#امر_به_معروف_حجاب قسمت چهارم 🔸 حجاب، خونبهای شهیدان
تو مترو بودم...🚞
یه خانم که مقداری هم با من فاصله داشت، کشف حجاب کرده بود...
- رفتم جلو و آروم گفتم: خانم شالت افتاده!
- گفت: میدونم!
- گفتم: آقا اینجاست!(یه آقای فروشنده بود)
- گفت: میدونم!
- گفتم: میدونی کشف حجاب جرمه؟؟
- گفت: خب شما چه کارهای؟؟ پلیس باید بیاد!!
- گفتم: میخوای زنگ بزنم بیاد؟؟
- گفت: آره!
رفتم سر جام نشستم و گوشی را درآوردم وزنگ زدم به پلیس و گزارش دادم...
بقیه افراد داشتن میشنیدن وگوشها رو تیز کرده بودن و باتعجب نگاه میکردن!!
من داشتم آدرس ایستگاه رو میگفتم که دیدم اون خانم شالش رو سرش کرد...
- بعد از آن رو کردم به خانما و گفتم:
ما این همه شهید دادیم. هزینه برده این انقلاب و اسلام. جوونا جونشون رو دادن... از امام حسین گرفته تا جوونای مردم خون دادن برا اسلام... اونوقت بعضی خانما سختشونه حتی شالشون رو سر کنن...
دوتا خانم چادری ازم حمایت کردن!
- یه خانم بد حجاب گفت: مشکل فقط اینه؟؟
- گفتم: دادگاه رفتی؟؟ رفتی ببینی این همه طلاق وخیانت برا چیه؟
- گفت: برا بی پولیه!!!
- خانم چادریه گفت: خیلیهاشون پولدارن!!
- گفتم: برو بپرس ببین چندتاشون به خاطر بیپولی طلاق گرفتن...
و بحث همچنان ادامه داشت و اون دوتا خانم همینطور حمایت میکردن وجوّ با ما بود...
🔴 دوستان مسئله کشف حجاب رو جدی بگیرید و هرجا دیدید حتما تذکر بدید و درصورت نیاز با پلیس تماس بگیرید. مسئله مهمیه! لطفا بیتفاوت نباشیم!!
#پلیس
#حجاب
#نهی_از_منکر
#کشف_حجاب
#تشکیل_جب
#امر_به_معروف_حجاب قسمت چهارم 🔸 پوشش پا هم واجبه!
خانوم محجبهای رو دیدم که جوراب نپوشیده بود و پاهاش خیلی جلب توجه میکرد...
رفتم جلو و با رویِخوش گفتم: سلام خانوم! دیدم حجابتون عالیه خییییلی خوشحال شدم ولی یکدفعه دیدم جوراب نپوشیدید گفتم شاید شما هم مثل خیلیها نمیدونید پوشش پا هم واجبه!
تشکر کرد و گفت: بله نمیدونستم!!
اتفاقا یه جفت جوراب کادو کرده تو کیفم داشتم با احترام تقدیمش کردم!🎁
خیلی خوشحال شد وتشکر کرد.😋
نیم ساعت دیگه دوباره از دور دیدمش جورابها رو پوشیده بود.😍
خیلی خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم.😉🤗
🌀 خانمهای زیادی هستند که واقعا نمیدونند پوشش پا هم واجبه! با محبت و مهربانی و از سر دلسوزی نه سرزنش، حکم پوشش پا رو براشون بیان کنید.
#حجاب
#پوشش_پا
#امر_به_معروف
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
#امر_به_معروف_حجاب
داستان چهارم
🔸 از نقاط مثبت افراد استفاده کنید
آدرس جایی رو که باید میرفتم بلد نبودم...
عمدا از خانمهایی آدرس میپرسیدم که شل حجاب هستن...
آدرس رو میپرسیدم و همون موقع یا میگفتم یا اشاره میکردم به حجاب شون...
داشتم به یکیشون نزدیک میشدم
این جوری بود!!😡
فهمید که دارم میرم سمتش، منم با لبخند و در کمال آرامش😁😌 اول آدرس رو پرسیدم!!
بعدش گفتم: ماشاالله اخلاقتون خیلی خوبه! بی زحمت حجابتون رو هم درست کنید.☺️
گفت: چشم!
به یکی دیگه که ازش آدرس نپرسیدم و فاصله داشت؛ با اشاره گفتم گردنت پیداست!!
دست برد و شالشو محکمتر کرد...
#حجاب
#بگووبرو
#نهی_از_منکر
#امر_به_معروف
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
#امر_به_معروف_حجاب 🔸داستان پنجم
تذکر از طریق دیگران
چند روز پیش با اتوبوس میرفتیم تهران...
یه خانم بدحجاب داخل اتوبوس بود و هر ده دقیقه یک بار شالشو از سرش برمیداشت و موهاشو باز میکرد و دوباره میبست...😳😔
یا از کیفش لوازم آرایش برمیداشت و...
اول خواستم خودم بگم اما با خودم گفتم اگر راننده تذکر بده تاثیرش بیشتره
به همسرم گفتم تا با این موضوع رو با رننده در میون بذاره
همسرم رفت به راننده گفت
خدا رو شکر راننده آدم خوبی بود. راننده بهشون تذکر داد...
با تذکر راننده دیگه تا انتهای سفر حجابشو حفظ کرد و دست از اداهاش برداشت!😍
#حجاب
#تذکر_در_اتوبوس
#امر_به_معروف_حجاب
داستان ششم
🔸مطالبه گر باشید و از مسئولین مطالبه کنید
🔸 تفکیک!
سالن مطالعه دانشکدمون مختلط و خیلی هم کوچیک بود!😔
به ذهنم رسید میشه تفکیکش کرد!!😃
رفتم دنبالش و درموردش با مسئول کتابخونه، حراست و رئیس دانشکده و... صحبت کردم.
