eitaa logo
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشت‌ها
872 دنبال‌کننده
39 عکس
15 ویدیو
9 فایل
ارتباط با مدیر: @masaeli
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️نگاه غیرواقعی به آخرالزمان/دعوت امام زمان نیز معرفت‌محور است ✍مهدی مسائلی طبق آیات متعددی در قرآن اگر خداوند می‌خواست تمام انسان‌ها را یک شبه هدایت می‌کرد: «وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ ۚ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ؛ و بر خداست که راه راست را نشان دهد؛ امّا بعضی از راه‌ها بیراهه است! و اگر خدا بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت می‌کند.» (نحل/۹) خداوند در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «و اگر پروردگار تو می‌خواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان می‌آوردند؛ آیا تو می‌خواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟!» (یونس/۹۹) پس کار هدایت معنوی انسان‌ها و برپایی عدل در جهان، براساس معرفت و تربیت صورت می‌گیرد نه معجزه و اجبار. فرقی ندارد زمان پیامبر(ص) باشد یا ظهور امام زمان(ع). اگر بنا بود با ابزارهای غیبی، عدل در جهان حکم‌فرما شود در همان زمان بعثت پیامبر(ص) این امر تحقق پیدا می‌کرد و اگر بناست پرده‌ها کنار روند و مردم ملزم به هدایت شوند چرا این کار در همان ابتدای اسلام رقم نخورد؟ با این مقدمه باید بگویم: نگاه بسیاری به وقایع ظهور و آخرالزمان واقعی نیست، بسیاری از گزارشات رواییِ آخرالزمانی با منطقِ معرفت‌محورِ قرآن متعارض هستند. ما نیز در انتظار زمان ظهور امامی را داریم که با معجزه کار جهان را سامان دهد، ولی دعوت امام زمان(ع) نیز بر اساس معرفت‌بخشی و تربیت انسان‌ها است. در ابتدای اسلام نیز کسانی انتظار داشتند که قرآنی نازل شود که "به وسیله آن، کوه‌ها به حرکت درآیند یا زمین‌ها قطعه قطعه شوند، یا به وسیله آن با مردگان سخن گفته شود"(رعد/۳۱) ولی نه آن هنگام چنین هدایتی صورت گرفت و نه بعدا صورت خواهد گرفت! ......... @azadpajooh
🔸ذو اَناة امشب مسجد بودم، بین دو نماز بیست و یک مرتبه دعای ذواَناة را خواندند. تقریبا یک ربعی وقت نمازگزاران را گرفت. چند سال پیش این متن را دراین‌باره نوشته بودم: چند سالی در بعضی مساجد رسم شده است که شب نیمه شعبان میان نماز مغرب و عشا، دعایی به نام ذواَناة را بیست و یک مرتبه می‌خوانند و همه نمازگزاران را نیز مجبور می‌کنند که برای خواندن این دعا وقت بگذارند. این دعا در کتاب‌های ادعیه شیعه دیده نمی‌شود و تنها در کتاب «عنوان الکلام» نوشته آیت الله محمدباقر فشارکی (متوفی ۱۲۷۵ ش) آمده است. این کتاب نوشته‌ای تحقیقی و حدیثی نیست بلکه کتابی کشکول‌وار و مجموعه‌ای از مواعظ است. جناب فشارکی نیز آن را به صورت نقلی از ائمه(ع) بیان نمی‌کند و ظاهرا از دستورالعمل‌های دست‌ساخته بعضی از علما است. مرحوم فشارکی در ابتدای این دعا گفته است: «بعد از نماز مغرب با كسى سخن نگفته اين دعا را بيست و يک‌مرتبه بخواند زنده بماند تا سال آينده، و دعاء اينست: بسم الله الرحمن الرحیم، ‌اللهم انک علیم حلیم ذو اناة و لا طاقة لنا بحکمک یا الله یا الله یا الله، الامان الامان الامان من الطاعون و الوباء و موت الفجأة و سوء القضاء و شماتة الاعداء، ربنا اکشف عنّا العذاب انا موقنون برحمتک یا ارحم الراحمین.»