eitaa logo
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشت‌ها
872 دنبال‌کننده
39 عکس
15 ویدیو
9 فایل
ارتباط با مدیر: @masaeli
مشاهده در ایتا
دانلود
14020704018.pdf
937K
📗فهرست و مقدمه کتاب اطلس توصیفی اهل‌سنت ایران نویسنده: مهدی مسائلی 📚انتشارات امیرکبیر/۱۴۰۲ این کتاب را می‌توانید به صورت مجازی و حضوری از نمایشگاه کتاب تهران خریداری کنید. 🔸درباره کتاب: کشور ایران دارای تنوع قومیتی و دینی فراوانی است، اما طبق آمارهای رسمی بیش از ۹۹ درصد جمعیت ایران مسلمان هستند. در میان جمعیت مسلمان ایران شیعیان دوازده امامی اکثریت را دارند و اهل سنت در اقلیت هستند. با وجود آنکه اهل سنت ایران از جهت فقهی به دو مجموعه اهل سنت شافعی مذهب و حنفی مذهب تقسیم می‌شوند ولی در هرکدام از این دو مجموعه از جهت مذاهب اعتقادی طریقت‌های تصوفی و جریانهای سیاسی و اجتماعی تفاوت‌هایی میان پیروان آنها وجود دارد. آشنایی با تفاوت‌های موجود در میان اهل سنت ایران برای پژوهشگران و فعالان دینی و فرهنگی بسیار مهم است و در ارتباط‌های فرهنگی و مذهبی باید مورد توجه قرار گیرد. در این تحقیق تلاش شده با مشخص کردن جغرافیای جمعیتی اهل‌سنت ایران، تحقیقی توصیفی دربارهٔ مذاهب فقهی و نگرش‌های طریقتی و اعتقادی آنها داشته باشیم و جریان ها و گروه‌های اسلام‌گرای اهل سنت ایران را نیز بررسی کنیم. خرید مجازی از نمایشگاه ....... @azadpajooh
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰کتاب اطلس توصیفی اهل سنت ایران ⭕️جغرافیا و جریان شناسی مذهبی اهل سنت ایران انتشارات: امیرکبیر نویسنده: مهدی مسائلی    ┄┄┅┅┅┅┅┅ ✦ ┅┅┅┅┅┅┄┄ ‌‌💠 @okhowahmag    ┄┄┅┅┅┅┅┅ ✦ ┅┅┅┅┅┅┄┄
💠 اهل‌سنت و انتخابات ریاست‌جمهوری، متن و حاشیه ✍ حجت‌الاسلام مهدی مسائلی 🔸 در انتخابات ریاست جمهوری ایران پیروان تمام ادیان الهی یا حتی مذاهب اسلامی امکان کاندیدا شدن در انتخابات را ندارند! 🔸 طبق اصل‏ یکصد و پانزدهم قانون اساسی رئیس جمهور باید «معتقد به‏ مبانی‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ و مذهب‏ رسمی‏ کشور» باشد و از آنجا که در اصل دوازدهم قانون اساسی تنها مذهب «جعفری اثنی عشری» به عنوان مذهب رسمی کل کشور شناخته شده است، از میان مسلمانان اهل‌سنت نیز کسی نمی‌تواند کاندیدای این مقام شود. ولی با این حال، همه مردم ایران رأی یکسانی در انتخاب رئیس‌جمهور دارند و می‌توان گفت انتخابات ریاست جمهوری در ایران مظهر رأی جمعی تمام طیف‌های قومی و دینی و مذهبی ایران است. 🔸 طبق آمارهای رسمی بیش از 99 درصد جمعیت ایران مسلمان هستند و از این جهت رأی غیرمسلمانان نمی‌تواند تأثیر زیادی بر روند انتخاب رئیس‌جمهور در ایران داشته باشد ولی جمعیت مسلمانان غیرشیعه به گونه‌ای است که تأثیرگذاری قابل ملاحظه‌ای بر انتخابات دارند. به همین خاطر کاندیدهای ریاست جمهوری و جریان‌های هوادار آنها توجه خاصی در جلب رأی اهل‌سنت به خود دارند. ⭕️ در این یادداشت قصد داریم مشارکت اهل‌سنت در انتخابات ریاست جمهوری و متن و حواشی آن را بررسی کنیم. 📍عناوین مورد بحث: 🔘میزان تاثیر گزاری اهل‌سنت در انتخابات 🔘اهل سنت و رای به کاندیدای اصلاح‌طلب 🔘معادلات حضور اهل‌سنت در قدرت اجرایی 🔘حضور نخبگان اهل‌سنت یا سهم خواهی مذهبی 🔗 متن کامل یادداشت: http://okhowah.com/fa/13996 ┄┄┅┅┅┅┅┅ ✦ ‌‌🔹@okhowahmag 🔹@azadpajooh ┄┄┅┅┅┅ ✦
🔸تن‌آزاری در عزاداری، از سینه‌زنی تا قمه‌زنی ✍مهدی مسائلی در مراسم عزاداری یکی از مداحان انقلابی اصفهان که شهرتی کشوری دارد، شرکت کردم. در میان روضه هرچند یکبار از عزاداران می‌خواست خودزنی کرده و به گریه‌ کردن بسنده نکنند. در یادداشت‌ها گفته‌ام این موضوع به خاطر نگاه نادرستی است که خودزنی را عزاداری می‌داند و کیفیت عزاداری را با تن‌آزاری تنظیم می‌کند؛ یعنی عزاداران هرچه زجر یا آسیب بیشتری به بدن‌شان وارد کنند ثواب بالاتری برده‌اند. با این نگاه، در روضه‌خوانی کسی که به صورتش لطم و سیلی و خراش وارد کند، مصیبت را بهتر درک کرده و حمیّت حسینی‌اش قوی‌تر است. مداح نیز تمام تلاشش را می‌کند که احساسات عزاداران را به این سمت و سو بکشاند. همچون جلادی بی‌رحم به سلاخی پیکر شهدا می‌پردازد و داستان‌هایی می‌گوید که غیرت عزاداران را تحریک کند. خلاصه به هر نحوی روی اعصاب عزاداران راه می‌رود. دست آخر نیز از امام زمان و سادات مجلس بابت این صراحت‌‌گویی(بلکه داستان‌سرایی‌ها) عذرخواهی می‌‌کند. به هرحال، کم کم این خودزنی‌ها برای عزاداران تبدیل به عادت شده و ناخودآگاه به عکس‌العمل آنها در مصیبت‌خوانی تبدیل می‌شود. در سینه‌زنی نیز تقریبا این ذهنیت جاافتاده است که هرچه ضربه‌ها محکم‌تر فرود آیند، سینه‌زنی و عزاداری با کیفیت‌تری انجام شده است. مداح‌‌ها سینه‌زنان را توصیه به لخت‌شدن می‌کنند تا صدای بهتری تولید شده و سینه‌ها سرخ و کبود شود.  