جالب اینجا بود که پارتیشن های وسط نمازخونه دانشکده هم، در حال تعويض بود و من می گفتم میشه از همین پارتیشن ها برای کتابخونه استفاده کرد.📚
بعضی ها استقبال میکردن و بعضی ها هم بدجور نگاهم میکردن!!😒
من نبودم که نتیجه رو ببینم ولی الحمدلله با پیگیری های بچه های بعد از من، تفکیک صورت گرفت.👌👌👌
#حضور_فعال
#تذکر_در_دانشگاه
#تذکر_در_کتابخانه
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻 🔻
@khaterate_aamerin
#امر_به_معروف_حجاب
داستان هفتم
🔸 حداقل همدیگه رو تشویق کنیم و حامی هم باشیم...
دیروز پسر ۷ساله ودختر ۵سالهام رو بردم باشگاه، تا کلاس ژیمناستیک ثبت نامشون کنم...
مربیشون جلوی اون همه بچه و ما مادرها لباسش رو درآورد و یه لباس دیگه پوشید...😳
حالم بد شد!!😞
خواستم تذکر بدم دیدم خیلی عصبی شدم و ممکنه دعوام بشه!! باکمال شرمندگی سرمو انداختم پایین و از کنارش رد شدم...
خانم محجبهای کنارم بود...
رفت پیش مربی و با آرامش وطمانینه ازش پرسید:
- ببخشید خانم! اینجا جایی داره که لباس عوض کنیم؟
- مربی گفت: بله، داره...
- خانم محجبه گفتند: شما جلوی پسر من لباستون رو عوض کردید؛ من خیییییلی مواظب چشمای پسرم هستم، میشه از شما هم خواهش کنم شما هم مواظب چشمای پسرم باشید؟؟؟
اونقدر جذب لحن زیبای اون خانم شدم واونقدر از بی دست و پا بودن خودم بدم اومد که نگو...😞😫
رفتم پیشش و از تذکری که به مربی داده بود تشکر کردم و کلی ایشون رو به خاطر انجام فریضهی امربه معروف و نهی از منکر تحسین کردم.
حداقل کاری که میتونستم بکنم تشویق زبانی آمر به معروف بود...👌
🌀 اینم تجربه من:
از وقتی وارد کانال شما شدم؛ خوندن خاطرات دوستان باعث شده که حداقل از منکرات اطرافم باخیال راحت رد نشم و اگر کاری هم نکردم وجدان درد بگیرم که چرا هیچ واکنشی نشون ندادم...
#تذکر_در_باشگاه
#خاطرات_ارسالی_اعضاء
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
#امر_به_معروف_حجاب
داستان هشتم
🔸 باید به ترس خود غلبه کرد
با همسرم و پسرم با موتور تو شهر در حال حرکت بودیم که با صحنهی عجیبی روبرو شدیم!!!
یه خانم با پاهای تا زانو باز...😲
اینقدر برام عجیب بود به چشمام شک کردم ولی خوب که دقت کردم دیدم نه؛ دارم درست میبینم...همسرم هم متوجه شد...
- به همسرم گفتم: دور بزن!! برگرد!!
- گفت: باشه!
سریع دور زد...
خیلی عصبانی و ناراحت بودم.
- به همسرم گفتم: هراتفاقی افتاد شما جلو نیا!! من پای همه چی وایسادم...
- گفت: باشه! کار به کلانتری هم رسید نترس!
- گفتم: نمیترسم! اون باید بترسه که با این وضع میاد تو جامعه اسلامی...
پیاده شدم...
از دور دیدمش و دویدم تا بهش رسیدم...
خیلی عصبانی بودم😡
چه فضاحتی!! پاهاش کامل باز بود تا زانو...موهاشم از پشت بیرون بود...
- دست زدم پشت شونش و گفتم: خانم ببخشید!!
ایستاد!
سعی میکردم مودب باشم ولی دست خودم نبود صدام از عصبانیت میلرزید... نمیدونستم قراره چی بگم...
- فقط گفتم: این چه وضعیه؟؟!! نباید اینطوری بیرون بیاید!!
خیلی تعجب کرده بود و انگار ترسیده بود...
چندتا آقا هم نزدیک نانوایی شاهد صحنه بودن...
- فقط گفت: چشم! ببخشید!!
- منم برای تاکید دوباره گفتم: دیگه اینطوری بیرون نیاید...
معذرتخواهیای که کرد و ترسی که تو دلش افتاد که دیگه اینطور بیرون نیاد برام کافی بود...
رسیدم به همسرم...
- گفت: چی شد؟؟
- براش تعریف کردم و گفتم: اگه نمیرفتم مطمئن باش باز جسارت اینطوری بیرون اومدن رو پیدا میکرد... دیگه یادش میمونه اینطوری بیرون نیاد یا اگر بازم اینطور بیرون بیاد همش استرس داره و گناه در کامش تلخ میشه...
خداروشکر کردم...
گاهی نهیازمنکر خیلی سادست... لعنت برشیطان و ترس کاذبش...
#حجاب
#پوشش_پا
#نهی_از_منکر
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
#امر_به_معروف_حجاب
داستان دهم
🔸 من هم وظیفه ای دارم ...
دیشب برای اولین بار با همسرم رفتیم پل طبیعت تهران🌲🌳
وضع اونجا رو که دیدم به خودم گفتم: کاش نیومده بودیم که اینقدر اعصابم خورد بشه!!😞
انگار یهو یه کسی تو دلم گفت: تو وظیفهات رو انجام بده؛ کاری به چیزیام نداشته باش🤓
همینطور که باهمسرم قدم میزدم خانمهایی رو میدیدم که شالشون دور گردنشون افتاده بود!😢
به هرکدوم میرسیدم میرفتم نزدیکش و با لبخند میگفتم: خانم گلم لطفا شالتون رو سرتون کنید. ☺️❤️
حدودا به ۱۰ نفر تذکر دادم...
