حفظ وحدت اسلام یا وحدت شیعه؟!
✍مهدی مسائلی
☑️ بخش اول
هنگامی که به نقد جریانهای افراطگرای شیعه یا رفتارها و سخنان تند مذهبی میپردازیم، عدهای به تشکیک دراینباره میپردازند و پیگیری آن را موجب تشدید اختلاف در جامعهٔ شیعی میدانند. این عده معتقدند که نباید بهخاطر تحکیم ارتباط با اهل سنت و تقویت وحدت اسلامی، وحدت در جامعه شیعه را برهم بزنیم یا اینکه اگر به خاطر وحدت اسلامی، در برابر اختلاف نظر مذاهب مدارا میکنیم، در برابر شیعیان نیز باید مدارا کنیم. بعضی از این افراد، اگرچه افکار و رفتارهای افراطیون را قبول ندارند، ولی محافظهکاری در مقابل آنها را بهتر از روشنگری میدانند.
در پاسخ باید گفت:
1. جریانهای تندرو و افراطی شیعه افزونبر ایجاد تفرقه و ایجاد دشمنی میان مذاهب اسلامی، به خطکشی در درون تشیع و دستهبندی شیعیان نیز میپردازد و دشمنیهای درون مذهبی را نیز به وجود میآورند. این جریانها افکار و رفتارهای موهن خود را معیار شیعهبودن میدانند و بهراحتی حکم به کفر یا خروج از تشیع برای دیگر شیعیان میکنند. این جریانها حتی تحمل پذیرش افکار نزدیک به خود را ندارند و با وجود اشتراکهای فکری گسترده میان آنها، فقط با یک اختلاف کوچک به دشمنی باهم میپردازند. ازاینرو، نقد این جریانها نهتنها تفرقهافکنی میان شیعه بهشمار نمیآید، بلکه در راستای مقابله با فتنهگران و تحقق وحدت شیعیان است.
آری شیعیان میتوانند تفکرات متفاوتی داشته باشند و در اصول تفکرات تشیع باهم وحدت داشته باشند، ولی تفرقه هنگامی ایجاد میشود که عدهای رفتارها و تفکرات حاشیهای خود را اصول قطعی تشیع قلمداد میکنند، و دیگران را به خروج از تشیع و دشمنی با اهلبیت(ع) متهم کنند.
ما نیز طرفدار وحدت در تشیع هستیم، ولی کسانی که دیگر شیعیان را با عناوینی همچون بتریه، مُنیه، عمریه و... خطاب کرده یا اتهامهایی همچون وهابیگری را نثار آنها میکنند، اصولاً زیر بار وحدت درون مذهبی نیز نمیروند. وحدت مذهبی از دیدگاه آنها بدان معنا است که در مقابل سخنان و رفتارهای آنها سکوت شود و کسی با آنها اختلاف نظری نداشته باشند، همچنانکه تلقی آنها از وحدت اسلامی نیز بدان معناست که همه مسلمانان، شیعه شوند و افکار آنها را بپذیرند. تعامل این جریانها با مفهوم وحدت دینی یا مذهبی، همچون تعامل وهابیت با این مفاهیم است، زیرا که حتی اگر مسلمانان بخواهند با وهابیت مصالحه و وحدت داشته باشند، وهابیت چنین امری را نمیپذیرد. مشکل فکری وهابیت که دیگران را از مصالحه با آنان باز میدارد، اندیشههای تکفیری آنهاست.
بر این نکته باید تأکید کنیم که نقدهای ما نیز به معنای دستهبندی و تکفیر شیعیان نیست، مثلا هشدار درباره خطر تشیع انگلیسی، اعلام خطر درباره جریانهایی است که با رفتارهایشان به سلطهگران جهانی خدمت میرسانند، اگرچه بسیاری از مروجین چنین رفتارهایی مزدور مستقیم دشمن نیز نیستند. البته در این میان، کسانی وجود دارند که شیعه مزدور انگلیس و آمریکا بوده و به مدیریت افراطگرایی مذهبی میپردازند، این افراد از احساسات شیعیان متعصب و ناآگاه سوءاستفاده کرده و آنها را به دشمنی مذهبی سوق میدهند. ولی به هرحال نباید نقدهای صریح و بیپرده را به معنای تکفیر دانست. البته اگر کسی این عناوین را به صورت عمومی بهکار برد، او نیز به خطا رفته است.
2. از جهت کلی، وحدت شیعه و وحدت اسلامی تزاحم و منافاتی با یکدیگر ندارند، بلکه کسانی که رفتارهای وحدتستیزانه دارند، با ایجاد یک مغالطه "دوراهی کاذب" ، پذیرش وحدت اسلامی را منوط به تفرقه بین شیعیان کردهاند، بر این اساس، یا باید وحدت شیعه و جنگ با اهلسنت را پذیرفت، یا مصالحه با اهل سنت و تفرقه درون مذهبی را.
در حالیکه هم میتوان وحدت شیعی داشت و هم وحدت اسلامی. مشکل در اینجا رفتارهای و سخنان وحدتستیزانهای است که عدهای پذیرش و سرفرود آوردن در مقابل آن را رکن اصلی تحقق وحدت شیعی تلقی میکنند.
..........
🔸کانال یادداشتهای #مهدی_مسائلی:
@azadpajooh
⚡️حفظ وحدت اسلام یا وحدت شیعه
مهدی مسائلی
☑️ بخش دوم
(⬅️بخش اول:https://eitaa.com/azadpajooh/116)
3. درست است که شیعیان می توانند در رفتارهای شخصی با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند و نباید کسی نظرش بر دیگری را تحمیل کند، ولی هنگامی که رفتارهایمان ابعاد اجتماعی و حتی بینالمللی پیدا میکند و تبعات آن برای همه مسلمانان و شیعیان است، نمیتوان آزادانه هر رفتار یا گفتاری را داشته باشیم. مثلاً هنگامی که توهینهای مذهبی افرادی موجب فتنهگری و جنگ مذهبی در جهان اسلام میشود، نمیتوان به عنوان آزادی بیان، به این رفتارها رخصت و آزادی داد؛ یا مثلا انجام عزاداریهایی همچون قمهزنی که موجب وهن و هتک مذهب میشود، منوط به تلقی یک طرف نیست تا هر شخصی خودسرانه تشخیص دهد که قمهزنی موجب وهن مذهب نیست و آن را انجام دهد؛ زیرا وقتی این عمل موجب وهن مذهب باشد، ضرر آن به خود شخص ختم نمیشود، بلکه آسیب آن بر پیکر اسلام و جامعه اسلامی وارد خواهد شد. از این جهت رهبری انقلاب در تبیین حکم ممنوعیت بیان کردند:«آنچه از قول مراجع سلف، رحمت الله علیهم، نقل شده است، بیش از این نیست که اگر این کار ضرر معتنیبه ندارد، جایز است. آیا سبککردن شیعه در افکار جهانیان ضرر معتنیبه نیست؟ آیا مخدوشکردن محبت و عشق شیعیان به خاندان مظلوم پیامبر(ص) و بهخصوص شیفتگی بیحد و حصر آنان به سالار شهیدان(ع) را بدجلوهدادن، ضرر نیست؟ کدام ضرر از این بالاتر است. اگر قمهزدن بهصورت عملی انفرادی در خانههای دربسته انجام میگرفت، ضرری که ملاک حرمت است، فقط ضرر جسمی بود. وقتی این کار علی رؤسالاشهاد و در مقابل دوربینها و چشمهای دشمنان و بیگانگان، بلکه در مقابل چشم جوانان خودمان انجام میگیرد، آنوقت دیگر ضرری که باید معیار حرمت باشد، فقط ضرر جسمی و فردی نیست، بلکه مضرات بزرگ تبلیغی که با آبروی اسلام و شیعه سَروکار دارد نیز باید مورد توجه باشد. امروز این ضرر بسیار بزرگ و شکننده است و لذا قمهزدن علنی و همراه با تظاهر، حرام و ممنوع است.»
به دیگر سخن اینجا اختلاف در نظر نیست، اختلاف در عمل است، از رفتاری که به شما و دیگران آسیب و ضرر میزند، نمیتوان چشمپوشی کرد. این قضیه شیعه و سنی ندارد.
4. امامان و اهلبیت پیامبر(ص) نه اختصاص به شیعه دارند و نه مخاطب تعالیمات و راهنماییهای آنها فقط شیعیان بودهاند. راهنمایی ائمه(ع) جزئی از مسیر هدایت الهی است که هرکس باید به قدر معرفت و منزلتش از این راهنماییها بهرهمند شود، ولی متأسفانه افراطگرایان شیعه با بهحاشیهراندن مباحث اصلی امامان، به ترویج و تبلیغ افکار و رفتارهای موهنی میپردازند که دیگران را از تعالیم اهلبیت(ع) رویگردان میسازد و مکتب تشیع را نیز در انزوا قرار میدهد.
متأسفانه همواره بیتوجهی به آثار ضدتبلیغی این جریانها، بیشترین و سهمگینترین ضربهها را به مکتب اهلبیت(ع) وارد نموده و موجب فاصلهگرفتن هرچه بیشتر عامهٔ مسلمین از معارف الهیِ اهلبیت شده است؛ معارفی که ائمه(ع) حتی جان مقدس خویش را فدای تبلیغ آن کردهاند. ازاینرو، گناه روشهای ضدتبلیغی، از جنگ با امام و بهشهادترساندن ایشان نیز بزرگتر دانسته شده است. چنانچه امامصادق(ع) در سفارشهای خویش به محمد بن نُعْمان میفرمایند: «ای پسر نعمان! فاشکنندهٔ سرّ [ما] مثل کشنده و قاتل ما با شمشیر خودش نیست، بلکه بار گناه او سنگینتر است؛ بلکه گناه او سنگینتر است؛ بلکه گناه او سنگینتر است. [امام(ع) برای تأکید، این عبارت را سه بار تکرار نمودند.] ای پسر نعمان، هر کس که حدیثی ضد ما نقل کند از شمار کسانی باشد که ما را بهعمد کشته است، نه به خطا!»(تحف العقول، ص۳۰۹)
دشمنانی که جان ائمه(ع) را گرفتند، نتوانستند در اندیشههای ایشان خِللی وارد کنند؛ اما دوستان ناآگاه، اندیشههای امام را متروک و مهجور میکنند و با ایجاد تنفر مذهبی حجابی در برابر مسلمانان و ارشادات امامان اهلبیت(ع) به وجود میآورند.
از این رو در روایات متعددی خطر و آسیب چنین افرادی از ناصبی که با شمشیر به جنگ اهلبیت(ع) آمده، بزرگتر دانسته شده است. ( اختصاص شیخ مفید، ص۲۵۳)
البته روایت بالا درباره حرفهای حق اما نابجای دوستان است، گفتارهای باطل و خارج از ادب دینی که خسارتش بسیار بیشتر است.
.............
🔸کانال یادداشتهای #مهدی_مسائلی:
@azadpajooh
32.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برشهایی از گفتگوی بیست دقیقه ای با خبرگزاری ایکنا درباره اربعین:
مروری بر درسهای اربعین در روزگار جاماندگی / فرصتی برای حرکت از فرع به اصل حماسه حسینی
⚡عاشورا صرفاً بحث شیعی نیست؛ ... عاشورا حرکتی سیاسی است که اگر آن را با مباحث فقهی و اعتقادی تلفیق کنیم، مقداری آن را محصور و به شخصیتهای خودمان محدود کردهایم، در حالی که امام حسین(ع) شخصیت برجسته اسلامی است و حتی میتوان گفت در دنیای امروز نیز بسیاری از کسانی که مسلمان نبودهاند از شخصیت حضرت الگوبرداری کردهاند.
...حتی کسانی که ما آنها را دشمن میپنداریم و گاهی تکفیر شیعه میکنند، وقتی بر نقطه امام حسین(ع) میرسند، حرکت امام حسین(ع) را تأیید میکنند. کسی نیست که بگوید امام کار بد یا باطلی انجام داد...
⚡اربعین نقطه شروع است و اگر پیادهروی اربعین را نقطه پایان یا روشی برای صرف لذت معنوی خودمان در نظر بگیریم، گرفتار انحراف خواهیم شد.
⚡اربعین به دلیل اهمیت بسیاری که دارد، ما را گرفتار غلو مفهومی کرده است و جایگاه اربعین را نسبت به عزاداری امام حسین(ع) بالاتر از حد خودش میدانیم؛ و اینطور به نظر میرسد که گویی تمام دین راهپیمایی اربعین است.
حتی برخی این حرکت را با حج مقایسه میکنند و تلاش دارند که آن را بالا ببرند؛ در حالی که حج مناسک تعظیم توحید و اربعین مناسک تعظیم ولایت است؛ ولایت و توحید در عرض هم نیستند و نباید این دو را با هم مقایسه کرد.