(عنوان الکلام، ص۲۵۳) با وضعیت منبع و استنادی که این دعا دارد، ترویج و تأکید بر خواندن آن صحیح نیست و نباید برنامه عمومی مساجد را برای خواندن چنین دعاهایی صرف کرد، زیرا حتی آن را به امام نیز نسبت نداده‌اند تا کسی بخواهد آن را طبق قاعده تسامح در ادله سنن، به عنوان یک دستور العمل دینی معرفی کند. از این گذشته اگر بناست دعایی به صورت عمومی در مساجد خوانده شود، بهتر است دعایی باشد که مضمون آن با خواسته‌های اجتماعی و عمومی و انتظار ظهور هماهنگ است. همچنین در زمان کنونی دیگر بیماری طاعون جان کسی را تهدید نمی‌کند تا اَمان خواستن از آنها جزء حوائجِ مهم مؤمنین باشد، بهتر است بیماری‌های جدیدتری را جایگزین آن کنند. ....... @azadpajooh
دیروز کلیپی از همسر آقای اکبرنژاد دیدم که در وضعیتی بسیار مضطرب به خاطر عدم اطلاع از وضعیت همسرش است و چون پیگیری‌اش از نهادها و نامه به بیت رهبری به نتیجه‌ای نرسیده، نامه‌اش را به صورت شفاهی می‌خواند، شاید به سمع رهبری برسد. نامه‌اش محترمانه بود و البته با بغض و گریه که دل هر منصفی را به درد می‌آورد. جرم و علت بازداشت آقای اکبرنژاد هرچه باشد، که بنده در مقام سخن گفتن درباره آن نیستم، حق خانواده و نزدیکان ایشان است که از وضعیتش اطلاع داشته باشند و بتوانند پیگیر پرونده ایشان باشند. تغییر رویه بازداشت‌های نامعلوم که شاید در پرونده‌های سیاسی تکراری است، یکی از مقوله‌های مهم تحقق عدالت در حکمرانی است که باید اصلاح شود و تغییر پیدا کند. در این زمینه قانون وجود دارد و در بندِ ج ماده ۶ «قانون جرم سیاسی» مصوب سال۱۳۹۵ آمده است‌: «حق ملاقات و مکاتبه با بستگان طبقه اول در طول مدت حبس» همچنان‌که در بند ث این ماده آمده است: «ممنوعیت بازداشت و حبس به صورت انفرادی به جز در مواردی که مقام قضائی بیم تبانی بدهد یا آن را برای تکمیل تحقیقات ضروری بداند لکن در هر حال مدت آن نباید بیش از پانزده روز باشد.» پس آنچه امروز باید از ناحیه مسئولان قضایی و نمایندگان آینده مجلس پیگیری شود، لزوم شفاف‌سازی و مانع‌زدایی درباره پیگیری حقوق اجتماعی مردم در این زمینه است. ...... @azadpajooh
⚡️درباره دغدغه لغو و برگزاری یک کنسرت ✍مهدی مسائلی در چند روز گذشته موضوع لغو و سپس برگزاری کنسرت علیرضا قربانی در اصفهان یکی از داغ‌ترین بحث‌های فرهنگی اصفهان و بلکه کشور بود. پشت پرده لغو این مراسم در روز اول حضور چند نوازنده زن در این کنسرت بود که با برگزاری کنسرت در روز بعد، آنها مورد تشویق ویژه شرکت‌کنندگان قرار گرفتند. بعد از برگزاری این کنسرت شنیدم بعضی از روحانیون پرنفوذ اصفهان برگزاری این کنسرت را به مخالفت با حکم خدا تفسیر کرده‌اند و لوازمی را برای مسئولان اجازه‌دهنده این مراسم در نظر گرفته‌اند. در این‌باره به چند نکته باید توجه کرد: ۱. نوازندگی زنان تفاوتی با نوازندگی مردان ندارد و زن یا مرد بودن نوازنده به خودی‌خود حکم فقهی حرمت یا جواز برای موسیقی به وجود نمی‌آورد. اگر عالمی نیز میان آن‌ها تفاوت قائل می‌شود از جهات ذات موسیقی نیست بلکه به خاطر نوع حضور بانوان در مراسم است که علما از آن گاهی به عنوان مفسده یاد می‌کنند. در فیلمی که بنده از ابتدای کنسرت دیدم پوشش و نحوه حضور نوازندگان زن هیچ خطری برای دین و دنیای کسی به وجود نمی‌آورد. از این گذشته همواره ارکستر سمفونیک ملی ایران با حضور پرتعداد نوازندگان زن اجرا می‌شده است و متولیان دینی نظام هیچ‌گاه بر آن خرده نگرفته‌اند. ۲. حکم موسیقی و تعیین مصداق غنا در ضمن آن، مسئله‌‌ای اختلافی در میان فقهاست که فتواهای آنها فاصله زیادی با هم دارد و قابل جمع‌بندی و توافق نیستند. اما چیزی که روشن است این‌که بیشتر فقها موسیقی‌های