همهشون هم یا میگفتن چشم یا میگفتن ببخشید و شالشون رو سر میکردن😉
بعدم ازشون تشکر میکردم و رد میشدم...
تذکر من به هرکدوم از خانوما در حد ۵ تا ۱۰ ثانیه بود. هیچ وقتی هم ازم نگرفت.
عوضش دلم اروم میشد😇
موقع برگشت از پارک آب و اتش🌳
حدود ساعت ۱۲ شب بود🌓
سرم رو، رو به آسمون بلند کردم و گفتم: یا امام زمان! دلم راضی نشد به این وضع...کاری جز تذکر ازم برنمیومد...همینو از من قبول کن😔🌷
🌀 دوستان عزیزم؛ هرجا هستید و با هرتوانی، تا میتونید تذکر بدید؛ با روی گشاده و زبان لین قطعا جواب میده👌
اگر هم دیدید طرف مقابلتون جواب داد و ناراحت شد؛ فقط بگید من حکم خدا رو به شما گفتم و رد بشید و برید🤗
هرگز درگیری لفظی پیدا نکنید؛ که تاثیر معکوس میده⛔️
#حجاب
#کشف_حجاب
#تذکر_در_پارک
#خاطرات_ارسالی_اعضاء
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
#امر_به_معروف_حجاب
داستان دهم
🔸 با محبت خارها گل می شود
مدتی پیش سوار بر ماشین حدود ساعت ۲بعدازظهر بود که خانمی رو دیدم با ظاهر نامناسب و آرایش غلیظ با دوتا بچه کوچیک؛ یکی به بغل یکی به دست...
ترمز زدم...
- پرسیدم: کجا میری؟
آدرسو داد...
خودمم خسته و کوفته و گرسنه از کلاس برمیگشتم و خانواده هم منتظر که برم براشون ناهار آماده کنم!😫😫
شیطونه میگفت ولش کن بابا! تا سر خیابون بردیش بذار خودش میره... ولی دیدم خیلی وضع ظاهریش خرابه😔 با خودم گفتم سوار ماشین کی بشه اونم با دوتا بچه... گفتم تو راهم امر به معروفش کنم که موهاشو بپوشونه...
- تو فکر بودم که خودش بعد از چند ثانیه پرسید: خانم شما بسیجی هستید؟!
- گفتم: بله قبلا خیلی فعالیت داشتم تو بسیج ولی الان مشغلم زیاد شده دیگه نمیتونم برم!
بعد؛ از کلاسهای بسیج براش گفتم که چقدر خوبه و میتونه شرکت کنه و...
- بعد از کمی صحبت که زمینه رو مناسب دیدم گفتم: عزیزم شما خودتون خوشگل هستید دیگه احتیاج به این همه آرایش ندارید!
- گفت: همسرم بهم خیانت کرده؛ مجبورم قشنگ بگردم! اونم دوست داره و ازم میخواد اینطوری باشم...
- گفتم: عزیزم در حکم خدا فقط باید حرف خدا رو گوش بدی و حرف همسرت نباید برات اهمیت داشته باشه.
- گفت: شیک میپوشم که همسرم به خانوم دیگهای نگاه نکنه!!!
- گفتم: مگه نمیتونی تو خونه شیک بپوشی؟! اونجا بهترین باش برای همسرت نه تو خیابون!!! هر نگاهی که یه مرد نامحرم به تو بندازه مطمئن باش همسرت هم یک نگاه به زن نامحرم دیگه میکنه... برای اینکه همسرت رو بدست بیاری باید عفیف وپاکدامن باشی نه اینکه دل مردهای غریبه رو ببری و اونا رو به زندگیشون سرد کنی... تو مادر دوتا دختر هستی. تو الگوی بچه هات میشی. دوست داری چند سال دیگه دخترات تو سنین نوجوانی همین تیپ رو بزنن و بایه پسر دوست بشن؟؟!!
- گفت: واااای نه!!😱
- گفتم: ولی تو با این تیپ و آرایش داری اینو بهشون مستقیم یا غیر مستقیم یاد میدی!
- گفت: آره یه موقعهایی خودمم عذاب وجدان میگیرم ولی چاره ای ندارم!!!
- گفتم: چارهات فقط گوش کردن به حرفهای خداست... تو حرف خدا رو گوش بده؛ ببین به چه آرامشی میرسی. تو خدا رو از خودت راضی نگهدار؛ خدا هم یه کار میکنه محبتت تو دل شوهرت چندین برابر بشه و بهت وفادار بمونه... عزیزدلم تو داری نگاه مردا رو میدزدی، اونوقت توقع داری خانمهای بیرون نگاه شوهرتو ندزدن؟؟!!
همه رو تایید میکرد و با حالت حزن به حرفهام گوش میکرد...😔😔
رسیدیم به مقصد!
- گفت: شک ندارم که خدا شما رو سر راهم قرار داده که این حرفها رو بهم بزنی!! شمارتو بهم میدی تا بیشتر باهات حرف بزنم؟!
- گفتم: بله عزیزم صد البته!
- شمارمو بهش دادم و بهش گفتم: از همین الانم شروع کن! موهاتو کامل بپوشون!
موهاشو پوشوند و با مهربانی و محبت با هم خداحافظی کردیم...
الان چند روزه هی بهم پیامک محبت آمیز میده و با هم گپ میزنیم...
امروزم بهش زنگ زدم و کلی با هم صحبت کردیم...
- بهم گفت: تو آبجی منی...
برنامهریزی کردم که بیشتر باهاش صحبت کنم؛ بهش گفتم محرم هم بیاد حسینیمون تا حسابی بتونم باهاش صمیمی بشم و به لطف خدا کمکش کنم تا راه درست رو در پیش بگیره...
