رویکرد مرحوم بروجردی میگوید:
«در صدر فعالیتهای مرحوم آیتالله بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) برای تقریب - آنطور که من شنیدم و تا حدودی اطلاع دارم - توجه به «حدیث ثقلین» بود که بین مذاهب مختلف اسلامی مورد اتفاق است و متواتراً آن را نقل کردهاند. به همان شکلی که شیعه آن را نقل کرده، کتب برادران اهل سنت هم پُر است؛ اگرچه به شکل دیگری هم نقل کردهاند. بههرحال، مسألهی اهلبیت و نظیر آن را که مورد قبول همهی مسلمین است و همهی مسلمین به آنان ارادت دارند و آنان را دوست میدارند و هرکدام به نحوی به آنان عقیدهی دینی دارند، محور قرار بدهند. در خود اسلام میشود مواردی را از متون اسلامی پیدا کرد که پایههای تقریب باشد.»(بیانات۱۳۷۰/۰۷/۱)
پس تأکید بر حدیث ثقلین در کلام امام خمینی و آیت الله خامنهای را نباید حمل بر بحث شیعهسازی اهلسنت نمود همچنانکه آیت الله بروجردی را نمیتوان به این عنوان متهم نمود. آیت الله سید موسی شبیری زنجانی در نگاه مرحوم بروجردی میگوید:
«هدف آقای بروجردی از تأسیس دارالتقریب در مصر، این نبود که سنیها را شيعه کند. ایشان میفرمود: ما چه شیعه باشیم، چه سنی، به حکم حدیث ثقلین مؤظفیم عملمان مطابق دستور عترت طاهره(ع) باشد. ایشان در قضیه تقریب به دنبال توجه دادن اهلسنت به مرجعیت علمی اهلبیت(ع) بود. «تقریب» هم به معنی نزدیک شدن شیعه و سنی به یکدیگر و کمکردن فاصلهها است، نه شیعه کردن سنیها؛ هرچند اگر شیعه میشدند، زهی سعادت ولی غرض این نبود. آقای بروجردی بحثهای اعتقادی را نفی نمیکرد ولی در مصر به دنبال مطرح کردن مرجعیت علمی اهل بیت(ع) بود.»(جرعهای از دریا، ج3، ص503)
............
@azadpajooh
15.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️نقد افراطگرایی در تشیع/
بخش اول: اثبات اِسمِ ولایت و فاصلهگرفتن از رَسمِ ولایت
حدود یک ماه پیش قرار بود مباحثه و گفتگویی درباره عملکرد جریانهای تندرو و افراطی شیعه و خصوصا جریان شیرازی در رادیو جوان(برنامه جوانشهر) صورت بگیرد، با کمک یکی از دوستان، شماره آقای نعمت اللهی مدیر شبکه مرجعیتِ آقای شیرازی را به دست آورده و به مسئولین برنامه دادم، اما ایشان خودشان حاضر به شرکت در برنامه نشدند و آقای محمدعلی شریعت زاده را به عنوان نماینده خودشان معرفی کردند.
هنگامی که برنامه آغاز شد، آقای شریعتزاده با بیشتر سخنان و مواضع بنده موافق بودند و عملا گفتگوی چالشی با حضور موافق و مخالف در جلسه به وجود نیامد. بنده نیز سعی کردم بحث را کمی کلیتر از جریان شیرازی مطرح کنم، هرچند یک باری هم که اسم آقای سیدصادق شیرازی را آوردم، در تدوین برنامه حذف شده است.
سعی میکنم در چند پست گزیدههایی از صحبتهایم را اینجا منتشر کنم.
فیلم کامل برنامه در سایت رادیو جوان ببینید: http://radiojavan.ir/ProgramHome/?m=039130
.........
@azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
⚡️نقد افراطگرایی در تشیع/ بخش اول: اثبات اِسمِ ولایت و فاصلهگرفتن از رَسمِ ولایت حدود یک ماه پیش
پس از توضیحی که درباره کلیپ برنامه جوان شهر داشتم، عدهای با آقای شریعتزاده تماس گرفتهاند و ایشان گلایه کردهاند که نماینده جریان شیرازی در آن برنامه نبودهاند. توضیحی را دراینرابطه بیان کنم:
اینکه جناب شریعت زاده خود را نماینده شیرازی نمیدانست مطلبی که از فحوای کلام بنده نیز قابل برداشت است چون گفتم: "آقای شریعتزاده با بیشتر سخنان و مواضع بنده موافق بودند و عملا گفتگوی چالشی با حضور موافق و مخالف در جلسه به وجود نیامد."(که این موضوع همان سخن و ادعای آقای شریعتزاده است)
جناب شریعتزاده خودشان بعد از جلسه میگفتند که وقتی آقای نعمت اللهی-مدیر شبکه مرجعیت بیت شیرازی- به من زنگ زدند تعجب کردم که چرا به من میگوید در این برنامه شرکت کن. تهیهکننده برنامه رادیو جوان نیز با او بحث کردند که ما موضوع برنامه را به شما گفتیم و شما را به عنوان موافق معرفی کردیم.(چون برنامهی جوانشهر به صورت مناظرهای است و باید یک موافق و یک مخالف داشته باشد)
به هرحال آنچه من به آن پرداختم موضوع این برنامه(مناظرهای بودن آن، با حضور موافق شیرازی و مخالف آن) و مقدماتی بود که برای تدارک دیده بودند. (تماس با بیت شیرازی و رسیدن به آقای شریعتزاده)
از این گذشته در توضیح بنده نیز آمده بود که به خاطر عدم دفاع آقای شریعت زاده از جریان شیرازی، بنده به موضوع نقد عملکرد این جریان ورود نکردم و صحبتهایم را به صورت کلی درباره نقد افراطگرایی مذهبی مطرح کردم که در اینجا نیز آقای شریعتزاده مخالفت جدی با من نداشت.
حاصل سخن اینکه: من نگفتم آقای شریعت زاده به عنوان نماینده شیرازی در مقابل بنده شکست خورد یا مسکوت شد، بلکه گفتم:
۱.ایشان به عنوان نماینده شیرازی معرفی شده بود(که حرف خلاف واقعی نیست)
۲. گفتم: "آقای شریعتزاده با بیشتر سخنان و مواضع بنده موافق بودند و عملا گفتگوی چالشی با حضور موافق و مخالف در جلسه به وجود نیامد."(که این موضوع همان سخن و ادعای آقای شریعتزاده است)
البته جناب شریعتزاده در کلیپی صوتی اعلام کردهاند که اندیشههای بنده را تفریطی میداند و با آنها مخالف است. این موضوع جای تعجب دارد چون ایشان در آن جلسه فرصت داشتند به نقد نظرات بنده بپردازند و جوابش را بشنوند، اما چرا حالا مدعی شدهاند؟!
.............
@azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
⚡از شیعه شدن تا شیعه نمودن/بعضی از مفاسد رویکرد شیعهسازی ✍مهدی مسائلی مسلما از دید هرکسی که به
⚡ از شیعه شدن تا شیعهسازی
✏مهدی مسائلی
🔸 پس از انتشار نوشتار "نقدی بر شیعهسازی اهلسنت" که در آن به تعدادی از روایات اهلبیت(ع) استناد کرده بودم، عدهای بدون توجه به استدلالهای برگرفته از این روایات، درصدد برآمدند که تعارضی میان این روایات و تمام آیات و روایاتِ تبلیغ دین، دعوت به حق و امر به معروف ایجاد کنند.
اخیرا نیز با همین رویکرد یادداشتی با عنوان "دعوت به تشیع آری یا خیر؟" در سایت مباحثات منتشر شد. در ادامه مختصرا چند نکتهای را دراینباره بیان میکنم:
🔹 بحث ما عدم تبلیغ دین یا مذهب نیست بلکه بحث بر سر چگونگی تبلیغ دین و مذهب است. پس اینکه وی کوشیده تا میان سخنان و استدلالهای بنده و "مجموعه آیات و روایات امر به معروف، تبلیغ دین، هدایت و احیاء مردم" تعارض ایجاد کند، ناشی از آن است که روش تبلیغ دین و مذهب را منحصر در مجادلههای مذهبی میبینند.