البته این تن‌آزاری در سینه‌زنی تحت تأثیر شنیدن مصیبت نیست، بلکه بیشتر معلول موسیقی و هیجان محیطی است که مداح آن را ایجاد می‌کند، از این جهت نمی‌توان آن را ناشی از حزن و احساس درونی دانست و عزاداری قلمداد کرد. به صراحت باید گفت بعضی از سینه‌زنی‌ها خصوصا در هنگام شور تبدیل به کنسرتی پرجنب‌وجوش برای مداح شده‌اند. نحوه فیلم‌برداری، سیستم صوتی، چیدمان عزاداران و حضور مداح در جایگاه و... به کنسرت‌ شبیه‌ترند تا مجلس سوگواری. می‌خواستم فقط درباره تن‌آزاری در عزاداری بنویسم قلم بدین‌ سمت رفت. مختصر بگویم که در ماهیت عزاداری در توصیه‌های اهل‌بیت(ع) تن‌آزاری ظهوری ندارد و از افزودنی‌های بعضی از شیعیان است. در دین اسلام هرعملی که به بدن آسیب وارد کند، مورد نهی قرار گرفته، و حتی عبادات نیز در این هنگام نامشروع و حرام شده‌اند، جالب این‌که پرهیز از آسیب به بدن در عبادات در فقه شیعه قوی‌تر از فقه اهل‌سنت است و در برابر فتوای رخصت برای انجام و ترک عبادات ضرری در میان اهل‌سنت، در شیعه فتوای عزمیت و لزوم ترک عبادات ضرری وجود دارد. این‌نکته را نیز بیافزایم که اگر مداحی تن‌آزاری را در عزاداری پذیرفت، مراتب خشن‌تر آن همچون قمه‌زنی و تیغ‌زنی و... نیز برایش توجیه‌پذیر است و معمولا از جهت ماهوی با آن مخالفتی ندارد، البته ممکن است به خاطر تبلیغات سوء اجتماعی یا منع رهبری، این‌کارها را نپسندد، ولی در واقع خودش مقدمات توجیه‌پذیری آنها را فراهم می‌کند. ......... @azadpajooh
🔹تحریف گزارش به میدان رفتن عابس/ عابس لخت نبود ✍مهدی مسائلی عابِس بن ابی‌شَبیب شاکِری از بزرگان شیعیان کوفه و مردی سخنور و عابد و شجاع بود که در کربلا جانش را فدای امام حسین(ع) کرد. او از یاران امام علی(ع) بود که در جنگ صفین نیز مجروح شده بود. بعضی افراد از گزارش شهادت عابس برای تأیید دو موضوع پرمناقشه در عزاداری، یعنی لخت‌شدن و قمه‌زنی استفاده می‌کنند. اما چنین استفاده‌ای صحیح نیست و ناشی از ترجمه و فهم نادرست آنها از گزارش شهادت اوست. در ادامه به تشریح این دو برداشت ناصحیح می‌پردازیم. ۱. استفاده برای تأیید قمه‌زنی: در قسمتی از حکایت به میدان رفتن عابس در روز عاشورا آمده است: «ثم مشى بالسیف مُصلتا نحوهم، و به ضربة على جبینه؛ سپس با شمشیر كشیده به سوى آنها رفت و جای زخمى بر پیشانى داشت.» طرفداران قمه‌زنی از وجود جای زخم بر پیشانی عابس چنین استفاده کرده‌اند که او قبل از رفتن به میدان نبرد، رفتاری شبیه قمه‌زنی داشته و خودزنی نموده است. ولی این جای زخم هیچ ارتباطی با قمه‌زنی و رفتارهای مشابه آن ندارد، بلکه جای ضربه‌ای بوده است که سال‌ها قبل در جنگ صفین و در رویارویی با دشمنان بر پشانی عابس وارد شده بود؛ البته برخی مثل طبری كلمه صفین را از روی عمد یا اشتباه انداخته‏‌اند. اما طبق نقل دو کتاب «ذخیرة‌الدارین» و «ادب الطف» اصل عبارت اینچنین است: «ثم مضی بالسیف مصلتاً نحو القوم و به ضربة علی جبینه یوم صفین؛ عابس با شمشیر كشیده به طرف سپاه دشمن رفت در حالی كه اثر ضربتی بر پیشانی‏اش از جنگ صفین مانده بود» (حائری، ذخیرة الدارین ، ص۴۴۶.) مشخص است که بیان وجود جای ضربه بر پیشانی عابس، وصفی از جنگ آوری و شجاعت او بوده است. اما خودزنی وی در آن شرایط جنگ هیچ توجیهی ندارد بلکه فایده آن برای دشمن است که نیرو و رمق او را می‌گرفت. ۲. لخت‌شدن عابس: فراز بالا درباره گزارش شهادت عابس برای نیکو جلوه دادن لخت شدن در مجالس عزاداری نیز مورد استفاده قرار گرفته است. توضیح این‌که نقش ادبی و ترکیبی تعبیر «مصلتا» در این جمله حال است. بعضی آن را برای توصیف وضعیت عابس ترجمه کرده‌اند، و گزارش را به‌گونه‌ای معنا کرده‌اند که گویا او لخت به میدان آمده بود، ولی تعبیر «مصلتا» وضعیت شمشیر عابس را بیان می‌کند، نه لخت شدن او را،‌ به دلائل زیر: تعبیر «صلَتَ» واژه‌ای است که در لغت عرب فقط برای خارج کردن شمشیر و مانند آن از غلاف به کار می‌رود و متداول نیست نیز که از آن لخت شدن انسان را قصد کنند. در لسان العرب آمده است: «أَصْلَتَ السیفَ جَرَّده مِنْ غِمْده، فَهُوَ مُصْلَتٌ. وضَرَبه بِالسَّیفِ صَلْتاً وصُلْتاً أَی ضَرَبه بِهِ وَهُوَ مُصْلَتٌ » (لسان العرب، ج۲، ص۵۳) در این جمله نیز «مصلتا» اگر اسم مفعول و حال برای سیف(شمشیر) باشد، به این معنا است که عابس با شمشیری آخته به میدان رفت. این کلمه می‌تواند اسم فاعل و حال برای عابس باشد که در این صورت نیز همچنان وضعیت حمل شمشیر توسط او را بیان می‌کند. به این صورت که مفعول «مصلتا» سیف است به قرینه قبل(=بسیفه)حذف شده است، یعنی اصل جمله اینگونه بوده است: «ومشی بسیفه مُصلِتاً سیفَه»(عابس با شمشیر در حالیکه آن را آخته و از غلاف خارج کرده بود، به میدان رفت) این نکته را باید در نظر داشت که وقتی یک فعلی، فاعل یا مفعول خاص داشته باشد، تنها راه توسعه معنایی آن از طریق مجاز یا استعاره یا نقل شایع است.