✅ سه نکته از این خاطره:
1️⃣ همه این افرادی که سر راهمون قرار میگیرن، شک نکنید که یک نعمت و لطفی از جانب خداوند هستن و خداوند این توانایی رو در ما دیده که بتونیم با امر به معروف و نهی از منکر بندگیشو کنیم...
2️⃣ ازظاهر افراد به هیچ عنوان قضاوت نکنیم!! بعضیها واقعا دلاشون پاکه و با یه تلنگر منتظر برگشت به سمت خدا هستن و چه خوبه که این تلنگر از جانب ما باشه؛ که ما هم ثوابی از این موهبت برده باشیم...
3️⃣ سعی کنیم حرف شیطونو تو این زمینه اصلا گوش ندیم!! چون هی به من میگفت بذارش سر خیابون! بذار خودش بره... که اگه اینطوری میشد دیگه با هم دوست نمیشدیم...
#تلنگر
#محرم
#حجاب
#بی_حجابی_به_خاطر_همسر
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
@vajebefaraamooshshodeh
#امر_به_معروف_حجاب
داستان یازدهم
🔸 مطالبه گر باشیم!
چند روز پیش دخترم مسابقه ی کاراته داشت(سبک شین کیو کوشین🥋)
وقتی برگشت خونه گفت: چند تا داور آقا حضور داشتن، اما تعدادی از دخترای نوجوون بدون حجاب، اونجا داشتن مسابقه میدادن😱
امروز رفتم هیات کاراته استان برای اعتراض به این شکل برگزاری مسابقات😔
یکی از مشکلات اصلی جامعه ی ما در زمینه ی حجاب و عفاف، بی تفاوتی مومنین و مومنات هست... که از کنار مسایل این چنینی راحت میگذرن و مطالبه گری نمیکنن...
اول با نائب رئیس هیات کاراته استان که یه خانم شل حجاب بود صحبت کردیم (من و همسرم) و اعتراض خودمون رو اعلام کردیم... اون خانم هم اظهار تعجب کرد که اطلاعی از این موضوع نداره و بعیده همچین اتفاقی افتاده باشه و چند بار تماس گرفت که اطلاع کسب کنه... و در طول صحبتمون چند بار مقنعه اش رو کشید جلو و موهاش رو پوشوند اما از اونجا که مقنعه گشاد بود و لیز، باز دوباره بعد از چند دقیقه، عقب میرفت😐
رییس اصلی اونجا نبود... (گفت رییس فدراسیون خیلی به این مساله حساس هستند و اجازه نمیدن همچین اتفاقی بیفته) ما رو راهنمایی کرد به ساختمان دیگه ای که با خود رئیس صحبت کنیم...
رئیس فدراسیون که محجبه بود و انسان معتقدی به نظر میرسید، بعد از شنیدن صحبت های ما، گفت که ناظر داشتن و بعیده همچین چیزی اتفاق افتاده باشه و ناراحته که همچین چیزی رو میشنوه!!!
ناظر مسابقه تو اون سالن رو خواست و ازش بازخواست کرد که آیا همچین اتفاقی رخ داده؟؟!!
خلاصه اینکه اون ناظر هم از موضوع اطلاع نداشت و تعجب میکرد!!!!😞
رئیس فدراسیون هیات کاراته استان، از اون آقای ناظر(که ساعات محدودی رو در سالن حضور داشته)، خواست که لیست آقایون داور و مربیانی که شاگرداشون رو برای مسابقه با اون وضع پوشش آورده بودن؛ براش بیاره تا بهشون اخطار داده بشه!👌👌👌
💠 حواسمون به مکان های عمومی باشه. نباید بذاریم قبح گناه بریزه و گناه کردن در جامعه علنی و راحت بشه. ساده و بی تفاوت از کنار این مسائل نگذریم. وقتی ساکت و بی تفاوت هستیم یعنی ما هم، در فراهم کردن زمینه برای انجام گناهان موثریم...😞
💠 بچه ها رو دریابیم که آینده سازان جامعه اسلامی هستند. حواسمون باشه در چه محیط ها و فضاهایی قرار می گیرند.
#حضور_فعال
#تذکر_در_باشگاه
#تذکر_به_مسئولین
#بی_تفاوت_نباشیم
#نهی_از_منکر_مسئولین
#خاطرات_ارسالی_اعضاء
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻 🔻
@khaterate_aamerin
@mahdizadehleila
#امر_به_معروف_حجاب
داستان یازدهم 🔸 دختران کنگفوکار!!!😎
رفته بودیم هیئت و در حال بازگشت به منزل بودیم...
جوونا کنار خیابون ایستگاه صلواتی برپا کرده بودند و چای نبات توزیع میکردند و ما هم ماشین رو پارک کردیم تا دهانی تازه کنیم!☕️
همسرم پیاده شدن و رفتن ایستگاه...
من داشتم با گوشی صحبت میکردم که دیدم چند تا دختر با لباسهای نامناسب و رفتار بسیار زننده و خندههای بلند که در شأن یک خانوم نیست از کنار ماشین رد شدند...
تو اون ساعت شب با اون رفتار و وضعیت ظاهری خیلی جلب توجه میکردن و همه نگاهشون میکردن ولی کسی چیزی نمیگفت...😔
خیلی ناراحت شدم و دلم میخواست برم تذکر بدم اما؛ هم تلفنم تموم نشده بود هم حقیقتش یه کم ازشون ترسیدم، چون ظاهرشون مناسب نبود و تعدادشون هم زیاد بود، برا همین پیاده نشدم!😢
همسرم که از ایستگاه صلواتی اومد انقدر ناراحت بود که گفت: اگر میترسی خودم میرم تذکر میدم!!
من که کمی روحیه گرفته بودم عزمم رو جزم کردم، ولی تو همین فاصله رفتند اون طرف خیابون و ما تا اومدیم دوربرگردون دور بزنیم گمشون کردیم و نفهمیدیم کجا رفتند...