🔹 پیش از این بنده در یادداشتی بیان کردم که مسلما از دید هرکسی که به مذهبی اعتقاد و پایبندی دارد، آن مذهب بر حق است و پذیرش آن مذهب توسط سایرمسلمانان و افزون شدن پیروانش امری مطلوب است. اما شیعه شدن یکطرف سکهی است و شیعه کردن روی دیگر آن. تلاش برای شیعهسازی اهلسنت به صورت یک پروژه یا رویهی تبلیغی، مفاسد اجتماعی و مذهبی بسیاری دارد که به بیان آنها پرداختم.
🔹 قرآن کریم روش دعوت به حق را به ما آموخته است، قرآن گفتگو با ادیان الهی را با مجادله بر اختلاف ادیان آغاز نمیکند و خواستار دستکشیدن آنها از دینشان نمیشود، بلکه آنها را به اشتراکات میان ادیان الهی ارجاع میدهد و میفرماید: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ...؛ بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد»(آل عمران/64)
خداوند ما را از مجادله با اهلکتاب جز بر طریق احسن منع میکند و میفرماید:«وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ؛ با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند.» و بلافاصله مجادله احسن را بر اساس نزدیک کردن ادیان معرفی میکند نه گفتگو بر محور اختلافات؛ و میفرماید: «بگویید ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده است ایمان داریم، معبود ما و شما یکی است، و در برابر او تسلیم هستیم»(عنکبوت/46)
🔹 نویسنده این یادداشت بدون آنکه به بررسی سند احادیث باب «تَرْكِ دُعَاءِالنَّاسِ» بپردازد، سند آنها را ضعیف قلملداد می کند، در حالیکه این باب هفت حدیث دارد که شش حدیث آن صحیح و موثق هستند. افزون بر این، روایاتی بسیاری در کتابهای روایی وجود دارد که بنده در مقام گردآوری همه آنها نبودم.
🔹 نویسنده درصدد برآمده توجیهاتی برای این روایات بیان کند، از جمله اینکه میگوید:«مقصود دعوتی است که سبب جدال و در نهایت ایجاد کینه توزی با شیعیان گردد» سؤال این است که در چه صورتی دعوت شما به دعوت به تغییر مذهب اهلسنت سبب جدال و در نهایت ایجاد کینه توزی با شیعیان نمیشود؟! سؤالی برعکس بپرسیم، آیا شما اجازه میدهید در شهر قم یا اصفهان یا تهران و... علمای اهلسنت با حفظ احترام و متانت برای تغییر مذهب شیعیان اقدامی داشته باشند؟! آیا صرف تلاش برای تغییر مذهب، مخاصمه و نفرتمذهبی را افزون نمیکند؟!
🔹 نویسنده بدون بررسی راویان و مکان و زمان بیان روایات مورد نظر، احتمال تقیه را در مورد آنها مطرح میکند، حمل کردن روایات ناهیهی اهلبیت(ع) بر تقیه یکی از توجیهاتی است که تنها بحث مورد نظر ما با آن روبرو نیست، بلکه در زمان اهلبیت(ع) نیز غالیان روایات نهی از خداباوری ائمه(ع) و تکفیر غلات را حمل بر تقیه میکردند.
🔹 نویسنده میگوید که: «دعوت به توحید و نبوت بدون ولایت که دعوت به حق وهدایت نیست.» برای بطلان این نظر یک سؤال میپرسم، چگونه است که خداوند اهلکتاب را قبل از پذیرش اسلام، دعوت به توحید میکند و میفرماید:«قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ ...» آیا اهلکتاب معتقد به ولایت امام علی(ع) بودند؟!
