eitaa logo
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشت‌ها
755 دنبال‌کننده
32 عکس
12 ویدیو
7 فایل
ارتباط با مدیر: @masaeli
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️ارزیابی دعای صنمی‌القریش ✍ مهدی مسائلی صَنمی القریش عنوان دعایی است که در سال‌های اخیر عده‌ای تأکید ویژه‌ای بر ترویج آن در برنامه‌های مذهبی دارند. اما بارها گفته شده که این دعا از وجود هرگونه سندی، حتی ضعیف، بی‌بهره است. افزون بر این، در منابع متقدم حدیثی شیعه نیز اثری از آن وجود ندارد و در کتاب‌های متأخر نقل شده است. با این حال، بعضی بی‌توجه به عدم اعتبار روایی آن، صدور این دعا را از ناحیه امام یقینی جلوه داده و با برشمردن ثواب‌ها و کرامت‌های فراوان، حتی آن را بر دیگر ادعیه‌ی معتبر برتری می‌دهند. اما از این مناقشات روایی که بگذریم بعضی با استدلال بر لعن‌های موجود در این دعا، درصدد توجیه و ترویج راه و روشی هستند که در آن بی‌پرده و آشکارا به خلفای مورد احترام اهل‌سنت توهین و لعن علنی می‌شود. در واقع این عده می‌خواهند این دعا را منشوری برای توهین و لعن علنی به خلفا قرار دهند. این در حالی است که حتی اگر این روایت را صحیح بدانیم و در صحت صدور آن از ناحیه امام تردیدی هم نکنیم، گزارشی همراه این دعا نقل شده که چنین استفاده‌ای را رد و محکوم می‌کند. توضیح این که: قدیمی‌ترین کتابی که دعای صنمی‌القریش در آن آمده، کتاب رشح‌الولاء فی شرح‌الدعاء نوشته ﺷﻴﺦ ﺍﺑﻮﺍﻟﺴﻌﺎﺩﺍﺕ ﺃﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻘﺎﻫﺮ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻰ از علمای قرن هفتم است. این کتاب در واقع شرحی بر دعای صنمی القریش است. نویسنده‌ی این کتاب نیز اگرچه سندی برای این دعا ارائه نمی‌کند ولی در ابتدای نقل آن، نحوه گزارش آن از امیرالمؤمنین امام علی(ع) را اینچنین بیان می‌کند: 《امیرالمؤمنین علی(ع) شبی وارد مسجد شدند و گمان بردند که جز ایشان کسی در مسجد نیست. پس با صدای بلند شروع به قرائت قرآن و خواندن اذکار نمودند. تا اینکه وقت خواندن نماز وتر فرا رسید و ایشان در قنوت با صدای بلند دعای صنمی القریش را خواندند. زیرا گمان می‌کردند مسجد خالی است و کس دیگری در آنجا نیست. پس از تمام شدن نماز وتر، ایشان کمی نشستند و حضور انسانی را احساس کردند، پس فرمودند: آیا کسی در مسجد است؟ عبدالله بن عباس به حضرت جواب داد: بله امیرالمؤمنین، منم بنده‌ی تو! امام علی(ع) فرمودند: همراه تو کس دیگری نیز هست؟ ابن عباس گفت: نه، شخص سومی با ما نیست. امام فرمود: آیا دعایی را که در نماز وتر خواندم، شنیدی؟ ابن عباس گفت: بله. امام فرمود: آن را حفظ کردی؟ ابن عباس گفت: بله حفظش کردم. امام فرمود: آن را محفوظ بدار که از دشوارترین اسرار است و نباید هیچکس بر آن اطلاع پیدا کند مگر خاندان و اهل‌بیت من، و با عهد کن که آن را بر غیر اهلش ظاهر نکنی و از بیان آن برای دیگران خودداری کنی.》(رشح الولاء، ص۵۸ و ۵۹) حال با توجه به این گزارش، آیا تبلیغ این دعا به صورت عمومی صحیح است؟ کسانی در شبکه‌های ماهواره ای -همچون شبکه امام حسین علیه السلام- با آب و تاب فراوان به شرح این روایت می‌پردازند آیا برخلاف متن آن عمل نمی‌کنند؟ این دعا به صورت مخفی بوده و بر مخفی بودن آن تاکید فراوانی شده، پس چگونه عده‌ای آن را مستمسکی برای لعن علنی و آشکار قرار می دهند؟ اصلا با این همه تأکید امام علی(ع) چرا نویسنده کتاب شرح الولاء به شرحش پرداخته و در ترویج عمومی آن کوشیده است؟ از این گذشته چرا ابن عباس باید این دعا را برای غیر اهل بیت(ع) نقل کند؟ مگر امام از او عهد و پیمان نگرفته بود؟ گمان نمی کنم که صحابی بزرگوار امیرالمؤمنین(ع) این گونه بی‌مبالات باشد. ...................... @azadpajooh
⚡️ارزیابی دعای صنمی‌القریش ✍ مهدی مسائلی صَنمی القریش عنوان دعایی است که در سال‌های اخیر عده‌ای تأکید ویژه‌ای بر ترویج آن در برنامه‌های مذهبی دارند. اما بارها گفته شده که این دعا از وجود هرگونه سندی، حتی ضعیف، بی‌بهره است. افزون بر این، در منابع متقدم حدیثی شیعه نیز اثری از آن وجود ندارد و در کتاب‌های متأخر نقل شده است. با این حال، بعضی بی‌توجه به عدم اعتبار روایی آن، صدور این دعا را از ناحیه امام یقینی جلوه داده و با برشمردن ثواب‌ها و کرامت‌های فراوان، حتی آن را بر دیگر ادعیه‌ی معتبر برتری می‌دهند. اما از این مناقشات روایی که بگذریم بعضی با استدلال بر لعن‌های موجود در این دعا، درصدد توجیه و ترویج راه و روشی هستند که در آن بی‌پرده و آشکارا به خلفای مورد احترام اهل‌سنت توهین و لعن علنی می‌شود. در واقع این عده می‌خواهند این دعا را منشوری برای توهین و لعن علنی به خلفا قرار دهند. این در حالی است که حتی اگر این روایت را صحیح بدانیم و در صحت صدور آن از ناحیه امام تردیدی هم نکنیم، گزارشی همراه این دعا نقل شده که چنین استفاده‌ای را رد و محکوم می‌کند. توضیح این که: قدیمی‌ترین کتابی که دعای صنمی‌القریش در آن آمده، کتاب رشح‌الولاء فی شرح‌الدعاء نوشته ﺷﻴﺦ ﺍﺑﻮﺍﻟﺴﻌﺎﺩﺍﺕ ﺃﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻘﺎﻫﺮ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻰ از علمای قرن هفتم است. این کتاب در واقع شرحی بر دعای صنمی القریش است. نویسنده‌ی این کتاب نیز اگرچه سندی برای این دعا ارائه نمی‌کند ولی در ابتدای نقل آن، نحوه گزارش آن از امیرالمؤمنین امام علی(ع) را اینچنین بیان می‌کند: 《امیرالمؤمنین علی(ع) شبی وارد مسجد شدند و گمان بردند که جز ایشان کسی در مسجد نیست. پس با صدای بلند شروع به قرائت قرآن و خواندن اذکار نمودند. تا اینکه وقت خواندن نماز وتر فرا رسید و ایشان در قنوت با صدای بلند دعای صنمی القریش را خواندند. زیرا گمان می‌کردند مسجد خالی است و کس دیگری در آنجا نیست. پس از تمام شدن نماز وتر، ایشان کمی نشستند و حضور انسانی را احساس کردند، پس فرمودند: آیا کسی در مسجد است؟ عبدالله بن عباس به حضرت جواب داد: بله امیرالمؤمنین، منم بنده‌ی تو! امام علی(ع) فرمودند: همراه تو کس دیگری نیز هست؟ ابن عباس گفت: نه، شخص سومی با ما نیست. امام فرمود: آیا دعایی را که در نماز وتر خواندم، شنیدی؟ ابن عباس گفت: بله. امام فرمود: آن را حفظ کردی؟ ابن عباس گفت: بله حفظش کردم. امام فرمود: آن را محفوظ بدار که از دشوارترین اسرار است و نباید هیچکس بر آن اطلاع پیدا کند مگر خاندان و اهل‌بیت من، و با عهد کن که آن را بر غیر اهلش ظاهر نکنی و از بیان آن برای دیگران خودداری کنی.》(رشح الولاء، ص۵۸ و ۵۹) حال با توجه به این گزارش، آیا تبلیغ این دعا به صورت عمومی صحیح است؟ کسانی در شبکه‌های ماهواره ای -همچون شبکه امام حسین علیه السلام- با آب و تاب فراوان به شرح این روایت می‌پردازند آیا برخلاف متن آن عمل نمی‌کنند؟ این دعا به صورت مخفی بوده و بر مخفی بودن آن تاکید فراوانی شده، پس چگونه عده‌ای آن را مستمسکی برای لعن علنی و آشکار قرار می دهند؟ اصلا با این همه تأکید امام علی(ع) چرا نویسنده کتاب شرح الولاء به شرحش پرداخته و در ترویج عمومی آن کوشیده است؟ از این گذشته چرا ابن عباس باید این دعا را برای غیر اهل بیت(ع) نقل کند؟ مگر امام از او عهد و پیمان نگرفته بود؟ گمان نمی کنم که صحابی بزرگوار امیرالمؤمنین(ع) این گونه بی‌مبالات باشد. ...................... @azadpajooh
⚡از شیعه شدن تا شیعه نمودن/بعضی از مفاسد رویکرد شیعه‌سازی ✍مهدی مسائلی مسلما از دید هرکسی که به مذهبی اعتقاد و پایبندی دارد، آن مذهب بر حق است و پذیرش آن مذهب توسط سایرمسلمانان و افزون شدن پیروانش امری مطلوب است. یک شیعه نیز هیچ‌گاه نمی‌گوید شیعه شدن دیگران امری ناپسند است، همانطور که یک سنی، سنی شدن شیعیان یا پذیرش مذهب فقهی‌اش توسط سایر مسلمانان را امری منکر نمی‌‌داند. اما شیعه شدن یک طرف سکه‌ی ماجراست، و شیعه نمودن روی دیگر آن. اگرچه شیعه شدن منعی ندارد، ولی بسیاری از شیعه‌نمودن‌ها و روش‌هایی که برای آن به کار بسته می‌شود، برخلاف هنجارهای اجتماعی و حتی قوانینِ تبلیغیِ تشیع است. پیش از این بنده در یادداشتی بیان کردم که ائمه‌ی شیعه(ع) در روایات متعددی از دعوت به تشیع منع کرده‌اند و آن را یک ضرر تبلیغی و اجتماعی برای تشیع و اسلام دانسته‌اند، چنانچه شیخ کلینی در کتاب کافی این روایات را در بابی با عنوان «بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس‏؛ باب دعوت نكردن مردم‏[به تشیع]» جمع کرده است.