⚡️پیادهروی اربعین، عزاداری را از کوچهها و خیابانها خارج کرد و آن را به سمت امت برد، پیادهروی اربعین عزاداری یک امت برای امام حسین ع است.
.........
@azadpajooh
⚡️طرح عنوان شهادت پیامبر(ص) و گسترش تقابل مذهبی
✍مهدی مسائلی
در سالهای اخیر افرادی تلاش میکنند تا هرمناسبت اسلامی را به تقابل مذهبی بکشانند. با این رویکرد چندسالی است عدهای موضوع مسموم و شهید شدن پیامبر اکرم(ص) به دست بعضی از زنانشان را مطرح کرده و مطالبی را دراین باره منتشر میکنند. در ادامه نقدی بر این مطالب خواهیم داشت:
1. مهمترین دلیلی که برای این موضوع ارائه می شود استدلال به روایتی از کتاب تفسیر عیاشی است بدین مضمون که عایشه و حفصه به پیامبر(ص) سم خورانده و آن دوعامل شهادت پیامبر(ص) بودند (تفسير العياشي، ج۱، ص۲۰۰.) اما این روایت مرسل و بدون سند است و روایتی ضعیف و نامعتبر به شمار میآید. منبع آن نیز منحصر به تفسیر عیاشی است و اگر میبینیم عدهای برای استناد به آن کتابهای متعددی را نام میبرند، بیشتر برای جوسازی و فریب دادن مخاطبان است زیرا همه این کتابها، روایت فوق را از تفسیر عیاشی نقل میکنند.
ادعای این روایت آنقدر بزرگ و مهم است که اگر صحت میداشت، باید روایات معتبری از ائمه(ع) دراینباره به دست ما میرسید.
2. معمولا همراه با نقل روایت بالا، استنادات تحریف و تقطیع شده دیگری نیز درباره طرح شهادت پیامبر(ص) آورده میشود. بدین صورت که ادعا میشود که بسیاری از علمای شیعه و سنی معتقد به شهادت پیامبر(ص) هستند و سپس این اعتقاد به شهادت را در کنار ادعای مسمویت توسط زنان قرار میدهند و اینگونه نتیجه میگیرند که حتی علمای اهلسنت نیز معتقدند زنان پیامبر(ص) عامل شهادت ایشان بودند؛ در حالی که مقصود همه این منابع از تعبیر شهادت پیامبر(ص)، مسمومیت ایشان به دست زن یهودیه در خیبر است و همه آنها در کتابهایشان به این مطلب تصریح میکنند.
3. داستان مسمومیت رسول خدا(ص) به دست زن یهودیه نه تنها در منابع اهلسنت، بلکه در روایات شیعه نیز آمده است.(بصائرالدرجات، ج۱، ص۵۰۴) اما متأسفانه این روایات نیز تقطیع شده و برای اثبات ادعای بالا به کار گرفته میشود. در قسمتی از یکی از این روایات آمده است: «مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍّ إِلَّا شَهِيدٌ؛ هیچ پیامبر و جانشینش نیست مگر اینکه شهید میشود» این افراد در حالی برای اثبات شهادت پیامبر(ص) توسط همسرانش از این جمله استفاده می کنند که در متن کامل این روایت علت شهادت پیامبر(ص) مسمومیت به دست زنی یهودی ذکر میشود.
4. عدهای با گزیدهبرداری از داستان «لُدود»(یعنی داستان دارو دادن به پیامبر)، آن را به مسموم کردن پیامبر(ص) ارتباط دادهاند. اما این داستان موهن را شیعه قبول ندارد و بسیاری از علمای شیعه دلیل جعل آن را توجیه نسبت هذیان به رسولخدا(ص) دانستهاند.
در این داستان آمده که هنگامی که داروی تلخی را به پیامبر(ص) خوراندند، ایشان ناراحت شده و فرمودند: «بايد به مجازات اين عمل، در برابر چشمانم، به دهان تمام کسانی که در مجلس حضور دارند، به جز عباس، از آن دارو ريخته شود». سرانجام طبق سوگند و دستور پيامبر(ص)، دارو به دهان يکايک حضار، به جز عباس، ريخته شد!
استثنای عباس موجب شده تا بعضی از علما فضیلتتراشی برای عباس در نزد خلفای عباسی را از انگیزههای احتمالی جعل این روایت بدانند. ابن ابی الحدید از استادش نقیب نقل کرده است: «در آن روزها و ساعتهاي آخر پيامبر، مسلماً نه تنها علي و فاطمه، بلکه حسن و حسين نيز در کنار بستر پيامبر حاضر بودند و آيا ميتوان احتمال داد که از آن دارو به دهان آنان نيز ريخته باشند؟! نه؛ به خدا سوگند چنين چيزي نبوده است». او داستان لدود از اصل دروغ و ساختگي میداند که آن را تنها يک نفر براى تقرّب به بعضى از مقامات ساخته و پرداخته است».(شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۳۲.)
5. در برابر این ادعا که عایشه و حفصه با همدستی یکدیگر پیامبر(ص) را مسموم و شهید کردند، باید گفت: آیا امام علی(ع) از این واقعه خبر داشت یا نداشت؟! امکان ندارد که شما بدانید و امام(ع) نداند. اگر ایشان آگاه بود، چرا بعد از خلافتشان، آن دو را مجازات نکردند؟! ترور پیامبر(ص) گناه بزرگی است که به سادگی نمیتوان از آن گذشت. اگر کسی بگوید در آن هنگام، شرایط جامعه برای مجازات آن دو فراهم نبود، میگوییم: پس از جنگ جمل و شکستِ فتنه عایشه، بهترین فرصت برای مجازات او بود و اگر امام عایشه را مجازات میکرد، کمتر کسی به آن حضرت خرده میگرفت، ولی ایشان عایشه را بخشیدند و علت آن را پاسداشتِ حرمتِ همسری وی با پیامبر(ص) دانستند:«...وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى؛ حرمت اوليه او باقى است، و حسابش با خداوند است.»
.........
این یادداشت را با تفصیل بیشتر از اینجا بخوانید:
http://azadpajooh.ir/346
..........
@azadpajooh
⚡️نقدی بر منطق گسترش عزاداری/ عزاداری محسنیه مناسبتی که تاریخ نیز با آن همراه نیست
✍#مهدی_مسائلی
درباره عزاداری، منطقی در جامعه امروزی شیعه حکمفرما شده که میگوید:
1. برای فراموش نکردن هر اتفاق ناگواری باید برای آن عزاداری داشته باشیم.
2. برای تعظیم و بزرگداشت افراد باید در سالروز درگذشت یا شهادت آنها عزاداری کنیم.
این دو گزینه در واقع برداشتی از عزاداری شهادت امام حسین(ع) و تسری آن به سایر افراد و رویدادهاست. این درحالی است که از نگاه دین استمرار و دنبالهدار بودن عزاداری کارکردی منفی دارد و عزاداری امام حسین(ع) نیز در منظومه تعالیم دینی یک استثنا به شمار میآید که در بعضی از روایات به آن تصریح شده است. (رک: شیخ طوسی، الأمالی، ص ۱۶۲ و ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۱۰۰.)
اما حاکم شدن منطق بالا موجب شده به جای این که «عزاداری نکردن» تخصیص بخورد، «عزاداری کردن» بدون هرگونه تخصیص و قیدی اطلاق پیدا کند و به مناسک اصلی جامعه شیعه تبدیل شود و حتی به خاطر تردیدها و اختلاف های تاریخی درباره روز شهادت اهلبیت(ع)، عزاداریهای متعدد برای یک شهادت برگزار شود. حول و پیرامون روزهای شهادت نیز گسترش پیدا کنند و از یک روز به سه روز، سپس یک هفته و یک دهه تسری یابند.
عمومیت دادن به استفاده تبلیغی از عزاداری برای ترویج مذهب، موجب شده که علما حتی درباره عزاداری خارج از محدوده دین نیز محافظهکاری کنند و انکاری بر رویههای نادرست در عزاداری و سوگواریهای مردم عادی نداشته باشند تا شاید ترکشهای آن به جان عزاداریهای مذهبی نیفتد.
گذشته از این، گسترش عزاداری بدین صورت جنجالهای اجتماعی و مذهبی را دامن میزند و حتی زمینه هتک حرمت مذهب را نیز فراهم میکند؛ زیرا خواه یا ناخواه، مناسبتهای عزاداری به یک مناسبت اجتماعی تبدیل میشوند که برای پاسداشت آنها باید همهی مردم حرمت آنها را نگه دارند و از شادی یا رفتارهایی که با شئون سوگواری این روزها مخالفت دارد، پرهیز کنند. اما بسیاری از مردم ظرفیت و تحمل این حجم از عزاداریها را ندارند و این موضوع موجب میشود تا آنها خود را رویاروی عرفیات مذهبی تازه ایجاد شده ببینند و ناتوان از انکار این عرفیات بیاساس، تقابل با مناسک مذهبی برای آنها به وجود آید.
حکایت عزاداری ایام محسنیه نیز بر همین منوال است، مناسبتی که حتی گزارشهای تاریخی برای به وجود آمدنش در ابتدای ربیعالاول همراهی نمیکنند، ولی چون عدهای عزاداری و برافروختن احساس را بهترین روش تبلیغ مذهبی میبینند، تلاش میکنند در ادامه دو ماه عزاداری محرم و صفر آن را نیز به مناسبتهای مذهبی اضافه کنند.
............
⚡️کانال یادداشتهای مهدی مسائلی:
@azadpajooh
⚡️بررسی تاریخی و روایی روز نهمربیع
✍#مهدی_مسائلی
روز نهمربیعالاوّل بعضی از شیعیان به روز کشته شدن خلیفهٔ دوم شهرت یافته است. دراینباره داستانها و افسانههای بسیاری نیز میان آنها رواج یافته که بیشتر آنها را میتوان ساختهوپرداختهٔ فرهنگ عوام دانست.
اما با رجوع به کتابهای تاریخی به این مطلب میرسیم که تمامی آنها به اتفاق اواخر ماه ذیالحجه را بهعنوان ایام کشتهشدن خلیفه دوم معرفی نمودهاند و حتی یک کتاب را نمیتوان یافت که مناسبت دیگری را برای این واقعه ثبت کرده باشد.
افزون بر این بسیاری از بزرگان و علمای شیعه نیز هنگام بحث از کشته شدن خلیفهٔ دوم، تاریخ آن را در ماه ذیالحجه دانستهاند و حتی بعضی به نادرست بودن نسبت قتل خلیفهٔ دوم در روز نهمربیع تصریح کردهاند. شیخ مفید، (فوت: 413 ق)، ابن ادریس حلی (578ق)، سید بن طاووس (م664ق) علامهٔ حلی (۷۲۶ق) شیخ ابراهیم بن علی کفعمی ( 905ق) تعدادی از این علمای شیعه هستند.
اما مستند نهمربیع چیست؟
اعتقاد به کشته شدن خلیفه دوم در روز نهمربیع مستندی بهجز روایتی مشهور به «رفع القلم» ندارد. این روایت به یکی از اصحاب امام هادی(ع) به نام احمد بن اسحاق نسبت داده شده است و از طریق او و از قول امام فضیلتهایی را برای این روز بر میشمرد.
در ارزیابی این روایت باید گفت منبع آن کتابهای متاخر شیعه مربوط به قرن هشتم به بعد هستند که اتقان و اعتبار روایی ندارند. سند این روایت نیز از جهات مختلفی ضعیف و غیرقابلاعتماد است و افزون بر وجود راویان ناشناختهای که منحصر به این روایت هستند، افتادگی تعدادی از راویان نیز بر ضعف آن میافزاید.
اما نکته مهم اینکه طبق تحقیقات انجام شده روایت نهمربیع برگرفته از کتابهای غالیان نُصیریه است که شواهدی در متن آن نیز این مطلب را تایید میکنند.
از جهت محتوایی اشکالات بسیاری به متن این روایت مطرح شده است ولی مهمترین اشکالی که به متن آن وارد است و آنرا از درجهی اعتبار ساقط میکند، فرازی است که به نقل از پیامبر(ص) به خدای متعال چنین نسبت میهد: «وَ أَمَرْتُ الْکرَامَ الْکاتِبِینَ أَنْ یرْفَعُوا الْقَلَمَ عَنِ الْخَلْقِ کلِّهِمْ ثَلَاثَةَ أَیامٍ مِنْ ذَلِک الْیوْمِ وَ لَا أَکتُبُ عَلَیهِمْ شَیئاً مِنْ خَطَایاهُمْ کرَامَةً لَک وَ لِوَصِیک ؛ به فرشتگان نویسندهٔ اعمال دستور دادم به مدت سه روز قلم را از همهٔ مردم بردارند و هیچ چیزی از گناهان آنان را ننویسند، به کرامت تو و وصیت.»