من هر چی با خودم فکر کردم که بیخیال بشم دیدم درست نیست. این رفتارها اگر در شهر ما شروع بشه (که تا حدی هم شده) دیگه نمیشه جلوشو گرفت. خلاصه یه دوری تو همین خیابونهای اطراف زدیم که یکدفعه دیدیم از یه سوپرمارکت بیرون اومدند اما تا من اومدم پیاده بشم دوباره رفتند اون طرف خیابون!😄
دوباره دوربرگردون رو دور زدیم دیدیم رفتند ایستگاه صلواتی برای صرف چای نبات!!
و اتفاقا چه جای خوبی بود برای کار من!
- رفتم پیششون، دور هم ایستاده بودن و چایی دستشون بود. دستامو گذاشتم رو شونه های دوتاشون و گفتم: سلام خانوما، شما اهل این شهرید؟
- سلام کردند و یکیشون گفت: نه!
- گفتم: اهل کجایید؟
- شهرشون رو گفت و گفت: ما برای مسابقات ورزشی اومدیم اینجا!
- گفتم: چه خوب؛ از لباسهاتون حدس زدم که ورزشکار باشید! چه مسابقهای هست؟
- گفت: ما کنگفوکاریم!!!😱
- گفتم: حیف شماست که اینطور بیرون بیاید. در عرف این شهر نیست که پوشش یه خانوم اینطور باشه. به احترام این ماه و این شبا یه خورده رعایت کنید و خودتون رو بپوشونید.
یکی دوتاشون دست بردن سمت شالشون...
- یکی شون گفت: چشم الان میریم خوابگاه!
با لبخند خداحافظی کردم و اومدم سمت ماشین...
من خیلی وقتا غصه میخوردم و دلم میخواست تذکر بدم اما همیشه از تذکر دادن میترسیدم...
امشب به لطف امام حسین(ع) به چندتا دختر خانوم که اوضاع بدی داشتن و حتی احتمال میدادم باهام درگیر بشن، تذکر دادم و راحت پذیرفتن...
درسته ظاهرشون تغییر چندانی نکرد اما حتما یه تلنگری براشون بوده و انشاالله با تذکرات بعدی حواسشون رو بیشتر جمع میکنن...
💠 چندتا نکته:
- هیچوقت از ظاهر آدما نباید قضاوت کرد. من احتمال درگیری هم میدادم اما راحت پذیرفتن و برخلاف ظاهرشون و رفتار نامناسبشون در خیابون؛ وقتی باهاشون صحبت کردم خیلی باوقار جواب دادند و لودگی در جوابشون نبود.
- با اینکه خیلی ناراحت بودم و عصبانی اما خودمو کنترل کردم و با مهربونی و نرمی باهاشون صحبت کردم. لحن بیان خیلی مهمه!
- مستقیم درباره پوشش صحبت نکردم و سر صحبت رو با اینکه اهل کدوم شهرید و... باز کردم و این باعث شد که جبهه نگیرن.
- هیچوقت فکر نمیکردم امر به معروف و نهی از منکر اینقدر شیرین باشه؛ تجربهی خوبی بود برای من که همیشه میترسیدم. پیشنهاد میدم حتما انجام این فریضه رو تجربه کنید.😊
#حجاب
#نهی_از_منکر
#ترس_حیله_شیطان
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
#امر_به_معروف_حجاب
داستان دوازدهم
🔸 بگو و برو!
امروز با عجله داشتم میرفتم خونه...
مسیر خونمون از جلوی پارک رد میشه🌳🌲🌳
در حال حرکت بودم که جلوی پارک یه دختر دبیرستانی دیدم سوار دوچرخه بود و با دوستش ایستاده بود جلوی پارک و شالش هم از سرش افتاده بود...
همینطور که از کنارشون رد میشدم گفتم: خانوم شالتو سرت کن!
و رد شدم...
اونم سرش کرد...
به همین راحتی گفتم و رد شدم👌
#کشف_حجاب
#بیتفاوت_نباشیم
#خاطرات_ارسالی_اعضاء
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
#امر_به_معروف_حجاب #داستان دوازدهم 🔸عزیزم مراقب باش چشم نخوری
یه روز میرفتم منزل مادر. قرار بود سریع برم تا براش آمپول بزنم 💉
سر راه دوتا دختر نوجوان دیدم با بلوز و شلوار؛ که کمی باهاشون صحبت کردم و تذکر دادم و سریع داشتم میرفتم که دیدم یک خانمی که از من فاصله داشت یک مانتویی پوشیده که من تا حالا ندیده بودم و خیلی جلوه ی بدی داشت...
گفتم: خدایا چکار کنم؟! اگر برم سمتش دیر میشه!
چون باید راهم رو کج میکردم و دنبالش میدویدم، اما اگر نمیرفتم وجدانم داغون میشد...
دلمو زدم به دریا و یک تو دهنی هم زدم به نفسم که میرم، شاید دو دقیقه وقتم رو بگیره...
داشتم فکر میکردم که چطور بهش بگم
که سریع رفتم سمتش و رسیدم کنارش...
- گفتم: سلام عزیزم!
- یهو با تعجب نگاهم کرد و گفت: سلام!
- گفتم: خوبی عزیزم؟
- گفت: ممنون!
- گفتم: گلم داشتم از پشت میومدم فکر کردم کنار مانتوت رفته زیر کیفت!! خودمو رسوندم بهت که بگم لباست زیر کیفت گیر کرده درستش کنی!! یهو دیدم عه مدلشه!!😄😄😄😄
(حالا با خنده)
- بعد سریع گفتم: ماشاالله حیف شماست! با این پوشش چشم میخورید! ایندفعه با پوشش بهتری بیاید بیرون!
- یهو اومد بغلم کرد و گفت: ممنونم خواهری! چشم حتما ❤️
من اصلا انتظار چنین برخوردی رو نداشتم!! راستش اولین بارم بود کسی برای تذکر بغلم میکرد اونم با محبت تمام!!😍
- منم گفتم: خدا حفظت کنه عزیز دلم!