( كافی، چاپ دار الحديث، ج‏3، ص537) (لینک یادداشت: http://azadpajooh.ir/668 ) دعوت به شیعه‌سازی اهل‌سنت، مفاسد اجتماعی و مذهبی بسیاری دارد که به طور خلاصه می‌توان موارد زیر را بیان کرد: ۱. یک یا چند نفر را شیعه می‌کند اما قوم و طایفه‌ای را نسبت به شیعه بدبین کرده و دشمنی آنها را بر می‌‌انگیزد. ۲. اهل‌سنت را از رویکرد مقابله با افراط‌گرایی دور کرده و به سمت دفاع کلی از هرچه و هرکس که خود را تسنن می‌نامد، وا می‌دارد. ۳. همه‌ی فعالیت‌های شیعیان را تحت شعاع قرار داده و محدود می‌کند حتی فعالیت‌های غیرمذهبی شیعیان را. ۴. سنیِ طرفدار انقلاب اسلامی را منزوی می‌کند و انقلابی‌گری را نوعی تبلیغ تشیع جلوه داده و علمای اهل‌سنت را به سمت جدایی از انقلاب فرا می‌خواند. ۵. امنیت مذهبی اهل‌سنت را متزلزل می‌کند و حتی علمای اهل‌سنت برای دفاع در برابر شیعه‌سازی عده‌ای، به سمت حمله تبلیغی علیه تشیع متمایل می‌شوند. ۶. علمای سنی را از رویکرد ترویج معنویت و دین‌داری میان مردم، به رویکرد دفاع از تسنن و مخاصمه مذهبی با شیعه وا می‌دارد و جریان‌های ضددینی و معنویت‌ستیز را تقویت می‌کند. ۷. در رویکرد مستبصرسازی چون شیعه‌نمودن هدف است نه شیعه شدن، گفتمان مجادله و مناظره و حتی توهین مذهبی گسترش پیدا می‌کند و جای گفتگوی تقریب مذاهب اسلامی را می‌گیرد، گفتگویی که بهترین صورت برای تبلیغ معارف اهل‌بیت(ع) است. در رویکرد شیعه‌سازی تلاش بر هجمه علیه مذهب اهل‌سنت و تخریب آن است ولی در رویکرد تقریب مذاهب اسلامی تلاش بر ترویج تعالیم تشیع و نشان دادن امتیازات علمی و عملی آن است. رویکرد اول دافعه دارد و رویکرد دوم جاذبه. ۸. ترویج شیعه‌سازی به گفتمان وحدت اسلامی صورتی تاکتیکی و مصلحتی می‌دهد و آن را به صورت ابزار گسترش تشیع جلوه‌گر می‌کند(چنانچه مهمترین شبهه وهابیت در برابر وحدت اسلامی همین موضوع است) ۹. سازماندهی تبلیغی برای جذب پیروان اهل‌سنت به تشیع برخلاف عدالت اجتماعی و هنجارهای زندگی مسالمت‌آمیز مذاهب اسلامی است، همانگونه که سازماندهی تبلیغی برای جذب پیروان تشیع به تسنن امری منکر است، چنین رفتاری نسبت به مذهب اهل‌سنت نیز پذیرفته نیست. ....... نکته: اخیرا بعضی با انتشار سخنان آقای فلاح زاده در سایت مقام معظم رهبری، رویکرد تبلیغ تشیع در میان اهل‌سنت و شیعه‌ سازی آنها را به رهبری نسبت می‌دهند. اما این موضوع در سخنان رهبری بارها رد شده است و با نصوص بیانات ایشان مخالفت دارد.‏ رهبری در خطبه‌ نماز جمعه رهبری، 90/11/14 فرمودند: "ایران به دنبال ایرانى کردن اعراب یا شیعى کردن سایر مسلمین نیست." استفاده از سخنان آقای فلاح زاده برای نسبت دادن پروژه شیعه‌سازی اهل‌سنت به رهبری، صداقت ایشان را مخدوش می‌کند. ........... @azadpajooh
⚡️ طب سنتی یا طب تحجر ✍مهدی مسائلی ‏طبی که نمی‌تواند نظراتش را در قالب تحقیق و پژوهش علمی ارائه کند، و برای ترویج خود از انگیزه‌های دینی یا توهم توطئه بهره می‌گیرد، طب سنتی نیست، طب تحجر است طب سنتی باید خود را به محکِ رد و اثبات بگذارد و سنتی بودن گزاره‌هایش را به معنای خدشه‌ناپذیری آنها تلقی نکند‌. شکی نیست که در گیاهان و مواد غیرشیمیایی خواص دارویی بسیاری وجود دارد که به کمک علم جدید باید آنها را عصاره‌گیری و ترکیب نمود و اثرات‌شان را بیشتر کرد. اما طی این مسیر لازمه‌اش تحقیق و پژوهش است نه ادعای همآوردی و برتری بر طب جدید. طب بوعلی در زمان خودش نه طب سنتی بلکه طب جدید بود، بوعلی سینا برای دستیابی به پیشرفت‌های پزشکیِ آینده تلاش می‌کرد نه برای بازگشت به طب گذشته. طبی که مدعی است درمان همه بیماری‌ها را هم‌اکنون دارد، هیچ‌گاه قدم در راه پیشرفت نمی‌گذارد. به هرحال، تا وقتی که رویکرد طب سنتی از نقل‌گرایی صرف به عقل‌گرایی تغییر نکند، همین منازعه ادامه دارد. ........... @azadpajooh
⚡️ پروژه‌ی فرضی سُنی‌سازیِ شیعیان /شیعه‌سازی اهل‌سنت با وحدت اسلامی منافاتی ندارد البته وحدت تاکتیکی ✍ مهدی مسائلی در یادداشت گذشته‌ام با استدلال‌های متعدد مفاسد رویکرد شیعه‌سازی اهل‌سنت بیان کردم ولی گاهی تا خودمان را به‌جای طرف مقابل نگذاریم، عیب و ایراد رفتارمان را درک نمی‌کنیم. مثلا فرض کنیم گروهی از اهل‌سنت در داخل کشور یا یکی‌دیگر از کشورهای اسلامی، پیگیر سنی‌سازی شیعیان هستند و در عین حال، شعار وحدت‌اسلامی را مطرح می‌کنند و از برادری اسلامی سخن می‌گویند، چه نگاه و برخوردی نسبت به آنها و شعار برادریِ اسلامی‌شان خواهیم داشت؟! از برخوردهای نهادهای امنیتی که بگذریم آیا در شهرهای مذهبی شیعه همچون قم، اصفهان، مشهد و... علما و مردم‌ به آنها اجازه ورود به این شهرها و گفتگوی برادرانه را می‌‌دهند؟! مراجع شیعه چند بیانیه‌ی آتشین در محکومیت این حرکت‌های توطئه‌آمیز صادر خواهند کرد؟! روزنامه‌‌ها و پایگاه‌های خبری چند مقاله و یادداشت برای روشن‌سازی ارتباط این افراد با وهابیت منتشر می‌کنند؟! دروس حوزه‌های علمیه چند روز تعطیل می‌شود و چند تجمع اعتراضی برگزار می‌شود؟! تشبیه بالا تطبیقی است برای مفاسد رویکرد شیعه‌سازی اهل‌سنت که در یادداشت پیشین به آنها اشاره کردم ولی عده‌ای بی‌توجه به آن استدلال‌ها همچنان سعی می‌کنند رهبری را مدافع و حامی پروژه شیعه‌سازی اهل‌سنت جلوه دهند و ارجاع‌های دیگری از سخنان ایشان دست‌وپا کنند. در واقع این عده می‌خواهند گفتمان وحدت اسلامی در کلام رهبری را گفتمانی تاکتیکی جلوه دهند که هدفش رفع یا دفع خسارت از شیعه است. براین اساس هرچند رهبری می‌گوید: "ایران به دنبال ایرانى کردن اعراب یا شیعى کردن سایر مسلمین نیست." (خطبه نماز جمعه 90/11/14) ولی این سخن از روی تقیه بوده و تاکتیکی برای دفع اعتراضات اهل‌سنت است. اما این تلقی تحریفی آشکار درباره تفکرِ وحدت‌اسلامیِ رهبری است که هرکسی با جستجویی ساده در سخنان ایشان آن‌را متوجه می‌شود. رهبری به صراحت تاکتیکی بودن وحدت اسلامی را نفی کرده‌اند و آن مسأله‌ای اساسی و استراتژیک می‌دانند که بر سایر امور مقدم است‌: "هدف از این کار آن است که با شعار وحدت مسلمین، که شعار درست و ضروری‌یی هم است و من از قدیم این اعتقاد و تفکر را داشتم و دارم و آن را یک مسأله‌ی استراتژیک می‌دانم - یک مسأله‌ی تاکتیکی و مصلحتی هم نیست که حالا بگوییم مصلحت ما ایجاب می‌کند که با مسلمین غیر شیعه ارتباطات داشته باشیم - مسلمانان، بتدریج این اختلافات مذهبی و طایفه‌یی را کم کنند و از بین ببرند؛ چون در خدمت دشمنان است. ما با این انگیزه‌ی صحیح، مسأله‌ی وحدت مسلمین را در جمهوری اسلامی، یک مسأله‌ی اساسی قرار داده‌ایم. امام بارها فرمودند، ارگانهای مختلف جمهوری اسلامی نیز بر این اساس برنامه‌ریزی و طراحی و تلاش کردند و ماها هم سخنرانی کردیم."(بیانات رهبری ۱۳۶۹/۰۱/۲۶) به هرحال، تحریف نظرات رهبری درباره وحدت اسلامی، خطرش به مراتب از سخنان کسانی به صراحت وحدت اسلامی را نفی می‌کنند، بیشتر است. مسلما رویکرد شیعه‌سازی اهل‌سنت با وحدت اسلامی مصلحتی و تاکتیکی که آقایان به دنبال آن هستند، منافاتی ندارد ولی حقیقتا این رویکرد با وحدت استراتژیکی که رهبری به آن معتقد است، مخالف است و در مسیر آن سنگ‌اندازی می‌کند؛ اگر چنین نیست لطفا به علمای و گروه‌های مذهبی اهل‌سنت اجازه دهید تا پروژه‌های سنی‌سازی شیعیان را پیش برند یا لااقل درباره آن سخن بگویند. ......... @azadpajooh
⚡️تأکید بر حدیث ثقلین تأیید جدال مذهبی نیست ✍مهدی مسائلی بعضی فکر می‌کنند استناد و تأکید بزرگان شیعه بر حدیث ثقلین و توصیه اهل‌سنت به این حدیث نبوی، توجیهی برای پروژه شیعه‌سازی اهل‌سنت و تأییدی بر جدال‌های مذهبی است. در حالی‌که چنین موضوعی هرگز مقصود آنها نبوده است. از حدیث ثقلین می‌توان دو برداشت حداکثری و حداقلی داشت. برداشت حداکثری متعلق به شیعیان است که قائل به امامت و جانشینی امام علی و اهل‌بیت(ع) در همه‌ی جهات سیاسی و علمی از پیامبر(ص) هستند. قسمتی از این برداشت در تضاد با اندیشه اهل‌سنت است و شیعه بدون آن‌که جدال مذهبی را دامن بزند، در گفتگوهای درون مذهبی خود بر آن تأکید می‌کند. اما برداشت حداقلی از حدیث ثقلین، مربوط مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع) در هدایت امت اسلامی است. این موضوع چیزی نیست که با اندیشه‌های اعتقادی اهل‌سنت در تضاد باشد بلکه برای دنیای کنونی اسلام نیز بسیار راه‌گشاست. بر این اساس، آیت الله بروجردی برای تحقق تقریب مذاهب اسلامی، سیاست تبلیغی خود در فضای عمومی مسلمانان و در تعامل با اهل‌سنت را بر پایه‌ی حدیث ثقلین گذاشتند. در نگاه ایشان شیعه در عصر حاضر، باید تنها بر مرجعیّت علمی اهل‌بیت(ع) تأکید کند و از طرح کردن مسأله‌ی خلافت امام علی و اهل‌بیت(ع) در گفتگو با اهل‌سنت سکوت کند. ایشان می‌فرمود مسئله‌ی خلافت سیاسی اهل‌بیت(ع)، فعلاً مورد ابتلای مسلمانان نیست تا درباره آن بحث کنند.(رک: آیت الله محمد واعظ زاده خراسانی، راه‌های تقریب مذاهب اسلامی و وحدت مسلمانان) از این گذشته تمایز مذهبی شیعه و سنی بر اختلاف نظر در این موضوع استوار است و بحث بیشتر دراین‌باره، اتفاق نظری را دنیای اسلام پدید نمی‌آورد. از این جهت ایشان در تعاملات شیعه و سنی، به جای تأکید بر حدیث غدیر، بر حدیث ثَقَلَیْن( یا به تعبیری ثِقْلَیْن) تأکید می‌کردند و توافق و وحدت نظر بر سر مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع) را امری دست‌یافتنی و مسئله‌ای راهگشا در مسیر تقریب مذاهب اسلامی می‌دانستند. البته پیداست آن مـرحوم، با این طرح، نظر نداشت که اصل مسأله‌ی خلافت ائمه (ع) را انکار نماید یـا آن‌را بی‌ارزش و غیرمهم جلوه دهد، بلکه از باب در نـظر گرفتن اولویت‌ها و نیازهای ضروری مسلمانان در عصر حاضر، بر مرجعیت علمی ائمه به استناد «حـدیث ثـقلین» تأکید می‌فرمود. رهبری انقلاب آیت الله خامنه‌ای در توضیح رویکرد مرحوم بروجردی می‌گوید: «در صدر فعالیت‌های مرحوم آیت‌‌‌الله بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) برای تقریب - آن‌‌‌طور که من شنیدم و تا حدودی اطلاع دارم - توجه به «حدیث ثقلین» بود که بین مذاهب مختلف اسلامی مورد اتفاق است و متواتراً آن را نقل کرده‌‌‌اند. به همان شکلی که شیعه آن را نقل کرده، کتب برادران اهل سنت هم پُر است؛ اگرچه به شکل دیگری هم نقل کرده‌‌‌اند. به‌‌‌هرحال، مسأله‌‌‌ی اهل‌بیت و نظیر آن را که مورد قبول همه‌‌‌ی مسلمین است و همه‌‌‌ی مسلمین به آنان ارادت دارند و آنان را دوست می‌‌‌دارند و هرکدام به نحوی به آنان عقیده‌‌‌ی دینی دارند، محور قرار بدهند. در خود اسلام می‌‌‌شود مواردی را از متون اسلامی پیدا کرد که پایه‌‌‌های تقریب باشد.»