#داستانی جالب به نقل از #مفاتیح_الجنان
👈🏻امروز روز ۱۷ ماه مبارک رمضان و سالگرد #جنگ_بدر که خدا سپاه مسلمانان را بر مشركين پيروز كرد، به همين خاطر #صدقه در چنين روزي ، همراه #شكرگزاري بسيار به درگاه حق بسيار مستحب است .
👈🏻رسول خدا در شب بدر به يارانش فرمود: امشب كيست كه برود براي ما از چاه آب بياورد؟ ياران سكوت نموده و هيچيك اقدام به اين كار نكردند! #اميرالمؤمنين (عليه السّلام) براي طلب آب مشكي برداشت و بيرون رفت ، آن شب ، شبي سرد بود ، و باد تندي مي وزيد، و تاريكي همه جا را فرا گرفته بود ، به چاه آب رسيد ، چاهي بود بسيار عميق و تاريك ، و حضرت دَلوي نيافت تا از چاه آب بگيرد به ناچار وارد چاه شدو مشك را پر كرده بيرون آمد، و به جانب اردوي اسلام حركت كرد،ناگاه باد سختي وزيد،كه آن حضرت از سختي آن نشست،تا برطرف شد،سپس برخاست و به حركتش ادامه داد كه ناگهان باد سخت ديگري مانند آن وزيدن گرفت،آن حضرت دوباره نشست تا آن باد هم آرام گرفت،چون برخاست و به سوي سپاه اسلام حركت كرد،باز بادي به همان صورت وزيد،آن حضرت نشست و پس از فرونشستن باد،خود را به پيامبر اسلام رساند، حضرت فرمود: يا ابا الحسن چرا دير آمدي؟ عرض كرد سه مرتبه بادي وزيدن گرفت كه بسيار سخت بود، و مرا لرزه فرا گرفت، و دير آمدنم بخاطر فرونشستن بادها بود. پيامبر فرمود: يا علي آيا دانستي آنها چه بودند؟ عرض كرد: ندانستم ، فرمود: بار نخست #جبرئيل بود با هزار فرشته كه بر تو سلام كرد و سلام كردند، و بار دوم #ميكاييل بود با هزار فرشته كه بر تو سلام كرد و سلام كردند، و پس از آن #اسرافيل بود با هزار فرشته كه بر تو سلام كرد و سلام كردند.