سنتی را از آن نوع که علیرضا قربانی می‌خواند، مصداق غنا نمی‌دانند. حالا اگر عالمی با کلیت موسیقی و کنسرت مخالف است نباید یک فتوا و نظر را به کل جامعه تحمیل کند و اختلاف دیدگاه را به مخالفت با حکم خدا تطبیق دهد. ۳. برخورد سلبی و تقابلی با مقوله‌های اجتماعی در اصفهان و کنارگذاشتن موضع‌گیری مثبت و اصلاحی، همواره نتایجی معکوس داشته و موجب وهن پایگاه دین‌داری شده است. نمونه مشابه‌اش برخورد سلبی و تقابلی با دوچرخه‌سواری بانوان بود که چند سال پیش همچون نوازندگی بانوان خبرساز شد و ثمره آن موضع‌گیری منفی مردم و گسترش دوچرخه‌سواری بانوان بود. به نظر من دوچرخه‌سواری زنان نیز به خودی‌خود یک منکر دینی نبود ولی بزرگواران به جای تبیین ضوابط فرهنگی و دینی استفاده از دوچرخه یا حتی فراهم کردن دوچرخه‌‌های ویژه بانوان، با اصل دوچرخه‌سواری بانوان به مخالفت برخواستند که هم‌اکنون مسئله‌ای عادی شده است و آنها نیز قدرت جلوگیری از آن را ندارند. ۴. بعضی از هیئت‌های مذهبی چه در عزاداری‌ها و چه در اعیاد ولادت، از موسیقی‌های تند هیجان‌برانگیز بهره می‌گیرند و صحنه حضور مداح تقریبا شبیه یک کنسرت شده است. به نظرم اگر علما بنای مخالفت با گسترش موسیقی را دارند باید از اصلاح مداحی‌ها شروع کنند، چون این رفتار را به دین نسبت می‌دهند و این موسیقی را عملی دینی می‌دانند، ولی موسیقی در کنسرت لااقل دینی تلقی نمی‌شود و این مجالس به پای دین نوشته نمی‌شود. ........ @azadpajooh
🔸تأملی درباره دعای جوشن کبیر ✍مهدی مسائلی ابتدا بگویم هدفم از این یادداشت مکتوب کردن یک مطالعه است نه یادداشت تبلیغی برای خواندن یا نخواندن دعای جوشن کبیر. در میان ادعیه دو دعا به نام جوشن شناخته می‌شوند؛ یک دعای بلند که به نام جوشن کبیر مشهور شده است، و یک دعای کوتاه‌تر(کمتر از نصف دعای قبلی) که آن را به دعای جوشن صغیر می‌شناسند. شیوه بیان و انشای این دو دعا شبیه هم نیستند و برخلاف دعای جوشن کبیر در دعای جوشن صغیر، خدا به نام‌هایش قسم داده نمی‌شود بلکه مشکلات ممکن برای انسان مطرح شده و سپس خدا را به جهت ایمنی از آنها سپاس می‌گوید. همچنین قسمت پایانی دعای جوشن صغیر به درخواست‌های مختلف از خدا اختصاص یافته است در حالی‌که دعای جوشن کبیر حاجت‌خواهی انتهایی را ندارد. دعای جوشن کبیر را اولین‌بار ابراهیم کفعمی(۸۴۰-۹۰۵ق) در دو کتاب مصباح و البلدالامین آورده است و این دو کتاب منبع اصلی آن هستند. کفعمی در نقل این دعا به "مروی عن النبی" اکتفاء کرده است و سند و منبعی برای آن بیان نمی‌کند. (مصباح، ص۲۴۷ و البلد الامین، ص۴۰۲) همچنان‌که وی گزارش و دستور‌العملی نیز برای زمان فضیلت خواندن آن نقل نمی‌کند. با این حال متداول است که دعای جوشن کبیر را در ماه رمضان و در شب‌های منسوب به قدر می‌خوانند. به نظر می‌رسد منشأ اختصاص این دعا به ادعیه شب‌های قدر بیانی از علامه مجلسی در زادالمعاد و بحارالانوار است که خواندن آن را در ماه رمضان و شب قدر مفاد روایات می‌داند. اما ظاهرا مرحوم مجلسی در اینجا دچار یک اشتباه و خلط عنوان شده‌اند، چون وی در بحارالانوار شرح و دستوری برای جوشن کبیر از کتاب مهج‌الدعوات سید بن طاووس نقل می‌کند که در اصل متعلق به جوشن صغیر است و در آن سخن از فضیلت خواندن این دعا در ماه رمضان مطرح می‌شود. (در کتاب مهج الدعوات فقط جوشن صغیر آمده و دعای جوشن کبیر نیامده است، نگاه کنید به: بحارالانوار، ج۹۱، ص۲۹۷ و مهج الدعوات، ص۲۲۷. این شرح توسط دیگران به کتاب سید بن طاووس اضافه شده) البته این فرض را می‌توان