طرفداران فرضیۀ برهنه بودن عابس باید پاسخ دهند: چگونه وقتی فعل «أصلت» صرفاً برای «شمشیر» به کار می‌رود، آن را برای «لباس» به کار می‌برند؟ آیا «لباس» به «سیف» تشبیه شده است؟! افزون بر این در فراز بعدی این گزارش‌های تاریخی آمده است که عابس کلاه‌خود و زره‌ را از بدنش بیرون می‌آورد، چگونه می توانیم او را لخت بدانیم در حالی که زره بر تن داشته است، و اصولا با پوشیدن زره چرا او باید لخت باشد و پیراهن نپوشده باشد؟! (رک: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۴.) ........ @azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشت‌ها
🔹تحریف گزارش به میدان رفتن عابس/ عابس لخت نبود ✍مهدی مسائلی عابِس بن ابی‌شَبیب شاکِری از بزرگان ش
🔹بهانه‌ای برای رفع تکلیف در عزاداری/دیوانگان امام حسین(ع) ✍مهدی مسائلی نقلی از عابس بن ابی‌شبیب شهرت یافته است که در میدان جنگ خطاب به لشگر ابن سعد می‌گوید: «حب الحسين أجننی؛ عشق حسین دیوانه‌ام کرده است» بعضی با طرح این سخن توجه به عقلانیت، استدلال، عرفیات و حتی موازین شرعی را در عزاداری نفی می‌کنند و دیوانگی برای امام حسین(ع) را مجوزی برای عدم توجه به ملاک‌های عقلی و شرعی در عزاداری می‌دانند. درباره این فراز چند نکته بیان کنم. ۱. فراز (حب الحسین اجننی) در کتاب‌های تاریخی نیامده است و ظاهرا اولین بار سید جواد شُبَّر (متوفی: 1402ق/1982) آن را در کتاب ادب‌الطف نقل کرده است. نکته مهم آن است که گزارش حماسی شهادت عابس در کتاب‌های تاریخی مثل تاریخی طبری به نقل از ابومخنف آمده است ولی در هیچ کدام عبارت ««حب الحسين أجننی» وجود ندارد و شاید این قسمت افزوده خطیب و سخنرانی در دوران معاصر باشد. ٣. تقطیع کلام و گزیده‌برداری از جملات حماسی عابس در عاشورا و آوردن فراز «حب الحسين أجننی» به تنهایی، معنایی نادرست را القا می‌کند که بعضی برای نفی عقلانیت در عزاداری به آن استدلال می‌کنند. اما این فراز اگر اصلی نیز داشته باشد، مقصود عابس از آن دیوانگی اصطلاحی که معنایی مذموم دارد، نبوده است، بلکه این سخن دلالتی بر انتخاب عابس برای شهادت در رکاب امام حسین(ع) و جانثاری در این راه دارد. در واقع شهادت و بی‌باکی عابس در میدان نبرد، ناشی از غلبه عقلانیت بر تخیلات دنیوی و هوای نفس بود که لشکریان عمربن سعد از آن بی‌بهره بودند. در کتاب‌های تاریخی آمده است هنگامی که عابس به میدان رفت، فردی از لشگر عمربن سعد که از قدرت جنگ‌آوری عابس در نبردها آگاه بود، گفت: «مبادا کسی به تنهایی با او درآویزد» همین موضوع موجب شد که در برابر رجزهای عابس کسی به میدان نیاید و عمر بن سعد دستور دهد که او را سنگباران کنند. عابس در برابر این اقدام ناجوان‌مردانه زره و کلاه‌خودش را درآورد. در کتاب ادب الطف در اینجا افزوده شده است که (شاید به قصد تمسخر) به او گفتند:«ای‌عابس دیوانه شده‌ای؟!» عابس گفت: ««حب الحسين أجننی؛ عشق حسین دیوانه‌ام کرده است» آنچه مشخص است این سخن در پاسخ طعن سپاه ابن سعد بیان شده است. ٣. راه امام حسین(ع) راه عقلانیت و احیای دین است، مطرح کردن دیوانگان حسین(ع) برای رفع تکلیف عقلی و دینی در عزاداری‌ها، بهانه‌ای شیطانی است که افراد را از مسیر امام حسین(ع) دور می‌کند. در واقع همان مسیری است که بعضی به نام عرفان الهی طی می‌کنند و با رفع تکلیف از خود، به جای نزدیک شدن به خداوند، از او فاصله می‌گیرند. ........ @azadpajooh