در این فراز از این روایت تأکید میشود:
یک: قلم تکیف از تمام خلق، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، سه روز برداشته میشود.
دو: هیچ کدام از گناهان و خطایای آنها ثبت نمیشود.
این جمله وسیلهای برای افراد لااُبالی تبدیل شده است تا حرمت بندگی خداوند را شکسته و هرآنچه میخواهند در این ایام انجام دهند.
اما چه ظلم و خیانتی بالاتر از آنکه این جملات را به بزرگانی نسبت دهیم که همواره میفرمودند: «لا تُنَالُ وَلَایتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَع ؛ به ولایت ما نتوان رسید جز با عمل نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه».
............
برای دستیابی به مطالب تفصیلی دراینباره به کتاب نهمربیع جهالتها خسارتها مراجعه کنید
🔹خرید آنلاین کتاب:
https://b2n.ir/353195
@azadpajooh
⚡️چیزی به نام لعن خصوصی نداریم/لعن یا فردی است یا عمومی
✍#مهدی_مسائلی
معمولا در ایام ربیعالاول میان شیعیانِ مذهبی بحث لعن خصوصی و عمومی(یا علنی) رونق پیدا میکند.
در این میان سه نگاه میان شیعیان به وجود میآید:
اول؛ بعضی بدون هیچ محدودیت و قیدی طرفدار لعن هستند و آن را مساوی تبری میدانند.
دوم؛ بعضی با لعن آشکار و عمومی مخالفاند، اما لعنِ خصوصی را جایز میدانند.
سوم؛ بعضی نیز فرقی میان لعن عمومی و خصوصی نمیگذارند و لعن را به هر صورتی نفی میکنند.
در جبههبندی درون مذهبی گروه اول(یعنی کسانی که هیچ محدودیتی برای لعن قائل نیستند) به عنوان برائتی، و گروه دوم و سوم به عنوان وحدتی شناخته میشوند.
برائتیها با هردو گروه وحدتی مخالف هستند و آنها را متهم به خروج از تشیع میکنند.
البته هجمهها علیه گروه سوم(یعنی مخالفان مطلق لعن) بسیار بیشتر است و حتی گروه دوم(محدودکنندگان لعن) نیز گاهی آنها را متهم به کوتاهی در تشیع میکنند.
با این مقدمه، بارها از من سؤال شده است که آیا لعن خصوصی را قبول دارم یا نه؟ یا لعن خصوصی جایز است یا نه؟
پاسخ به این سوال مقدماتی را میطلبد که به صورت مفصل در کتاب لعنهای نامقدس به آن پرداختهام، ولی به صورت خلاصه میگویم:
اصلا لعنی به نام لعن خصوصی وجود ندارد؛ لعن یا فردی است یا عمومی. مصادیق لعن خصوصی که درباره آنها بحث و گفتگو میشود، همان لعنهای عمومی هستند که مخالفِ اخلاق اسلامی، تبلیغ معارف تشیع و دستورات صریح ائمه(ع) هستند. برای روشن شدن این بحث چند نکته را بیان کنم:
۱. لعن یک نوع دعاست، البته از نوع نفرین و دعای علیه افراد.
در دعا مخاطب ما خداست و باید با او سخن بگوییم. طبق روایات، مؤمن میتواند در مقام مناجات الهی تمام کسانی را که مُستحق نفرین الهی هستند، لعن کند؛ البته با این شرط که لعنشدگان استحقاق این نفرین را داشته باشند. اما اگر کسی دیگری را بدون دلیل یا ازسرِ عنادِ شخصی لعن کند، آثار لعن یا نفرین به خودش باز میگردد. بر این اساس، فرد میتواند حتی پیامبران الهی را نیز لعن کند ولی مطمئناً آثار این لعن به خود او باز میگردد.
اما این بحثها تنها مربوط به مقام مناجات است که فقط خدا مخاطب و شنونده لعن است. اما هنگامی که به غیر از خدا، افراد دیگری نیز شنوندهی لعنِ ما شوند، این لعن از حالت فردی خارج میشود و صورت عمومی پیدا میکند، و تفاوتی نمیکند شنونده لعن یک نفر باشد یا صد نفر. مثلاً اگر کسی به صورت فردی امام علی(ع) را لعن کند، حکمی اجتماعی برای این لعن وجود ندارد، چون او فقط خدا را مخاطب قرار داده و به صورتِ اجتماعی، توهینی به آن حضرت صورت نگرفته است، ولی اگر این لعن در جمع یک یا دو نفر بیان شود، در صورت اقامه شواهد و مدارک، حکومت اسلامی او را محاکمه میکند و در دادگاه متهم به دشنامگویی به ائمه(ع) میشود، هرچند او بگوید من امام علی(ع) را مستحق لعن میدانستم و از نظر خودم کار نادرستی انجام ندادهام.
همین صورت درباره افراد مورد احترام اهلسنت نیز وجود دارد، کسی نمیتواند بگوید من آنها را در جمع دیگران لعن میکنم و توهین مذهبی انجام ندادهام، هرچند او کارش را اینگونه توجیه کند که من آنها را مستحق لعن میدانم. همچنانکه تفاوتی نمیکند که لعن او در جمع یک نفر باشد یا صد نفر.
۲. تجویز لعنِ خصوصی عاملی برای تقویت و گسترش لعن عمومی است، چون کسانی که لعن خصوصی را قبول دارند معمولا به صورت محتوایی با لعنهای عمومی مشکلی ندارند بلکه انتشار عمومی آن را فعلا به مصلحت نمیدانند. این افراد گاهی خودشان نیز از سر بیموالاتی یا غفلت، به لعن عمومی دست میزنند.(موارد رسانهای شده آن فراوان است)
از این گذشته، به صورت عملی تفکیک لعنِ خصوصی از عمومی نیز امکانپذیر نیست، یعنی لعن هنگامی که از حالت فردی خارج شد و کسی غیر از خدا شنوندهی آن شد، امکان انتشار عمومی و اجتماعی را پیدا میکند و تبعات ایجاد توهین مذهبی برای آن محتمل است.
۳. در روایات ائمه(ع) لعنِ عمومی یا حتی خصوصی وجود ندارد و گزارشهایی که بعضی به آنها استناد میکنند(هرچند بسیاری از آنها ضعیف و نامعتبرند) همگی حکایت از لعنِ فردی دارند که مخاطب آن فقط خداست. این نشان میدهد موضع ائمه(ع) دراینباره آنقدر روشن بوده است که جاعلان نیز نتوانستهاند بگویند آنها در جمع مردم یا خواص اصحاب خویش، خلفا را لعن کرده یا شیعیان را به مجلسِ خصوصیِ لعن خلفا توصیه کردهاند.
به دیگر سخن، بر فرض صدور لعنهای نسبت داده شده به ائمه(ع)، این لعنها هیچگاه بهقصد توهین به مقدسات اهلسنت و برانگیختن فضای خصومت مذهبی بین شیعه و سنی بیان نشدهاند و فراتر از این، اصلا امکان ایجاد توهین مذهبی را نیز نداشتهاند. درحالیکه لعن خصوصی که هماکنون مورد مباحثه شیعیان است امکان ایجاد توهین مذهبی را دارد.
.....
@azadpajooh
⚡️آغاز امامت امام عصر(ع) موضوعی عرفی است/ حکم جشن آغاز امامت، مثل جشن میلاد است
✍#مهدی_مسائلی
#نهم_ربیع الاول، نخستین روز امامت امام عصر حضرت مهدی موعود(عج) است. ولی همانگونه که همه میدانیم عدهای برای این روز مناسبتی دیگر در نظر گرفتهاند و به خاطر دلبستگیشان به آن عنوان، به هیچ وجه نمیپذیرند که روز نهمربیع به عنوان روز آغاز امامت امام عصر(عج) نامگذاری شود. از این رو شبهاتی را در این زمینه مطرح میکنند. در ادامه به بررسی دو شبهه دراینباره میپردازیم.
✅ شبهه اول:
«در سیره ائمه (ع) هرگز نداریم که توصیه به بزرگداشت آغاز امامت آنها شده باشد. جشن آغاز امامت یک بدعت است. اين روش فرزندان پادشاهان و سلاطين ظلم و جور است كه به دنبال مرگ پدر بودند تا خود به فرمانروايي برسند، در كجای تاريخ ديده ايد فرزندان ائمه از شهادت پدر بزرگوارشان خوشحالي كنند؟!»
🔺در پاسخ میگوییم:
این شبهه مانند شبهات وهابیت برای زیر سوال بردن برنامههای تعظیم اهلبیت(ع) است.
ولی بیان این شبهه از طرف این افراد با سایر رفتارهای آنها منافات دارد. زیرا اگر جشن آغاز امامت در سیره ائمه(ع) وجود ندارد، جشن میلاد ائمه(ع) هم وجود ندارد! توصیه به عزاداری برای سایر ائمه(ع) به غیر از امام حسین(ع) هم وجود ندارد! کاروان عزاداری و راهپیمایی آنها نیز در روایات نیامده است.
چرا این عده جشن تولد را سیره مستکبرانه پادشاهان برای بزرگداشت خویش به حساب نمیآورند یا آن را برگرفته از فرهنگ غربی نمیدانند؟!
جالب اینکه این افراد در حالی جشن آغاز امامت امام عصر(عج) را بدعت میدانند که با تمسک به قاعده «تعظیم شعائر الهی» و بسط مفهوم آن، بسیاری از رفتارهای موهن و خلاف شرع را به عنوان مناسک مذهبی به حساب میآورند.
به هرحال، امروز هیچکس در روز نهمربیع برای شهادت امام حسن عسگری(ع) شادی نمیکند و گره زدن آغاز امامت در روز نهمربیع با مصیبت شهادت امام حسن در هشتمربیع نوعی مغالطه است.
✅شبهه دوم: آغاز امامت ولیعصر (عج) بلافاصله پس از شهادت امام حسن عسگری در روز هشتمربیع اتفاق افتاده است نه نهمربیع!
🔺در پاسخ می گوییم:
اصل بزرگداشت آغاز امامت ولیعصر(عج)، عنوانی عرفی است و ریزبینیهای عقلی درباره آن جایی ندارد. اگر توصیه به جشن میلاد ائمه(ع) یا آغاز امامت، مستقیماً از ناحیه شرع مقدس اسلام بیان شده بود، جای آن بود که برای تعیین آن دقت عقلی میکردیم. ولی هنگامی که اینگونه بزرگداشتها موضوعی عرفی و جهت احترام و یادآوری ذکر امام زمان(ع) است، باید دید عرفِ مردم چه روزی را برای آغاز رهبری و امامت قرار میدهد. در عرفِ اجتماعی تمام ملل، به خاطر احترام به رهبر پیشین، روز بعد از رحلت او را برای رهبر جدید جشن و بزرگداشت میگیرند.
🔺پس معرفی نهمربیع را به عنوان سالروز آغاز امامت ولی عصر (عج) هیچ اشکالی ندارد، چنان که عالم بزرگ شیعه سید بن طاوس با رد عنوان قتل خیلفه دوم در این روز، این احتمال را بیان می کند که شاید شادی شیعیان در روز نهم ربیع در ابتدا به خاطر همین مناسبت عظیم بوده است، ولی بعدها این شادی دست خوش انحراف شده است. وی در اقبالالاعمال مینویسد:
«اکنون که زمان رحلت مولای ما امام حسن عسگری(ع)، چنان که بزرگان ذکر کردند در روز هشتم ربیع الاوّل رخ داده است، آغاز ولایت و امامت حضرت مهدی(عج) بر امّت، روز نهم ربیع الاوّل خواهد بود و شاید تعظیم این روز، روز نهم ربیع الاوّل، به لحاظ این مناسبت برتر و برای توجّه به آن مولای بزرگ و کامل باشد.»( إقبال، ج 3، ص113.)
................
کانال یادداشتهای مهدی مسائلی:
@azadpajooh
📛دفاع از تشیع با رویکرد نفرتپراکنی!
📌نقدی بر سخنان آیت الله سید علی میلانی
✍ مهدی مسائلی
🔻حضرت زهرا(س) نه تنها از مقدسات شیعه، بلکه از مقدسات تمام مسلمانان است، و اهلسنت درباره حوادث تاریخی بعد از رحلت پیامبر(ص) نگاهی همانند شیعه ندارند و معتقد به هتک حرمت ایشان توسط خلفا نیستند. اینها اختلافات تاریخی است که در این یادداشت، در پی بحث و پیگیری آنها نیستم، بلکه مقصودم نقد سخنی است که به تازگی از جناب سید علی میلانی منتشر شده است.
🔻در سوال و پاسخی که صفحه رسمی ایشان در اینستاگرام نیز آن را منتشر کرده است، اینچنین آمده است:
سوال: وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها و ظلمهای وارد به آن حضرت یادم میافته از همه سنیها بدم مییاد و حس انتقام دارم با این حس چیکار کنم؟
پاسخ آقای میلانی: «بسمه تعالی السلام علیکم، خدا را شکر کنید چنین حالتی دارید/امضای سید علی میلانی».