در نظر گرفت که مرحوم مجلسی شرح اضافه شده در مهج‌الدعوات را برای جوشن کبیر می‌دانسته است و نقل آن را در ذیل جوشن صغیر اشتباه می‌داند. چنانچه این نکته از متن مجلسی در ذیل جوشن صغیر بر می‌آید. (بحار، ج۹۱، ص ۳۲۷) ولی این ادعا با سابقه نقل جوشن کبیر هم‌خوانی ندارد. به تبع علامه مجلسی، شیخ عباس قمی نیز در مفاتیح فضائل و شأن نزولی را که برای جوشن صغیر نقل شده است، برای جوشن کبیر ذکر می‌کند و آن را از ادعیه شب‌های قدر می‌داند. اما نکته مهمتر این که‌: تفاوتی نمی‌کند که این فضائل و شرح برای جوشن کبیر باشد یا صغیر، متن آن، بسی موهن و غریب و مضطرب و متضاد است که جعلی بودن آن را آشکار می‌کند. در این شرح فضائلی از زبان پیامبر(ص) برای خواندن جوشن بیان می‌شود و در هر فرازی شگفتانه‌ای بالاتر و عجیب‌تر از قبل برای خواندن این دعا رونمایی می‌شود. آن‌گونه برای خواننده این دعا ثواب تمام پیامبران اولوالعزم بلکه ثواب تمام جن و انس و ملائکه را از اول تا آخر خلقت می‌نویسد، و آثاری برای این دعا برمی‌شمرد که خلاصه‌اش این است که تمام شرهای دنیوی و اخروی با خواندن این دعا مرتفع می‌شوند و کلیه خیرات اخروی و دنیوی نیز تنها با اين دعا ثابت می‌شوند. فراتر از این حتی از سودمندی این دعا برای کافران سخن می‌گوید و ضمن توصیه به پنهان کردن آن می‌گوید: "پیامبر اکرم به علی بن ابی طالب (ص) فرمود: این دعا را به اهل‌بیت خود و فرزندانت بیاموز و آنها را به خواندن آن و توسل به خدای متعال و اعتراف به نعمت‌های او ترغیب کن و بر ایشان حرام کردم که این دعا را به مشرکی بیاموزند، چرا که هر کس حاجتی از خدا بخواهد به او عطا می‌کند و او را کفایت و نگاهداری می­‌فرماید." در قسمتی از آن نیز آمده است که: "رسول خدا ص فرمود: هیچ بنده­‌ای از امت من نیست که این دعا را در ماه رمضان سه مرتبه یا یک‌بار در سه جزء بخواند مگر اینکه خداوند پیکرش را بر آتش حرام و بهشت را بر او واجب می‌گرداند و..." ظاهرا علامه مجلسی از این قسمت برداشت کرده است که خواندن جوشن در ماه رمضان و شب‌های قدر توصیه روایی دارد در حالی‌که اصل این شرح اولا متعلق به جوشن صغیر است و ثانیا موهن و خلاف قواعد شرعی و عقلی است. در مجموع، دعای جوشن کبیر نقلی در منابع متأخر است، سندی ندارد و از ادعیه شب‌های قدر نیست‌. متن آن نیز بیشتر صورت حرز دارد و برخلاف ادعیه‌ای مثل دعای ابوحمزه ثمالی، ظرائف دعایی و عرفانی کمتری در آن وجود دارد. ......... @azadpajooh
⚡️سال‌های گذشته یادداشتی درباره "تجربه‌های نزدیک به مرگ"(زندگی پس از زندگی) داشتم که در قالب مصاحبه با مجله خیمه نیز مباحثی از آن منتشر شد. خلاصه‌ای از آن یادداشت و مصاحبه را در انتهای ماه رمضان و دیدن برنامه زندگی پس از زندگی تقدیم دوستان می‌کنم. 👇
🔹واکاوی زندگی پس از زندگی و تاثیرات معنوی‌اش ✍مهدی مسائلی ١. در آیات قرآن تأکید شده که مرگ راه بی‌بازگشتی است، از این جهت کافران و گناهکاران وقتی پس از مرگ درخواست بازگشت به دنیا و کسب ایمان و انجام اعمال صالح را دارند، به تندی و با خطاب هرگز مواجه می‌شوند. این قانون می‌تواند در مواردی با معجزه تخصیص بخورد و افرادی به دنیا بازگشت داشته باشند، همچون معجزات حضرت عیسی(ع)، اما معجزه‌ها موارد استثنایی و معدود هستند نه عمومی و پُرشمار. پس این تجربه‌ها نمی‌تواند به صورت یک معجزه برای بازگشت از مرگ باشد بلکه به نظر می‌رسد این داستان‌ها و ادعاها از جنس رؤیا یا مکاشفاتی هستند که برای بعضی انسان‌ها در زمان حیات‌شان اتفاق می‌افتد. پس تنها