(بیانات۱۳۷۰/۰۷/۱) پس تأکید بر حدیث ثقلین در کلام امام خمینی و آیت الله خامنه‌ای را نباید حمل بر بحث شیعه‌سازی اهل‌سنت نمود همچنان‌که آیت الله بروجردی را نمی‌توان به این عنوان متهم نمود. آیت الله سید موسی شبیری زنجانی در نگاه مرحوم بروجردی می‌گوید: «هدف آقای بروجردی از تأسیس دارالتقریب در مصر، این نبود که سنی‌ها را شيعه کند. ایشان می‌فرمود: ما چه شیعه باشیم، چه سنی، به حکم حدیث ثقلین مؤظفیم عمل‌مان مطابق دستور عترت طاهره(ع) باشد. ایشان در قضیه تقریب به دنبال توجه دادن اهل‌سنت به مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع) بود. «تقریب» هم به معنی نزدیک شدن شیعه و سنی به یکدیگر و کم‌کردن فاصله‌ها است، نه شیعه کردن سنی‌ها؛ هرچند اگر شیعه می‌شدند، زهی سعادت ولی غرض این نبود. آقای بروجردی بحث‌های اعتقادی را نفی نمی‌کرد ولی در مصر به دنبال مطرح کردن مرجعیت علمی اهل بیت(ع) بود.»(جرعه‌ای از دریا، ج3، ص503) ............ @azadpajooh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️نقد افراط‌گرایی در تشیع/ بخش اول: اثبات اِسمِ ولایت و فاصله‌گرفتن از رَسمِ ولایت حدود یک ماه پیش قرار بود مباحثه و گفتگویی درباره عملکرد جریان‌های تندرو و افراطی شیعه و خصوصا جریان شیرازی در رادیو جوان(برنامه جوان‌شهر) صورت بگیرد، با کمک یکی از دوستان، شماره آقای نعمت اللهی مدیر شبکه مرجعیتِ آقای شیرازی را به دست آورده و به مسئولین برنامه دادم، اما ایشان خودشان حاضر به شرکت در برنامه نشدند و آقای محمدعلی شریعت زاده را به عنوان نماینده خودشان معرفی کردند. هنگامی که برنامه آغاز شد، آقای شریعت‌زاده با بیشتر سخنان و مواضع بنده موافق بودند و عملا گفتگوی چالشی با حضور موافق و مخالف در جلسه به وجود نیامد. بنده نیز سعی کردم بحث را کمی کلی‌تر از جریان شیرازی مطرح کنم، هرچند یک باری هم که اسم آقای سیدصادق شیرازی را آوردم، در تدوین برنامه حذف شده است. سعی می‌کنم در چند پست گزیده‌هایی از صحبت‌‌هایم را اینجا منتشر کنم. فیلم کامل برنامه در سایت رادیو جوان ببینید: http://radiojavan.ir/ProgramHome/?m=039130 ......... @azadpajooh
پس از توضیحی که درباره کلیپ برنامه جوان شهر داشتم، عده‌ای با آقای شریعت‌زاده تماس گرفته‌اند و ایشان گلایه کرده‌اند که نماینده جریان شیرازی در آن برنامه نبوده‌اند. توضیحی را دراین‌رابطه بیان کنم: اینکه جناب شریعت زاده خود را نماینده شیرازی نمی‌دانست مطلبی که از فحوای کلام بنده نیز قابل برداشت است چون گفتم: "آقای شریعت‌زاده با بیشتر سخنان و مواضع بنده موافق بودند و عملا گفتگوی چالشی با حضور موافق و مخالف در جلسه به وجود نیامد."(که این موضوع همان سخن و ادعای آقای شریعت‌زاده است) جناب شریعت‌زاده خودشان بعد از جلسه می‌گفتند که وقتی آقای نعمت اللهی-مدیر شبکه مرجعیت بیت شیرازی- به من زنگ زدند تعجب کردم که چرا به من می‌گوید در این برنامه شرکت کن. تهیه‌کننده برنامه رادیو جوان نیز با او بحث کردند که ما موضوع برنامه را به شما گفتیم و شما را به عنوان موافق معرفی کردیم.(چون برنامه‌ی جوان‌شهر به صورت مناظره‌ای است و باید یک موافق و یک مخالف داشته باشد) به هرحال آنچه من به آن پرداختم موضوع این برنامه(مناظره‌ای بودن آن، با حضور موافق شیرازی و مخالف آن) و مقدماتی بود که برای تدارک دیده بودند. (تماس با بیت شیرازی و رسیدن به آقای شریعت‌زاده) از این گذشته در توضیح بنده نیز آمده بود که به خاطر عدم دفاع آقای شریعت زاده از جریان شیرازی، بنده به موضوع نقد عملکرد این جریان ورود نکردم و صحبت‌هایم را به صورت کلی درباره نقد افراط‌گرایی مذهبی مطرح کردم که در اینجا نیز آقای شریعت‌زاده مخالفت جدی با من نداشت. حاصل سخن اینکه: من نگفتم آقای شریعت زاده به عنوان نماینده شیرازی در مقابل بنده شکست خورد یا مسکوت شد، بلکه گفتم: ۱.ایشان به عنوان نماینده شیرازی معرفی شده بود(که حرف خلاف واقعی نیست) ۲‌. گفتم: "آقای شریعت‌زاده با بیشتر سخنان و مواضع بنده موافق بودند و عملا گفتگوی چالشی با حضور موافق و مخالف در جلسه به وجود نیامد."(که این موضوع همان سخن و ادعای آقای شریعت‌زاده است) البته جناب شریعت‌زاده در کلیپی صوتی اعلام کرده‌اند که اندیشه‌های بنده را تفریطی می‌داند و با آنها مخالف است. این موضوع جای تعجب دارد چون ایشان در آن جلسه فرصت داشتند به نقد نظرات بنده بپردازند و جوابش را بشنوند، اما چرا حالا مدعی شده‌اند؟! ............. @azadpajooh
⚡ از شیعه شدن تا شیعه‌سازی ✏مهدی مسائلی 🔸 پس از انتشار نوشتار "نقدی بر شیعه‌سازی اهل‌سنت" که در آن به تعدادی از روایات اهل‌بیت(ع) استناد کرده بودم، عده‌ای بدون توجه به استدلال‌های برگرفته از این روایات، درصدد برآمدند که تعارضی میان این روایات و تمام آیات و روایاتِ تبلیغ دین، دعوت به حق و امر به معروف ایجاد کنند. اخیرا نیز با همین رویکرد یادداشتی با عنوان "دعوت به تشیع آری یا خیر؟" در سایت مباحثات منتشر شد. در ادامه مختصرا چند نکته‌ای را دراین‌باره بیان می‌کنم: 🔹 بحث ما عدم تبلیغ دین یا مذهب نیست بلکه بحث‌ بر سر چگونگی تبلیغ دین و مذهب است. پس اینکه وی کوشیده تا میان سخنان و استدلال‌های‌ بنده و "مجموعه آیات و روایات امر به معروف، تبلیغ دین، هدایت و احیاء مردم" تعارض ایجاد کند، ناشی از آن است که روش تبلیغ دین و مذهب را منحصر در مجادله‌های مذهبی می‌بینند. 🔹 پیش از این بنده در یادداشتی بیان کردم که مسلما از دید هرکسی که به مذهبی اعتقاد و پایبندی دارد، آن مذهب بر حق است و پذیرش آن مذهب توسط سایرمسلمانان و افزون شدن پیروانش امری مطلوب است. اما شیعه شدن یک‌طرف سکه‌ی است و شیعه کردن روی دیگر آن. تلاش برای شیعه‌سازی اهل‌سنت به صورت یک پروژه یا رویه‌ی تبلیغی، مفاسد اجتماعی و مذهبی بسیاری دارد که به بیان آنها پرداختم. 🔹 قرآن کریم روش دعوت به حق را به ما آموخته است، قرآن گفتگو با ادیان الهی را با مجادله بر اختلاف ادیان آغاز نمی‌کند و خواستار دست‌کشیدن آنها از دین‌شان نمی‌شود، بلکه آنها را به اشتراکات میان ادیان الهی ارجاع می‌دهد و می‌فرماید: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ...؛ بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد»(آل عمران/64) خداوند ما را از مجادله با اهل‌کتاب جز بر طریق احسن منع می‌کند و می‌فرماید:«وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ؛ با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند.» و بلافاصله مجادله احسن را بر اساس نزدیک کردن ادیان معرفی می‌کند نه گفتگو بر محور اختلافات؛ و می‌فرماید: «بگویید ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده است ایمان داریم، معبود ما و شما یکی است، و در برابر او تسلیم هستیم»(عنکبوت/46) 🔹 نویسنده این یادداشت بدون آن‌که به بررسی سند احادیث باب «تَرْكِ دُعَاءِ‌النَّاسِ» بپردازد، سند آنها را ضعیف قلملداد می کند،‌ در حالی‌که این باب هفت حدیث دارد که شش حدیث آن صحیح و موثق هستند. افزون بر این، روایاتی بسیاری در کتاب‌های روایی وجود دارد که بنده در مقام گردآوری همه آنها نبودم. 🔹 نویسنده درصدد برآمده توجیهاتی برای این روایات بیان کند، از جمله این‌که می‌گوید:«مقصود دعوتی است که سبب جدال و در نهایت ایجاد کینه توزی با شیعیان گردد» سؤال این است که در چه صورتی دعوت شما به دعوت به تغییر مذهب اهل‌سنت سبب جدال و در نهایت ایجاد کینه توزی با شیعیان نمی‌شود؟! سؤالی برعکس بپرسیم، آیا شما اجازه می‌دهید در شهر قم یا اصفهان یا تهران و... علمای اهل‌سنت با حفظ احترام و متانت برای تغییر مذهب شیعیان اقدامی داشته باشند؟! آیا صرف تلاش برای تغییر مذهب،‌ مخاصمه و نفرت‌مذهبی را افزون نمی‌کند؟! 🔹 نویسنده بدون بررسی راویان و مکان و زمان بیان روایات مورد نظر، احتمال تقیه را در مورد آنها مطرح می‌کند، حمل کردن روایات ناهیه‌ی اهل‌بیت(ع) بر تقیه یکی از توجیهاتی است که تنها بحث مورد نظر ما با آن روبرو نیست، بلکه در زمان اهل‌بیت(ع) نیز غالیان روایات نهی از خداباوری ائمه(ع) و تکفیر غلات را حمل بر تقیه می‌کردند. 🔹 نویسنده می‌گوید که: «دعوت به توحید و نبوت بدون ولایت که دعوت به حق وهدایت نیست.» برای بطلان این نظر یک سؤال می‌پرسم، چگونه است که خداوند اهل‌کتاب را قبل از پذیرش اسلام، دعوت به توحید می‌کند و می‌فرماید:«قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ ...» آیا اهل‌کتاب معتقد به ولایت امام علی(ع) بودند؟! 🔹 نویسنده اتهام تضعیف تشیع و تقویت جبهه باطل را به بنده نسبت داده و من را از گناه اضلال مردم برحذر داشته است. بنده نیز این هشدار را به ایشان می‌دهم که هر تبلیغی،‌ تقویت تشیع نیست،‌ طبق فرمایش ائمه(ع) بعضی از دوستان چنان ضربه‌ای به مکتب اهل‌بیت(ع) می‌زنند‌که خسارتش از ناصبی سرکشی که به جنگ آنها آمده، بیشتر است و گناه بعضی از این اظهار دوستی‌ها بالاتر از امام‌کُشی است. 🔸 مشاهده متن کامل یادداشت: http://mobahesat.ir/23180 🔻🔻🔻 @azadpajooh