🔹 نویسنده اتهام تضعیف تشیع و تقویت جبهه باطل را به بنده نسبت داده و من را از گناه اضلال مردم برحذر داشته است. بنده نیز این هشدار را به ایشان میدهم که هر تبلیغی، تقویت تشیع نیست، طبق فرمایش ائمه(ع) بعضی از دوستان چنان ضربهای به مکتب اهلبیت(ع) میزنندکه خسارتش از ناصبی سرکشی که به جنگ آنها آمده، بیشتر است و گناه بعضی از این اظهار دوستیها بالاتر از امامکُشی است.
🔸 مشاهده متن کامل یادداشت:
http://mobahesat.ir/23180
🔻🔻🔻
@azadpajooh
⚡️پروژه جدید نفرتپراکنی مذهبی در دنیای اسلام/بررسی بستر ساخت فیلم سیدة الجنة
✍مهدی مسائلی
چند روزی است که کلیپ پیشنمایشِ فیلم سیدة الجنة(بانوی بهشتی) در فضای مجازی منتشر شده است. چند سال پیش یاسرالحبیب در لندن با کمک شبکه ماهوارهاش یعنی فدک،جمعآوری هزینههای این فیلم را آغاز کرد و حالا بزودی این فیلم به نمایش گذاشته میشود. در آن زمان، بسیاری از علما درباره ساخت این فیلم هشدار دادند و آن را در ادامهی پروژه نفرتپراکنی مذهبی یاسرالحبیب دانستند. اقدامات این روحانی کویتی مقیم لندن که از بستر بیت شیرازی برخواسته است، تاکنون ضربههای بزرگی به گفتمان تبلیغی تشیع زده و در هنگامه تحولات مهم دنیای اسلام، همچون بیداری اسلامی و عربی، فضاسازی علیه تشیع را وارد فازهای بیسابقهای کرد. او با انتشار کتابی با عنوان زشت و ناپسند «الفاحشة الوجه الآخر لعائشة» نسبتهای ناروایی را به عایشه همسر پیامبر(ص) بیان کرد. محتوای این کتاب مورد نقد تعدادی از علمای شیعه قرار گرفت ولی او ناقدین نظرات خود را منحرف و غیرمحقق اعلام کرد. اما این کتاب برای خوانده شدن نوشته نشده بود بلکه فقط عنوان آن برای فتنهگری بیسابقه در دنیای اسلام کافی بود. وی با استمرار حرکت خود، اقدام به برپایی مراسمهای جشن در سالروز وفات عایشه نمود و این برنامهها را بهصورت زنده از شبکهٔ ماهوارهای خود منتشر ساخت. تهمتهای زشت یاسرحبب علیه عایشه، اتهامهای متعصبین سنی را علیه شیعه وارد ابعاد جدیدی کرد. آنها میگفتند شیعه با پیامبر(ص) نیز دشمنی دارد، زیرا بدنام کردن همسر، در واقع بدنام کردن شوهر است و هدف این تهمتها خدشه وارد کردن به پیامبر(ص) است. عایشه در میان اهلسنت یکی از برترین زنان اسلامی به شمار میآید و چنین اتهام زشتی به وی، احساسات اهلسنت را بهگونهای برمیانگیزد که تعقل را از بعضی از آنها در قضاوت تشیع و رویارویی با شیعیان سلب میکند. این موضوع در کشته شدن فجیع حسن شحاته در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۳ (۲ تیر ۱۳۹۲) در مصر جلوه خاصی داشت. در همان سال شبکهٔ ماهوارهای فدک در مصاحبهای زنده با حسن شحاته، پرسشها را بهگونهای مطرح نمود که وی به عایشه توهین و فحاشی کرد. انتشار فیلم سخنان توهینآمیز حسن شحاته در فضای مجازی موجب شد تا بعضی از اهل سنت مصر به منزل وی یورش برند و او و همراهانش را به وضع فجیعی به قتل برسانند.