🔻اینکه بعضی از عوام شیعه فکر کنند که اهلسنت دشمن حضرت زهرا(ع) هستند یا آنها را شریک در هتک حرمت به ایشان قرار دهند، جای تعجب ندارد، ولی از عالمی که خود را متخصص مباحث مذهبی مینامد، چنین صحبتهایی بعید است. البته احتمالا کسانی صحبتها و عملکرد جناب سید علی میلانی را رصد میکنند، از صدور چنین سخنانی از شخص ایشان زیاد تعجب نکردند.
هواداران ایشان از وی به عنوان مدافع حریم ولایت یاد میکنند. درست است که شیعه برای دفاع از عقاید و اندیشههای مذهبیاش احتیاج به تحقیق و پژوهش دارد ولی دفاع از تشیع در گروی نفرتپراکنی و ایجاد دشمنی و بُغض بین شیعه و سنی نیست!
🔻علمای بزرگ مدافع تشیع همچون علامه امینی، علامه شرف الدین، علامه سید مرتضی عسکری و... اگرچه کتابهای فراوانی در دفاع از تشیع نگاشتند ولی هرگز بر جریان بُغض و نفرتپراکنی مذهبی سوار نشدند، و با تایید اندیشههای عوامانه، بر آتش فتنه مذهبی سوخت نریختند.
این بزرگان همواره بر وحدت اسلامی تاکید میکردند و تعدادی از آنها در عین دفاع تمام قامت از تشیع، از پیشگامان عرصه وحدت اسلامی نیز به شمار میرفتند.
🔻اما در روش و منش جناب میلانی نه تنها وحدت اسلامی ظهوری ندارد، بلکه ایشان همواره به فعالان عرصه وحدت تاختهاند و تخریب موسسات وحدتی یا فعالیتهای تقریبی همچون فقه مقارن از دغدغههای ایشان بوده است.
جالب اینکه جناب سید علی میلانی خود را در مقام جانشینی آیت الله وحید خراسانی قرار داده است، مرجع تقلیدی که با وجود رویکرد خاص مذهبیاش، لااقل در بحث تعامل شیعه و سنی، اعتقاداتِ عوامِ شیعه را نمیپذیرد و بر پیگیری سیرهی اهلبیت(ع) در تعامل با اهلسنت تاکید میکند، نمونهاش پاسخ زیر که چند سال پیش از آیت الله وحید خراسانی صادر شد:
🔻سوال: بسمه تعالی/ما جمعی هستیم ساکن در محلی که اهل سنت زندگی می کنند و آنها ما را کافر می دانند و می گویند شیعه کافر است در اینصورت آیا ما هم می توانیم با آنها معامله به مثل کنیم و همانطوری که آنها ما را کافر می دانند ما هم با آنها معامله کفار کنیم. مستدعی است وظیفه شرعی ما را در مقابل این حملات بیان کنید.
.
جواب آیت الله وحید خراسانی: بسم الله الرحمن الرحیم/هر کس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم بدهد مسلمان است، و جان و عرض و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری است محترم است.
و وظیفه شرعی شما آن است که با گوینده شهادتین هر چند شما را کافر بداند به حسن معاشرت رفتار کنید، و اگر آنها به ناحق با شما رفتار کردند شما از صراط مستقیم حق و عدل منحرف نشوید، اگر کسی از آنها مریض شد به عیادت او بروید، و اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه او حاضر شوید، و اگر حاجتی به شما داشت حاجت او را برآورید، و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود: «و لایجرمنکم شنأن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی» و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود:«و لا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مؤمنا»و السلام علیکم و رحمه الله. (منبع: سایت رسمی ایشان:http://wahidkhorasani.com/فارسی/سؤالات-شرعی/محتوا/15744_حسن-معاشرت-با-مخالفین-مذهب)
🔻🔻🔻
@azadpajooh
⚡️تحقق وحدت اسلامی در گروی تغییر رفتار، نه اعتقاد
✍مهدی مسائلی
بارها گفتهایم که وحدت اسلامی به معنای دست برداشتن از اعتقادات و باورهای شیعه نیست، و اصولا برای دستیابی به وحدت اسلامی باید بعضی از رفتارهایمان را تغییر بدهیم نه اعتقاداتمان را.
وحدتی که ما در پی آن هستیم وحدت در ذیل دین اسلام است نه در ذیل یک مذهب. برای تحقق این وحدت به جای حذف اختلافات، آنها را به رسمیت میشناسیم. اندیشه خویش را حق میدانیم ولی دیگر مسلمانان را مغرض و معاند و اهلباطل معرفی نمیکنیم.
اما عدهای چون حاضر نیستند برای تقویت اتحاد و برادری اسلامی، تغییر رفتار دهند، رفتارهایشان را با باورهای مذهبی گره میزنند و مُدارا در رفتار را به معنای مُداهنه و تسامح در اندیشههای مذهبی تفسیر میکنند.
ولی حذف توهین به معنای کنار گذاشتن اعتقادات شیعه نیست.
تفکیک میدان تبلیغ و گفتگو در درون مذهب تشیع با فضای عمومی مسلمانان، و مطرح نکردن مسائل اختلافبرانگیز در فضای عمومی مسلمانان، عدول از اندیشههای مذهبی شیعه نیست.
هرسخن وقتی و هر نکته مکانی دارند، حقایق تاریخی نباید پنهان شوند ولی هر زمان و هر مکانی، زمان و مکان مطرح کردن برداشتهای ما از تاریخ، آن هم با عنوان حقایق تاریخی نیست.
خودداری از جدال و پرهیز از هجمه و تخریب مذهب مقابل برای جذب پیروان آنها، به اعتقادات شیعه آسیب نمیزند.
مکتب تشیع از پیروان خودش چیزی را پنهان نمیکند ولی در طرح عمومی مطالب دینی و مذهبی، سیاست تبلیغی دقیقی دارد.
همه اینها را ائمه اطهار(ع) بارها از شیعیان خواستهاند.
در کتاب پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت قسمتی از توصیههای اهلبیت(ع) را آوردهام.
............
@azadpajooh
⚡️ارزیابی دعای صنمیالقریش
✍ مهدی مسائلی
صَنمی القریش عنوان دعایی است که در سالهای اخیر عدهای تأکید ویژهای بر ترویج آن در برنامههای مذهبی دارند. اما بارها گفته شده که این دعا از وجود هرگونه سندی، حتی ضعیف، بیبهره است. افزون بر این، در منابع متقدم حدیثی شیعه نیز اثری از آن وجود ندارد و در کتابهای متأخر نقل شده است.
با این حال، بعضی بیتوجه به عدم اعتبار روایی آن، صدور این دعا را از ناحیه امام یقینی جلوه داده و با برشمردن ثوابها و کرامتهای فراوان، حتی آن را بر دیگر ادعیهی معتبر برتری میدهند.
اما از این مناقشات روایی که بگذریم بعضی با استدلال بر لعنهای موجود در این دعا، درصدد توجیه و ترویج راه و روشی هستند که در آن بیپرده و آشکارا به خلفای مورد احترام اهلسنت توهین و لعن علنی میشود. در واقع این عده میخواهند این دعا را منشوری برای توهین و لعن علنی به خلفا قرار دهند.
این در حالی است که حتی اگر این روایت را صحیح بدانیم و در صحت صدور آن از ناحیه امام تردیدی هم نکنیم، گزارشی همراه این دعا نقل شده که چنین استفادهای را رد و محکوم میکند. توضیح این که:
قدیمیترین کتابی که دعای صنمیالقریش در آن آمده، کتاب رشحالولاء فی شرحالدعاء نوشته ﺷﻴﺦ ﺍﺑﻮﺍﻟﺴﻌﺎﺩﺍﺕ ﺃﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻘﺎﻫﺮ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻰ از علمای قرن هفتم است. این کتاب در واقع شرحی بر دعای صنمی القریش است.
نویسندهی این کتاب نیز اگرچه سندی برای این دعا ارائه نمیکند ولی در ابتدای نقل آن، نحوه گزارش آن از امیرالمؤمنین امام علی(ع) را اینچنین بیان میکند:
《امیرالمؤمنین علی(ع) شبی وارد مسجد شدند و گمان بردند که جز ایشان کسی در مسجد نیست. پس با صدای بلند شروع به قرائت قرآن و خواندن اذکار نمودند. تا اینکه وقت خواندن نماز وتر فرا رسید و ایشان در قنوت با صدای بلند دعای صنمی القریش را خواندند. زیرا گمان میکردند مسجد خالی است و کس دیگری در آنجا نیست. پس از تمام شدن نماز وتر، ایشان کمی نشستند و حضور انسانی را احساس کردند، پس فرمودند: آیا کسی در مسجد است؟
عبدالله بن عباس به حضرت جواب داد: بله امیرالمؤمنین، منم بندهی تو!
امام علی(ع) فرمودند: همراه تو کس دیگری نیز هست؟
ابن عباس گفت: نه، شخص سومی با ما نیست.
امام فرمود: آیا دعایی را که در نماز وتر خواندم، شنیدی؟
ابن عباس گفت: بله.
امام فرمود: آن را حفظ کردی؟
ابن عباس گفت: بله حفظش کردم.
امام فرمود: آن را محفوظ بدار که از دشوارترین اسرار است و نباید هیچکس بر آن اطلاع پیدا کند مگر خاندان و اهلبیت من، و با عهد کن که آن را بر غیر اهلش ظاهر نکنی و از بیان آن برای دیگران خودداری کنی.》(رشح الولاء، ص۵۸ و ۵۹)
حال با توجه به این گزارش، آیا تبلیغ این دعا به صورت عمومی صحیح است؟
کسانی در شبکههای ماهواره ای -همچون شبکه امام حسین علیه السلام- با آب و تاب فراوان به شرح این روایت میپردازند آیا برخلاف متن آن عمل نمیکنند؟
این دعا به صورت مخفی بوده و بر مخفی بودن آن تاکید فراوانی شده، پس چگونه عدهای آن را مستمسکی برای لعن علنی و آشکار قرار می دهند؟
اصلا با این همه تأکید امام علی(ع) چرا نویسنده کتاب شرح الولاء به شرحش پرداخته و در ترویج عمومی آن کوشیده است؟
از این گذشته چرا ابن عباس باید این دعا را برای غیر اهل بیت(ع) نقل کند؟ مگر امام از او عهد و پیمان نگرفته بود؟ گمان نمی کنم که صحابی بزرگوار امیرالمؤمنین(ع) این گونه بیمبالات باشد.
......................
@azadpajooh
⚡️ارزیابی دعای صنمیالقریش
✍ مهدی مسائلی
صَنمی القریش عنوان دعایی است که در سالهای اخیر عدهای تأکید ویژهای بر ترویج آن در برنامههای مذهبی دارند. اما بارها گفته شده که این دعا از وجود هرگونه سندی، حتی ضعیف، بیبهره است. افزون بر این، در منابع متقدم حدیثی شیعه نیز اثری از آن وجود ندارد و در کتابهای متأخر نقل شده است.
با این حال، بعضی بیتوجه به عدم اعتبار روایی آن، صدور این دعا را از ناحیه امام یقینی جلوه داده و با برشمردن ثوابها و کرامتهای فراوان، حتی آن را بر دیگر ادعیهی معتبر برتری میدهند.
اما از این مناقشات روایی که بگذریم بعضی با استدلال بر لعنهای موجود در این دعا، درصدد توجیه و ترویج راه و روشی هستند که در آن بیپرده و آشکارا به خلفای مورد احترام اهلسنت توهین و لعن علنی میشود. در واقع این عده میخواهند این دعا را منشوری برای توهین و لعن علنی به خلفا قرار دهند.
این در حالی است که حتی اگر این روایت را صحیح بدانیم و در صحت صدور آن از ناحیه امام تردیدی هم نکنیم، گزارشی همراه این دعا نقل شده که چنین استفادهای را رد و محکوم میکند. توضیح این که:
قدیمیترین کتابی که دعای صنمیالقریش در آن آمده، کتاب رشحالولاء فی شرحالدعاء نوشته ﺷﻴﺦ ﺍﺑﻮﺍﻟﺴﻌﺎﺩﺍﺕ ﺃﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻘﺎﻫﺮ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻰ از علمای قرن هفتم است. این کتاب در واقع شرحی بر دعای صنمی القریش است.