⚡️نقدی بر تفکر عزاداری برای تسلی خاطر حضرت زهرا(س) ✍ مهدی مسائلی نسبت دادن عزاداری به ارواح ائمه و حضرت زهرا(ع) برای تحریک احساسات عوامانه ماست، وگرنه آنها در برزخ در کنار هم هستند و عزاداری آنها برای یکدیگر معنایی ندارد. با رحلت ایشان از این دنیا، تمام غصه‌های دنیوی از آنها برداشته‌ شده است و آنها شادمان به استقبال هم رفته‌اند. این معنا مطابق نص آیه ۱۷۰ آل‌عمران است که درباره شهدا می‌فرماید: «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ آنها بخاطر نعمت‌های فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‌اند شادى مى‌كنند که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت.» برای توضیح بیشتر چند نکته را در این‌باره بیان کنم: ۱. در بعضی از روایات عزاداری و گریه حضرت زهرا(س) پس از شهادت امام حسین(ع) بیان شده است و حتی دامنه آن را تا روز قیامت کشیده‌اند. ولی این روایات، علاوه بر ضعیف سندی، از جهت متن نیز بسیار موهن و سست هستند. متأسفانه تعدادی از این روایات در کتاب کامل‌الزیارت نقل شده‌اند، اما در سند همگی این روایات فردی به نام «عبدالله بن عبدالرحمن اصم» وجود دارد که  یکی از معروف‌ترین غالیان شهره بصره است و رجالیون شیعه همچون نجاشی، به غلو و نامعتبر بودن روایات وی تصریح کرده‌اند. با این همه روایات فراوانی از این غالی معروف که در زمینه زیارات کتابی داشته است، در کتاب کامل‌الزیارات آورده شده است. در متن یکی از این روایات آمده است که به خاطر گریه زیاد حضرت فاطمه(س) در عالم برزخ، پیامبر اکرم (ص) به نزد ایشان آمده و می‌فرمایند: «دخترم، اهل آسمان‌ها را به گریه‌ انداختی و ایشان را از تسبیح و تقدیس حق تعالی بازداشتی، پس خودداری کن تا ایشان به تقدیس حق بپردازند چه آنکه امر و فرمان خدا بر همه چیز نافذ و روان می‌باشد.» دو روایت دیگر نیز در کتاب مناقب از ابن شهر آشوب و ثواب‌الاعمال وعقاب‌الاعمال از شیخ صدوق درباره سوگواری حضرت زهرا در روز قیامت آورده شده است که از جهت سند و متن کمی از روایات کامل‌الزیارات ندارند. در روایت ثواب‌الاعمال آمده است: «چون روز رستاخيز فرا رسد عمارتى گنبدى و فروغين براى فاطمه (س) بنا كنند و حسين (ع) در حالى كه سرش را بر دست گرفته به سوى عمارت آيد، پس چون فاطمه(ع) او را بيند آنچنان ناله‏‌اى سر دهد كه هيچ فرشته تقرّب يافته و هيچ پيامبر فرستاده شده و هيچ بنده مؤمن باقى نماند جز آنكه بر او بگريد...» جای سوال است که چرا باید امام حسین(ع) بدون سر وارد محشر شود و سرش نیز در دستش باشد، آیا خداوند می‌خواسته است نعوذ بالله حضرت زهرا(س) را زجر دهد؟! ۲. اگر قائل به گریه و سوگواری و محزون بودن ائمه و حضرت زهرا(س) در آن عالم بشویم یعنی معتقدیم آنها در آن عالم دچار اندوه و تألم هستند و این خلاف جایگاه معنوی آنهاست، زیرا طبق نصوص قرآنی در آن عالم باید همه‌ی اندوه‌ها و ناراحتی‌ها از اولیای الهی زدوده شود. از این گذشته، امام حسین(ع) در آن عالم در محضر مادرشان هستند و قاتلان ایشان نیز در عذاب و شکنجه؛ با این وصف، حضرت زهرا برای چه و برای که گریه می‌کند؟! اگر ایشان در این دنیا بودند و فرزندشان در آن دنیا، وجهی برای استمرار گریه آن حضرت بود، ولی گریه ایشان در آخرت چه وجهی می‌تواند داشته باشد؟! ۳. بعضی به بنده اعتراض کرده‌اند که گریه حضرت زهرا به خاطر فرزند ایشان و مصیبت شخصی نیست بلکه به خاطر ظلمی است که به دین رفته‌ است. اما گویا این افراد در متن این روایات موهن دقت نکرده‌اند، در تمامی آنها چهره‌ای انتقام‌جو از زهرا(س) منعکس شده است که گویا فقط از نحوه شهادت فرزندش متأثر است و تا وقتی که در قیامت از قاتلان فرزندش، انتقام نگرفته‌ است، از گریه دست برنمی‌دارد. گریه آن حضرت نیز به نحوی خودخواهانه و شخصی منعکس شده است که از ساحت آن بانوی بزرگ اسلام دور است. شهید مطهری در بیانی زیبا در این‌باره می‌فرماید: « ممکن است کسی بگوید: " این برای این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا باشد." آیا این حرف مسخره نیست که بعد از هزار و چهار صد سال، هنوز زهرا احتیاج به تسلیت داشته باشد؟ در صورتی که به نص خود امام حسین و به حکم ضرورت دین، بعد از شهادت امام حسین دیگر امام حسین و حضرت زهرا نزد یکدیگر هستند. این چه حرفی است؟! مگر حضرت زهرا بچه است که بعد از هزار و چهار صد سال هنوز هم دائما به سر خودش بزند، گریه کند، بعد ما برویم به ایشان سرسلامتی بدهیم! این حرف‌ها دین را خراب می‌کند.»(مجموعه‏ آثار، ج‏۱۷، ص ۸۹) .......... @azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشت‌ها
⚡️نقدی بر تفکر عزاداری برای تسلی خاطر حضرت زهرا(س) ✍ مهدی مسائلی نسبت دادن عزاداری به ارواح ائمه