⚡️پروژه جدید نفرت‌پراکنی مذهبی در دنیای اسلام/بررسی بستر ساخت فیلم سیدة الجنة ✍مهدی مسائلی چند روزی است که کلیپ پیش‌نمایشِ فیلم سیدة الجنة(بانوی بهشتی) در فضای مجازی منتشر شده است. چند سال پیش یاسرالحبیب در لندن با کمک شبکه ماهواره‌اش یعنی فدک،‌جمع‌آوری هزینه‌های این فیلم را آغاز کرد و حالا بزودی این فیلم به نمایش گذاشته می‌شود. در آن زمان، بسیاری از علما درباره ساخت این فیلم هشدار دادند و آن را در ادامه‌ی پروژه نفرت‌پراکنی مذهبی یاسرالحبیب دانستند. اقدامات این روحانی کویتی مقیم لندن که از بستر بیت شیرازی برخواسته‌ است، تاکنون ضربه‌های بزرگی به گفتمان تبلیغی تشیع زده و در هنگامه تحولات مهم دنیای اسلام، همچون بیداری اسلامی و عربی، فضاسازی علیه تشیع را وارد فازهای بی‌سابقه‌ای کرد. او با انتشار کتابی با عنوان زشت و ناپسند «الفاحشة الوجه الآخر لعائشة» نسبت‌های ناروایی را به عایشه همسر پیامبر(ص) بیان کرد. محتوای این کتاب مورد نقد تعدادی از علمای شیعه قرار گرفت ولی او ناقدین نظرات خود را منحرف و غیرمحقق اعلام کرد. اما این کتاب برای خوانده شدن نوشته نشده بود بلکه فقط عنوان آن برای فتنه‌گری‌ بی‌سابقه‌ در دنیای اسلام کافی بود. وی با استمرار حرکت خود، اقدام به برپایی مراسم‌های جشن در سالروز وفات عایشه نمود و این برنامه‌ها را به‌صورت زنده از شبکهٔ ماهواره‌ای خود منتشر ساخت. تهمت‌های زشت یاسرحبب علیه عایشه، اتهام‌های متعصبین سنی را علیه شیعه وارد ابعاد جدیدی کرد. آنها می‌گفتند شیعه با پیامبر(ص) نیز دشمنی دارد، زیرا بدنام کردن همسر،‌ در واقع بدنام کردن شوهر است و هدف این تهمت‌ها خدشه وارد کردن به پیامبر(ص) است. عایشه در میان اهل‌سنت یکی از برترین زنان اسلامی به شمار می‌آید و چنین اتهام زشتی به وی، احساسات اهل‌سنت را به‌گونه‌ای برمی‌انگیزد که تعقل را از بعضی از آنها در قضاوت تشیع و رویارویی با شیعیان سلب می‌کند. این موضوع در کشته شدن فجیع حسن شحاته در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۳ (۲ تیر ۱۳۹۲) در مصر جلوه خاصی داشت. در همان سال شبکهٔ ماهواره‌ای فدک در مصاحبه‌ای زنده‌ با حسن شحاته، پرسش‌ها را به‌گونه‌ای مطرح نمود که وی به عایشه توهین و فحاشی کرد. انتشار فیلم سخنان توهین‌آمیز حسن شحاته در فضای مجازی موجب شد تا بعضی از اهل سنت مصر به منزل وی یورش برند و او و همراهانش را به وضع فجیعی به قتل برسانند. حقیقت این‌که برای بسیاری از مردم عادی و حتی علمای اهل‌سنت یاسرحبیب با پوشش لباس روحانیت، همچون نماینده تفکر شیعه جلوه‌گر می‌شود و آنها شناختی نسبت به جریان‌های افراطی موجود در شیعه ندارد، همچنان‌که بسیاری از شیعیان نیز شناخت تفکیکی میان اهل‌سنت ندارد. براین اساس اقدامات یاسرحبیب خسارت‌های زیادی به گفتمان تشیع وارد کرد و موجب تقویت جبههٔ جریان‌های تکفیری علیه مکتب اهل‌بیت(ع) شد. چنانچه رسانه‌های عربستان اظهارات شیخ عبدالعزیز آل‌شیخ مفتی اوّل سعودی را منتشر ساختند که در دیدار خود با ائمه‌ی جمعه و جماعات مساجد عربستان سعودی گفته بود:«بعد از اسائه‌ی ادب یاسر الحبیب به ام‌المؤمنین عایشه، انتشار مذهب تشیع در کشورهای عربی و اسلامی متوقف شده است سخنان یاسر الحبیب، روحانی شیعه کویتی باعث شد تا بسیاری از اهل‌سنت که تمایلی به تشیع داشتند، از مسیر خود برگشته و راه قدیم را برگزینند.» (https://www.alanba.com.kw/ar/newspaper/140378/30-09-2010) همچنین شیخ عد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نان عرعور از مبلغان معروف جریان وهابیت تکفیری، د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر یک برنامه‌ی تلویزیونی سوگند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ یاد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که خد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مت یاسر الحبیب به وهابیت و این جریان،‌ بیش از خد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مت تمام مبلغان وهابی ازجمله خودش بوده است.(ببینید:https://eitaa.com/azadpajooh/138) به هرحال، انتشار این فیلم با زاویه دید و حکایت یاسرحبیب از اختلافات شیعه و سنی، گامی دیگر در مسیر نفرت‌پراکنی مذهبی در امت اسلامی است که منفعت آن بیشتر برای دشمنان تشیع است و در بستر آن، تنزل و افول گفتمان دینی به فرقه‌گرایی سرعت و شدت بیشتری پیدا می‌کند. ......... https://eitaa.com/azadpajooh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️شیخ عرعور مبلغ جریان‌های تکفیری: خدمتی که یاسر حبیب به اهل‌سنت [اما در واقع وهابیت] کرد هیچ کدام از مبلغین بزرگ [وهابی] نکردند! ⚡️یاسر حبیب: ما به امر مرجعیت شیرازی هستیم ......... https://eitaa.com/azadpajooh
⚡️از وحدت‌ستیزی تا نفی عدالت و حقوق انسانی ✍مهدی مسائلی اخیرا سخنانی از یک روحانی شیعه در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که وی سُنی‌هراسی را محور حمله به وحدت اسلامی قرار می‌دهد و از مسئولین می‌خواهد که شعار وحدت را کنار بگذارند و بر اهل‌سنت سخت گرفته و حتی حقوق شهروندی آنها را نادیده بگیرند. سخنان وی پر از گزارش‌ها و ادعاهایی نادرست و بی‌پایه‌ای است که بیان آن توسط طلبه‌ای مبتدی نیز عجیب است، چه برسد به کسی برای او لقب "آیت الله" بکار می‌برند و مدعی برپایی درس خارج فقه و اصول است. وی در این سخنان مدعی می‌شود که هر وقت شیعه تقریب و وحدت را مطرح کرده، بازنده بوده است. ادعای خسارت شیعه از وحدت، ادعایی است که برعکسِ آن توسط مبلغین وهابی مطرح می‌شود و آنها نیز مدعی هستند که وحدت اسلامی همیشه برای اهل‌سنت خسارت‌آفرین بوده و وحدت و تقریب وسیله‌ای برای نفوذ شیعه در جهان اسلام است. منشأ این توهمات نیز فهم نادرست و تکفیری هر دو گروه از وحدت اسلامی است که آن را به وحدت مذهبی و کنار گذاشتن اختلافات تفسیر می‌کنند. همان‌گونه که وهابیت از وحدت اسلامی طَمَعِ وهابی‌شدن تمام مسلمانان را دارد، این افراد نیز از وحدت اسلامی طمعِ شیعه شدن اهل‌سنت را دارند؛ از این‌رو جایی که چنین وحدتی ترویج نشود، آن را به معنای کوتاه آمدن از تشیع تفسیر می‌کنند. این فرد با نقل گزارشی بی‌پایه و اساس از شهید رجایی مدعی می‌شود که آن شهید معلم در پاسخ به مطالبات اهل‌سنت منطقه‌ی گلستان درباره حقوق شهروندی‌شان گفته است: "همین که ما اجازه می‌دهیم در این کشور نفس کشیده و زندگی کنید، بس است!" در پاسخ باید گفت طرح چنین سخنی نفی وحدت اسلامی نیست بلکه نفی عدالت و حقوق انسانی است، و رذالت طرح آن هنگامی بیش می‌شود که چنین سخنانی را به مکتب اهل‌بیت(ع) یا فرهیخته‌ای همچون شهید رجایی نسبت دهیم. نگاه فرقه‌گرایانه این فرد موجب شده تا ذهنیت‌های خود را به عنوان گزارش‌های مستند برای دیگران ارائه کند. مثلا مدعی می‌شود که در جنگ تحمیلی نمی‌توان حتی ده شهید برای اهل‌سنت برشمرد که با اختیار خویش در جنگ حضور پیدا کرده‌ باشند. این در حالی‌ است که بیش از یازده‌هزار شهیدِ اهل‌سنت در انقلاب وجود دارد که بسیاری از آنها با حضور اختیاری‌شان در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند. وی ادعاهایی مشابه را درباره عدم حمایت اهل‌سنت از پیروزی انقلاب مطرح می‌کند. در اینجا بر‌ بی‌پایه‌‌گی این ادعا باید افزود که اهل‌سنت در مسیر پیروزی انقلاب شبهه‌افکنی نکردند ولی به تعبیر امام خمینی تعدادی از ولایتی‌ها و حجتیه‌ای‌ها از تنها شاه شیعه‌ی جهان طرفداری کردند و برپایی پرچم حکومت اسلامی قبل از ظهور را عَلَمِ طاغوت دانستند. اگر بنای به مجازات باشد این عده مقدم بر اهل‌سنتِ ساکت بودند. سخنان موهن وی نشان از آن دارد که او نه نگاه درستی به تاریخ اسلام دارد و نه شناختی نسبت به قاطبه‌ی اهل‌سنت در زمان کنونی؛ مثلا وی مدعی می‌شود که اگر مملکت به دست اهل‌سنت بیافتد همه‌ی شیعیان را سر می‌برند. این روش معرفی اهل‌سنت نیز دقیقا همان روش وهابیت برای شیعه است. وهابیت برای اهل‌سنت، شیعه را به صورت غالیانِ مشرک جلوه می‌دهد و اینها برای شیعه، اهل‌سنت را به صورت تکفیری‌های تروریست. وی با همین دستِ فرمان، شهادت ائمه(ع) را به اهل‌سنت نسبت می‌دهد و در ادامه می‌گوید: زمانی که در عراق حکومت دست سنی‌ها افتاد احمدحسن البکر و صدامِ لامذهب شش میلیون شیعه را قتل عام کردند و یک نفر آخوند شیعه باقی نگذاشت مگر آخوندهای وابسته به خودشان را. از آمار عجیب قتل‌عام شش‌میلیونی وی که بگذریم باید گفت: بالاخره صدام لامذهب بود یا سُنی؟! حزب بعث عراق بیش از آن‌ که گرایش اسلامی و دینی داشته باشد، گرایش کمونیستی و سوسیالیستی داشت و جنایات آنها را نمی‌توان به‌پای اهل‌سنت نوشت. در پایان باید بگویم همان‌گونه بزرگان بارها گفته‌اند افراط‌گرایی شیعه و سنی دو لبه‌ی یک قیچیِ اختلاف هستند که با حرکتی هماهنگ، رشته‌ی امنیت و آرامش و عزت جهان اسلام را قطع می‌کنند. و به تعبیر مقام معظم رهبری: "در جمهوري اسلامي همه برادران سني و شیعه در كنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوي هستند. هر كس خلاف این را تبلیغ كرد، دشمن اسلام و ایران است " .............. https://eitaa.com/azadpajooh