التماس دعا گفتم و ازش خداحافظی کردم...
اما شیرینی این تذکر همیشه تو ذهنم میمونه!😋
#حجاب
#تذکر_در_خیابان
شما هم به آمرین بپیوندید🔻🔻
@khaterate_aamerin
#امر_به_معروف_حجاب داستان سیزدهم 🔸 به تو چه!!
بازار بودم...
به خانمی که شال نازکش افتاده بود و سرش برهنه بود و همه بهش نگاه میکردن و کسی هم چیزی بهش نمیگفت!!!
گفتم: خانم شالتون رو سرتون کنید!!
گفت: به تو چه!!
ولی سرش کرد!😁😁😁😁
🌀 نسبت به منکرات بیتفاوت نباشیم. حتی اگر "به تو چه" هم بشنویم؛ ارزش داره به اینکه نذاریم گناه کردن برای گناهکار و افراد جامعه عادی بشه...
#حجاب
#کشف_حجاب
#تذکر_در_بازار
#به_شما_ربطی_نداره!
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
#امر_به_معروف_حجاب داستان سیزدهم 🔸 قانون
تو هواپیما بودم
دو تا جوون ردیف جلو، محو جمال خانم مهماندار بودن...
رسید کنار صندلیم...
- گفت: لطفا کمربندُ ببندید!
- گفتم: نمیبندم!
- گفت: چرا؟!
- گفتم: دوست ندارم!
- گفت: دوست داشتنی نیست! قانون هواپیماست!!
- گفتم: مگه حجاب هم قانون هواپیما نیست؟
چند ثانیه سکوت...
کمربند رو بستم، رفت!
✅موقع پذیرایی، موهاش رو پوشونده بود😊
✍️ #مرتضی_رجائی
#حجاب
#تذکر_در_هواپیما
#حجاب_قانون_کشوره
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
@hejabuni
#امر_به_معروف_حجاب داستان سیزدهم 🔸 تذکر نامحسوس!!!
پنجشنبه عصر رفته بودیم بهشت زهرا...
هم تو بهشت زهرا و هم در مسیر برگشت، خیلی کشف حجاب و شل حجاب بود😔
بهخاطر موافق نبودن همسرم با امر به معروف و نهی از منکر( به دلیل یه تجربه بد تو امر به معروف کردن، که میدونم اگه به کسی تذکر بدم خیلی عصبانی میشن) نتونستم زیاد تذکر بدم و فقط با اشاره به روسری و چادر بهشون میفهموندم که خودشون بپوشونند☺️
فقط یه مورد جالب بود، تو مسیر برگشت خیلی ترافیک بود و حدود بیست دقیقه کنارمون یه ماشین بود که یه دخترخانم ۱۵_۱۶ ساله، شالش افتاده بود. اول فقط نگاهش کردم👀
چون قیافه پدر و مادرش تو ماشین خیلی خفن بود!!! با اینکه خیلی نزدیک بود اما ترسیدم حتی با اشاره هم تذکر بدم، فقط همینطور نگاهش کردم😶 اونم نگاه میکرد...
بعد یه لبخند زدم بهش، اونم خندید!!😄
من نگاه 🙂
اون نگاه🙂
من لبخند☺️
اون لبخند😁
بعد آروووم اشاره کردم به چادرم و اون و بعد لبخند!!!
اول متوجه منظورم نشد! دوباره اشاره کردم. شالش را سرش کرد!!!
آروم لبخند زدم و چشمک زدم بهش😉
اونم خندید با دستش شکل قلب داد😍
🌀 یکی از بهترین روشها برای تذکر موارد کشف حجاب یا بدحجابی در اتومبیل، همین روش اشاره است.
#حجاب
#روش_اشاره
#تذکر_در_اتومبیل
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
@vajebefaraamooshshodeh
#امر_به_معروف_حجاب داستان سیزدهم 🔸 استفاده از مناسبت ها و دادن هدیه🎁
شب میلاد امام رضا علیه السلام با همراهی یکی دوتا از دوستانم هدیه و شیرینی تهیه کرده بودیم و بعد از تبریک میلاد و دادن شیرینی و هدیه، از محجبهها بابت حجابشون تشکر میکردیم و به بدحجابها تذکر میدادیم.
واکنشها متفاوت بود!!
بعضی موارد بودن که تا ما رو میدیدن میگفتن: تو رو خدا ولمون کنید!! میدونیم الان میخواید بگید حجابت رو حفظ کن!!
ما هم میگفتیم میخوایم به مناسبت ولادت امام رضا علیه السلام هدیه بدیم بعد لابهلای صحبتها یا آخرش به حجاب و پوشش هم اشاره میکردیم...
چند مورد هم بود که گفتن میدونیم میخواید هدیه بدید که بعدش بگید حجابتو رعایت کن و هدیه نمیگرفتن...
تو این رزم به این تجربه رسیدیم که شبهای ولادت و اعیاد فرصت خیلی خوبی هست که امربهمعروف داشته باشیم؛ مخصوصاً اگه هدیه بدیم، چون باب صحبت با شادی و تبریک هست بازخوردها هم تا حد زیادی خوبه...
🌀🌀🌀🌀🌀
یه دخترخانومی بود که تا بهش سلام کردم مامانش با تندی گفت: نمیخواد! نمیخواد! میدونم چی میخواین بگین و دست دخترش رو کشید و برد...
- گفتم: چی شده عزیزم؟! میخوام بهش هدیه بدم!💝
- خیلی شرمنده شد و گفت: ببخشید!! آخه هی خانوما بهش میگن روسری سرت کن!! اینم عصبانی میشه حوصله ندارم اصلا!!!😖
- گفتم: خوب اگه با روسری و حجاب بیاد بیرون، دیگه این مشکلات پیش نمیاد.
بهانه آورد که گرمه و دستش شکسته نمیتونه و...