نویسندهی این کتاب نیز اگرچه سندی برای این دعا ارائه نمیکند ولی در ابتدای نقل آن، نحوه گزارش آن از امیرالمؤمنین امام علی(ع) را اینچنین بیان میکند:
《امیرالمؤمنین علی(ع) شبی وارد مسجد شدند و گمان بردند که جز ایشان کسی در مسجد نیست. پس با صدای بلند شروع به قرائت قرآن و خواندن اذکار نمودند. تا اینکه وقت خواندن نماز وتر فرا رسید و ایشان در قنوت با صدای بلند دعای صنمی القریش را خواندند. زیرا گمان میکردند مسجد خالی است و کس دیگری در آنجا نیست. پس از تمام شدن نماز وتر، ایشان کمی نشستند و حضور انسانی را احساس کردند، پس فرمودند: آیا کسی در مسجد است؟
عبدالله بن عباس به حضرت جواب داد: بله امیرالمؤمنین، منم بندهی تو!
امام علی(ع) فرمودند: همراه تو کس دیگری نیز هست؟
ابن عباس گفت: نه، شخص سومی با ما نیست.
امام فرمود: آیا دعایی را که در نماز وتر خواندم، شنیدی؟
ابن عباس گفت: بله.
امام فرمود: آن را حفظ کردی؟
ابن عباس گفت: بله حفظش کردم.
امام فرمود: آن را محفوظ بدار که از دشوارترین اسرار است و نباید هیچکس بر آن اطلاع پیدا کند مگر خاندان و اهلبیت من، و با عهد کن که آن را بر غیر اهلش ظاهر نکنی و از بیان آن برای دیگران خودداری کنی.》(رشح الولاء، ص۵۸ و ۵۹)
حال با توجه به این گزارش، آیا تبلیغ این دعا به صورت عمومی صحیح است؟
کسانی در شبکههای ماهواره ای -همچون شبکه امام حسین علیه السلام- با آب و تاب فراوان به شرح این روایت میپردازند آیا برخلاف متن آن عمل نمیکنند؟
این دعا به صورت مخفی بوده و بر مخفی بودن آن تاکید فراوانی شده، پس چگونه عدهای آن را مستمسکی برای لعن علنی و آشکار قرار می دهند؟
اصلا با این همه تأکید امام علی(ع) چرا نویسنده کتاب شرح الولاء به شرحش پرداخته و در ترویج عمومی آن کوشیده است؟
از این گذشته چرا ابن عباس باید این دعا را برای غیر اهل بیت(ع) نقل کند؟ مگر امام از او عهد و پیمان نگرفته بود؟ گمان نمی کنم که صحابی بزرگوار امیرالمؤمنین(ع) این گونه بیمبالات باشد.
......................
@azadpajooh
⚡از شیعه شدن تا شیعه نمودن/بعضی از مفاسد رویکرد شیعهسازی
✍مهدی مسائلی
مسلما از دید هرکسی که به مذهبی اعتقاد و پایبندی دارد، آن مذهب بر حق است و پذیرش آن مذهب توسط سایرمسلمانان و افزون شدن پیروانش امری مطلوب است. یک شیعه نیز هیچگاه نمیگوید شیعه شدن دیگران امری ناپسند است، همانطور که یک سنی، سنی شدن شیعیان یا پذیرش مذهب فقهیاش توسط سایر مسلمانان را امری منکر نمیداند.
اما شیعه شدن یک طرف سکهی ماجراست، و شیعه نمودن روی دیگر آن.
اگرچه شیعه شدن منعی ندارد، ولی بسیاری از شیعهنمودنها و روشهایی که برای آن به کار بسته میشود، برخلاف هنجارهای اجتماعی و حتی قوانینِ تبلیغیِ تشیع است.
پیش از این بنده در یادداشتی بیان کردم که ائمهی شیعه(ع) در روایات متعددی از دعوت به تشیع منع کردهاند و آن را یک ضرر تبلیغی و اجتماعی برای تشیع و اسلام دانستهاند، چنانچه شیخ کلینی در کتاب کافی این روایات را در بابی با عنوان «بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس؛ باب دعوت نكردن مردم[به تشیع]» جمع کرده است.( كافی، چاپ دار الحديث، ج3، ص537)
(لینک یادداشت: http://azadpajooh.ir/668 )
دعوت به شیعهسازی اهلسنت، مفاسد اجتماعی و مذهبی بسیاری دارد که به طور خلاصه میتوان موارد زیر را بیان کرد:
۱. یک یا چند نفر را شیعه میکند اما قوم و طایفهای را نسبت به شیعه بدبین کرده و دشمنی آنها را بر میانگیزد.
۲. اهلسنت را از رویکرد مقابله با افراطگرایی دور کرده و به سمت دفاع کلی از هرچه و هرکس که خود را تسنن مینامد، وا میدارد.
۳. همهی فعالیتهای شیعیان را تحت شعاع قرار داده و محدود میکند حتی فعالیتهای غیرمذهبی شیعیان را.
۴. سنیِ طرفدار انقلاب اسلامی را منزوی میکند و انقلابیگری را نوعی تبلیغ تشیع جلوه داده و علمای اهلسنت را به سمت جدایی از انقلاب فرا میخواند.
۵. امنیت مذهبی اهلسنت را متزلزل میکند و حتی علمای اهلسنت برای دفاع در برابر شیعهسازی عدهای، به سمت حمله تبلیغی علیه تشیع متمایل میشوند.
۶. علمای سنی را از رویکرد ترویج معنویت و دینداری میان مردم، به رویکرد دفاع از تسنن و مخاصمه مذهبی با شیعه وا میدارد و جریانهای ضددینی و معنویتستیز را تقویت میکند.
۷. در رویکرد مستبصرسازی چون شیعهنمودن هدف است نه شیعه شدن، گفتمان مجادله و مناظره و حتی توهین مذهبی گسترش پیدا میکند و جای گفتگوی تقریب مذاهب اسلامی را میگیرد، گفتگویی که بهترین صورت برای تبلیغ معارف اهلبیت(ع) است.
در رویکرد شیعهسازی تلاش بر هجمه علیه مذهب اهلسنت و تخریب آن است ولی در رویکرد تقریب مذاهب اسلامی تلاش بر ترویج تعالیم تشیع و نشان دادن امتیازات علمی و عملی آن است. رویکرد اول دافعه دارد و رویکرد دوم جاذبه.
۸. ترویج شیعهسازی به گفتمان وحدت اسلامی صورتی تاکتیکی و مصلحتی میدهد و آن را به صورت ابزار گسترش تشیع جلوهگر میکند(چنانچه مهمترین شبهه وهابیت در برابر وحدت اسلامی همین موضوع است)
۹. سازماندهی تبلیغی برای جذب پیروان اهلسنت به تشیع برخلاف عدالت اجتماعی و هنجارهای زندگی مسالمتآمیز مذاهب اسلامی است، همانگونه که سازماندهی تبلیغی برای جذب پیروان تشیع به تسنن امری منکر است، چنین رفتاری نسبت به مذهب اهلسنت نیز پذیرفته نیست.
.......
نکته: اخیرا بعضی با انتشار سخنان آقای فلاح زاده در سایت مقام معظم رهبری، رویکرد تبلیغ تشیع در میان اهلسنت و شیعه سازی آنها را به رهبری نسبت میدهند. اما این موضوع در سخنان رهبری بارها رد شده است و با نصوص بیانات ایشان مخالفت دارد. رهبری در خطبه نماز جمعه رهبری، 90/11/14 فرمودند: "ایران به دنبال ایرانى کردن اعراب یا شیعى کردن سایر مسلمین نیست."
استفاده از سخنان آقای فلاح زاده برای نسبت دادن پروژه شیعهسازی اهلسنت به رهبری، صداقت ایشان را مخدوش میکند.
...........
@azadpajooh
⚡️ طب سنتی یا طب تحجر
✍مهدی مسائلی
طبی که نمیتواند نظراتش را در قالب تحقیق و پژوهش علمی ارائه کند، و برای ترویج خود از انگیزههای دینی یا توهم توطئه بهره میگیرد، طب سنتی نیست، طب تحجر است
طب سنتی باید خود را به محکِ رد و اثبات بگذارد و سنتی بودن گزارههایش را به معنای خدشهناپذیری آنها تلقی نکند.
شکی نیست که در گیاهان و مواد غیرشیمیایی خواص دارویی بسیاری وجود دارد که به کمک علم جدید باید آنها را عصارهگیری و ترکیب نمود و اثراتشان را بیشتر کرد. اما طی این مسیر لازمهاش تحقیق و پژوهش است نه ادعای همآوردی و برتری بر طب جدید.
طب بوعلی در زمان خودش نه طب سنتی بلکه طب جدید بود، بوعلی سینا برای دستیابی به پیشرفتهای پزشکیِ آینده تلاش میکرد نه برای بازگشت به طب گذشته.
طبی که مدعی است درمان همه بیماریها را هماکنون دارد، هیچگاه قدم در راه پیشرفت نمیگذارد.
به هرحال، تا وقتی که رویکرد طب سنتی از نقلگرایی صرف به عقلگرایی تغییر نکند، همین منازعه ادامه دارد.
...........
@azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
⚡از شیعه شدن تا شیعه نمودن/بعضی از مفاسد رویکرد شیعهسازی ✍مهدی مسائلی مسلما از دید هرکسی که به
⚡️ پروژهی فرضی سُنیسازیِ شیعیان /شیعهسازی اهلسنت با وحدت اسلامی منافاتی ندارد البته وحدت تاکتیکی
✍ مهدی مسائلی
در یادداشت گذشتهام با استدلالهای متعدد مفاسد رویکرد شیعهسازی اهلسنت بیان کردم ولی گاهی تا خودمان را بهجای طرف مقابل نگذاریم، عیب و ایراد رفتارمان را درک نمیکنیم.
مثلا فرض کنیم گروهی از اهلسنت در داخل کشور یا یکیدیگر از کشورهای اسلامی، پیگیر سنیسازی شیعیان هستند و در عین حال، شعار وحدتاسلامی را مطرح میکنند و از برادری اسلامی سخن میگویند، چه نگاه و برخوردی نسبت به آنها و شعار برادریِ اسلامیشان خواهیم داشت؟!
از برخوردهای نهادهای امنیتی که بگذریم آیا در شهرهای مذهبی شیعه همچون قم، اصفهان، مشهد و... علما و مردم به آنها اجازه ورود به این شهرها و گفتگوی برادرانه را میدهند؟!
مراجع شیعه چند بیانیهی آتشین در محکومیت این حرکتهای توطئهآمیز صادر خواهند کرد؟!
روزنامهها و پایگاههای خبری چند مقاله و یادداشت برای روشنسازی ارتباط این افراد با وهابیت منتشر میکنند؟!
دروس حوزههای علمیه چند روز تعطیل میشود و چند تجمع اعتراضی برگزار میشود؟!
تشبیه بالا تطبیقی است برای مفاسد رویکرد شیعهسازی اهلسنت که در یادداشت پیشین به آنها اشاره کردم ولی عدهای بیتوجه به آن استدلالها همچنان سعی میکنند رهبری را مدافع و حامی پروژه شیعهسازی اهلسنت جلوه دهند و ارجاعهای دیگری از سخنان ایشان دستوپا کنند.
در واقع این عده میخواهند گفتمان وحدت اسلامی در کلام رهبری را گفتمانی تاکتیکی جلوه دهند که هدفش رفع یا دفع خسارت از شیعه است. براین اساس هرچند رهبری میگوید: "ایران به دنبال ایرانى کردن اعراب یا شیعى کردن سایر مسلمین نیست." (خطبه نماز جمعه 90/11/14) ولی این سخن از روی تقیه بوده و تاکتیکی برای دفع اعتراضات اهلسنت است.
اما این تلقی تحریفی آشکار درباره تفکرِ وحدتاسلامیِ رهبری است که هرکسی با جستجویی ساده در سخنان ایشان آنرا متوجه میشود.
رهبری به صراحت تاکتیکی بودن وحدت اسلامی را نفی کردهاند و آن مسألهای اساسی و استراتژیک میدانند که بر سایر امور مقدم است:
"هدف از این کار آن است که با شعار وحدت مسلمین، که شعار درست و ضرورییی هم است و من از قدیم این اعتقاد و تفکر را داشتم و دارم و آن را یک مسألهی استراتژیک میدانم - یک مسألهی تاکتیکی و مصلحتی هم نیست که حالا بگوییم مصلحت ما ایجاب میکند که با مسلمین غیر شیعه ارتباطات داشته باشیم - مسلمانان، بتدریج این اختلافات مذهبی و طایفهیی را کم کنند و از بین ببرند؛ چون در خدمت دشمنان است. ما با این انگیزهی صحیح، مسألهی وحدت مسلمین را در جمهوری اسلامی، یک مسألهی اساسی قرار دادهایم. امام بارها فرمودند، ارگانهای مختلف جمهوری اسلامی نیز بر این اساس برنامهریزی و طراحی و تلاش کردند و ماها هم سخنرانی کردیم."(بیانات رهبری ۱۳۶۹/۰۱/۲۶)
به هرحال، تحریف نظرات رهبری درباره وحدت اسلامی، خطرش به مراتب از سخنان کسانی به صراحت وحدت اسلامی را نفی میکنند، بیشتر است.