⚡️از تحمُّل عقاید تا تحمیل عقاید ✍مهدی مسائلی به تازگی یکی از امامان جمعه اهل‌سنت کشور در خطبه‌هایش گفته است که خلیفه اول به درخواست امام علی(ع) نماز میت را بر حضرت فاطمه(س) خوانده است. وی همچنین بانفی شهادت، عنوان فوت حضرت فاطمه(س) را مطلبی می‌داند که از کتاب‌های حدیثی همچون صحیح بخاری و مسلم و حتی کتب شیعه اثبات می‌شود.(البته بعضی در انعکاس گفته‌های وی، این ارجاع روایی به کتب صحاح را به بحث نماز میت ارتباط داده‌اند که اشتباه کرده‌اند ) بعضی با ارسال این فیلم یا استوری کردن آن، به بنده کنایه زده‌اند که چرا در مقابل این صحبت‌ها موضع‌گیری نمی‌‌کنم. چند نکته بگویم: ۱. در کتاب‌های اهل‌سنت چند حدیث وجود دارد که می‌گوید ابوبکر بر حضرت فاطمه نماز میت خواند، ولی این روایات طبق ارزیابی حدیثی اهل‌سنت ضعیف هستند و در مقابل‌‌شان روایاتی از کتب صحاح اهل‌سنت وجود دارد که می‌گویند امام علی(ع) شبانه بر فاطمه(س) نماز خوانده و ایشان را دفن کردند و خلیفه‌اول را آگاه نکردند و دفن حضرت صورتی اعتراضی داشته است. پس استدلال این امام جمعه برداشتی آزاد از احادیثی ضعیف است که متعارضی قوی دارد. ۲. همان‌گونه در میان شیعه سخنان غیرعلمی و خطابی بیان می‌شود در میان اهل‌سنت نیز همین‌گونه است، بعضی از این‌ور پشت بام می‌افتند و بعضی از آن‌ور. بعضی شیعیان تاریخ را به گونه‌ای گزارش می‌کنند که هیچ ارتباط دوستانه‌ای میان صحابه و اهل‌بیت بعداز رحلت پیامبر(ص) باقی نمی‌ماند و همه صحابه کافر و فاجر می‌شوند، بعضی از اهل‌سنت نیز تاریخ را به گونه‌ای گزارش می‌کنند که گویا هیچ اختلاف و دشمنی بعد از رحلت پیامبر(ص) رخ نداده و همه صحابه با هم در صلح و صفا بودند، هیچ‌کدام بر خطا نرفتند هرچند تیغ بر هم می‌کشیدند. ۳. شهادت حضرت فاطمه(س) اعتقادی درون مذهبی و شیعی است و نه اسلامی. استدلالی علمی برای اثبات این شهادت از کتب اهل‌سنت وجود ندارد. ارجاعاتی هم که بعضی شیعیان، آنها را از کتب اهل‌سنت برای اثبات شهادت ردیف می‌کنند همگی تقطیع شده است، یعنی نویسنده‌های این کتب چنین مطلبی را به عنوان گزارش تاریخی یا روایی مطرح نکرده‌اند بلکه آن را به عنوان یک حرف باطل مطرح کرده‌اند. پس این ارجاعات مدرک روایی برای اهل‌سنت نیستند. ۴. بارها گفته‌ایم وحدت اسلامی به معنای حذف اختلافات نیست بلکه به معنای مُدارا و تحمُّل اختلافات با تأکید بر اشتراکات است. همان‌گونه که شیعیان آزاد است که در جمع خودشان بر موضوع شهادت استدلال کنند و روضه فاطمیه بگیرند، اهل‌سنت نیز آزادند در جمع خودشان بر موضوع وفات حضرت زهرا استدلال کنند. شیعه اگر استدلال بر شهادت ایشان در جمع خودشان را توهین به مقدسات اهل‌سنت تلقی نمی‌کند، نباید استدلال اهل‌سنت بر وفات حضرت فاطمه(ع) در جمع خودشان را توهین به شیعه تلقی کند. پس نباید به جای تحمُّل عقاید به تحمیل آن بپردازیم. ۵. بنده در جایگاه یک روحانی شیعه هستم و مخاطبین بنده نیز غالبا شیعه هستند، من اگر به نقد مواضع و سخنان اهل‌سنت بپردازم فایده‌ای در مقام اصلاح مذهبی ندارند. وظیفه بنده اصلاح‌گری در جانب شیعه است و از آن طرف باید افرادی نیز پیدا شوند که به اصلاح‌گری در جانب اهل‌سنت بپردازند، که البته وجود دارند. بر این اساس، وظیفه ندارم برای خوشایند بعضی به هر معرکه‌ی حدیثی و اعتقادی در طرف مقابل وارد شوم. ........... @azadpajooh
⚡️جعل سند برای حدیث کساء توسط جناب شیرازی ✍مهدی مسائلی حدیث کساء حدیثی مستفیض بلکه شاید متواتر بین شیعه و سنی است. ماجرای کساء در پی نزول آیه‌ی تطهیر و در جهت تفسیر و تبیین آن و در خانه ام سلمه تحقق پیدا کرد و طبق این حدیث پیامبر، امام علی(ع)، فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به پنج تن آل عبا شهرت یافتند. اما حدیث کسائی که امروزه خواندن آن در مجالس مشهور شده و توسط ناشران به انتهای مفاتیح‌الجنان اضافه شده است،‌ با آن تفصیل و عبارات در کتب معتبر شیعه و اهل سنت وجود ندارد. چند فراز کوتاه از این حدیث در کتاب «غُرَر الاخبار و دُرَر الآثار فى مناقب ابى الائمة الاطهار » نوشته حسن ديلمى (درگذشت 841ق) بدون اشاره به سند آن نقل شده است، ولی اولین منبعی که آن را به صورت کامل و البته بدون سند نقل می‌کند، کتاب منتخب از فخرالدین طُرَیحی (درگذشت ۱۰۸۵ق) است. بعدها این روایت در کتاب عوالم شیخ عبدالله بحرانی نیز آورده می‌شود، و در حاشیه آن با خطی غیراز خط نویسنده کتاب، سندی برایش نقل می‌شود. در این سند، بعضی از روایان در یک طبقه نیستند و بعضی نیز توثیق ندارد و در کل، اشکالات متعددی این سند را ضعیف و غیراصیل جلوه می‌دهد‌. اما عجیب‌ترین موضوعی که در سال‌های اخیر برای سند حدیث کسای مشهور رقم خورد، جعل سندی جدید توسط جناب سید صادق شیرازی برای آن بود. در این سند سعی شده عیب‌های سند قبلی تصحیح شود و سلسله‌ای از شخصیت‌های برجسته از علمای شیعه در سلسله‌ی روایان آن قرار گیرند تا هیچ کس نتواند درباره‌ آنها خدشه‌ای کند. جناب سیدصادق شیرازی سلسله‌ی روایان آن را بدین ترتیب می‌چیند: «فإني أرويه عن والدي عن الشيخ عباس القمي عن الميرزا حسين النوري عن الشيخ مرتضي الأنصـاري عن المولي أحمد النراقي عن السيد بحر العلوم عن الوحيد البهبهـاني عن أبيه الشيخ محمد أکمل عن المولي محمد باقر المجلسي عن أبيه المولي محمد تقي المجلسي عن الشيخ البهائي عن أبيه الشيخ حسين بن عبد الصمد عن الشهيد الثاني عن أحمد بن محمد بن خاتون عن الشيخ عبد العالي الکرکي عن علي بن هلال الجزائري عن أحمد بن فهد الحلي عن الشيخ علي بن خازن الحائري عن ضياء الدين علي بن الشهيد الأول عن أبيه محمد بن مکي العاملي عن فخر المحققين عن أبيه العلامة الحلي عن خاله المحقق الحلي عن ابن نما عن محمد بن إدريس الحلي عن ابن حمزة الطوسي عن محمد بن شهر آشوب عن الطبرسي صاحب الإحتجاج عن الحسن بن محمد بن الحسن الطوسي عن أبيه شيخ الطائفة عن الشيخ المفيد عن الشيخ الصدوق عن أبيه عن علي بن إبراهيم (حيلولة) وعن ابن قولويه عن الشيخ الکليني عن علي بن ابراهيم عن أبيه إبراهيم بن هاشم عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي عن القاسم بن يحيي الجلاء الکوفي عن أبي بصير عن أبان بن تغلب عن جابر بن يزيد الجعفي عن جابر بن عبد الله الأنصاري رضوان الله تعالي عليهم جميعاً عن سيدتنا ومولاتنا الصديقة الکبري فاطمه الزهراء سلام الله عليها بنت رسول الله صلي الله عليه وآله أنها قالت:...» اما گزینش چنین عالمان معروفی برای سند این حدیث، خود دلیل بزرگی برای ساختگی بودن آن است؛ زیرا بسیاری از علما و محدثانی که سید صادق شیرازی در این سند از آنها نام می‌برد، دارای تألیفات حدیثی فراوانی هستند و بعضی از آنها همچون مرحوم مجلسی اهتمام به جمع احادیث شیعه داشته‌اند، چگونه می‌توان تصور کرد که همه‌ی این عالمان در نقل این حدیث و سندش کام فرو بسته‌ و قلم بشکسته‌اند تا جناب سید صادق شیرازی از این سند پرده‌برداری‌کند. مرحوم مجلسی که در بحارالانوار گاهی بدون ذکر نام عالم یا منبعی، روایاتی را از آنها نقل می‌کند، چگونه از این سند چشم پوشی کرده و اصلا چنین حدیث کسائی را نقل نمی‌کند؟! جالب این‌که مرحوم شیخ عباس قمی که آخرین واسطه‌ی ‌رسیدن این روایت به خاندان شیرازی است، خودش از این سند ‌بی‌خبر بوده و در کتاب منتهی الآمال می‌نویسد: «اما حدیث معروف به حدیث کساء که در زمان ما شایع است به این کیفیت در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثان دیده نشده و می‌توان گفت از خصایص کتاب منتخب طریحی است.» (منتهى الآمال، نشر دلیل‌ما،ج‏2،ص1018) شاید جناب سید صادق شیرازی براساس توجیهاتی دست به این سندسازی زده باشد ولی چنین تدلیسی صلاحیت‌های علمی یک فرد را بی‌اعتبار می‌کند، اما چرا علما و مراجع درباره این رفتارها عکس‌العملی نداشته‌اند؟! این نکته را نیز بیافزایم که هدف این یادداشت نفی خواندن حدیث کساء توسط مردم عادی نیست که بسیاری از آنها با قلب‌های پاک این روایت را می‌خوانند و به اهل‌بیت(ع) تقرب می‌جویند، بلکه گزارشی از تحریفات علمی درباره این حدیث است. ........... @azadpajooh
👆جعل سند توسط جناب سیدصادق شیرازی برای حدیث کسای معروف ⚡️ چگونه می‌توان تصور کرد که همه‌ی این عالمان در نقل این حدیث و سندش کام فرو بسته‌ و قلم بشکسته‌اند تا جناب سید صادق شیرازی از این سند پرده‌برداری‌کند. مرحوم مجلسی که در بحارالانوار گاهی بدون ذکر نام عالم یا منبعی، روایاتی را از آنها نقل می‌کند، چگونه از این سند چشم پوشی کرده و اصلا چنین حدیث کسائی را نقل نمی‌کند؟! جالب این‌که مرحوم شیخ عباس قمی که آخرین واسطه‌ی ‌رسیدن این روایت به خاندان شیرازی است، خودش از این سند ‌بی‌خبر بوده و در کتاب منتهی الآمال می‌نویسد: «اما حدیث معروف به حدیث کساء که در زمان ما شایع است به این کیفیت در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثان دیده نشده و می‌توان گفت از خصایص کتاب منتخب طریحی است.» (منتهى الآمال، نشر دلیل‌ما،ج‏2،ص1018) .......... @azadpajooh