چیزی که این داستان‌ها می‌تواند نتیجه ببخشد این است که فرد یک نوع تجربه‌ معنوی داشته است. ۲. کسانی که به پژوهش درباره تجربه‌های نزدیک به مرگ پرداخته‌اند سعی کردند وجوه مشترک کلی یا جزئی از آنها استخراج کنند، ولی با این حال، این تجربه‌ها سیر داستانی بسیار متنوعی دارند و گاهی داستان‌ها و تجربه‌ها ضد و نقیض هم هستند. اگر ما از این تجربه‌ها به عنوان مرگ یا شبه مرگ یاد کنیم و عین توصیفات و داستان‌های آنها را واقعیت بپنداریم، با انبوهی از گزاره‌های معنوی روبرو می‌شویم که طبق تفکرات یک نژاد یا دین و حتی فرد تصویرگری خاص شده‌اند؛ فرد مسیحی افرادی را هنگام مرگ می‌بیند که در کتاب‌ها و مجالس دینی او درباره آن‌ها صحبت می‌شود و مسلمان همین‌طور، بودایی و هندو و ادیان دیگر به همین ترتیب. تجربه‌ها نیز معمولا مؤید گزاره‌ها و شخصیت‌های معنوی آن دین یا مذهب است. اما اگر این تجربه‌ها را رؤیا یا کشف و شهود بدانیم، لزوما یک واقعه‌ی عینی و حقیقی نیستند، هرچند می‌توانند حاوی یک معنویت و روحانیت و اتفاق ورامادی باشند، مثلا خواب‌ها و رؤیاها هرچند صادقه باشند ولی تفکرات شخصی در تصویرگری آنها دخالت دارند. از این رو مهم تعبیری است که از چنین خواب‌هایی ارائه می‌شود نه جزئیات دیده شده در آنها. در کشف و شهود نیز همین امور مطرح است و کشف و شهود تابع احوالات شخصیه است و مثل خواب باید تعبیر و تفسیر درست از آن ارائه شود. ۳. کشف و شهودات شیطانی نیز وجود دارند. این‌که شخصی از اطلاعات غیبی خبر می‌دهد و مشاهداتی را بیان می‌کند یا از انتزاع روح از بدن حکایت می‌کند، دلیل حقیقت بودن شهودات آن شخص نیست. اجنه و شیاطین نیز به اخبار و مشاهداتی دسترسی دارند که می‌توانند به وسیله آنها، انسان‌ها را گمراه کنند. شما وقتی تأثیر القائات و تفکرات شیطانی باشی، به جای خداوند، شیطان به شما وحی می‌کند و ممکن است شیاطین اسرار و رموزی را به شما بگوید که موجب تقویت آنها و فتنه‌گری بیشتر میان مردم شود. پس تجربه نمی‌تواند حقایق معنوی را اثبات کند. وحی الهی که کلیات و جزئیات دینی را به انسان انتقال می‌دهد با کشف و شهود متفاوت است. دین به وسیله وحی تشریع می‌شود که به پیامبران نازل می‌شد. وحی از مجرای منزه الهی است و از دسترس شیاطین به دور است. ۴. اگر ذکر تجربه‌های پس از مرگ، به منظور اثبات کلی معنویت و روحانیت انسان باشد، وجه مثبتی دارد، ولی اگر بخواهیم با آنها جزئیات دینی را اثبات کنیم، انحرافاتی را به دنبال خواهد داشت. بسیاری از خرافات دینی می‌توانند در متن داستان‌ تجربه‌های نزدیک به مرگ قرار گیرند و مستند شده و مشروعیت پیدا کنند. با استحکام این تجربه‌ها به عنوان یک دلیل دینی، استدلال‌های علمی و نقلی دینی نیز تحت شعاع قرار می‌گیرند. مثلا وقتی عالمی درباره مسئله‌ی تاریخی یا وجود شخصیتی یا مکان زیارتی بحث می‌کند، اگر تجربه‌ نزدیک به مرگ نتایجی برخلاف تحقیقات او را بیان کند، تحقیقات و مباحث علمی آن عالم بی‌ارزش و خلاف واقعیت جلوه می‌کند. گاهی ما ترویج بعضی از امور را تقویت کننده معنویت در بین مردم می‌پنداریم در حالی که با ترویج گسترده و بی‌ضابطه آنها راه را برای رهزنی دینی عده‌ای دیگر فراهم می‌کنیم. چنانچه با نقل بی‌ضابطه کرامات یا تشرفات به محضر ائمه و امام زمان(ع) راه را برای فریب‌کاری دینی عده‌ای باز می‌کنیم. موضوع ترویج خواب و دریافت حقایق معنوی و غیبی از آن، نیز یکی دیگر از چالش‌گاه‌های معنوی است. مشابه این امور زیاد هستند، اموری که شبه معنوی هستند مثل استخاره گرفتن یا علم حروف و اعداد. ۵. نقل گسترده و مستمر این تجربه‌ها، غیر از این‌که معنویت را به امری تجربی تبدیل می‌کند، به مرور آن را به برنامه‌ای تفریحی برای مردم تبدیل می‌کند. یعنی معنویتی که اینجا برای افراد حاصل می‌شود پلی برای اتصال آنها به دین‌داری اصیل نمی‌شود، افرادی برای آرامش روحی خود به پیگیری این تجریبات اهتمام دارند ولی تفاوتی در زندگی آنها از جهت عمل به آموزه‌های دینی دیده نمی‌شود. ...... @azadpajooh