حقیقت اینکه برای بسیاری از مردم عادی و حتی علمای اهلسنت یاسرحبیب با پوشش لباس روحانیت، همچون نماینده تفکر شیعه جلوهگر میشود و آنها شناختی نسبت به جریانهای افراطی موجود در شیعه ندارد، همچنانکه بسیاری از شیعیان نیز شناخت تفکیکی میان اهلسنت ندارد. براین اساس اقدامات یاسرحبیب خسارتهای زیادی به گفتمان تشیع وارد کرد و موجب تقویت جبههٔ جریانهای تکفیری علیه مکتب اهلبیت(ع) شد. چنانچه رسانههای عربستان اظهارات شیخ عبدالعزیز آلشیخ مفتی اوّل سعودی را منتشر ساختند که در دیدار خود با ائمهی جمعه و جماعات مساجد عربستان سعودی گفته بود:«بعد از اسائهی ادب یاسر الحبیب به امالمؤمنین عایشه، انتشار مذهب تشیع در کشورهای عربی و اسلامی متوقف شده است سخنان یاسر الحبیب، روحانی شیعه کویتی باعث شد تا بسیاری از اهلسنت که تمایلی به تشیع داشتند، از مسیر خود برگشته و راه قدیم را برگزینند.» (https://www.alanba.com.kw/ar/newspaper/140378/30-09-2010)
همچنین شیخ عدنان عرعور از مبلغان معروف جریان وهابیت تکفیری، در یک برنامهی تلویزیونی سوگند یاد کرد که خدمت یاسر الحبیب به وهابیت و این جریان، بیش از خدمت تمام مبلغان وهابی ازجمله خودش بوده است.(ببینید:https://eitaa.com/azadpajooh/138)
به هرحال، انتشار این فیلم با زاویه دید و حکایت یاسرحبیب از اختلافات شیعه و سنی، گامی دیگر در مسیر نفرتپراکنی مذهبی در امت اسلامی است که منفعت آن بیشتر برای دشمنان تشیع است و در بستر آن، تنزل و افول گفتمان دینی به فرقهگرایی سرعت و شدت بیشتری پیدا میکند.
.........
https://eitaa.com/azadpajooh
7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️شیخ عرعور مبلغ جریانهای تکفیری:
خدمتی که یاسر حبیب به اهلسنت [اما در واقع وهابیت] کرد هیچ کدام از مبلغین بزرگ [وهابی] نکردند!
⚡️یاسر حبیب: ما به امر مرجعیت شیرازی هستیم
.........
https://eitaa.com/azadpajooh
⚡️از وحدتستیزی تا نفی عدالت و حقوق انسانی
✍مهدی مسائلی
اخیرا سخنانی از یک روحانی شیعه در شبکههای اجتماعی منتشر شده که وی سُنیهراسی را محور حمله به وحدت اسلامی قرار میدهد و از مسئولین میخواهد که شعار وحدت را کنار بگذارند و بر اهلسنت سخت گرفته و حتی حقوق شهروندی آنها را نادیده بگیرند.
سخنان وی پر از گزارشها و ادعاهایی نادرست و بیپایهای است که بیان آن توسط طلبهای مبتدی نیز عجیب است، چه برسد به کسی برای او لقب "آیت الله" بکار میبرند و مدعی برپایی درس خارج فقه و اصول است.
وی در این سخنان مدعی میشود که هر وقت شیعه تقریب و وحدت را مطرح کرده، بازنده بوده است. ادعای خسارت شیعه از وحدت، ادعایی است که برعکسِ آن توسط مبلغین وهابی مطرح میشود و آنها نیز مدعی هستند که وحدت اسلامی همیشه برای اهلسنت خسارتآفرین بوده و وحدت و تقریب وسیلهای برای نفوذ شیعه در جهان اسلام است. منشأ این توهمات نیز فهم نادرست و تکفیری هر دو گروه از وحدت اسلامی است که آن را به وحدت مذهبی و کنار گذاشتن اختلافات تفسیر میکنند. همانگونه که وهابیت از وحدت اسلامی طَمَعِ وهابیشدن تمام مسلمانان را دارد، این افراد نیز از وحدت اسلامی طمعِ شیعه شدن اهلسنت را دارند؛ از اینرو جایی که چنین وحدتی ترویج نشود، آن را به معنای کوتاه آمدن از تشیع تفسیر میکنند.