⚡️نقدی بر مطالبه‌ی رئیس‌جمهور سُنی ✍ مهدی مسائلی اخیرا مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل‌سنت زاهدان و از معروف‌ترین چهره‌های اهل‌سنت ایران، در صحبت‌هایی از شرط تشیع برای رئیس جمهور در قانون اساسی انتقاد کرد و خواستار فراهم آمدن شرایط حضور یک کاندیدای تقریبی اهل‌سنت در انتخابات پیش‌رو و سپردن مسئولیت ریاست‌جمهوری به یک سُنی شد. از سخنان ایشان این‌گونه برداشت می‌شد که با انتخاب یک رئیس‌جمهور سنی مذهب مشکلات کشور برطرف می‌شود. پس از این صحبت‌ها عده‌ای به نقد سخنان وی پرداختند که متأسفانه بسیاری از تعابیری تند و توهین‌آمیز استفاده کردند که به جای شفاف‌سازی، فضا را بیشتر احساسی و مجادله‌ای می‌کرد. در این میان بنده نیز نکاتی درباره سخنان مولوی عبدالحمید دارم که با احترام آنها را بیان می‌کنم. ۱. جناب مولوی عبدالحمید در قسمتی از صحبت‌هایشان گفتند: "بنده آن‌دسته از علمای شیعه و سُنی را قبول ندارم که دیدگاه مذهبی دارند، ما باید به اصل اسلام فکر کنیم" این سخن با درخواست ایشان برای رئیس‌جمهور شدن یک سُنی در انتخابات پیش‌رو منافات دارد، اگر واقعا ایشان مذهبی نمی‌اندیشد، باید خواستار انتخاب رئیس جمهور اصلح در انتخابات می‌شد، چرا باید بر خصوصیت سنی‌بودن رئیس‌جمهور آینده اینچنین تأکید کند؟! ۲. جناب مولوی بارها گلایه کرده‌اند که چرا باید مسئولان مناطق سنی‌نشین از مدیران شیعه انتخاب شوند، ( البته در سال‌های اخیر بسیاری از مدیران این مناطق از میان اهل‌سنت انتخاب شده‌اند) اگر این گلایه ایشان پذیرفتنی است، باید بپذیریم که عموم علمای شیعه نیز هرگز نمی‌پذیرند که رئیس‌جمهور کشوری که اکثریتش شیعه است، از میان اهل‌سنت انتخاب شود. جناب مولوی شما برای این‌که شرط شیعه بودن رئیس‌جمهور در قانون اساسی اصلاح‌ شود، باید ابتدا غلبه‌ی نگاه مذهبی را برای خودتان نه در سخن بلکه در عمل اصلاح کنید. وقتی شما ملاک مدیریت در مناطق سنی‌نشین را نه مدیریت بلکه مذهب می‌دانید باید بپذیرید چنین شرطی برای ریاست‌جمهوری نیز مطرح باشد. ۳. جناب مولوی شما آن‌قدر سنی و شیعه بودن رئیس جمهور را پررنگ می‌کنید که گویا کلیدی در دست این رئیس جمهور سُنی نیز وجود دارد که می‌خواهد با آن وضعیت کشور را سامان ببخشد. اگر شما از مدیر سنی مشخصی دفاع می‌کردید که تدبیر و تخصصش می‌تواند نجات‌دهنده‌ی کشور باشد، مجال تأمل داشت ولی شما فقط می‌گویید رئیس‌جمهور یک سُنی باشد. رئیس جمهور باید توانایی‌هایی داشته باشد که سنی و شیعه بودن هیچ نقشی در آن ندارد. ۴. برای انتخاب رئیس جمهور سنی باید مقدمات آن فراهم شود، یعنی اولا نگاه غلبه مذهبی در شیعه و مهمتر از آن در خود اهل‌سنت تصحیح شود، و ثانیا مشارکت فعال اهل‌سنت در امور کشور به صورتی باشد که فردی در سطح مدیریت برای ریاست‌جمهوری وجود داشته باشد. اگر می‌خواهیم جمهوری اسلامی از شعار دادن درباره تساوی سنی و شیعه دست بکشد و دراین‌باره عملگرا باشد، شما نیز باید از شعار دادن دست بکشید، آستین‌ها را بالا بزنید و در پیگیری آرمان‌های انقلاب اسلامی نقش فعالی داشته باشید. ۵. شاید جناب مولوی صَد را طلب کرده‌اند تا نود را نیز داشته باشند، اما اگر اهل‌سنت مدیرانی در سطح ریاست‌جمهوری دارند، بهتر نبود ابتدا طلب می‌کردند در سطوح پایین‌تر به کار گرفته شوند تا ویژگی‌های مدیریتی آنها برای مردم مشخص شود و زمینه برای انتخاب اصلح فراهم شود. ۶. مردم ایران در این چهل و دو سال انقلاب به این تجربه رسیده‌اند که مقام رئیس جمهوری امر دینی صرف نیست که با توصیه علما اصلح بودن آن مشخص شود. ۷. جناب مولوی خود می‌دانند اصلاح قانون اساسی پروسه‌ای بلندمدت بوده و نیاز به همه‌پرسی دارد، اما اظهارات شتاب‌زده ایشان برای انتخاب رئیس جمهور سُنی در انتخابات چند ماه آینده، این نظر را تقویت می‌کند که جناب مولوی با نگاه به مشارکت پایین مردم در انتخابات اخیر مجلس در مناطق شیعه‌نشین و پیش‌بینی آن برای انتخابات پیش‌رو قصد بهره‌برداری از این موضوع را دارند تا با مشارکت بالای اهل‌سنت، کاندیدای سنی برگزیده شود. تفاوتی نمی‌کند جناب مولوی این‌چنین اندیشه باشد یا نه، بیان ایشان چنین قضاوتی را به وجود می‌آورد. ......‌....... @azadpajooh
کرسی نقد علمی موضوع: آسیب شناسی عملکرد مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی ارائه‌دهنده: حجت الاسلام والمسلمین مسائلی ناقدین: حجج اسلام ابوالحسینی و شفیعی نیا زمان: شنبه دوم اسفند ساعت10 تا12 مکان:بلوار 15 خرداد ، جنب حج و زیارت، پژوهشگاه مطالعات تقریبی. حضور در جلسه با رعایت پروتکل‌های بهداشتی و حضور مجازی از طریق آدرس:https://b2n.ir/z05673
⚡️تاثیر میراث غالیان در فرهنگ مذهبی شیعه ✍مهدی مسائلی هنگامی که در مذهب تشیع درباره غلو بحث می‌شود معمولا آن را به معنای خداوند انگاری امامان تفسیر می‌کنند، ولی این باور انتهای غلو و مرحله آخر آن است نه ابتدای غلو و همه‌ی آن. توضیح بیشتر این‌که غلو را می‎توان به سه بخش تقسیم كرد: غلو در ذات، غلو در صفات، غلو در فضایل. غلو در ذات آن است كه پیامبر یا امام را از حدّ ذات خود فراتر برده، به مقام الوهیت برسانیم. غلو در صفات آن است كه ویژگی‌ها و اعمال و صفات خداوند را به پیامبر یا امام نسبت دهیم. فی‌المثل قائل شویم كه خداوند كار جهان را به پیامبر یا امام تفویض كرده و روزی و مرگ و اداره‌ی جهان به دست ایشان است. غلو در فضایل بدین معناست كه پیامبر یا امام را مافوق انسان بدانیم، نه انسان مافوق، و درباره‌ی ایشان قائل به معجزات و ویژگی‌هایی تکوینی شویم كه دارا نبوده‎اند. بنابراین غلو پدیده‎ای است ذومراتب و حدّاكثر آن خداوندگار دانستن پیامبر یا امام، حدّوسط آن پروردگار دانستن آنان، و حدّاقل آن مافوق انسان دانستن ایشان است. نکته دیگر این‌که در زمان ائمه(ع) بسیاری از غالیان با سایرشیعیان در آمیخته بودند و بعضی به مرور به وادی غلو کشیده شدند. آنها برای اثبات اندیشه‌ی خویش روایات فراوانی را جعل می‌کردند و به ائمه(ع) نسبت می‌دادند. همچنین آنها تفسیرهای غالیانه‌ی خویش از آیات قرآن کریم را به صورت روایت وارد کتاب‌های حدیثی می‌کردند. در این میان، علما و محدثین شیعه نسبت غلو در ذات و صفات(یعنی انتساب عنوان خدا و صفات خدایی به امامان) حساسیت‌ زیادی داشته‌اند و از نقل روایاتی که چنین مضمونی را داشتند، خودداری می‌کردند. با این حال فیلتر خاصی برای روایاتی که حاوی غلو در فضائل بودند، وجود نداشت و بسیاری از این روایات در کتاب‌های حدیثی شیعه باقی ماندند و با بقای آنها، راه برای ورود روایات غالیانه‌ی دیگری که شیعیان را در آستانه‌ی خداباوری نسبت ائمه(ع) قرار می‌داد، میسور شد. اینجاست که می‌بینیم در روزگار کنونی اقبال زیادی به کتب حدیثی غالیان شده است و شخصیت‌هایی که محدثان و عالمان بزرگ گذشته، آنها را به عنوان غالی می‌شناختند، تطهیر می‌شوند و حتی کتاب‌هایشان ترجمه شده و در اختیار مردم عادی قرار می‌گیرد. حقیقت این‌که بعضی از عالمان شیعه غلو در فضائل را به رسمیت نمی‌شناسند. آنها غلو را مسئله‌ای تاریخی می‌دانند که افرادی بی‌موالات، احمق و دنیاطلب آن را رقم زده‌اند و به جز گروه‌هایی جدا شده از تشیع، کسی در درون تشیع بدان مبتلا نیست. این‌جاست که هرگونه اقدامی برای مبارزه با غلو در فضائل، مبارزه با فرهنگ تشیع قلمداد می‌شود و با آن برخورد می‌شود. اما غلو در فضائل با وجود آن‌که پنهان است ولی تأثیر آشکاری بر فرهنگ اجتماعی تشیع دارد و با اصل کردن فضائل عرفانی و ویژگی‌های تکوینی برای امامان، توجه به ابعاد اجتماعی و سیاسی مذهب را کمرنگ می‌کند و حتی تقابل و تضادی با آنها به وجود می‌آورد. افزون بر این، این غلو به مرور مناسک و رفتار شیعه را از مناسک اصلی اسلام تفکیک می‌کند و فرقه‌ای شدن تشیع را شدت بیشتری می‌بخشد. به دیگر سخن، این غلو، غلو در مفاهیم دینی و مذهبی را شدت می‌بخشد و اصل و متن دین را فرع و حاشیه می‌کند، و فرع و حاشیه را تبدیل به اصل و متن.(برای توضیح درباره غلو در مفاهیم رجوع شود به: محمد اسفندیاری، آسیب‌شناسی دینی، انتشارات کویر) در آینده در این‌باره بیشتر سخن می‌گویم ان شاء الله. ............ @azadpajooh
⚡️افول مناسک اسلامی با فربه‌ای مناسک مذهبی ✍مهدی مسائلی در سال‌های اخیر بسیاری درباره‌ی فربه شدن مناسکی که به آن مناسک مذهبی می‌گویند سخن گفته‌اند، بسیاری از این مناسک در ابتدای اسلام وجود نداشتند و بر اساس تحولات مذهبی شیعه شکل گرفته‌اند. بیشتر این مناسک حول عزاداری شکل گرفته‌اند که گسترش آنها از جهت کیفی و کمی حتی با چند قرن گذشته بلکه چند دهه‌ی قبل نیز قابل مقایسه نیستند. امروز گستره‌ی عزاداری ماه محرم و صفر و فاطمیه و ایام شهادت ائمه(ع) و وفات امام‌زادگان و منسوبان به اهل‌بیت(ع) آن‌قدر زیاد شده است که بسیاری از روزهای سال را در بر می‌گیرند. کیفیت برپایی مجالس سوگواری نیز به گونه‌ای شده که میان عزاداری ماه محرم و ایام دیگر تفاوت زیادی وجود ندارد. در کنارش اموری همچون تدارک بین‌المللی برای پیاده‌روی اربعین را اضافه‌ کنیم که در سال‌های اخیر توان زیادی از جامعه‌ی مذهبی می‌گیرد. این فربه‌ای مناسک مذهبی به مرور مناسک اسلامی را در میان شیعه کمرنگ می‌کند. زیرا هرچند مناسک مذهبی و مناسک اسلامی با هم تعارض یا تضادی ندارند ولی در عمل فربه شدن مناسک مذهبی همچون عزاداری اهتمام به مناسک اسلامی همچون حج و نماز جماعت و ماه رمضان را کم کرده و آنها را اصل و اینها را فرع و حاشیه می‌کند. نمونه‌ای از این اصل و فرع شدن را در کم‌رنگ شدن شور و حرارت ورود به ماه رمضان شاهدیم. در ایام همه‌گیری بیماری کرونا در کنار محدودیت‌هایی که برای مناسک مذهبی وجود داشت، مناسک اسلامی همچون حج و نماز جماعت و جمعه نیز با محدودیت‌ و تعطیلی مواجه بودند و همچنان که ماه رمضان سال گذشته همه‌ی برنامه‌های دینی جمعی کاملا تعطیل بودند، امسال نیز احتمال آن بسیار است، ولی اعتراضات یا نافرمانی‌هایی که در مقابل محدودیت مناسک مذهبی شاهد بودیم اینجا دیگر وجود ندارد. کسی به فکر تدارک مجالس دعا یا مجالس قرآنی در فضای باز و آزاد با حفظ پروتکل‌های بهداشتی نیست. نمادهای ماه رمضان در شهرها کم شده و و هویت رمضان، هویت فردی است که مخصوص قشر روزه‌‌دار است. کمرنگ شدن نگاه به مناسک اسلامی هنگامی برای‌مان آشکار می‌شود که نگاهی به اجرای این مناسک در کشورهای دیگر اسلامی با کشور خودمان داشته باشیم. از جهتی دیگر حتی گاهی شاهد دو قطبی‌سازی میان مناسک دینی و مذهبی بوده‌ایم که نمونه‌ی آن دو قطبی‌سازی میان حج و سفر کربلا هستیم که درباره‌اش در یادداشتی سخن گفته‌ام.(https://eitaa.com/azadpajooh/53) ......... @azadpajooh