🔹مبانی غلو در عزاداری بعد از بازنشر یادداشت "نقدی بر تفکر عزادرای برای تسلی خاطر حضرت زهرا(س)" در کنار توهین‌ها و نفرین‌ها، نقدهایی نیز بیان شد. در ادامه چند نکته را در پاسخ به این نقدها بیان کنم. ۱. مقصود بنده از این یادداشت انکار عزاداری یا گریه برای شهادت امام حسین(ع) نبود، زیرا گریه برای آن حضرت در این دنیا، هم از جهت عاطفی و هم از جهت اهدف معنوی و ولایی توجیه‌پذیر است. پس نسبت دادن انکار عزاداری به بنده، یک تهمت یا حداقل سوء برداشت است. ۲. اصلی‌ترین دلیلی که در یادداشت برای انکار جزع و اندوه دائمی حضرت فاطمه(س) برای شهادت امام حسین(ع) مطرح کردم، ‌تعارض آن با نص آیه ۱۷۰ آل‌عمران بود. توضیح بیشتر این‌که در آیه معروف ۱۶۹ این سوره، خداوند از حیات و تنعم شهداء سخن می‌گوید: «وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَموَٰتَۢا بَل أَحيَآءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ؛ هرگز گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شدند مرده‌اند، بلكه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند.» چنان‌که پیداست خداوند در این آیه وضعیت شهدا را عالم برزخ بیان می‌کند. خداوند در آیه بعدی می‌فرماید: «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ آنها بخاطر نعمت‌های فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‌اند شادى مى‌كنند که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت.» اگر ما معتقدیم حضرت فاطمه(ع) در عالم برزخ در جایگاه شهدا قرار دارند، پس نباید از توصیف این آیه خارج باشند، یعنی این‌که هیچ اندوهی نباید نسبت به وقایع این دنیا و وضعیت برزخ داشته باشند؛ با توجه به این‌که خوف در جمله «خوف علیهم» نکره در سیاق نفی است و عموم را می‌رساند؛ یعنی هر خوفی از آنان برداشته شده است. جمله «ولاهم یحزنون» نیز فعل مضارع است و بر استمرار دلالت می‌کند؛ یعنی هیچ حزن و اندوهی نخواهند داشت.(رک: تسنیم، ج۱۶، ص۳۰۲) افزون بر این، طبق این آیه باید قبل از شهادت امام حسین(ع)، حضرت فاطمه زهرا(ع) در عالم برزخ بشارت شهادت و قرار گرفتن در جایگاه رضوان الهی را داشته‌ باشند و بعد از شهادت امام نیز آن حضرات بدون هیچ غم و اندوهی در کنار یکدیگر هستند. توجیه‌پذیر نیست که جنایت یزدیان در شهادت امام حسین(ع) را توجیه‌گر جزع و فزع دائمی حضرت فاطمه زهرا(ع) در برزخ بدانیم، زیرا کشته شدن رکن شهادت و قتل فی سبیل الله است. به هرحال، کسانی که به نقد این یادداشت اهتمام ورزیده‌اند ابتدا باید به تعارض این آیه و جزع حضرت در بزرخ پاسخ دهند. ۳. بعضی از ناقدین برای تقویت مبنای خود بدون بررسی جزئی اسناد و متن روایات مورد بحث، به صورت کلی به توثیق آنها پرداخته‌اند. درحالی‌که بنده در یادداشت با اشاره به راویان این احادیث بیان کردم که در آنها افراد غالی و فاسدالعقیده وجود دارند، و غُلوزدایی بعضی از این روایان نیز تنها برای بهره‌گیری از منقولاتی است که مورد پسندشان است. عجیب این‌که بعضی از استفاضه یا حتی تواتر معنوی در اینجا سخن گفته‌اند، درحالی استفاضه یا تواتر مسلتزم وجود اسناد فراوان و روایان متعدد در طبقات مختلف است. این‌که روایاتی از طریق یک فرد غالی در کامل‌الزیارات نقل شوند، نه تواتر معنوی ایجاد می‌کنند و نه استفاضه. وضعیت روایات در دو کتاب دیگر را نیز در یادداشت اصلی بیان کردم. حقیقت این‌که مطالب بسیاری از طریق غالیان به کتب شیعه راه یافته است و تعدد نقل توسط آنها نمی‌تواند اثبات‌گر عقاید شیعه باشد. زیرا روایات مجعول توسط غالیان تنها منحصر به القای خداباوری ائمه(ع) نبوده است، بلکه غلات روایات زیادی در شئون مختلف امامان جعل می‌کردند، برخلاف ملاک خداباوری امامان، علما فیلتر مشخصی برای تصفیه این روایات نداشتند و از این رو بسیاری از آنها به کتب روایی شیعه راه یافته‌اند. اما غیر از بررسی وضعیت فکری و رفتاری راویان، توجه به متن مهم‌ترین دلیل کنارگذاشتن این روایات است، مطلبی که ناقدین نخواسته‌اند به آنها توجه کنند. متن این روایات با بسیاری از ملاک‌های عقلی و نقلی در تعارض هستند که باید در مقاله‌ای علمی به آنها پرداخت. ۴. فایده عِلمی و عَمَلی پرداختن به این مطالب تغییر نگاه غالیانه‌ای است که اساس دین‌داری را عزاداری می‌داند و تمام آرمان‌های اهل‌بیت(ع) را منحصر در این موضوع می‌بیند. آن‌گونه که با گسترده شدن طول و عرض عزاداری، سایر ابعاد دین‌داری در معرض زوال قرار می‌گیرند. به قول یکی از پژوهشگران عاشورایی: «کسانی که می‌خواهند همه روزها روز عزاداری باشد و همه مکان‌ها عزاخانه این نکته را نمی دانند که سرانجام تمامیت خواهی دین از دست رفتن تمام دین است.» (محمد اسفندیاری، حقیقت عاشورا، ص۳۴۰) ... @azadpajooh