این فرد با نقل گزارشی بیپایه و اساس از شهید رجایی مدعی میشود که آن شهید معلم در پاسخ به مطالبات اهلسنت منطقهی گلستان درباره حقوق شهروندیشان گفته است: "همین که ما اجازه میدهیم در این کشور نفس کشیده و زندگی کنید، بس است!"
در پاسخ باید گفت طرح چنین سخنی نفی وحدت اسلامی نیست بلکه نفی عدالت و حقوق انسانی است، و رذالت طرح آن هنگامی بیش میشود که چنین سخنانی را به مکتب اهلبیت(ع) یا فرهیختهای همچون شهید رجایی نسبت دهیم.
نگاه فرقهگرایانه این فرد موجب شده تا ذهنیتهای خود را به عنوان گزارشهای مستند برای دیگران ارائه کند. مثلا مدعی میشود که در جنگ تحمیلی نمیتوان حتی ده شهید برای اهلسنت برشمرد که با اختیار خویش در جنگ حضور پیدا کرده باشند. این در حالی است که بیش از یازدههزار شهیدِ اهلسنت در انقلاب وجود دارد که بسیاری از آنها با حضور اختیاریشان در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند. وی ادعاهایی مشابه را درباره عدم حمایت اهلسنت از پیروزی انقلاب مطرح میکند. در اینجا بر بیپایهگی این ادعا باید افزود که اهلسنت در مسیر پیروزی انقلاب شبههافکنی نکردند ولی به تعبیر امام خمینی تعدادی از ولایتیها و حجتیهایها از تنها شاه شیعهی جهان طرفداری کردند و برپایی پرچم حکومت اسلامی قبل از ظهور را عَلَمِ طاغوت دانستند. اگر بنای به مجازات باشد این عده مقدم بر اهلسنتِ ساکت بودند.
سخنان موهن وی نشان از آن دارد که او نه نگاه درستی به تاریخ اسلام دارد و نه شناختی نسبت به قاطبهی اهلسنت در زمان کنونی؛ مثلا وی مدعی میشود که اگر مملکت به دست اهلسنت بیافتد همهی شیعیان را سر میبرند. این روش معرفی اهلسنت نیز دقیقا همان روش وهابیت برای شیعه است. وهابیت برای اهلسنت، شیعه را به صورت غالیانِ مشرک جلوه میدهد و اینها برای شیعه، اهلسنت را به صورت تکفیریهای تروریست.
وی با همین دستِ فرمان، شهادت ائمه(ع) را به اهلسنت نسبت میدهد و در ادامه میگوید: زمانی که در عراق حکومت دست سنیها افتاد احمدحسن البکر و صدامِ لامذهب شش میلیون شیعه را قتل عام کردند و یک نفر آخوند شیعه باقی نگذاشت مگر آخوندهای وابسته به خودشان را.
از آمار عجیب قتلعام ششمیلیونی وی که بگذریم باید گفت: بالاخره صدام لامذهب بود یا سُنی؟! حزب بعث عراق بیش از آن که گرایش اسلامی و دینی داشته باشد، گرایش کمونیستی و سوسیالیستی داشت و جنایات آنها را نمیتوان بهپای اهلسنت نوشت.
در پایان باید بگویم همانگونه بزرگان بارها گفتهاند افراطگرایی شیعه و سنی دو لبهی یک قیچیِ اختلاف هستند که با حرکتی هماهنگ، رشتهی امنیت و آرامش و عزت جهان اسلام را قطع میکنند. و به تعبیر مقام معظم رهبری:
"در جمهوري اسلامي همه برادران سني و شیعه در كنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوي هستند. هر كس خلاف این را تبلیغ كرد، دشمن اسلام و ایران است "
..............