- گفتم: حالا یه شال خنک سرش کنه و...
خلاصه هدیه رو گرفت و با روی خوش جدا شدیم.😌
شهر ما کوچیکه و ما تو محدودهی بازار مشغول فعالیت بودیم.
نزدیک اذان بود و ما در راه برگشت بودیم که این مادر و دختر رو از دور دیدیم؛ دوباره اومدن سمتمون و مادرش گفت: خیلی دنبالتون گشتیم تا معذرتخواهی کنیم و...خلاصه خیلی شرمنده بودن به خاطر برخورد اولشون!
- گفتیم: ما از دست شما هیچوقت دلگیر نمیشیم؛ ای کاش شما هم وقتی ما از روی دلسوزی بهتون تذکر میدیم و مطمئنا خیرتون رو میخوایم دلگیر نمیشدیدو...
خلاصه گفتگوی خوبی بود!😊
دخترشم آخره قبول کرد که حفظ حجاب به سود خودش تموم میشه و الگوی واقعی حضرت زهرا(س) هست نه خانومای بدحجاب... آخه مادرش میگفت: دخترم میگه بزرگترا بدتر از من میان بیرون...😔
#ایده
#هدیه
#حجاب
#امام_رضا(ع)
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
ارتباط با ادمین و ارسال خاطرات 🔻
@yavarane_zohoor
#امر_به_معروف_حجاب داستان چهاردهم 🔸 بوی عطر
چادری بود و محجبه!
- ازش پرسیدم: ببخشید خانوم مارک ادکلن تون چیه؟
- با خنده گفت: یادم نیست...میخواین شماره بدین براتون پیامک کنم؟!
- گفتم: خیلی خوشبوووووئه! اومدین از کنارم رد شدین، چه بوی خوبی می داد این ادکلن...اما بوش برای فضای خونه عالیه ها ...😊
خودش فهمید!
- گفت: یه کم زدم! ماندگاریش زیاده!
- گفتم: بله! ولی اینو توی خونه بزنین بهتره!☺️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✅ خیلی از خانمها نمیدونن حکم استفاده از عطر و ادکلن چیه؟! حتما براشون توضیح بدید.
✅ استفتاء: استفاده از عطر و ادکلن برای خانمها چه حکمی دارد؟
استفاده از عطر و ادکلن اگر برای شوهر یا حضور در مجلس زنانه یا در جمع محرمها باشد؛ اشکالی ندارد، اما عطر و ادکلنی که موجب توجه نامحرم شود یا ممکن است نامحرم استشمام کند و تحریک شود "حرام" است.
(مقام معظم رهبری)
#عطر
#حجاب
#نهی_از_منکر
#تذکر_به_چادری
#مقام_معظم_رهبری
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
#امر_به_معروف_حجاب داستان چهاردهم 🔸 از محبت خارها گل میشود
تومترو "نشسته" بودم...
یه خانمی روبروم "ایستاده" بود و روسریش افتاده بود روی شونش...
مدام باخودم کلنجار میرفتم که چطوری بهشون بگم روسریتون افتاده؟!🤔
کیفش دستش بود👜
بسیار لطیف و مهربون و با خوشرویی بهشون گفتم: کیفتون رو بدید نگهدارم!😊
گمانم به دوثانیه نکشید روسریشون روسرکردن!😃
💎 غرض از بیان این موضوع این بود که به آمرین عزیز بگم به نظر من؛ گاهی یه جملهی محبتآمیز و برخورد شایسته وحسن خلق به تنهایی تاثیر گذاره حتی اگر مستقیم امر و نهی نکنیم...
#حجاب
#روش_صحیح
#روش_غیرمستقیم
#خاطرات_ارسالی_اعضاء
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin
ارتباط با ادمین و ارسال خاطرات 🔻
@yavarane_zohoor
#امر_به_معروف_حجاب داستان_پانزدهم 🔸 چادرم!❤️
این ترم یکی از درس های دانشگاه یک واحد عملی هم داشت...
موقع حضور در کارگاه و انجام کارهای عملی؛ باید روپوش سفید میپوشیدیم!!
من و دوتا از دوستانم چادری بودیم و نمیخواستیم چادرهامون رو برداریم.😢
استادمون میگفت: باید چادرهاتون رو بردارید که مشکلی پیش نیاد...
ما با احترام به استادمون گفتیم: اگر اجازه بدید ما با چادر راحت تریم!😊
ایشون دوباره دفعه ی بعدی گفتن و ما قبول نکردیم و گفتیم: مراقبیم! ولی اگر لازمه میریم از آموزش دانشگاه، نامه میاریم که مشکلی پیش نمیاد!
ایشون چیزی نگفتن...
چند روز بعدش فهمیدیم مسئول آموزشی همون قسمت که باید میرفتیم پیششون نامه بیاریم خود ایشون بودن!!!😅
از اون روز هم دیگه به ما چیزی نگفتن و ما هم مراقب بودیم و الحمدلله مشکلی پیش نیومد و تموم شد.🌺
💠 خیلی وقتا؛ همین محکم ایستادن پای اعتقادات، از بهترین و موثرترین روش های امر به معروف و نهی از منکره!👌
#چادر
#حجاب
#تذکر_در_دانشگاه
#حجاب_در_دانشگاه
#خاطرات_ارسالی_اعضاء
#پای_اعتقاداتمون_بایستیم
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻 🔻
@khaterate_aamerin
ارسال خاطرات و ارتباط با ادمین 🔻
@yavarane_zohoor
#امر_به_معروف_حجاب داستان شانزدهم 🔸 اشتباه دیگران رفتار خطا را توجیه نمی کند!
بازار بودم و مشغول خرید...🛒
دخترخانمی حدودا ۱۲ ساله رو دیدم که کلاه سرش بود و تمام موهاش بیرون بود...😔
با مادرش مشغول خرید بودن...