⚡️پاسخ به نقد شبکه ولی‌عصر(ع) 🔻بخش اول در ادامه نقدها به یادداشت "نقدی بر تفکر عزادرای برای تسلی خاطر حضرت زهرا(س)" برنامه‌ای در شبکه ماهوره‌ای ولی‌عصر(ع) با کارشناسی جناب جواد ابوالقاسمی به این موضوع اختصاص داده شد. فارغ از اتهاماتی که در این برنامه به بنده نسبت داده شد و ارزش پاسخ‌گویی ندارد، نکاتی درباره نقدهای کارشناس این برنامه وجود دارد که آنها را در ادامه بیان می‌کنم. ١. کارشناس این برنامه مدعی شد که آیه ۱۷۰ سوره آل عمران «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» درباره قیامت و ورود به بهشت است و ارتباطی به برزخ ندارد. وی برای اثبات این‌ موضوع به آیه بعدی استشهاد می‌کند که می‌فرماید:«يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ» او استبشار در این آیه را به معنای بشارت و خبر دادن به بهشت ترجمه می‌کند و عدم خوف و حزن را نیز به معنای عدم خروج از آن. این در حالی‌ است که اولا استبشار در این‌ آیه به معنى خوشحال شدن بر اثر دريافت نعمتى براى خود يا دوستان است و به معنى بشارت دادن و استخبار نيست.(به تفسیرها و ترجمه‌های قرآن مراجعه شود) ثانیا این آیات صراحت در توصیف وضعیت شهدا در عالم برزخ دارند و تعابیری همچون زنده بودن شهدا بعد از شهادت و خوشحال شدن آنها نسبت به وضعیت کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده‌اند و... تردیدی در این‌باره ایجاد نمی‌کند. سپس جناب ابوالقاسمی بحث درباره عدم خوف و حزن را به آیه ۶۲ سوره یونس می‌برد که می‌فرماید:«أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می‌شوند! » و عجیب‌ این‌که با تقطیع و تحریف سخنان علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌خواهد اطلاق این آیه را نفی کند و حزن و خوف دنیوی را برای اولیای الهی اثبات کند. این درحالی‌ است که علامه طباطبایی با تمسک به اطلاق آیه هر نوع خوف و حزنی را- غیر از خوف از خداوند- از اولیای الهی نفی می‌کند ‌و به کسانی که اطلاق این آیه را به تأویل برده‌ یا مقید کرده‌اند با تندی سخن می‌گوید. ایشان می‌نویسد: «[این آیه] خوف و حزن را بطور مطلق نفى كرده، و نفى آن را مقيد به هيچ قيدى و هيچ حالى نفرموده، تنها قيدى كه براى اين جمله در قرآن كريم مى‌بينيم آياتى است كه مى‌فرمايد: اولياى خدا از خدا مى‌ترسند، پس اين اولياء از هيچ چيزى نه در دنيا و نه در آخرت نمى‌ترسند و اندوهناك نمى‌شوند، تنها ترسى كه دارند از خداى سبحان است.» متنی هم که جناب ابوالقاسمی از المیزان تقطیع کرده در واقع توضیحی برای نحوه عدم خوف و حزن است و در ادامه مرحوم طباطبایی تأکید بر اطلاق آیه دارند.(رک: الميزان في تفسير القرآن، ج10، ص 92 و ترجمه المیزان، ج 10، ص 136) اگر به آیه مورد بحث خودمان یعنی 170 آل‌عمران باز گردیم، در آنجا نیز علامه طباطبایی بر اطلاق آیه بر عدم حزن و خوف تأکید می‌کنند. (ترجمه المیزان، ج4، ص95) بلکه اطلاق عدم خوف و حزن در این‌ آیات با توجه خروج شهداء از عالم مادی و به تعبیر ایشان «خلود سعادت براى انسان و خلود انسان در آن سعادت» روشن‌تر است. به هر حال جناب ابوالقاسمی با استفاده از تقطیع و تحریف و مغالطه تکرار مدعا کوشیده‌ است تعارض روایات مورد بحث را با این آیه قرآن مرتفع کند. ۲. جناب ابوالقاسمی بحث را به موضوعاتی می‌کشاند که نه تنها اثبات‌گر موضوع موردپسند وی نیست بلکه تردیدها و شبهات در میان عموم بیشتر می‌کند. مثلا ایشان با استشهاد به رجعت قصد اثبات حزن و اندوه حضرت زهرا(س) را در عالم برزخ را دارد. در حالی‌که اگر رجعت و بازگشت امام حسین(ع) را به قصد انتقام از قاتلان ایشان بدانیم دیگر عزاداری و سوگواری و حزن حضرت فاطمه(س) بعد از آن معنایی ندارد. روایات مورد بحث ایشان از دوام حزن و اندوه و جزع حضرت فاطمه(س) تا روز قیامت سخن می‌گویند. حال سؤال مطرح است که با حیات دوباره امام حسین(ع) و حیات قاتلان و انتقام‌گرفتن از آنها چرا باید حضرت زهرا(ع) همچنان در عالم برزخ جزع و بی‌تابی کنند؟ طبق روایاتی که می‌گوید امام حسین(ع) با شهدای کربلا رجعت می‌کنند، وجهی برای بقاء اصل عزاداری باقی می‌ماند؟ آیا امام حسین در دوران رجعت برای خودشان روضه می‌گیرند و عزاداری می کنند؟ (بنده در مقام اثبات و رد روایات رجعت نیستم) ایشان انتقام مختار از قاتلان امام حسین(ع) را برای تسلی حضرت زهرا(ع) ناکافی می‌کند آیا انتقام شخص امام از قاتلانش نیز ناکافی است و لازم است که جزع حضرت زهرا(ع) تا روز قیامت باقی بماند و با سر بریده شدن قاتلان در روز قیامت حزن و اندوه اهل‌بیت(ع) فروکش نماید؟ طبق ملاک‌هایی که شما می‌گویید اصلا چرا نباید حزن و اندوه و جزع در بهشت وجود داشته باشد؟ ◀️بخش دوم ........ @azadpajooh