14020704018.pdf
937K
📗فهرست و مقدمه کتاب اطلس توصیفی اهل‌سنت ایران نویسنده: مهدی مسائلی 📚انتشارات امیرکبیر/۱۴۰۲ این کتاب را می‌توانید به صورت مجازی و حضوری از نمایشگاه کتاب تهران خریداری کنید. 🔸درباره کتاب: کشور ایران دارای تنوع قومیتی و دینی فراوانی است، اما طبق آمارهای رسمی بیش از ۹۹ درصد جمعیت ایران مسلمان هستند. در میان جمعیت مسلمان ایران شیعیان دوازده امامی اکثریت را دارند و اهل سنت در اقلیت هستند. با وجود آنکه اهل سنت ایران از جهت فقهی به دو مجموعه اهل سنت شافعی مذهب و حنفی مذهب تقسیم می‌شوند ولی در هرکدام از این دو مجموعه از جهت مذاهب اعتقادی طریقت‌های تصوفی و جریانهای سیاسی و اجتماعی تفاوت‌هایی میان پیروان آنها وجود دارد. آشنایی با تفاوت‌های موجود در میان اهل سنت ایران برای پژوهشگران و فعالان دینی و فرهنگی بسیار مهم است و در ارتباط‌های فرهنگی و مذهبی باید مورد توجه قرار گیرد. در این تحقیق تلاش شده با مشخص کردن جغرافیای جمعیتی اهل‌سنت ایران، تحقیقی توصیفی دربارهٔ مذاهب فقهی و نگرش‌های طریقتی و اعتقادی آنها داشته باشیم و جریان ها و گروه‌های اسلام‌گرای اهل سنت ایران را نیز بررسی کنیم. خرید مجازی از نمایشگاه ....... @azadpajooh
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰کتاب اطلس توصیفی اهل سنت ایران ⭕️جغرافیا و جریان شناسی مذهبی اهل سنت ایران انتشارات: امیرکبیر نویسنده: مهدی مسائلی    ┄┄┅┅┅┅┅┅ ✦ ┅┅┅┅┅┅┄┄ ‌‌💠 @okhowahmag    ┄┄┅┅┅┅┅┅ ✦ ┅┅┅┅┅┅┄┄
💠 اهل‌سنت و انتخابات ریاست‌جمهوری، متن و حاشیه ✍ حجت‌الاسلام مهدی مسائلی 🔸 در انتخابات ریاست جمهوری ایران پیروان تمام ادیان الهی یا حتی مذاهب اسلامی امکان کاندیدا شدن در انتخابات را ندارند! 🔸 طبق اصل‏ یکصد و پانزدهم قانون اساسی رئیس جمهور باید «معتقد به‏ مبانی‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ و مذهب‏ رسمی‏ کشور» باشد و از آنجا که در اصل دوازدهم قانون اساسی تنها مذهب «جعفری اثنی عشری» به عنوان مذهب رسمی کل کشور شناخته شده است، از میان مسلمانان اهل‌سنت نیز کسی نمی‌تواند کاندیدای این مقام شود. ولی با این حال، همه مردم ایران رأی یکسانی در انتخاب رئیس‌جمهور دارند و می‌توان گفت انتخابات ریاست جمهوری در ایران مظهر رأی جمعی تمام طیف‌های قومی و دینی و مذهبی ایران است. 🔸 طبق آمارهای رسمی بیش از 99 درصد جمعیت ایران مسلمان هستند و از این جهت رأی غیرمسلمانان نمی‌تواند تأثیر زیادی بر روند انتخاب رئیس‌جمهور در ایران داشته باشد ولی جمعیت مسلمانان غیرشیعه به گونه‌ای است که تأثیرگذاری قابل ملاحظه‌ای بر انتخابات دارند. به همین خاطر کاندیدهای ریاست جمهوری و جریان‌های هوادار آنها توجه خاصی در جلب رأی اهل‌سنت به خود دارند. ⭕️ در این یادداشت قصد داریم مشارکت اهل‌سنت در انتخابات ریاست جمهوری و متن و حواشی آن را بررسی کنیم. 📍عناوین مورد بحث: 🔘میزان تاثیر گزاری اهل‌سنت در انتخابات 🔘اهل سنت و رای به کاندیدای اصلاح‌طلب 🔘معادلات حضور اهل‌سنت در قدرت اجرایی 🔘حضور نخبگان اهل‌سنت یا سهم خواهی مذهبی 🔗 متن کامل یادداشت: http://okhowah.com/fa/13996 ┄┄┅┅┅┅┅┅ ✦ ‌‌🔹@okhowahmag 🔹@azadpajooh ┄┄┅┅┅┅ ✦