⚡️رشد جمعیت با قوانین سلبی اتفاق نمی‌افتد 👆مهدی مسائلی اخیرا نمایندگان مجلس در ضمن «طرح جوانی جمعیت و حمایت از خانواده»، قانون جدیدی برای سقط جنین را وضع کردند. در قانون قبلی که مربوط به سال 1384 بود و بر اساس پاسخ‌های رهبری و بعضی از مراجع تنظیم شده بود، ‌آمده بود: «سقط درمانی با تشخیص قطعی سه پزشک متخصص و تأیید پزشکی قانونی مبنی بر بیماری جنین که به علت عقب افتادگی یا ناقص‌الخلقه بودن موجب حرج مادر است و یا بیماری مادر که با تهدید جانی مادر توأم باشد قبل از ولوج روح (چهار ماه) با رضایت زن مجاز می‌باشد و مجازات و مسؤولیتی متوجه پزشک مباشر نخواهد بود.» اما مجلس در قانون جدید سقط جنین ناقص الخلقه را منوط به دستورالعمل شورایی در سازمان پزشکی قانونی کردند که در آینده تشکیل می‌شود و متشکل از رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور، سه فقیه مجتهد متجزی در فقه پزشکی، چهار نفر متخصص و یک نفر قاضی دیوان عالی کشور است. در این طرح آمده است که مصوبات این شورا با اکثریت آراء و مشروط به رأی موافق حداقل دو فقیه، لازم الاجراء بوده و پس از آن قانون سقط درمانی مصوب ۲۵ / ۰۳/ ۱۳۸۴ نسخ می‌گردد. این طرح تاکنون با اعتراض بسیاری از جامعه پزشکان و فعالان حقوق زنان مواجه شده و نوعی سخت‌گیری در سقط جنین‌های ناقص الخلقه تلقی شده است. چند نکته در حاشیه این طرح به ذهنم رسید که در ادامه بیان می‌کنم: 1. فقه محل اختلاف نظر علما و فقها است و خصوصا در مسائل جدید پزشکی اختلاف علما و فقها بیشتر است. احکام و قوانین پزشکی باید بنابر نظر فقهی ولایت فقیه تنظیم شود وگرنه در این قضایا به قول طلاب معرکه‌‌ی آراء وجود دارد. سه فقیهی که در این شورا می‌خواهند دستورالعمل‌ سقط را تصویب کنند، آیا می‌خواهند نظرات خود را اعمال کنند یا نظر فقهی ولایت فقیه را؟! ظاهرا چون تنظیم این دستورالعمل بعد از تصویب قانون در شورای نگهبان صورت می‌گیرد، نظارتی نیز بر تطبیق آن با نظر فقهی ولی‌فقیه وجود ندارد. 2. در این طرح بیان شده که: «مصوبات این شورا با اکثریت آراء و مشروط به رأی موافق حداقل دو فقیه، لازم الاجراء است.» در مصوبات اجرایی قوانین پزشکی تشخیص موضوع توسط پزشک متخصص مهمترین بخش آن است. به عبارتی دیگر موضوع‌شناسی در این مصوبات بیش از صدور حکم اهمیت دارد و نباید رأی فقیه را به صورت کلی و درهرصورتی بر رأی پزشک متخصص مقدم داشت. 3. این قوانین در «طرح جوانی جمعیت و حمایت از خانواده» قرار گرفته است. اما ‏راهکار افزایش جمعیت کشور سخت‌گیری در موضوع سقط جنین کودکان ناقص‌الخلقه نیست، کسی که بخواهد فرزندش را سقط کند راهش را پیدا می‌کند. کاری کنید که مردم با علاقه و امید بچه‌دار شوند. رشد جمعیت با قوانین سلبی اتفاق نمی‌افتد. ........... @azadpajooh
⚡️نقدی بر مجادله‌گران مذهبی(بخش نخست) ✍مهدی مسائلی در معنای لغوی جدال، ستیزه‌جویی و توسل به زور برای تغییر افکار و عقاید وجود دارد. تعصب و برتری‌جویی نهفته در جدال، با هدایت‌گری و خیرخواهی که دین به دنبال آن است، در تضاد است. كلمه‌ی جدل و مشتقات آن، بيست و نه بار در قرآن کريم به کار رفته است که غالباً معنایی منفی و مذموم دارد. البته جدال گاهی در تعبیر عمومی‌ به هر گفتگو و بحث دوطرفه اطلاق می‌شود حتی گفتگوهایی که هدف آن‌ها دستیابی به حقیقت است. اما قرآن این گفتگوهای حقیقت‌محور و خیرخواهانه را از جهت ماهیت و هدف با جدال‌های عادی متمایز می‌کند و با وصف «جدال احسن» از آن‌ها یاد می‌کند. با این وصف جدال‌های برتری‌جویانه از ابتدای اسلام تاکنون در میان دین‌داران وجود داشته است و هم‌اکنون نیز بعضی آن را تبلیغ دین و مذهب پنداشته‌ و به تربیت مجادله‌‌گران مذهبی می‌پردازند. این افراد روش ستیزه‌جوییِ مذهبی خود را همان جدال احسن قرآنی تلقی می‌کنند و با استفاده از امکانات رسانه‌ای زمان کنونی به آن وسعت بخشیده‌اند. اما جدال احسن چه اوصافی دارد؟ جدال احسن یعنی گفتگویی که بهتر از آن تصور نمی‌شود. خداوند در اینجا حتی توصیه به جدال حَسَن و نیکو نمی‌کند بلکه توصیه‌اش به جدالِ نیکوتر است. در جدال احسن باید گفتگویی با شرایط زیر داشته باشیم: 1. حرفِ خوب بزنیم، و در میان حرف‌های خوب،‌ خوب‌ترین‌ها را مطرح کنیم. خوب‌تر بودن حرفِ‌ حق، وابسته به زمان و مکان و مخاطبِ گفتگو است، گاهی حتی طرحِ یک‌حرف حق، برای مخاطب خاصی، بد و شر است. در گفتگوی دینی هدف ما هدایت طرف مقابل است، پس باید گفتگو را از مطالبی آغاز کنیم که به آگاهی و هدایت طرف مقابل منجر شود نه این‌که او را به لجاجت و دشمنی بیشتر با ما بکشاند. از این‌رو خداوند در آیه ۴۶ سوره عنکبوت پس از منحصر کردن گفتگو با اهل‌کتاب در جدال احسن، گفتگو را از اقرار به اعتقادات مشترک آغاز می‌کند: «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند؛ و (به اهل‌کتاب) بگویید: "ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده‌ایم، و معبود ما و شما یکی است، و ما در برابر او تسلیم هستیم!» پس خداوند جدال احسن را بر اساس طرح اختلافات با طرف مقابل نمی‌داند، بلکه جدالِ برتر، جدالی است که با تأیید مشترکات حقه با طرف مقابل آغاز شود و دشمنی را به دوستی تبدیل کند. در مجموع برتر بودن بلکه حتی خوب بودن محتوای گفتگو را می‌توان وابسته به دو موضوع دانست: اول؛ این‌که حرف‌هایمان علمی و برهانی و منطبق بر حقیقت باشد. دوم؛ این‌که حرف‌هایمان در هدایت‌ طرف مقابل مؤثر باشد نه این‌که به مخالفت و دشمنی او با حق دامن بزند. 2. در جدال احسن افزون بر حرفِ خوب زدن، باید خوبْ نیز حرف بزنیم. حداقل‌های خوبْ حرف زدن پرهیز از درشتخويی و طعنه و اهانت است. اما خداوند حداکثرهای خوب حرف زدن را از ما خواسته است، یعنی باید با طرف مقابل با احترام سخن بگوییم، سخن او را بشنویم و با نرمی و ملایت و دلسوزی با او سخن بگوییم، حرف‌های حق او را تأیید کنیم و بر صحت آن‌ها گواهی دهیم،‌ ‌آن‌گونه که او حس کند که شخص مقابل نیز علاقه‌مند به روشن شدن حق است نه این‌که هدف او اثبات خودش و غلبه بر دیگری است. مجموعه‌ای از آیات قرآن به تبیین این دو شرط جدال احسن می‌پردازند. خداوند درباره‌ی صورت گفتگو، نیکو سخن گفتن را میثاقی الهی می‌داند که اقوام گذشته همچون بنی‌اسرائیل نیز به آن مکلف بودند:«و قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً؛ و با مردم به زبان خوش سخن گویید.»( بقره:83) و آن را حتی در برابر انسان سرکشی همچون فرعون نیز لازم می‌داند: «فَقُولَا لَهُ قَوْلاً لَّیناً لَّعَلَّهُ یتَذَکَّرُ أَوْ یخْشَی؛ و با او سخنی نرم گویید؛ شاید پند گیرد یا بترسد.»( طه:44) درباره‌ی محتوای گفتگو و جدال، خداوند خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «ادْعُ إِلِی سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ؛ به وسیله حكمت و اندرزهای نیکو به سوی راه پروردگارت دعوت کن و با آن‌ها [یعنی مخالفان] به طریقی که نیکوتر است به مناظره پرداز»( نحل: 125) در مجموع اینها قیودی است که خداوند برای صورت و محتوای گفتگوی دینی با وصف جدال احسن قرار داده است. اما آیا جدال احسن با هر مخالفی رواست؟ از آیات قرآن کریم این‌گونه برداشت می‌شود که با گروهی از مخالفان حتی نباید جدال احسن نیز داشت. در در بخش دوم یادداشت به بحث دراین‌باره می‌پردازیم. ..... @azadpajooh
داعش و گروه‌های تکفیری برخاسته از وهابیت با بیشتر اهل‌سنت نیز دشمن هستند.  بسیاری از اهل‌سنت پیرو یکی از طریقت‌های تصوف هستند یا آموزه‌های عرفانی تصوف در میان آنها رواج دارد، تکفیری‌های وهابی آنها را نیز همچون شیعه تکفیر می‌کنند. همه‌ی اهل‌سنت پیرو یکی از مذاهب چهارگانه فقهی هستند، تکفیری‌های وهابی همه‌ی آنها را اهل بدعت‌ می‌دانند. همه‌ی اهل‌‌سنت پیرو یکی از مذاهب اعتقادی اشعری یا ماتریدی هستند، تکفیری‌های وهابی این مذاهب را نیز بدعت و کفر می‌دانند. وهابی‌ها با علوم عقلی و عرفان نظری مخالف‌اند و بسیاری از اهل‌سنت را بدین خاطر تکفیر می‌کنند. در مجموع تکفیری‌های وهابی تنها خود را مسلمان و اهل‌سنت می‌دانند. از همه اینها که بگذریم تکفیری‌های وهابی ابزار دست دشمنان اسلام هستند. وقتی جنگ و آشوب وهابیت در جهان اسلام را به جنگ شیعه و سنی جلوه‌گر می‌کنیم، یعنی ابعاد تکفیری این جریان را برای دنیای اسلام پنهان می‌کنیم، یعنی آنها را نماینده اهل‌سنت معرفی می‌کنیم، یعنی جبهه تقابل با وهابیت را به شیعه فروکاسته و جبهه تکفیری وهابیت را به تمام اهل‌سنت گسترش می‌دهیم، یعنی دغدغه‌های مشترک دنیای اسلام را به اختلاف شیعه و سنی ختم می‌کنیم،.... ....... @azadpajooh