- رفتم جلو و سلام و احوال پرسی کردم و گفتم: ماشاءالله دختر شما به سن تکلیف رسیده نباید موهاش پیدا باشه!
- گفت: این که حالا کلاه سرش هست! بقیه خیلی بدتر از این هستن!!
- گفتم: مگه بقیه کارشون درسته؟!🤔
- حرفی نزد!
- گفتم: هرکس باید از خودش شروع کنه!👌
#تلنگر
#حجاب
🍂🌸 @atreeman 🌸🍂
#امر_به_معروف_حجاب داستان شانزدهم 💢 این آب فایدهای ندارد!
تجربهای از خانم محبوبه ابراهیمی(همسر پاسدار)
طبق عادت همیشگی، با دخترهایی که پوشش مناسبی ندارند، طرح دوستی میریزم و پس از مدتی رفاقت، برایشان از حجاب میگویم و از راههای مختلف، آنها را به حیا و حجاب و جلوههای دین دعوت میکنم.
دوستم کلافه از این رفتار من دائم غر میزند که چرا فکر میکنی با این تذکرهای تو کسی درست میشود؟
خیلی از زنها و دخترها حجاب را ترک کردهاند و تو هنوز فکر میکنی که امربهمعروف تو نتیجه دارد؟!
برایش از گنجشکی میگویم که با منقار کوچکش روی آتش بزرگی که برای سوزاندن حضرت ابراهیم(ع) مهیا کرده بودند، آب میریخت. به او میگویند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو میآوری و بر رویش میریزی، بسیار زیاد است و زحمت تو بیتاثیر! پاسخ میدهد که شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما وقتی خدا بپرسد وقتی دوستانت در آتش سوختند چه کردی؟
میتوانم بگویم: آنچه را از دستم برمیآمد انجام دادم.
#مجله_آشنا
#حجاب
🆔 @Shamimeashena
#امر_به_معروف_حجاب 🔸 داستان شانزدهم
الان که دارم خاطره مینویسم اشکام دارن میان😭
تو یه گروه دیدم که خانمی، عکس پروفایل خوبی نداره...
عکس خودش بود با گردن باز و موهای بیرون گذاشته...
رفتم خصوصیش و عکس بالا رو براش فرستادم👆
- گفت: خب، مگه من چهکار کردم؟ تو این همه عیب داری...من فقط حجابم مشکل داره...این همه بی عدالتی هست و ...
نپذیرفت!
- جوابش رو با محبت دادم و نوشتم: برام دعا کن خدا از تقصیرات من بگذره... اما اشتباهات من باعث توجیه شدن اشتباهات شما نمی شه
-خدا حافظی کرد و بعد از چند دقیقه عکس رو عوض کرد
#امر_به_معروف_حجاب داستان شانزدهم 🔸 حال خوب!
از کلاس برمیگشتم...
توی راه مادری رو دیدم که داره کلاه بچش رو محکم میکنه.
موهاش بیرون بود....
گفتم: دوست عزیز! سلام! موهاتون بیرون اومده؛ درستش کنید!
اونم یه نگاهی بهم کرد و دست برد سمت روسریش ولی موهاش باز بیرون بود!!! (فقط خیلی تعجب کرده بود!)
یه بار دیگه هم همین طور پیش اومد که به خانمی که موهاش بیرون بود تذکر دادم گفت باشه! ولی هیچ کاری نکرد!😢
🌀 میخواستم به اعضای کانال بگم که: با خوندن تجربه های شما بود که دل و جرات تذکر دادن پیدا کردم؛ درسته که واکنش مطلوبی ندیدم ولی همین که گفتم تا چند وقت حالم خوب بود!😍
من چون وظیفه ی خودم رو انجام داده بودم خوشحال بودم و تا خونه پرواز کردم... چون فعلا بنای خوشحالیم رو بر روی غلبه بر ترسم گذاشتم...💪
#حجاب
#اولین_تذکر
#غلبه_بر_ترس
#ترس_حیله_شیطان
#خاطرات_ارسالی_اعضاء
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻 🔻
@khaterate_aamerin
ارسال خاطرات و ارتباط با ادمین 🔻
@yavarane_zohoor
#امر_به_معروف_حجاب داستان هجدهم امد کنار میز..گفت خانم این بسته فقط برای خانم های چادری😢گفتم نه عزیزم یه پک و یه شاخه گل به سلیقه خودت بردار..😍خیلی خوشحال شد..برداشت و همان جا باز کرد و شروع به خواندن🤔
امر به معروف ، امر به خوبی ها و نیکی هاست .
در سال ۱۳۹۶ حاج قاسم سلیمانی در سخنانی به بهانه روز مسجد در جمع ائمه جماعات در خصوص جذب حداکثری آحاد مردم و در انتقاد به برخی تفکرات فرمودند :
برخی می گویند :
من و آدمهای خودم. من و رفقای خودم. من و مریدهای خودم. این بیحجاب است، این باحجاب است. این چپ است، آن راست است، این اصلاح طلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را میخواهید حفظ کنید؟ همان دختر کمحجاب دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست.
فقط رابطه حزباللهی با حزباللهی معنا ندارد. رابطه حزباللهی با کسی که دینش ضعیفتر است موضوعیت دارد. جامعه ما خانواده ماست. اینها همه مردم ما هستند. این ها بچه های ما هستند.
چشم هاش پر از اشک بود و سرازیر روی گونه هاش..😭😭😭😭😭
وسایل شو گذاشت روی میز و موهاشو کاملا پوشاند...ازمون درخوست عکس سردار کرد وقتی داشت میرفت برگشت چشم ها پراشک و لبها خندان..خانم ممنونم ازتون هدیه هاتون عالی بودن...🙏🙏🙏🙏🙏❤️🌺
#چهار_شنبه_های_زهرایی
#من_یک_سلیمانی_ام
#قرار_گاه_ثارالله #حجاب