مسلما رویکرد شیعهسازی اهلسنت با وحدت اسلامی مصلحتی و تاکتیکی که آقایان به دنبال آن هستند، منافاتی ندارد ولی حقیقتا این رویکرد با وحدت استراتژیکی که رهبری به آن معتقد است، مخالف است و در مسیر آن سنگاندازی میکند؛ اگر چنین نیست لطفا به علمای و گروههای مذهبی اهلسنت اجازه دهید تا پروژههای سنیسازی شیعیان را پیش برند یا لااقل درباره آن سخن بگویند.
.........
@azadpajooh
⚡️تأکید بر حدیث ثقلین تأیید جدال مذهبی نیست
✍مهدی مسائلی
بعضی فکر میکنند استناد و تأکید بزرگان شیعه بر حدیث ثقلین و توصیه اهلسنت به این حدیث نبوی، توجیهی برای پروژه شیعهسازی اهلسنت و تأییدی بر جدالهای مذهبی است. در حالیکه چنین موضوعی هرگز مقصود آنها نبوده است. از حدیث ثقلین میتوان دو برداشت حداکثری و حداقلی داشت. برداشت حداکثری متعلق به شیعیان است که قائل به امامت و جانشینی امام علی و اهلبیت(ع) در همهی جهات سیاسی و علمی از پیامبر(ص) هستند. قسمتی از این برداشت در تضاد با اندیشه اهلسنت است و شیعه بدون آنکه جدال مذهبی را دامن بزند، در گفتگوهای درون مذهبی خود بر آن تأکید میکند. اما برداشت حداقلی از حدیث ثقلین، مربوط مرجعیت علمی اهلبیت(ع) در هدایت امت اسلامی است. این موضوع چیزی نیست که با اندیشههای اعتقادی اهلسنت در تضاد باشد بلکه برای دنیای کنونی اسلام نیز بسیار راهگشاست. بر این اساس، آیت الله بروجردی برای تحقق تقریب مذاهب اسلامی، سیاست تبلیغی خود در فضای عمومی مسلمانان و در تعامل با اهلسنت را بر پایهی حدیث ثقلین گذاشتند. در نگاه ایشان شیعه در عصر حاضر، باید تنها بر مرجعیّت علمی اهلبیت(ع) تأکید کند و از طرح کردن مسألهی خلافت امام علی و اهلبیت(ع) در گفتگو با اهلسنت سکوت کند. ایشان میفرمود مسئلهی خلافت سیاسی اهلبیت(ع)، فعلاً مورد ابتلای مسلمانان نیست تا درباره آن بحث کنند.(رک: آیت الله محمد واعظ زاده خراسانی، راههای تقریب مذاهب اسلامی و وحدت مسلمانان) از این گذشته تمایز مذهبی شیعه و سنی بر اختلاف نظر در این موضوع استوار است و بحث بیشتر دراینباره، اتفاق نظری را دنیای اسلام پدید نمیآورد. از این جهت ایشان در تعاملات شیعه و سنی، به جای تأکید بر حدیث غدیر، بر حدیث ثَقَلَیْن( یا به تعبیری ثِقْلَیْن) تأکید میکردند و توافق و وحدت نظر بر سر مرجعیت علمی اهلبیت(ع) را امری دستیافتنی و مسئلهای راهگشا در مسیر تقریب مذاهب اسلامی میدانستند. البته پیداست آن مـرحوم، با این طرح، نظر نداشت که اصل مسألهی خلافت ائمه (ع) را انکار نماید یـا آنرا بیارزش و غیرمهم جلوه دهد، بلکه از باب در نـظر گرفتن اولویتها و نیازهای ضروری مسلمانان در عصر حاضر، بر مرجعیت علمی ائمه به استناد «حـدیث ثـقلین» تأکید میفرمود. رهبری انقلاب آیت الله خامنهای در توضیح رویکرد مرحوم بروجردی میگوید:
«در صدر فعالیتهای مرحوم آیتالله بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) برای تقریب - آنطور که من شنیدم و تا حدودی اطلاع دارم - توجه به «حدیث ثقلین» بود که بین مذاهب مختلف اسلامی مورد اتفاق است و متواتراً آن را نقل کردهاند. به همان شکلی که شیعه آن را نقل کرده، کتب برادران اهل سنت هم پُر است؛ اگرچه به شکل دیگری هم نقل کردهاند. بههرحال، مسألهی اهلبیت و نظیر آن را که مورد قبول همهی مسلمین است و همهی مسلمین به آنان ارادت دارند و آنان را دوست میدارند و هرکدام به نحوی به آنان عقیدهی دینی دارند، محور قرار بدهند. در خود اسلام میشود مواردی را از متون اسلامی پیدا کرد که پایههای تقریب باشد.»(بیانات۱۳۷۰/۰۷/۱)
پس تأکید بر حدیث ثقلین در کلام امام خمینی و آیت الله خامنهای را نباید حمل بر بحث شیعهسازی اهلسنت نمود همچنانکه آیت الله بروجردی را نمیتوان به این عنوان متهم نمود. آیت الله سید موسی شبیری زنجانی در نگاه مرحوم بروجردی میگوید:
«هدف آقای بروجردی از تأسیس دارالتقریب در مصر، این نبود که سنیها را شيعه کند. ایشان میفرمود: ما چه شیعه باشیم، چه سنی، به حکم حدیث ثقلین مؤظفیم عملمان مطابق دستور عترت طاهره(ع) باشد. ایشان در قضیه تقریب به دنبال توجه دادن اهلسنت به مرجعیت علمی اهلبیت(ع) بود. «تقریب» هم به معنی نزدیک شدن شیعه و سنی به یکدیگر و کمکردن فاصلهها است، نه شیعه کردن سنیها؛ هرچند اگر شیعه میشدند، زهی سعادت ولی غرض این نبود. آقای بروجردی بحثهای اعتقادی را نفی نمیکرد ولی در مصر به دنبال مطرح کردن مرجعیت علمی اهل بیت(ع) بود.»(جرعهای از دریا، ج3، ص503)
............
@azadpajooh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️نقد افراطگرایی در تشیع/
بخش اول: اثبات اِسمِ ولایت و فاصلهگرفتن از رَسمِ ولایت
حدود یک ماه پیش قرار بود مباحثه و گفتگویی درباره عملکرد جریانهای تندرو و افراطی شیعه و خصوصا جریان شیرازی در رادیو جوان(برنامه جوانشهر) صورت بگیرد، با کمک یکی از دوستان، شماره آقای نعمت اللهی مدیر شبکه مرجعیتِ آقای شیرازی را به دست آورده و به مسئولین برنامه دادم، اما ایشان خودشان حاضر به شرکت در برنامه نشدند و آقای محمدعلی شریعت زاده را به عنوان نماینده خودشان معرفی کردند.
هنگامی که برنامه آغاز شد، آقای شریعتزاده با بیشتر سخنان و مواضع بنده موافق بودند و عملا گفتگوی چالشی با حضور موافق و مخالف در جلسه به وجود نیامد. بنده نیز سعی کردم بحث را کمی کلیتر از جریان شیرازی مطرح کنم، هرچند یک باری هم که اسم آقای سیدصادق شیرازی را آوردم، در تدوین برنامه حذف شده است.
سعی میکنم در چند پست گزیدههایی از صحبتهایم را اینجا منتشر کنم.
فیلم کامل برنامه در سایت رادیو جوان ببینید: http://radiojavan.ir/ProgramHome/?m=039130
.........
@azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
⚡️نقد افراطگرایی در تشیع/ بخش اول: اثبات اِسمِ ولایت و فاصلهگرفتن از رَسمِ ولایت حدود یک ماه پیش
پس از توضیحی که درباره کلیپ برنامه جوان شهر داشتم، عدهای با آقای شریعتزاده تماس گرفتهاند و ایشان گلایه کردهاند که نماینده جریان شیرازی در آن برنامه نبودهاند. توضیحی را دراینرابطه بیان کنم:
اینکه جناب شریعت زاده خود را نماینده شیرازی نمیدانست مطلبی که از فحوای کلام بنده نیز قابل برداشت است چون گفتم: "آقای شریعتزاده با بیشتر سخنان و مواضع بنده موافق بودند و عملا گفتگوی چالشی با حضور موافق و مخالف در جلسه به وجود نیامد."(که این موضوع همان سخن و ادعای آقای شریعتزاده است)
جناب شریعتزاده خودشان بعد از جلسه میگفتند که وقتی آقای نعمت اللهی-مدیر شبکه مرجعیت بیت شیرازی- به من زنگ زدند تعجب کردم که چرا به من میگوید در این برنامه شرکت کن. تهیهکننده برنامه رادیو جوان نیز با او بحث کردند که ما موضوع برنامه را به شما گفتیم و شما را به عنوان موافق معرفی کردیم.(چون برنامهی جوانشهر به صورت مناظرهای است و باید یک موافق و یک مخالف داشته باشد)
به هرحال آنچه من به آن پرداختم موضوع این برنامه(مناظرهای بودن آن، با حضور موافق شیرازی و مخالف آن) و مقدماتی بود که برای تدارک دیده بودند. (تماس با بیت شیرازی و رسیدن به آقای شریعتزاده)
از این گذشته در توضیح بنده نیز آمده بود که به خاطر عدم دفاع آقای شریعت زاده از جریان شیرازی، بنده به موضوع نقد عملکرد این جریان ورود نکردم و صحبتهایم را به صورت کلی درباره نقد افراطگرایی مذهبی مطرح کردم که در اینجا نیز آقای شریعتزاده مخالفت جدی با من نداشت.
حاصل سخن اینکه: من نگفتم آقای شریعت زاده به عنوان نماینده شیرازی در مقابل بنده شکست خورد یا مسکوت شد، بلکه گفتم:
۱.ایشان به عنوان نماینده شیرازی معرفی شده بود(که حرف خلاف واقعی نیست)
۲. گفتم: "آقای شریعتزاده با بیشتر سخنان و مواضع بنده موافق بودند و عملا گفتگوی چالشی با حضور موافق و مخالف در جلسه به وجود نیامد."(که این موضوع همان سخن و ادعای آقای شریعتزاده است)
البته جناب شریعتزاده در کلیپی صوتی اعلام کردهاند که اندیشههای بنده را تفریطی میداند و با آنها مخالف است. این موضوع جای تعجب دارد چون ایشان در آن جلسه فرصت داشتند به نقد نظرات بنده بپردازند و جوابش را بشنوند، اما چرا حالا مدعی شدهاند؟!
.............
@azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
⚡از شیعه شدن تا شیعه نمودن/بعضی از مفاسد رویکرد شیعهسازی ✍مهدی مسائلی مسلما از دید هرکسی که به
⚡ از شیعه شدن تا شیعهسازی
✏مهدی مسائلی
🔸 پس از انتشار نوشتار "نقدی بر شیعهسازی اهلسنت" که در آن به تعدادی از روایات اهلبیت(ع) استناد کرده بودم، عدهای بدون توجه به استدلالهای برگرفته از این روایات، درصدد برآمدند که تعارضی میان این روایات و تمام آیات و روایاتِ تبلیغ دین، دعوت به حق و امر به معروف ایجاد کنند.
اخیرا نیز با همین رویکرد یادداشتی با عنوان "دعوت به تشیع آری یا خیر؟" در سایت مباحثات منتشر شد. در ادامه مختصرا چند نکتهای را دراینباره بیان میکنم:
🔹 بحث ما عدم تبلیغ دین یا مذهب نیست بلکه بحث بر سر چگونگی تبلیغ دین و مذهب است. پس اینکه وی کوشیده تا میان سخنان و استدلالهای بنده و "مجموعه آیات و روایات امر به معروف، تبلیغ دین، هدایت و احیاء مردم" تعارض ایجاد کند، ناشی از آن است که روش تبلیغ دین و مذهب را منحصر در مجادلههای مذهبی میبینند.
🔹 پیش از این بنده در یادداشتی بیان کردم که مسلما از دید هرکسی که به مذهبی اعتقاد و پایبندی دارد، آن مذهب بر حق است و پذیرش آن مذهب توسط سایرمسلمانان و افزون شدن پیروانش امری مطلوب است. اما شیعه شدن یکطرف سکهی است و شیعه کردن روی دیگر آن. تلاش برای شیعهسازی اهلسنت به صورت یک پروژه یا رویهی تبلیغی، مفاسد اجتماعی و مذهبی بسیاری دارد که به بیان آنها پرداختم.