⚡️نقدی بر مجادله‌گران مذهبی(بخش دوم) ✍مهدی مسائلی ⬅️(لینک بخش اول:https://eitaa.com/azadpajooh/150 ) در گفتگوی دینی با مخالفان افزون بر قیودی که برای صورت و محتوای جدال احسن بیان کردیم،‌ برای «مجادل‌الیهم» یعنی طرفِ گفتگو نیز شرایطی بیان شده است، در اینجا نیز خداوند محدودیتی براساس شرط هدایت‌گری وضع کرده است و از جدال و گفتگوی دنباله‌دار با ظالمان به‌صورت کلی نهی می‌کند: «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ؛ با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند.» نهی از گفتگو با معاندان و ظالمان از اهل‌کتاب بدان خاطر است که آن‌ها حق‌جو نبوده و به دنبال تبیین حق نیستند، گفتگوی بیشتر با آنان به درآمیختن حق و باطل منجر می‌شود و مسلمانان را نیز به بیراهه می‌کشاند. این ظالمان مقید به حفظ نیکویی صورت و محتوای گفتگوی دینی نیستند، و ضمن بهره‌گیری از بیانی تند و حاشیه‌ساز،‌ از انواع مغالطات و اوهام و فریب‌ها برای انحراف فکر دیگران بهره می‌برند. طبق فرمایش قرآن شیطان نیز در این جدال‌ها به کمک آن‌ها می‌آید: «وَإِنَّ الشَّیاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ؛ و شیاطین به دوستان خود [مطالبی] را القا می‌کنند، تا با شما به مجادله برخیزند»( انعام: 121) بر این اساس، مؤمنانِ حق‌جو اگر با مغرضانِ غیرحق‌جو وارد جدال شوند،‌ برای همآوردی در برابر آن‌ها،‌خواه یا ناخواه متمسک به ابزارها و روش‌های باطل می‌شوند و حق و باطل را در می‌آمیزند، پس بهتر است چنین گفتگوهایی را آغاز نکنند و به جای آن، به گفتگوی عالمانه و عاقلانه با حق‌جویان بپردازند. بر این اساس قرآن خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّیٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ؛ و چون ببينی كه در آیات ما از روی عناد گفت‌وگو می‌کنند از آن‌ها روی‌گردان شو تا به سخنی جز آن پردازند.»( انعام: 68) اما با وجود این توصیه‌های صریح قرآنی عده‌ای از مسلمانان جدال خصمانه و برتری‌جویانه را به‌عنوان روش تبلیغ دین و مذهب انتخاب کرده‌اند. جدالی که نه برای آگاه‌سازی و بیان حقیقت به کار می‌رود، بلکه برای غلبه بر دیگران و پیروز نشان دادن خودشان است، در این نوع جدال برای دو طرف مهم نیست که آنچه در پاسخ بیان می‌شود حق است یا باطل، و یا این‌که آن‌ها با مطلب حقی در مخالفت هستند، بلکه دو طرف می‌خواهند به هر روش و هر سخنی طرف مقابل را محکوم و منکوب کنند. متأسفانه چنین مناظره‌هایی که به‌منظور اظهار فضل و صرفاً غلبه بر دیگران صورت گیرد، سرچشمه بسیاری از خوی‌ها و رفتارهای زشتی از جمله ریا و تظاهر، عیب‌جویی، خودستایی، تکبر، حسد، جاه‌طلبی، نفاق و دورویی، تهمت به دیگران و بسیاری صفات ناپسند دیگر می‌شود. ازاین‌جهت مراء یکی از رذایل بزرگ اخلاقی و از گناهان کبیره به شمار آمده است. مراء همان جدال است که به‌قصد برتری و غلبه بر دیگری انجام می‌شود. بسیاری از مجادله‌های دینی منطبق بر عنوان مراء هستند هرچند با عنوان حمایت از دین انجام می‌شوند. در بحث و گفتگوی دینی نیز کسی که دارای تکبر علمی است و خود را برتر می‌داند هرگز حاضر به پذیرفتن نظرات طرف مقابل نیست حتی اگر حق با دیگران هم باشد حق را نمی‌پذیرد و انکار می‌کند. متأسفانه بسیاری از مبلغین دینی این جدال و مراء مذموم را به‌جای جدال احسن اشتباه می‌گیرند و آن را مقدس و نیکو نیز می‌شمارند. .......... @azadpajooh
⚡️ اطمینان به هلال اول ماه با پیشرفت‌های نجومی جدید ✍مهدی مسائلی در اخبار آمده بود که ابری بودن و اوضاع نامساعد جوی ممکن است بر روی دیدن هلال ماه اول شوال تأثیرگذار باشد و عید فطر یک روز دیرتر اعلام شود. بیشتر علما موافقند که «رؤیت» در احادیث اثبات اول ماه طریقیت دارد، نه موضوعیت؛ یعنی ملاک ماه جدید به وجود واقعی هلال آن است و راه و طریق علم به این وجود، دیدن آن با چشم است. البته دراینجا میان علما بحث‌های مفصلی صورت گرفته که آیا فقط هلالی که با چشم عادی دیده می‌شود، هلال اول ماه است، یا اینکه هلال ضعیف‌تری که با چشم مسلح و به کمک تلسکوب دیده می‌شود، نیز هلال اول ماه است. اما طبق هر دو مبنا اگر ما به مبانی علمی و اطمینان‌آوری برای امکان دیده شدن هلال ماه (به صورت عادی یا با کمک تلسکوب) در روز خاصی رسیدیم باید به مفاد این علم عمل کنیم، چه کسی ماه را ببیند و چه نبیند؛ چون در هر صورت می‌دانیم هلال قوی یا ضعيف وجود دارد. هم‌اکنون طبق پیش‌بینی‌های علمی و اطمینان‌آور می‌توان گفت در کدام نواحی زمین با چشم عادی و در کدام نواحی با چشم مسلح هلال اول ماه دیده می‌شود، بنابر این باید طبق این پیش‌بینی‌ها عمل کنیم و مقید به دیدن ماه در اوضاع نامساعد جوی نباشیم. بی‌شک اول شوال و عید فطر یک روز مشخص است و هوای ابری و بارانی این روز را عقب یا جلو نمی‌اندازد، بلکه آنچه اینجا یقینی است اشتباهی است که به خاطر عمل نکردن به داده‌های علمی صورت می‌گیرد. در بعضی از روایات رؤیت هلال ماه نیز بر این موضوع تأکید شده که رؤیت و دیدن با چشم روشی علمی و اطمینان‌آور است و نباید به روش‌های ظنی عمل کرد. در زمان‌های گذشته تنها راه علمی برای اثبات هلال ماه جدید فقط دیدن و رؤیت آن با چشم بود و علم نجوم و رصد آن‌قدر پیشرفت نکرده بود که داده‌های آن یقینی و اطمینان‌آور باشد. اما در زمان کنونی که به کمک تکنولوژی داده‌های رصدی بدون تخلف و یقینی هستند، چرا نباید به مفاد این علم عمل کنیم؟! چرا باید احتمال خطا به خاطر اوضاع جوی را بر داده‌های یقینی مقدم بداریم؟! در قدیم اوضاع نامساعد جوی ممکن بود تشخیص ابتدای ماه را غیر ممکن کند و انتهای ماه، آن ماه 28 روزه شود، در آن هنگام تعداد روزهای ماه رمضان تغییر نمی‌کرد بلکه چون راه علمی برای حل این مشکل وجود نداشت مردم در روزه‌هایی که نگرفته بودند، معذور بودند، ولی هم‌اکنون که راه حل علمی و اطمینان‌آور برای این موضوع وجود دارد آیا همچنان همان معذوریت وجود دارد؟! .......... @azadpajooh
⚡️تفاوت گفتگوی تقریبی با فرقه‌ای ✍مهدی مسائلی هنگامی که از گفتگوی بین مذاهب سخن می‌گوییم خیلی‌ها خود را طرفدار گفتگوی مذهبی معرفی می‌کنند، همان‌گونه که وقتی از وحدت و تقریب مذاهب اسلامی صحبت می‌شود،‌ همین عده خود را طرفدار وحدت اسلامی معرفی می‌کنند. اما گفتگو با جهت‌گیری تقریب مذاهب اسلامی از جهات متعددی با گفتگوهای فرقه‌ای در دنیای اسلام متمایز است که موارد زیر را می‌توان برشمرد: 1. گفتگو در تقریب مذاهب اسلامی از اشتراکات اسلامی و اتفاق نظر مسلمانان آغاز می‌شود و ابتدا اتصال و برادری اسلامی را میان مسلمانان احیا نموده و گسترش می‌دهد‌. این موضوع یکی از محورهای اصلی تمایز گفتگوهای تقریبی و فرقه‌ای است، زیرا در گفتگوهای فرقه‌ای ابتدا از اختلافات سخن گفته می‌شود و با اصل شدن اختلافات و داغ شدن دشمنی‌ها، اشتراکات اسلامی نیز از بین می‌روند و تکفیر و دشمنی جای وحدت و برادری اسلامی را می‌گیرد. 2. در گفتگوی تقریبی، بحث درباره‌ی مسائل اختلافی از مواردی آغاز می‌شود که بن‌بست فکری و مذهبی برای آن‌ها وجود ندارد و اتفاق نظر مسلمانان در آن‌ها بسیار دست‌یافتی است، بلکه عامل عدم اتفاق نظر مسلمانان در این مسائل نیز عمدتاً جدایی مسلمانان از یکدیگر و معاندت آن‌ها بوده است. 3. مسائلی که با خط قرمز‌های مذهبی گره خورده‌اند و گفتگو درباره‌ی آن‌ها،‌ تنها مشاجرات و دعواهای اعتقادی را در دنیای اسلام افزون می‌کند، در فضای تعامل بین مذاهب اسلامی مسکوت گذاشته می‌شوند، و علما و پیروان مذاهب اسلامی گفتگو درباره‌ی آن‌ها را از فضای درون مذهبی، به فضای برون‌مذهبی و عمومی مسلمانان نمی‌کشانند. پس پیروان یک مذهب همچون شیعه هرچند از اندیشه‌های متفاوت‌ مذهبی‌شان عدول نمی‌کنند، ولی آن‌ها را نیز موضوع گفتگوی بین مذاهب قرار نمی‌دهند. در صورتی هم که بحث از این مسائل ضروری باشد، گفتگو درباره‌ی آن‌ها به مجامع علمی اختصاص پیدا می‌کند و در فضای عمومی مذاهب اسلامی از طرح آن‌ها اجتناب ورزیده می‌شود و به‌اصطلاح، این مسائل به‌صورت کوچه‌بازاری مطرح نمی‌شوند. 4. گفتگوهای تقریبی حق‌محور است نه مذهب‌محور؛ یعنی دو طرف گفتگو برای رسیدن به حق بایکدیگر بحث می‌کنند، و در گفتگو هیچ‌گاه خود را حق مطلق و طرف مقابل را باطل محض تلقی نمی‌کنند. به‌عبارتی‌دیگر این گفتگوها گفتگوی اسلامی هستند نه گفتگوی مذهبی. 5. در قالب و صورت گفتگوهای تقریبی از مجادله‌های غیراحسن، مناظره و مراء پرهیز می‌شود و گفتگوها با رعایت ادب و اخلاق علمی صورت می‌گیرد. 6. گفتگوهای تقریبی برای دستیابی به غلبه‌ی مذهبی و تخریب و حذف سایرمذاهب اسلامی نیستند. در این گفتگوها عیب‌ها و مطاعن مذاهب رقیب را گردآوری نمی‌کنیم و به هجو آن‌ها نمی‌پردازیم، بلکه در این تعامل، امتیازات عِلمی و عَمَلی خویش را بیان می‌کنیم و نقد سایر مذاهب را در فضایی دوستانه و علمی و به‌صورت غیرتهاجمی مطرح می‌کنیم. گفتگوی تقریب مذاهب اسلامی برای هدایت سایر مذاهب اسلامی و نزدیک کردن آن‌ها به حق است، نه حذف کردن آن‌ها، و افزون‌شدن شمار پیروان مذهب خویش. 🔼با این ملاک‌ها باید به ارزیابی گفتگوهای مدعیان طرفداری از وحدت اسلامی بپردازیم که آیا واقعاً به وحدت اسلامی معتقد هستند یا فقط به اظهار طرفداری از آن می‌پردازند و آن را تاکتیکی برای محدود نشدن وضعیت سیاسی و گفتمانی خود می‌بینند؟! .............. https://eitaa.com/azadpajooh/154