https://eitaa.com/azadpajooh
⚡️از تحمُّل عقاید تا تحمیل عقاید
✍مهدی مسائلی
به تازگی یکی از امامان جمعه اهلسنت کشور در خطبههایش گفته است که خلیفه اول به درخواست امام علی(ع) نماز میت را بر حضرت فاطمه(س) خوانده است. وی همچنین بانفی شهادت، عنوان فوت حضرت فاطمه(س) را مطلبی میداند که از کتابهای حدیثی همچون صحیح بخاری و مسلم و حتی کتب شیعه اثبات میشود.(البته بعضی در انعکاس گفتههای وی، این ارجاع روایی به کتب صحاح را به بحث نماز میت ارتباط دادهاند که اشتباه کردهاند )
بعضی با ارسال این فیلم یا استوری کردن آن، به بنده کنایه زدهاند که چرا در مقابل این صحبتها موضعگیری نمیکنم. چند نکته بگویم:
۱. در کتابهای اهلسنت چند حدیث وجود دارد که میگوید ابوبکر بر حضرت فاطمه نماز میت خواند، ولی این روایات طبق ارزیابی حدیثی اهلسنت ضعیف هستند و در مقابلشان روایاتی از کتب صحاح اهلسنت وجود دارد که میگویند امام علی(ع) شبانه بر فاطمه(س) نماز خوانده و ایشان را دفن کردند و خلیفهاول را آگاه نکردند و دفن حضرت صورتی اعتراضی داشته است. پس استدلال این امام جمعه برداشتی آزاد از احادیثی ضعیف است که متعارضی قوی دارد.
۲. همانگونه در میان شیعه سخنان غیرعلمی و خطابی بیان میشود در میان اهلسنت نیز همینگونه است، بعضی از اینور پشت بام میافتند و بعضی از آنور. بعضی شیعیان تاریخ را به گونهای گزارش میکنند که هیچ ارتباط دوستانهای میان صحابه و اهلبیت بعداز رحلت پیامبر(ص) باقی نمیماند و همه صحابه کافر و فاجر میشوند، بعضی از اهلسنت نیز تاریخ را به گونهای گزارش میکنند که گویا هیچ اختلاف و دشمنی بعد از رحلت پیامبر(ص) رخ نداده و همه صحابه با هم در صلح و صفا بودند، هیچکدام بر خطا نرفتند هرچند تیغ بر هم میکشیدند.
۳. شهادت حضرت فاطمه(س) اعتقادی درون مذهبی و شیعی است و نه اسلامی. استدلالی علمی برای اثبات این شهادت از کتب اهلسنت وجود ندارد. ارجاعاتی هم که بعضی شیعیان، آنها را از کتب اهلسنت برای اثبات شهادت ردیف میکنند همگی تقطیع شده است، یعنی نویسندههای این کتب چنین مطلبی را به عنوان گزارش تاریخی یا روایی مطرح نکردهاند بلکه آن را به عنوان یک حرف باطل مطرح کردهاند. پس این ارجاعات مدرک روایی برای اهلسنت نیستند.
۴. بارها گفتهایم وحدت اسلامی به معنای حذف اختلافات نیست بلکه به معنای مُدارا و تحمُّل اختلافات با تأکید بر اشتراکات است. همانگونه که شیعیان آزاد است که در جمع خودشان بر موضوع شهادت استدلال کنند و روضه فاطمیه بگیرند، اهلسنت نیز آزادند در جمع خودشان بر موضوع وفات حضرت زهرا استدلال کنند. شیعه اگر استدلال بر شهادت ایشان در جمع خودشان را توهین به مقدسات اهلسنت تلقی نمیکند، نباید استدلال اهلسنت بر وفات حضرت فاطمه(ع) در جمع خودشان را توهین به شیعه تلقی کند. پس نباید به جای تحمُّل عقاید به تحمیل آن بپردازیم.
۵. بنده در جایگاه یک روحانی شیعه هستم و مخاطبین بنده نیز غالبا شیعه هستند، من اگر به نقد مواضع و سخنان اهلسنت بپردازم فایدهای در مقام اصلاح مذهبی ندارند. وظیفه بنده اصلاحگری در جانب شیعه است و از آن طرف باید افرادی نیز پیدا شوند که به اصلاحگری در جانب اهلسنت بپردازند، که البته وجود دارند. بر این اساس، وظیفه ندارم برای خوشایند بعضی به هر معرکهی حدیثی و اعتقادی در طرف مقابل وارد شوم.
...........
@azadpajooh