🔹 قرآن کریم روش دعوت به حق را به ما آموخته است، قرآن گفتگو با ادیان الهی را با مجادله بر اختلاف ادیان آغاز نمیکند و خواستار دستکشیدن آنها از دینشان نمیشود، بلکه آنها را به اشتراکات میان ادیان الهی ارجاع میدهد و میفرماید: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ...؛ بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد»(آل عمران/64)
خداوند ما را از مجادله با اهلکتاب جز بر طریق احسن منع میکند و میفرماید:«وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ؛ با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند.» و بلافاصله مجادله احسن را بر اساس نزدیک کردن ادیان معرفی میکند نه گفتگو بر محور اختلافات؛ و میفرماید: «بگویید ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده است ایمان داریم، معبود ما و شما یکی است، و در برابر او تسلیم هستیم»(عنکبوت/46)
🔹 نویسنده این یادداشت بدون آنکه به بررسی سند احادیث باب «تَرْكِ دُعَاءِالنَّاسِ» بپردازد، سند آنها را ضعیف قلملداد می کند، در حالیکه این باب هفت حدیث دارد که شش حدیث آن صحیح و موثق هستند. افزون بر این، روایاتی بسیاری در کتابهای روایی وجود دارد که بنده در مقام گردآوری همه آنها نبودم.
🔹 نویسنده درصدد برآمده توجیهاتی برای این روایات بیان کند، از جمله اینکه میگوید:«مقصود دعوتی است که سبب جدال و در نهایت ایجاد کینه توزی با شیعیان گردد» سؤال این است که در چه صورتی دعوت شما به دعوت به تغییر مذهب اهلسنت سبب جدال و در نهایت ایجاد کینه توزی با شیعیان نمیشود؟! سؤالی برعکس بپرسیم، آیا شما اجازه میدهید در شهر قم یا اصفهان یا تهران و... علمای اهلسنت با حفظ احترام و متانت برای تغییر مذهب شیعیان اقدامی داشته باشند؟! آیا صرف تلاش برای تغییر مذهب، مخاصمه و نفرتمذهبی را افزون نمیکند؟!
🔹 نویسنده بدون بررسی راویان و مکان و زمان بیان روایات مورد نظر، احتمال تقیه را در مورد آنها مطرح میکند، حمل کردن روایات ناهیهی اهلبیت(ع) بر تقیه یکی از توجیهاتی است که تنها بحث مورد نظر ما با آن روبرو نیست، بلکه در زمان اهلبیت(ع) نیز غالیان روایات نهی از خداباوری ائمه(ع) و تکفیر غلات را حمل بر تقیه میکردند.
🔹 نویسنده میگوید که: «دعوت به توحید و نبوت بدون ولایت که دعوت به حق وهدایت نیست.» برای بطلان این نظر یک سؤال میپرسم، چگونه است که خداوند اهلکتاب را قبل از پذیرش اسلام، دعوت به توحید میکند و میفرماید:«قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ ...» آیا اهلکتاب معتقد به ولایت امام علی(ع) بودند؟!
🔹 نویسنده اتهام تضعیف تشیع و تقویت جبهه باطل را به بنده نسبت داده و من را از گناه اضلال مردم برحذر داشته است. بنده نیز این هشدار را به ایشان میدهم که هر تبلیغی، تقویت تشیع نیست، طبق فرمایش ائمه(ع) بعضی از دوستان چنان ضربهای به مکتب اهلبیت(ع) میزنندکه خسارتش از ناصبی سرکشی که به جنگ آنها آمده، بیشتر است و گناه بعضی از این اظهار دوستیها بالاتر از امامکُشی است.
🔸 مشاهده متن کامل یادداشت:
http://mobahesat.ir/23180
🔻🔻🔻
@azadpajooh
⚡️پروژه جدید نفرتپراکنی مذهبی در دنیای اسلام/بررسی بستر ساخت فیلم سیدة الجنة
✍مهدی مسائلی
چند روزی است که کلیپ پیشنمایشِ فیلم سیدة الجنة(بانوی بهشتی) در فضای مجازی منتشر شده است. چند سال پیش یاسرالحبیب در لندن با کمک شبکه ماهوارهاش یعنی فدک،جمعآوری هزینههای این فیلم را آغاز کرد و حالا بزودی این فیلم به نمایش گذاشته میشود. در آن زمان، بسیاری از علما درباره ساخت این فیلم هشدار دادند و آن را در ادامهی پروژه نفرتپراکنی مذهبی یاسرالحبیب دانستند. اقدامات این روحانی کویتی مقیم لندن که از بستر بیت شیرازی برخواسته است، تاکنون ضربههای بزرگی به گفتمان تبلیغی تشیع زده و در هنگامه تحولات مهم دنیای اسلام، همچون بیداری اسلامی و عربی، فضاسازی علیه تشیع را وارد فازهای بیسابقهای کرد. او با انتشار کتابی با عنوان زشت و ناپسند «الفاحشة الوجه الآخر لعائشة» نسبتهای ناروایی را به عایشه همسر پیامبر(ص) بیان کرد. محتوای این کتاب مورد نقد تعدادی از علمای شیعه قرار گرفت ولی او ناقدین نظرات خود را منحرف و غیرمحقق اعلام کرد. اما این کتاب برای خوانده شدن نوشته نشده بود بلکه فقط عنوان آن برای فتنهگری بیسابقه در دنیای اسلام کافی بود. وی با استمرار حرکت خود، اقدام به برپایی مراسمهای جشن در سالروز وفات عایشه نمود و این برنامهها را بهصورت زنده از شبکهٔ ماهوارهای خود منتشر ساخت. تهمتهای زشت یاسرحبب علیه عایشه، اتهامهای متعصبین سنی را علیه شیعه وارد ابعاد جدیدی کرد. آنها میگفتند شیعه با پیامبر(ص) نیز دشمنی دارد، زیرا بدنام کردن همسر، در واقع بدنام کردن شوهر است و هدف این تهمتها خدشه وارد کردن به پیامبر(ص) است. عایشه در میان اهلسنت یکی از برترین زنان اسلامی به شمار میآید و چنین اتهام زشتی به وی، احساسات اهلسنت را بهگونهای برمیانگیزد که تعقل را از بعضی از آنها در قضاوت تشیع و رویارویی با شیعیان سلب میکند. این موضوع در کشته شدن فجیع حسن شحاته در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۳ (۲ تیر ۱۳۹۲) در مصر جلوه خاصی داشت. در همان سال شبکهٔ ماهوارهای فدک در مصاحبهای زنده با حسن شحاته، پرسشها را بهگونهای مطرح نمود که وی به عایشه توهین و فحاشی کرد. انتشار فیلم سخنان توهینآمیز حسن شحاته در فضای مجازی موجب شد تا بعضی از اهل سنت مصر به منزل وی یورش برند و او و همراهانش را به وضع فجیعی به قتل برسانند.
حقیقت اینکه برای بسیاری از مردم عادی و حتی علمای اهلسنت یاسرحبیب با پوشش لباس روحانیت، همچون نماینده تفکر شیعه جلوهگر میشود و آنها شناختی نسبت به جریانهای افراطی موجود در شیعه ندارد، همچنانکه بسیاری از شیعیان نیز شناخت تفکیکی میان اهلسنت ندارد. براین اساس اقدامات یاسرحبیب خسارتهای زیادی به گفتمان تشیع وارد کرد و موجب تقویت جبههٔ جریانهای تکفیری علیه مکتب اهلبیت(ع) شد. چنانچه رسانههای عربستان اظهارات شیخ عبدالعزیز آلشیخ مفتی اوّل سعودی را منتشر ساختند که در دیدار خود با ائمهی جمعه و جماعات مساجد عربستان سعودی گفته بود:«بعد از اسائهی ادب یاسر الحبیب به امالمؤمنین عایشه، انتشار مذهب تشیع در کشورهای عربی و اسلامی متوقف شده است سخنان یاسر الحبیب، روحانی شیعه کویتی باعث شد تا بسیاری از اهلسنت که تمایلی به تشیع داشتند، از مسیر خود برگشته و راه قدیم را برگزینند.» (https://www.alanba.com.kw/ar/newspaper/140378/30-09-2010)
همچنین شیخ عدنان عرعور از مبلغان معروف جریان وهابیت تکفیری، در یک برنامهی تلویزیونی سوگند یاد کرد که خدمت یاسر الحبیب به وهابیت و این جریان، بیش از خدمت تمام مبلغان وهابی ازجمله خودش بوده است.(ببینید:https://eitaa.com/azadpajooh/138)
به هرحال، انتشار این فیلم با زاویه دید و حکایت یاسرحبیب از اختلافات شیعه و سنی، گامی دیگر در مسیر نفرتپراکنی مذهبی در امت اسلامی است که منفعت آن بیشتر برای دشمنان تشیع است و در بستر آن، تنزل و افول گفتمان دینی به فرقهگرایی سرعت و شدت بیشتری پیدا میکند.
.........
https://eitaa.com/azadpajooh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️شیخ عرعور مبلغ جریانهای تکفیری:
خدمتی که یاسر حبیب به اهلسنت [اما در واقع وهابیت] کرد هیچ کدام از مبلغین بزرگ [وهابی] نکردند!
⚡️یاسر حبیب: ما به امر مرجعیت شیرازی هستیم
.........
https://eitaa.com/azadpajooh
⚡️از وحدتستیزی تا نفی عدالت و حقوق انسانی
✍مهدی مسائلی
اخیرا سخنانی از یک روحانی شیعه در شبکههای اجتماعی منتشر شده که وی سُنیهراسی را محور حمله به وحدت اسلامی قرار میدهد و از مسئولین میخواهد که شعار وحدت را کنار بگذارند و بر اهلسنت سخت گرفته و حتی حقوق شهروندی آنها را نادیده بگیرند.
سخنان وی پر از گزارشها و ادعاهایی نادرست و بیپایهای است که بیان آن توسط طلبهای مبتدی نیز عجیب است، چه برسد به کسی برای او لقب "آیت الله" بکار میبرند و مدعی برپایی درس خارج فقه و اصول است.
وی در این سخنان مدعی میشود که هر وقت شیعه تقریب و وحدت را مطرح کرده، بازنده بوده است. ادعای خسارت شیعه از وحدت، ادعایی است که برعکسِ آن توسط مبلغین وهابی مطرح میشود و آنها نیز مدعی هستند که وحدت اسلامی همیشه برای اهلسنت خسارتآفرین بوده و وحدت و تقریب وسیلهای برای نفوذ شیعه در جهان اسلام است. منشأ این توهمات نیز فهم نادرست و تکفیری هر دو گروه از وحدت اسلامی است که آن را به وحدت مذهبی و کنار گذاشتن اختلافات تفسیر میکنند. همانگونه که وهابیت از وحدت اسلامی طَمَعِ وهابیشدن تمام مسلمانان را دارد، این افراد نیز از وحدت اسلامی طمعِ شیعه شدن اهلسنت را دارند؛ از اینرو جایی که چنین وحدتی ترویج نشود، آن را به معنای کوتاه آمدن از تشیع تفسیر میکنند.
این فرد با نقل گزارشی بیپایه و اساس از شهید رجایی مدعی میشود که آن شهید معلم در پاسخ به مطالبات اهلسنت منطقهی گلستان درباره حقوق شهروندیشان گفته است: "همین که ما اجازه میدهیم در این کشور نفس کشیده و زندگی کنید، بس است!"
در پاسخ باید گفت طرح چنین سخنی نفی وحدت اسلامی نیست بلکه نفی عدالت و حقوق انسانی است، و رذالت طرح آن هنگامی بیش میشود که چنین سخنانی را به مکتب اهلبیت(ع) یا فرهیختهای همچون شهید رجایی نسبت دهیم.
نگاه فرقهگرایانه این فرد موجب شده تا ذهنیتهای خود را به عنوان گزارشهای مستند برای دیگران ارائه کند. مثلا مدعی میشود که در جنگ تحمیلی نمیتوان حتی ده شهید برای اهلسنت برشمرد که با اختیار خویش در جنگ حضور پیدا کرده باشند. این در حالی است که بیش از یازدههزار شهیدِ اهلسنت در انقلاب وجود دارد که بسیاری از آنها با حضور اختیاریشان در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند. وی ادعاهایی مشابه را درباره عدم حمایت اهلسنت از پیروزی انقلاب مطرح میکند. در اینجا بر بیپایهگی این ادعا باید افزود که اهلسنت در مسیر پیروزی انقلاب شبههافکنی نکردند ولی به تعبیر امام خمینی تعدادی از ولایتیها و حجتیهایها از تنها شاه شیعهی جهان طرفداری کردند و برپایی پرچم حکومت اسلامی قبل از ظهور را عَلَمِ طاغوت دانستند. اگر بنای به مجازات باشد این عده مقدم بر اهلسنتِ ساکت بودند.
سخنان موهن وی نشان از آن دارد که او نه نگاه درستی به تاریخ اسلام دارد و نه شناختی نسبت به قاطبهی اهلسنت در زمان کنونی؛ مثلا وی مدعی میشود که اگر مملکت به دست اهلسنت بیافتد همهی شیعیان را سر میبرند. این روش معرفی اهلسنت نیز دقیقا همان روش وهابیت برای شیعه است. وهابیت برای اهلسنت، شیعه را به صورت غالیانِ مشرک جلوه میدهد و اینها برای شیعه، اهلسنت را به صورت تکفیریهای تروریست.