🔸تن‌آزاری در عزاداری، از سینه‌زنی تا قمه‌زنی ✍مهدی مسائلی در مراسم عزاداری یکی از مداحان انقلابی اصفهان که شهرتی کشوری دارد، شرکت کردم. در میان روضه هرچند یکبار از عزاداران می‌خواست خودزنی کرده و به گریه‌ کردن بسنده نکنند. در یادداشت‌ها گفته‌ام این موضوع به خاطر نگاه نادرستی است که خودزنی را عزاداری می‌داند و کیفیت عزاداری را با تن‌آزاری تنظیم می‌کند؛ یعنی عزاداران هرچه زجر یا آسیب بیشتری به بدن‌شان وارد کنند ثواب بالاتری برده‌اند. با این نگاه، در روضه‌خوانی کسی که به صورتش لطم و سیلی و خراش وارد کند، مصیبت را بهتر درک کرده و حمیّت حسینی‌اش قوی‌تر است. مداح نیز تمام تلاشش را می‌کند که احساسات عزاداران را به این سمت و سو بکشاند. همچون جلادی بی‌رحم به سلاخی پیکر شهدا می‌پردازد و داستان‌هایی می‌گوید که غیرت عزاداران را تحریک کند. خلاصه به هر نحوی روی اعصاب عزاداران راه می‌رود. دست آخر نیز از امام زمان و سادات مجلس بابت این صراحت‌‌گویی(بلکه داستان‌سرایی‌ها) عذرخواهی می‌‌کند. به هرحال، کم کم این خودزنی‌ها برای عزاداران تبدیل به عادت شده و ناخودآگاه به عکس‌العمل آنها در مصیبت‌خوانی تبدیل می‌شود. در سینه‌زنی نیز تقریبا این ذهنیت جاافتاده است که هرچه ضربه‌ها محکم‌تر فرود آیند، سینه‌زنی و عزاداری با کیفیت‌تری انجام شده است. مداح‌‌ها سینه‌زنان را توصیه به لخت‌شدن می‌کنند تا صدای بهتری تولید شده و سینه‌ها سرخ و کبود شود.  البته این تن‌آزاری در سینه‌زنی تحت تأثیر شنیدن مصیبت نیست، بلکه بیشتر معلول موسیقی و هیجان محیطی است که مداح آن را ایجاد می‌کند، از این جهت نمی‌توان آن را ناشی از حزن و احساس درونی دانست و عزاداری قلمداد کرد. به صراحت باید گفت بعضی از سینه‌زنی‌ها خصوصا در هنگام شور تبدیل به کنسرتی پرجنب‌وجوش برای مداح شده‌اند. نحوه فیلم‌برداری، سیستم صوتی، چیدمان عزاداران و حضور مداح در جایگاه و... به کنسرت‌ شبیه‌ترند تا مجلس سوگواری. می‌خواستم فقط درباره تن‌آزاری در عزاداری بنویسم قلم بدین‌ سمت رفت. مختصر بگویم که در ماهیت عزاداری در توصیه‌های اهل‌بیت(ع) تن‌آزاری ظهوری ندارد و از افزودنی‌های بعضی از شیعیان است. در دین اسلام هرعملی که به بدن آسیب وارد کند، مورد نهی قرار گرفته، و حتی عبادات نیز در این هنگام نامشروع و حرام شده‌اند، جالب این‌که پرهیز از آسیب به بدن در عبادات در فقه شیعه قوی‌تر از فقه اهل‌سنت است و در برابر فتوای رخصت برای انجام و ترک عبادات ضرری در میان اهل‌سنت، در شیعه فتوای عزمیت و لزوم ترک عبادات ضرری وجود دارد. این‌نکته را نیز بیافزایم که اگر مداحی تن‌آزاری را در عزاداری پذیرفت، مراتب خشن‌تر آن همچون قمه‌زنی و تیغ‌زنی و... نیز برایش توجیه‌پذیر است و معمولا از جهت ماهوی با آن مخالفتی ندارد، البته ممکن است به خاطر تبلیغات سوء اجتماعی یا منع رهبری، این‌کارها را نپسندد، ولی در واقع خودش مقدمات توجیه‌پذیری آنها را فراهم می‌کند. ......... @azadpajooh