⚡️پاسخ به نقد شبکه ولیعصر(ع) 🔻بخش دوم ⬅️بخش اول ۳. آیا اندوه و تأثر و جزع دائمی حضرت فاطمه(ع) اختصاص به امام حسین(ع) دارد؟ آیا آن حضرت برای شهادت همسرشان امام علی(ع) و شهادت فرزندشان امام حسن(ع) نیز در حال جزع هستند؟ چرا برای مصیبت‌ها و شهادت آنها نباید حزن دائمی و انتقام‌خواهی داشته باشند؟ حقیقت این‌که تصوری که این افراد به پیروی از روایات غلات از حضرت فاطمه(ع) به وجود می‌آورند موجب تنزیل شأن و به نوعی توهین به کرامت ایمانی آن حضرت است؛ زیرا وجهی که برای این جزع و اندوه دائمی وجود دارد، دلبستگی مادر و فرزندی است و این توصیفات چنان تصوری از حضرت زهرا(ع) ایجاد می‌کنند که گویا ایشان به امور شهادت امام حسین(ع) به صورت شخصی می‌نگرد و تا وقتی انتقام گرفتن از قاتلان فرزندش در قیامت را به چشم نبیند راضی به ترک جزع نمی‌شود. در واقع شأن آن حضرت را از بسیاری از مادران شهداء که در شهادت فرزندانش صبور بوده و بی‌تابی نمی‌کنند، پایین‌تر می‌آورند.(پناه بر خدا که چنین اموری را به ایشان نسبت دهیم) این‌جاست می‌گوییم گاهی کسی از زوایه دوستی توهین‌هایی به امامان(ع) نسبت داده و آنها را رواج می‌دهد که دشمن قادر بر آن نیست. ۴. جناب ابوالقاسمی با ردیف کردن روایات بدون بررسی سندی، متنی و دلالی آنها، به سخن خود صورت علمی می‌دهد و بنده را متهم به ناآگاهی یا غرض‌ورزی می‌کند. مثلا ایشان به روایتی از کامل الزیارات متمسک می‌شود که فردی از موالیان بنی‌عباس به نام حسین بن ثُوَیر نقل می‌کند که از امام صادق (ع) شنيدم كه می‌فرمود: پس از شهادت حسين بن علي (ع) همه‌ی آفريدگان خدا بر او گريستند، مگر سه چيز: «بصره، دمشق و آل عثمان.» (کامل الزيارات، ص80) این روایت که در سندش فردی غالی(حسن بن علی بن ابی عثمان) و همچنین ناشناخته وجود دارد، از جهت متن نیز دچار مشکل است، زیرا معلوم نیست مقصود از گریه نکردن بصره و دمشق چیست؟ آیا منظور خود این شهرها هستند یا مردم اهل این شهرها؟ گریه نکردن این شهرها که توجیهی ندارد. اگر منظور اهل این شهرها هستند، این مشکل وجود دارد که بسیاری از مردم جهان در آن روزگار از کافرانی بودند که نه برای اسلام احترام قائل بودند نه برای حسین بن علی(ع). چرا آنها باید برای امام گریه کنند و اهل دمشق و بصره نه؟! آیا تمامی مردم بصره و دمشق دشمن اهل‌بیت(ع) بودند؟ آیا قاتلان امام حسین(ع) در کربلا و دشمنان پراکنده اهل‌بیت(ع) در جهان اسلام نیز برای ایشان گریه کردند؟ مسلمانان در قلمرو بزرگ اسلامی چگونه از شهادت امام مطلع شدند که برای حضرت گریه کردند؟ این کارشناس شبکه ماهواره ولی‌عصر(ع) همچنین متمسک به اشعاری در سوگواری امام می‌شود که در آنها سخن از تسلی حضرت زهرا(ع) به میان آمده است. این درحالی است که شعر محل تَخیُّل و مبالغه و آرایه‌های این چنین است و از این رو گفته‌اند: یجوز فی الشعر ما لا یجوز فی فی غیره. این کارشناس با بهره‌گیری از تعابیر حزن و اندوه در روایات کوشیده تا به بطلان صحبت‌های بنده بپردازد و چیزی نمانده بود که مدعی گریه کردن خداوند در سوگ امام حسین(ع) شود. درحالی که تعابیری همچون ناراحتی پیامبر(ص) از گناهان امتش از جنس ناراحتی که موجب کدورت و عذاب روحی در عالم آخرت باشد، نیست، و همین معنا درباره خشم خداوند از گناهان بندگان و دوست داشتن و دوست نداشتن وجود دارد. ۵. در یادداشت اصلی بنده فردی به نام «عبد الله‏ بن‏ عبد الرحمن‏ الأصم المسمعي‏» مطرح شده بود که در سند روایات مورد بحث قرار دارد و او را از غالیان به شمار آورده‌اند. جناب ابوالقاسمی تلاش زیادی در غلوزدایی از وی داشت. اما دکتر حسن انصاری در مقاله‌ای مفصل با عنوان «درباره از ميراث غلات: کتابی از سنت غاليان بصره از نيمه اول سده سوم قمري» به بررسی شخصیت این راوی و ریشه‌یابی احادیثش می‌پردازد و می‌نویسد: «می‌بينيم که الأصمّ نه تنها خود وابسته به جريان‌های غاليانه شيعی بوده بلکه از غاليان هم روايت می کرده و غاليان هم بدو دلبسته بوده اند و احاديثش را روايت می کردند.» ۶. در یادداشت اصلی بنده کلامی از شهید مطهری نقل شده بود که تفاوتی با بیان و نظر مطرح شده توسط بنده نداشت بلکه بیان ایشان صریح‌تر و تندتر داشت. ناقدین هوشمندانه از کنار این سخنان گذشتند و صلاح دیدند با توهین و طرح اتهام به بنده از موضع خویش دفاع کنند. ....... @azadpajooh