وی با همین دستِ فرمان، شهادت ائمه(ع) را به اهلسنت نسبت میدهد و در ادامه میگوید: زمانی که در عراق حکومت دست سنیها افتاد احمدحسن البکر و صدامِ لامذهب شش میلیون شیعه را قتل عام کردند و یک نفر آخوند شیعه باقی نگذاشت مگر آخوندهای وابسته به خودشان را.
از آمار عجیب قتلعام ششمیلیونی وی که بگذریم باید گفت: بالاخره صدام لامذهب بود یا سُنی؟! حزب بعث عراق بیش از آن که گرایش اسلامی و دینی داشته باشد، گرایش کمونیستی و سوسیالیستی داشت و جنایات آنها را نمیتوان بهپای اهلسنت نوشت.
در پایان باید بگویم همانگونه بزرگان بارها گفتهاند افراطگرایی شیعه و سنی دو لبهی یک قیچیِ اختلاف هستند که با حرکتی هماهنگ، رشتهی امنیت و آرامش و عزت جهان اسلام را قطع میکنند. و به تعبیر مقام معظم رهبری:
"در جمهوري اسلامي همه برادران سني و شیعه در كنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوي هستند. هر كس خلاف این را تبلیغ كرد، دشمن اسلام و ایران است "
..............
https://eitaa.com/azadpajooh
⚡️از تحمُّل عقاید تا تحمیل عقاید
✍مهدی مسائلی
به تازگی یکی از امامان جمعه اهلسنت کشور در خطبههایش گفته است که خلیفه اول به درخواست امام علی(ع) نماز میت را بر حضرت فاطمه(س) خوانده است. وی همچنین بانفی شهادت، عنوان فوت حضرت فاطمه(س) را مطلبی میداند که از کتابهای حدیثی همچون صحیح بخاری و مسلم و حتی کتب شیعه اثبات میشود.(البته بعضی در انعکاس گفتههای وی، این ارجاع روایی به کتب صحاح را به بحث نماز میت ارتباط دادهاند که اشتباه کردهاند )
بعضی با ارسال این فیلم یا استوری کردن آن، به بنده کنایه زدهاند که چرا در مقابل این صحبتها موضعگیری نمیکنم. چند نکته بگویم:
۱. در کتابهای اهلسنت چند حدیث وجود دارد که میگوید ابوبکر بر حضرت فاطمه نماز میت خواند، ولی این روایات طبق ارزیابی حدیثی اهلسنت ضعیف هستند و در مقابلشان روایاتی از کتب صحاح اهلسنت وجود دارد که میگویند امام علی(ع) شبانه بر فاطمه(س) نماز خوانده و ایشان را دفن کردند و خلیفهاول را آگاه نکردند و دفن حضرت صورتی اعتراضی داشته است. پس استدلال این امام جمعه برداشتی آزاد از احادیثی ضعیف است که متعارضی قوی دارد.
۲. همانگونه در میان شیعه سخنان غیرعلمی و خطابی بیان میشود در میان اهلسنت نیز همینگونه است، بعضی از اینور پشت بام میافتند و بعضی از آنور. بعضی شیعیان تاریخ را به گونهای گزارش میکنند که هیچ ارتباط دوستانهای میان صحابه و اهلبیت بعداز رحلت پیامبر(ص) باقی نمیماند و همه صحابه کافر و فاجر میشوند، بعضی از اهلسنت نیز تاریخ را به گونهای گزارش میکنند که گویا هیچ اختلاف و دشمنی بعد از رحلت پیامبر(ص) رخ نداده و همه صحابه با هم در صلح و صفا بودند، هیچکدام بر خطا نرفتند هرچند تیغ بر هم میکشیدند.
۳. شهادت حضرت فاطمه(س) اعتقادی درون مذهبی و شیعی است و نه اسلامی. استدلالی علمی برای اثبات این شهادت از کتب اهلسنت وجود ندارد. ارجاعاتی هم که بعضی شیعیان، آنها را از کتب اهلسنت برای اثبات شهادت ردیف میکنند همگی تقطیع شده است، یعنی نویسندههای این کتب چنین مطلبی را به عنوان گزارش تاریخی یا روایی مطرح نکردهاند بلکه آن را به عنوان یک حرف باطل مطرح کردهاند. پس این ارجاعات مدرک روایی برای اهلسنت نیستند.
۴. بارها گفتهایم وحدت اسلامی به معنای حذف اختلافات نیست بلکه به معنای مُدارا و تحمُّل اختلافات با تأکید بر اشتراکات است. همانگونه که شیعیان آزاد است که در جمع خودشان بر موضوع شهادت استدلال کنند و روضه فاطمیه بگیرند، اهلسنت نیز آزادند در جمع خودشان بر موضوع وفات حضرت زهرا استدلال کنند. شیعه اگر استدلال بر شهادت ایشان در جمع خودشان را توهین به مقدسات اهلسنت تلقی نمیکند، نباید استدلال اهلسنت بر وفات حضرت فاطمه(ع) در جمع خودشان را توهین به شیعه تلقی کند. پس نباید به جای تحمُّل عقاید به تحمیل آن بپردازیم.
۵. بنده در جایگاه یک روحانی شیعه هستم و مخاطبین بنده نیز غالبا شیعه هستند، من اگر به نقد مواضع و سخنان اهلسنت بپردازم فایدهای در مقام اصلاح مذهبی ندارند. وظیفه بنده اصلاحگری در جانب شیعه است و از آن طرف باید افرادی نیز پیدا شوند که به اصلاحگری در جانب اهلسنت بپردازند، که البته وجود دارند. بر این اساس، وظیفه ندارم برای خوشایند بعضی به هر معرکهی حدیثی و اعتقادی در طرف مقابل وارد شوم.
...........
@azadpajooh
⚡️جعل سند برای حدیث کساء توسط جناب شیرازی
✍مهدی مسائلی
حدیث کساء حدیثی مستفیض بلکه شاید متواتر بین شیعه و سنی است. ماجرای کساء در پی نزول آیهی تطهیر و در جهت تفسیر و تبیین آن و در خانه ام سلمه تحقق پیدا کرد و طبق این حدیث پیامبر، امام علی(ع)، فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به پنج تن آل عبا شهرت یافتند. اما حدیث کسائی که امروزه خواندن آن در مجالس مشهور شده و توسط ناشران به انتهای مفاتیحالجنان اضافه شده است، با آن تفصیل و عبارات در کتب معتبر شیعه و اهل سنت وجود ندارد. چند فراز کوتاه از این حدیث در کتاب «غُرَر الاخبار و دُرَر الآثار فى مناقب ابى الائمة الاطهار » نوشته حسن ديلمى (درگذشت 841ق) بدون اشاره به سند آن نقل شده است، ولی اولین منبعی که آن را به صورت کامل و البته بدون سند نقل میکند، کتاب منتخب از فخرالدین طُرَیحی (درگذشت ۱۰۸۵ق) است. بعدها این روایت در کتاب عوالم شیخ عبدالله بحرانی نیز آورده میشود، و در حاشیه آن با خطی غیراز خط نویسنده کتاب، سندی برایش نقل میشود. در این سند، بعضی از روایان در یک طبقه نیستند و بعضی نیز توثیق ندارد و در کل، اشکالات متعددی این سند را ضعیف و غیراصیل جلوه میدهد. اما عجیبترین موضوعی که در سالهای اخیر برای سند حدیث کسای مشهور رقم خورد، جعل سندی جدید توسط جناب سید صادق شیرازی برای آن بود. در این سند سعی شده عیبهای سند قبلی تصحیح شود و سلسلهای از شخصیتهای برجسته از علمای شیعه در سلسلهی روایان آن قرار گیرند تا هیچ کس نتواند درباره آنها خدشهای کند. جناب سیدصادق شیرازی سلسلهی روایان آن را بدین ترتیب میچیند: «فإني أرويه عن والدي عن الشيخ عباس القمي عن الميرزا حسين النوري عن الشيخ مرتضي الأنصـاري عن المولي أحمد النراقي عن السيد بحر العلوم عن الوحيد البهبهـاني عن أبيه الشيخ محمد أکمل عن المولي محمد باقر المجلسي عن أبيه المولي محمد تقي المجلسي عن الشيخ البهائي عن أبيه الشيخ حسين بن عبد الصمد عن الشهيد الثاني عن أحمد بن محمد بن خاتون عن الشيخ عبد العالي الکرکي عن علي بن هلال الجزائري عن أحمد بن فهد الحلي عن الشيخ علي بن خازن الحائري عن ضياء الدين علي بن الشهيد الأول عن أبيه محمد بن مکي العاملي عن فخر المحققين عن أبيه العلامة الحلي عن خاله المحقق الحلي عن ابن نما عن محمد بن إدريس الحلي عن ابن حمزة الطوسي عن محمد بن شهر آشوب عن الطبرسي صاحب الإحتجاج عن الحسن بن محمد بن الحسن الطوسي عن أبيه شيخ الطائفة عن الشيخ المفيد عن الشيخ الصدوق عن أبيه عن علي بن إبراهيم (حيلولة) وعن ابن قولويه عن الشيخ الکليني عن علي بن ابراهيم عن أبيه إبراهيم بن هاشم عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي عن القاسم بن يحيي الجلاء الکوفي عن أبي بصير عن أبان بن تغلب عن جابر بن يزيد الجعفي عن جابر بن عبد الله الأنصاري رضوان الله تعالي عليهم جميعاً عن سيدتنا ومولاتنا الصديقة الکبري فاطمه الزهراء سلام الله عليها بنت رسول الله صلي الله عليه وآله أنها قالت:...»
اما گزینش چنین عالمان معروفی برای سند این حدیث، خود دلیل بزرگی برای ساختگی بودن آن است؛ زیرا بسیاری از علما و محدثانی که سید صادق شیرازی در این سند از آنها نام میبرد، دارای تألیفات حدیثی فراوانی هستند و بعضی از آنها همچون مرحوم مجلسی اهتمام به جمع احادیث شیعه داشتهاند، چگونه میتوان تصور کرد که همهی این عالمان در نقل این حدیث و سندش کام فرو بسته و قلم بشکستهاند تا جناب سید صادق شیرازی از این سند پردهبرداریکند. مرحوم مجلسی که در بحارالانوار گاهی بدون ذکر نام عالم یا منبعی، روایاتی را از آنها نقل میکند، چگونه از این سند چشم پوشی کرده و اصلا چنین حدیث کسائی را نقل نمیکند؟!
جالب اینکه مرحوم شیخ عباس قمی که آخرین واسطهی رسیدن این روایت به خاندان شیرازی است، خودش از این سند بیخبر بوده و در کتاب منتهی الآمال مینویسد: «اما حدیث معروف به حدیث کساء که در زمان ما شایع است به این کیفیت در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثان دیده نشده و میتوان گفت از خصایص کتاب منتخب طریحی است.» (منتهى الآمال، نشر دلیلما،ج2،ص1018)
شاید جناب سید صادق شیرازی براساس توجیهاتی دست به این سندسازی زده باشد ولی چنین تدلیسی صلاحیتهای علمی یک فرد را بیاعتبار میکند، اما چرا علما و مراجع درباره این رفتارها عکسالعملی نداشتهاند؟!
این نکته را نیز بیافزایم که هدف این یادداشت نفی خواندن حدیث کساء توسط مردم عادی نیست که بسیاری از آنها با قلبهای پاک این روایت را میخوانند و به اهلبیت(ع) تقرب میجویند، بلکه گزارشی از تحریفات علمی درباره این حدیث است.
...........
@azadpajooh
👆جعل سند توسط جناب سیدصادق شیرازی برای حدیث کسای معروف
⚡️ چگونه میتوان تصور کرد که همهی این عالمان در نقل این حدیث و سندش کام فرو بسته و قلم بشکستهاند تا جناب سید صادق شیرازی از این سند پردهبرداریکند. مرحوم مجلسی که در بحارالانوار گاهی بدون ذکر نام عالم یا منبعی، روایاتی را از آنها نقل میکند، چگونه از این سند چشم پوشی کرده و اصلا چنین حدیث کسائی را نقل نمیکند؟!
جالب اینکه مرحوم شیخ عباس قمی که آخرین واسطهی رسیدن این روایت به خاندان شیرازی است، خودش از این سند بیخبر بوده و در کتاب منتهی الآمال مینویسد: «اما حدیث معروف به حدیث کساء که در زمان ما شایع است به این کیفیت در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثان دیده نشده و میتوان گفت از خصایص کتاب منتخب طریحی است.» (منتهى الآمال، نشر دلیلما،ج2،ص1018)
..........
@azadpajooh