🔹تحریف گزارش به میدان رفتن عابس/ عابس لخت نبود ✍مهدی مسائلی عابِس بن ابی‌شَبیب شاکِری از بزرگان شیعیان کوفه و مردی سخنور و عابد و شجاع بود که در کربلا جانش را فدای امام حسین(ع) کرد. او از یاران امام علی(ع) بود که در جنگ صفین نیز مجروح شده بود. بعضی افراد از گزارش شهادت عابس برای تأیید دو موضوع پرمناقشه در عزاداری، یعنی لخت‌شدن و قمه‌زنی استفاده می‌کنند. اما چنین استفاده‌ای صحیح نیست و ناشی از ترجمه و فهم نادرست آنها از گزارش شهادت اوست. در ادامه به تشریح این دو برداشت ناصحیح می‌پردازیم. ۱. استفاده برای تأیید قمه‌زنی: در قسمتی از حکایت به میدان رفتن عابس در روز عاشورا آمده است: «ثم مشى بالسیف مُصلتا نحوهم، و به ضربة على جبینه؛ سپس با شمشیر كشیده به سوى آنها رفت و جای زخمى بر پیشانى داشت.» طرفداران قمه‌زنی از وجود جای زخم بر پیشانی عابس چنین استفاده کرده‌اند که او قبل از رفتن به میدان نبرد، رفتاری شبیه قمه‌زنی داشته و خودزنی نموده است. ولی این جای زخم هیچ ارتباطی با قمه‌زنی و رفتارهای مشابه آن ندارد، بلکه جای ضربه‌ای بوده است که سال‌ها قبل در جنگ صفین و در رویارویی با دشمنان بر پشانی عابس وارد شده بود؛ البته برخی مثل طبری كلمه صفین را از روی عمد یا اشتباه انداخته‏‌اند. اما طبق نقل دو کتاب «ذخیرة‌الدارین» و «ادب الطف» اصل عبارت اینچنین است: «ثم مضی بالسیف مصلتاً نحو القوم و به ضربة علی جبینه یوم صفین؛ عابس با شمشیر كشیده به طرف سپاه دشمن رفت در حالی كه اثر ضربتی بر پیشانی‏اش از جنگ صفین مانده بود» (حائری، ذخیرة الدارین ، ص۴۴۶.) مشخص است که بیان وجود جای ضربه بر پیشانی عابس، وصفی از جنگ آوری و شجاعت او بوده است. اما خودزنی وی در آن شرایط جنگ هیچ توجیهی ندارد بلکه فایده آن برای دشمن است که نیرو و رمق او را می‌گرفت. ۲. لخت‌شدن عابس: فراز بالا درباره گزارش شهادت عابس برای نیکو جلوه دادن لخت شدن در مجالس عزاداری نیز مورد استفاده قرار گرفته است. توضیح این‌که نقش ادبی و ترکیبی تعبیر «مصلتا» در این جمله حال است. بعضی آن را برای توصیف وضعیت عابس ترجمه کرده‌اند، و گزارش را به‌گونه‌ای معنا کرده‌اند که گویا او لخت به میدان آمده بود، ولی تعبیر «مصلتا» وضعیت شمشیر عابس را بیان می‌کند، نه لخت شدن او را،‌ به دلائل زیر: تعبیر «صلَتَ» واژه‌ای است که در لغت عرب فقط برای خارج کردن شمشیر و مانند آن از غلاف به کار می‌رود و متداول نیست نیز که از آن لخت شدن انسان را قصد کنند. در لسان العرب آمده است: «أَصْلَتَ السیفَ جَرَّده مِنْ غِمْده، فَهُوَ مُصْلَتٌ. وضَرَبه بِالسَّیفِ صَلْتاً وصُلْتاً أَی ضَرَبه بِهِ وَهُوَ مُصْلَتٌ » (لسان العرب، ج۲، ص۵۳) در این جمله نیز «مصلتا» اگر اسم مفعول و حال برای سیف(شمشیر) باشد، به این معنا است که عابس با شمشیری آخته به میدان رفت. این کلمه می‌تواند اسم فاعل و حال برای عابس باشد که در این صورت نیز همچنان وضعیت حمل شمشیر توسط او را بیان می‌کند. به این صورت که مفعول «مصلتا» سیف است به قرینه قبل(=بسیفه)حذف شده است، یعنی اصل جمله اینگونه بوده است: «ومشی بسیفه مُصلِتاً سیفَه»(عابس با شمشیر در حالیکه آن را آخته و از غلاف خارج کرده بود، به میدان رفت) این نکته را باید در نظر داشت که وقتی یک فعلی، فاعل یا مفعول خاص داشته باشد، تنها راه توسعه معنایی آن از طریق مجاز یا استعاره یا نقل شایع است.طرفداران فرضیۀ برهنه بودن عابس باید پاسخ دهند: چگونه وقتی فعل «أصلت» صرفاً برای «شمشیر» به کار می‌رود، آن را برای «لباس» به کار می‌برند؟ آیا «لباس» به «سیف» تشبیه شده است؟! افزون بر این در فراز بعدی این گزارش‌های تاریخی آمده است که عابس کلاه‌خود و زره‌ را از بدنش بیرون می‌آورد، چگونه می توانیم او را لخت بدانیم در حالی که زره بر تن داشته است، و اصولا با پوشیدن زره چرا او باید لخت باشد و پیراهن نپوشده باشد؟! (رک: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۴.) ........ @azadpajooh