🔹معمای همراه بردن خانواده توسط امام حسین(ع) درباره همراهی خانواده با امام حسین(ع) در کربلا، تحلیلی معروف و مشهوری وجود دارد که می‌گوید امام حسین(ع) مأمور بود خانواده‌اش را همراه خود ببرد تا آنها در اسارت و بعد از آن، مظلومیت امام را به مردم برسانند. این تحلیل بر این مبنا استوار است که مقصد امام حسین(ع) در سفر به عراق، کربلا و هدف‌شان از این سفر شهادت در روز عاشورا بود. درحالی که طبق گزاره‌های تاریخی مقصد امام کوفه بود و هدف ایشان قیام علیه یزید با همراهی کوفیان بود. بر اساس مبنای اخیر هدف امام از همراه بردن خانواده نیز جلوگیری از گروگان گرفته شدن آنها توسط عُمال یزید و اعمال فشار بر حضرت بود. شکی نیست وقتی امام با هدف دست گرفتن حکومت به کوفه می‌رود، همراه نبودن خانواده با ایشان یک تهدید برای قیام به شمار می‌آید. در واقع امام خود را برای استقرار دوره‌ای بلندمدت در کوفه مهیا می‌نمود که همراهی خانواده ضمن حفظ امنیت آنها، کمک و دلگرمی برای امام را نیز به دنبال داشت. البته نباید منکر این موضوع شد که بعد از شهادت امام در کربلا، اهل‌بیت و به‌خصوص حضرت زینب(ع) نقش مهمی در رسواکردن عاملان و آمران شهادت امام داشتند ولی این نتیجه همراهی خانواده بود نه هدف آن. یعنی هدف امام از همراه بردن خانواده اسارت آنها و پیام‌رسانی نبود، اگرچه چنین نتیجه‌ای وجود داشت و قسمتی از پیام‌رسانی توسط آنها انجام شد. در مجموع این تحلیل که امام حسین می‌خواست خانواده‌اش اسیر شوند تا پیام آن حضرت و مظلومیتش را به گوش مردم برسانند، هم خلاف شواهد تاریخی است و هم افراطی نشان دادن اقدام امام است. پیشنهاد می‌کنم برای تبیین بیشتر این موضوع به این کتاب مراجعه کنید:(محمد اسفندیاری، حقیقت عاشورا، ص ۱۷۱ تا ۱۷۷.) در این کتاب استنادات نظریه هدف‌سازی اسارت اهل‌بیت نقد شده است. ......... @azadpajooh
☑️باز نشر ⚡️اربعین در حاشیه پیاده‌روی ✍مهدی مسائلی در اربعین حادثه تاریخی خاصی اتفاق نیفتاده است. بازگشت اهل‌بیت(ع) به کربلا در اربعین با جمع‌بندی رویدادها بعد از عاشورا و مسیر و رفت و آمد کاروان اسرای اهل‌بیت(ع) به شام هم‌خوانی نداشته و پشتوانه نقلی محکمی نیز ندارد. درباره زیارت اربعین نیز روایات فراوانی نقل نشده است و چند روایتی که دراین‌باره وجود دارد، به صورت مرسل و فاقد سند هستند. اما هرچه هست گرامی‌داشت روز اربعین در بین شیعه از اهمیت خاصی برخوردار است و شیعیان در این روز به عنوان تجدید خاطره شهادت امام حسین(ع)، به زیارت امام توجه خاصی دارند. اما در سال‌های اخیر اربعین و زیارت امام در این روز در حاشیه پیاده‌روی آن قرار گرفته است. آنچه در تبلیغات رسانه‌ای مردم به آن تشویق می‌شوند و چیزی که بسیاری از مردم عملا به دنبال آن هستند، پیاده‌روی اربعین است نه زیارت اربعین‌. پیاده‌روی هم‌اکنون اهمیتی بیشتر از خود زیارت اربعین پیدا کرده است و پیاده‌روی برای خیلی از زائران بدون درک زیارت اربعین محقق می‌شود. حقیقت این‌که کربلا و نجف جغرافیایی محدود و امکاناتی محدودتر دارند و گرد آمدن جمعیت میلیونی در یکی دو روز در آن مشکلات اقامتی و امنیتی و... بسیاری را برای زوار فراهم می‌کند. همین موضوع موجب شده در سال‌های اخیر بیشتر جمعیت زوار ایرانی بیش از ۱۰ روز قبل از اربعین پیاده‌روی خود را آغاز و چندین روز قبل از اربعین پیک بازگشت به ایران شروع شود. در واقع تأکید بر افزایش جمعیت در این راهپیمایی، تعداد روزهای اربعین را نیز هر روز توسعه می‌دهد. این موضوع از جنبه‌های مختلفی می‌تواند مورد تحلیل و نقد قرار گیرد. از جهتی به نظر می‌رسد ابعاد روزهای اربعین از سوگواری دهه اول محرم نیز فراتر رفته است که قسمت زیادی از منطقةالفراغ‌های مذهبی(یعنی روزها آزاد بدون برنامه‌ی مذهبی) مردم را تصرف می‌کند. مردم پايبند به تلویزیون‌ ‌رسمی کشور، مقید به کنداکتور پخش راهپیمایی اربعین هستند و انتخاب‌های آنها محدودتر از قبل شده است. از طرفی ارزش و جایگاه مذهبی راهپیمایی را نیز به گونه‌ای قرار داده‌ایم که افراد برای عدم درک زیارت اربعین حسرت نمی‌خورند بلکه جاماندن از راهپیمایی آن را یک سلب توفیق معنوی برای خویش قلمداد کنند، و یک برنامه نانوشته بر گردن قشر مقید مذهبی گذاشته‌ایم. بر اساس این نگاه، بعضی از متولیان دینی و فرهنگی برای جبران این حسرت مذهبی، در روز اربعین برنامه‌هایی را‌ برای پیاده‌روی مردم به سمت امام‌زاده‌ها و گلزارهای شهدای کشور تدارک می‌بینند. ولی باید دانست که اگر رسیدن به کربلا و زیارت امام در روز اربعین برای کسی وجود نداشته باشد، دیگر پیاده‌روی معنا و مفهومی ندارد و یک ارزش و مناسک مذهبی نیز به حساب نمی‌آید. افزون براین، اصالت یافتن پیاده‌روی موجب می‌شود به سایر مناسبت‌های مذهبی نیز گسترش یابد، مشابه موضوعی که در گسترش سوگواری از ایام محرم به سایر ایام سال شاهد هستیم. ........... @azadpajooh